نشست «عرصههای جدید برای پژوهشهای تاریخی امام حسین «علیهالسلام»» با سخنرانی دکتر نعمت الله صفری فروشانی در موسسه وارث الانبیاء قم برگزار گردیده بود که تقدیم مخاطبان میگردد.
آنچه در ادامه میآید مشروح سخنان دکتر صفری در این نشست است:
بنده شاید چند دههای است که با پژوهشهای حسینی چه در قالب کتاب و چه در قالب مقاله و پایاننامه محشور هستم. شاید بتوانیم بگوییم که در میان موضوعات مذهبی اعم از شیعی و سنی در سال، به اندازه هیچ موضوعی مانند موضوع امام حسین «علیهالسلام» اثر پدید نمیآید. نویسندگان این آثار از طیفهای مختلف هستند چه طیفهای اسلامی و کلامی و تفسیر و قرآنی و فقهی و تاریخی و چه طیفهای غیر اسلامی و حتی اهل سنت و مستشرقان نیز در این مقوله وارد شدهاند.
اگر بخواهیم برآیند اینهمه تألیف و اثر را ارزیابی کنیم به این نتیجه میرسیم که نسبت به کثرت آثار، دانش در این عرصه پیشتر نرفته است. الان دانش حسینی ما با ده سال یا بیست سال پیش نسبت به این همه آثار پیشرفت چندانی نکرده است. باید وارد عرصههای نو و جدیدی شویم. این موسسه الان وارد عرصههای جدید شده است و البته هنوز کارهایشان بیرون نیامده است و امیدواریم در این امر موفق باشند. مشخصات پژوهشهایی که تا کنون داشتهایم چه بوده است و باید چه کار کنیم که افقهای نو و عرصههای جدید را کشف کند؟
ویژگیهای مطالعات حسینی
چند ویژگی برای مطالعات حسینی تا کنون نوشتهام. این ویژگیهای اغلبی و اکثری است و ممکن است خیلی از آثار باشد که این ویژگیها را نداشته باشد:
۱- نقل محور بودن مطالعات حسینی:
یعنی بیشتر بر نقلهای کتابهای گذشته تکیه دارند. در مقابل نقل، تحلیل و نقد است. مطالعات حسینی ما تحلیل محور نیست یعنی به عمق حادثه و بسترهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی توجهی ندارد. در کتابهای قبلی بررسی میکند که چه چیزهایی نوشته شده است ولی نگاه نمیکند که کوفه چه شرایطی داشته است؟ مثلا وقتی امام حسین «علیهالسلام» میفرماید شکمهای آنها از حرام پر شده است باید نشان دهد که منظور امام از حرام چه بوده است؟ عبیدالله چه ابزارهای اقتصادی در اختیار داشته است؟
نقل محور است و ممکن است هرچه در گذشته گفته شده است را بپذیرد؛ مثلا شبههای است که چرا کوفیان امام حسین «علیهالسلام» را دعوت کردند و خودشان نیز ایشان را به شهادت رساندند. جواب میدهیم که یک روایتی وجود دارد که بر اساس آن این کوفیان نبودند که امام حسین «علیهالسلام» را به شهادت رساندند بلکه از شام آمده بودند. ولی توجه نمیکنیم که آیا امکان آمدن چنین لشکری وجود دارد یا نه؟ اگر آمدند چند نفر بودند و اسامی سرلشکرهایشان چه بود؟ چه استقبالی از آنها شد و بعد از آن کجا رفتند؟
۲- واقعه محوری:
این مطالعات فقط بر یک واقعه متمرکز است و آن هم فقط عاشورا و از صبح تا ظهر عاشورا. مثل اینکه امام حسین «علیهالسلام» فقط عاشورا به دنیا آمده است و در همان روز به شهادت رسیده است. امام حسین «علیهالسلام» ده سال امامت دارد و در این مدت چه اتفاقاتی افتاده است؟ چه میراث علمی از امام در این مدت به جا مانده است؟ دعای عرفه را کدام سال خواند؟ ارتباطات ایشان با مردم مدینه و کوفه و مکه چه بوده است؟ آیا مثل یک انسان منزوی در گوشهای بود و به هیچکس کاری نداشت؟ این سالهای امامت، سالهای قبل از امامت و در زمان پیامبر «صلی الله علیه و آله» باید با تحلیل بررسی شود.
۳- این مطالعات ما، مسأله محور نیست:
بهاصطلاح امروزیها جزئی نیست و کلی است. وقتی کلی و گسترده باشد به صورت شبحی یک نمایی از امام یا عاشورا ممکن است پیدا کنیم در حالی که امام حسین «علیهالسلام» را میتوانیم به صدها موضوع ریز جزئی تفکیک کنیم؛ مثلا یکی از موضوعاتی که قابل بحث است فرمایشهای امام است. بسترشناسی تاریخی کلمات امام حسین «علیهالسلام». زمانبندی کنیم. یکی از کارهایی که تاکنون نکردهایم و بسیار سخت است و به همین دلیل به سراغ آن نرفتهایم زمانبندی کردن فرمایشهای معصومین است؛ مثلا امام صادق که فرمودند: لن تنال شفاعتنا من استخف بالصلوه در چه زمانی این مطلب را فرمودند. یا این که امام حسین «علیهالسلام» میفرمایند من فردا حرکت میکنم و هر کس با من بیاید به شهادت میرسد؛ اگر در مدینه فرموده باشند نظریه تشکیل حکومت را زیر سؤال میبرد. این نظریه معتقد است که امام به قصد تشکیل حکومت میرود. وقتی امام در مدینه میفرماید هر کسی به ما ملحق شود شهید میشود از خود مدینه میداند که شهید میشود. پس برای تشکیل حکومت نرفته است. ما باید زمان این فرمایش را مشخص کنیم. تفاوت میکند که در مدینه گفته باشند یا در مکه یا در بین راه یا ظهر عاشورا.
اگر بتوانیم بهصورت ریز وارد شویم زوایای خوبی روشن میشود؛ مثلا یک موضوع را میتوان به چند صورت مطرح کرد:
– سخنان امام حسین «علیهالسلام»
– سخنان امام حسین «علیهالسلام» از مکه تا کربلا
– سخنان امام حسین «علیهالسلام» در کربلا
– رجزهای امام حسین «علیهالسلام»
هر چقدر جلوتر برویم موضوع ریزتر میشود.
۴- هدف، ثواب جویانه است:
ممکن است هدف، کشف واقعیت باشد ولی چون امام حسین «علیهالسلام» برای ما مقدس است معمولا اهداف نویسندگان شیعی، ثواب جویانه است؛ یعنی مینویسند تا ثوابی ببرند به این معنا که خوانده شود و گریه گرفته شود. ولی اینکه واقعیت چه بوده است و در چه عمقی بوده است کاری ندارند و یا اینکه توان آن را ندارند؛ زیرا تخصص آن را ندارند؛ مثلا این شخص مفسر است و یک مقدار از تفسیر خسته شده است و ثواب کارهای حسینی را نیز مطالعه کرده است و گفته است که خوب است کتابی در مورد امام حسین «علیهالسلام» نوشته شود. یا اینکه دیده شده است که فرد فیلسوف است و تصمیم گرفته که کتابی در مورد امام حسین «علیهالسلام» بنویسد. این فردها تخصص لازم را ندارند و مجبورند به سمت نقل محوری بروند.
۵- عدم آموزش محوری:
این نویسندگان آموزش ندیدهاند. برخی فکر میکنند آموزش لازم نیست. لااقل ۵۰۰ ساعت مطالعه کامل آکادمیک داشته باشد مثلا منبع شناسی بداند و بر واقعه شناسی مسلط باشد و علوم رایج لازم را بداند. میبینیم که طرف برای امام حسین «علیهالسلام» نوشته است و میخواهد دیدگاه مستشرقان را بیاورد. به کتاب امام حسین «علیهالسلام» و ایرانیان مراجعه میکند. این کتاب متعلق به آقایی بنام «کورت فلیشلر آلمانی» است. این کتاب ترجمه آقای ذبیحالله منصوری است. این فرد کسی است که در مقولات مختلف ائمه و تاریخ اسلام کتاب دارد؛ مثلا سینوهه طبیب فرعون. در مورد عایشه و پیامبر «صلی الله علیه و آله» نیز کتاب دارد. یکی از مهمترین کتابهایش «مغز متفکر جهان شیعه» مرکز تحقیقات استراسبورگ است. معمولا خود ایرانیان نیز نمیشناسند یعنی اینقدر مطلب در مورد ایشان نداریم. در حالی اینکه یک فرد پر مطالعه بوده است و یک اسم خارجی پیدا میکرده است و هر چه میخواسته است میبافته و به اسم آن فرد میگنجانده است. نوع کتابهای آقای منصوری اینگونه است.
گاهی نقل میکنم که یکزمانی ایشان یک کتاب ۵۰۰ صفحهای در مورد ملاصدرا نوشته بود که ترجمه از کتاب کربن فرانسوی بود. کربن ایران آمده بود. انجمن حکمت از او بابت چنین کتابی تشکر میکردند. گفته بود که من ننوشتهام. کتاب را که آورده بودند تعجب کرده بود که ذبیحالله منصوری مطالب زیادی را به او نسبت داده است. درخواست کرده بود که منصوری را ببیند ولی او حاضر به چنین دیداری نشد.
میگویند هم منصوری و هم کربن از این داستان تعجب کرده بودند. کربن از این جهت تعجب کرده بود که منصوری ۱۵ صفحه او را ۵۰۰ صفحه کرده است و تعجب منصوری نیز از این جهت بود که مگر کربن زنده است؟
اگر آموزش و منبع شناسی باشد میگوییم که به این کتابها مراجعه نکنید؛ مثلا به ناسخ التواریخ مراجعه نکنید. اگر در جایی دیدیم که چنین مراجعهای شده است میگوییم تاریخی نیست. یا مثلا کتابهای بکائی چقدر اعتبار دارد؟ کتابهایی مانند طوفان البکاء یا الکبریت الاحمر و منهاج الدموع.
یا مثلا دیدگاه سیدبنطاووس درباره عاشورا چیست؟ و کتاب لهوف از چه مقدار اعتبار برخوردار است؟ کتاب ابومخنف چیست؟ کتاب ابومخنف جعلی چگونه پدید آمده است؟
الان در جامعه المصطفی رشته تاریخ اهلبیت را در سطح ارشد و دکتری راه انداختهایم. یک زمانی که میخواستیم راه بیندازیم میگفتند مگر این رشته با تاریخ اسلام متفاوت است. توضیحات زیادی دادیم که این دو رشته با هم متفاوتاند. بعد از آن گفتند تفاوت آن با تاریخ تشیع چیست؟ باز تفاوت آن را توضیح دادیم. الان با گسترده شدن مباحث تاریخ اهلبیت به این نتیجه رسیدیم که هر امامی یک رشته میخواهد؛ یعنی یک رشته باید داشته باشیم به نام امام حسین «علیهالسلام» شناسی. چه ارشد و چه دکتری. قبلا میگفتیم این مشکلات را در رسالهها جبران میکنیم و الان میبینیم نمیشود و لازم است یکرشته جداگانه داشته باشیم.
۶- توجه به کارکردگرایی
کارکردگرایی یعنی المفید للعمل؛ یعنی فایده داشته باشد. ما فکر میکنیم که کار درباره امام حسین «علیهالسلام» باید فایده داشته باشد. معمولا فایده عملی را در این میبینیم که بتواند مجالس حسینی را شور و نشاط بدهد و نگاه کشفی کمتر داریم. میترسیم که نگاه کشفی به مطالعات حسینی داشته باشیم.
۷- سطحی نویسی و سهلانگاری
ما زود به نتیجه میرسیم و زود کتاب مینویسیم و متخصص میشویم. یک طلبهای شاید شش ماه تفسیر خوانده بود و میگفت علامه طباطبایی در تفسیر یک آیه ۱۸ اشتباه کرده است. این فرد زود متخصص شده بود.
بعد نگاه میکنیم میبینیم که کار ما سطحی است و عمقی نیست. الان در جایی میخواهند دائرهالمعارفی بنویسند به تعداد ۶۰۰ جلد. مسلم است که یک نفر نمیتواند چنین تعدادی بنویسد. میگفت ۳۴ جلد آن بیرون آمده است و ظاهرا در خارج است.
دائرهالمعارف یک تیم علمی و کارآمد و متخصص میخواهد. الان دانشنامه جهان اسلام که آقای حداد عادل مسئول آن است میگفت ۱۱۹ نفر هیأت علمی در رشتههای مختلف و متناسب داریم.
مثلا دائرهالمعارف الاسلامیه الشیعیه متعلق به سید حسن امین عاملی است. یکتنه زحمت کشیده است ولی دائرهالمعارف نیست. بعضی وقتها یک مقاله آماده گذاشته است و برخی وقتها نیز به صورت سطحی یک مطلبی را نوشته است.
سطحینگری یک آسیب است و کمکی به پیشرفت علم نمیکند. بجای اینکه یک مساحت وسیعی را به صورت سطحی کار کنیم یک محدوده کوچک را برداریم و بقیه را برای دیگران بگذاریم. از همینجا میرسیم به نکته بعدی: تکرار.
۸- تکرار
یک سال کتابهای حسینی را بررسی کنید و ببینید که چقدر از روی یکدیگر نوشتهاند و چقدر از دیگران نوشتهاند؟ و چقدر نوآوری و ابتکار دارند؟ هر کسی اینها را با یک چینش دیگری آورده است و چیزی اضافه نکرده است.
۹- نگاه اسطورهای
اسطوره با الگو متفاوت است. این امام حسینی که ما ترسیم میکنیم روی زمین نبوده است و همهاش در فضا بوده است. با ملائکه دم خور بوده است و با خود خدا و عرش دم خور بوده است. هیچکدام از این موارد را بنده نفی نمیکنم. همه این موارد روایات دارد. ولی به هر حال یک بخشی از زندگانی امام حسین «علیهالسلام» نیز روی زمین بوده است. همسر و فرزندانی داشته است. با اجتماع خود تعامل داشته است. تقاضا میکرده است و به تقاضای او پاسخ مثبت یا منفی میدادهاند. امکانات محدود یا وسیعی در اختیار داشته است. نامه مینوشته است و نامهاش را قبول میکردند یا نمیکردند. قوانینی که بر تاریخ حاکم است بر امام نیز در این زندگی عادی حاکم بوده است. این جنبه است که امام را برای ما اسطوره میکند.
اگر بگوییم که یک امامی در یک زمانی بین زمین و آسمان بوده است که حالا معلوم نیست سپاه کوفه نیز زمینی بودهاند یا فضایی؟ یک جنگی به خاطر شهادت کرده است. حالا من چی؟
یا بگوییم ایشان نامهای داشته است که خصوصی بوده است و یک وظیفه خاصی در آن بوده است و خوانده است و برای قیام رفته است؟ اما ما از کجای این زندگانی میتوانیم بهره بگیریم.
الان مباحثی بنام سبک زندگی مطرح است. خیلی از افراد خواستند در این عرصه وارد بشوند اولین مشکل آنها این بود که چنین منابعی نداریم یا محدود است. همهاش ائمه را در سطح دیگری مطرح کرده است و سیره اجتماعی و سیره سیاسی و سیره خانوادگی و سیره اقتصادی و سیره فرهنگی نداریم.
در هر امامی یکی از عرصههای جدید این است که این سیرهها را داشته باشیم. باید ببینم موادش وجود دارد؟ اگر هم مواد نباشد باید با تحلیل موادی را پرورش بدهیم.
یک حدیث لا تنقض الیقین بالشک به دست فقها و اصولیون افتاد هزاران صفحه در مورد آن نوشتهاند. در تاریخ نیز باید برخی از این موارد را پیدا کنیم و آن را گسترش بدهیم تا این مطالعات تعمیق بشود.
۱۰- عدم نیازسنجی
ما ابتدائا در کتابها نگشتهایم که کدام یک از بحثهای حسینی متورم است و در کدام قسمت اصلا کار نشده است. در یک قسمتهایی کار روی هم انبارشده است و در یک قسمتهایی اصلا کار نشده است. همیشه عادت کردهایم در اتوبانهای ۵۰ متری با سرعت ۱۲۰ کیلومتری برویم ولی کنار این اتوبان یک جاده خاکی ایجاد نمیکنیم که بهتدریج آن را گسترش دهیم.
یک لجنه عالی یا اتاق فکر عالی باید این رسالهها و مقالات را بررسی کند و ببیند در کجاها کار شده است و در کجاها کار نشده است.
۱۱- عدم تعاون
ما کارهایمان متفرع بر یکدیگر نیست. بهاصطلاح خودمان کارهای ما مثل دوی امدادی نیست. در مسابقه دو امداد مثلا دویست متر را یک شخصی میدود و چوب را به شخص دوم میدهد و دومی هم به سومی و همینطور به نفرات بعدی میدهند. همگی به هم کمک میکنند. تعاونوا علی البر و التقوی.
لازمه این تعاون این است که هر کسی باید پیشینه و سابقه تحقیق را در همان زمینه کار خودش ببیند. تا کجا کار شده است؟ تا من متفرع بر کار او کار تازه خودم را شروع کنم.
یکی از کارهای لازم هر محقق این است که وقتی کارش را انجام داد بگوید با این مطالعاتی که کردهام چه کارهایی لازم است در آینده انجام شود که من نتوانستهام انجام بدهم؛ بنابراین باید دو کار انجام دهد. یکی اینکه سابقه را بررسی کند و دیگر اینکه راه را برای محقق بعدی روشن کند.
یکی از علل پیشرفت غربیها در علوم همین است. اینها کارهای سابق را میبینند و خودشان هم پیشنهاد جدید برای کارهای تازه میدهند.
اگر بخواهیم وارد عرصههای نو بشویم باید در روش تجدیدنظر کنیم. تکیه بر روش نقلی نداشته باشیم و به نقد و تحلیل نیز بپردازیم. در موضوع باید تجدیدنظر کنیم و نگاه به موضوع را عوض کنیم. در کیفیت باید تجدیدنظر کنیم و کمیت محور نباشیم. نگوییم که هزار صفحه شد بلکه بگوییم بیست صفحه شد ولی کارآمد. یک آقایی مقتل ۵۰۰ صفحهای دارد و جناب آقای یوسفی غروی میفرمودند که فلسفه مقتل نوشتن ایشان است که به بازار رفت و دید شخصی کتاب مقتل الحسین میفروشد. دید که این کتاب بیست صفحهای در شان امام حسین «علیهالسلام» نیست. رفت و تلافی این مقدار صفحات را درآورد. اینها کمیت محور بودن است.
هدف را وسیعتر ببینیم. از کشف نترسیم. از درگیری با علوم دیگر نترسیم. از سطحینگری بپرهیزیم. از کارهای تکراری بپرهیزیم.
نتیجه مطالعات فعلی ما این است که امام حسین «علیهالسلام» ما کوچک و محدود است. او منحصر در واقعه عاشورا شده است. جنبههای دیگر امام حسین «علیهالسلام» برای ما کشف نشده است در حالی که امام حسین «علیهالسلام» چه در دوران زندگی و چه بعد از شهادت خودش ظرفیت فراوانی دارد که بخش اعظم آن شناخته نشده است. بخش اعظم مبتنی بر پژوهش و عوض شدن نگاه پژوهشی ما است.
اگر با این مقدمات بخواهیم وارد عرصههای نو بشویم محورهای عرصههای نو متفاوت است.
مثلا شخصیت شناسی، بسترشناسی، منبع شناسی، روششناسی، رویکرد شناسی. از این محورها میتوانیم مباحث فراوانی داشته باشیم.
مثلا علامه سید جعفر مرتضی ۲۴ جلد کتاب درباره امام حسین «علیهالسلام» نوشته است. این را با چه رویکردی نوشته است؟ آیا رویکرد حدیثی دارد یا رویکرد تاریخی یا کلامی؟ اگر بخواهیم ایشان را با یوسفی غروی مقایسه کنیم آیا با هم تفاوت دارند یا یکگونه هستند؟ همینطور در میان متقدمین بررسی میکنیم. آیا سیدبنطاووس دارای رویکرد متفاوتی با شیخ مفید در ارشاد است؟ اینها مباحث فراوانی است که کمتر کار شده است. البته کارهایی شده است ولی نیاز به کارهای بیشتر است.
۱۲- شخصیت شناسی
شخصیت شناسی دو بخش میشود: ۱- شخصیت خود امام حسین «علیهالسلام» ۲- شخصیتهای مرتبط
شخصیت امام حسین «علیهالسلام»
از نظر زمانی و موضوعی میتوانیم این مسأله را بحث کنیم؛ از نظر زمانی مثلا امام حسین «علیهالسلام» در دوره پیامبر «صلی الله علیه و آله». همه کتابها این مطلب را گفتهاند ولی ریز نشدهاند و مسألهمحور نشدهاند. همگی کپیبرداری از روی دست یکدیگر است. اگر آنها را بخوانید چیز تازهای به دست نمیآورید.
در مدینه یا در مسیر نیز یکی از عرصههای زمانی شخصیت شناسی امام حسین «علیهالسلام» است؛ مثلا به نظر شما امام حسین «علیهالسلام» که در مدینه بود با کاروان جنگی راه افتاد و اصرار داشت که همه در این کاروان بیایند؟ از مکه که به کوفه حرکت میکند باز با کاروان جنگی راه افتاد و اصرار داشت که همه در این کاروان بیایند؟ تا کجا؟ تا زهیر. به زهیر که میرسد اصرار دارد که زهیر به این کاروان ملحق شود با اینکه زهیر قبلا تمایلات علوی ندارد. چه اتفاقی میافتد؟ آیا زهیر شخصیت ویژهای است یا شرایط ویژه شده است یا هر دو؟ اینها باید بررسی شود و خودش در حد مقاله است که از چه زمانی امام به دنبال یار جمعکردن رفتند؟
حالا زهیر فردی خوب است ولی چرا امام حسین «علیهالسلام» به عبیداللهبنحر جعفی رو میزند تا او هم روی امام را زمین بگذارد؟ چه تحولاتی در اینجا رخ میدهد؟ اینها در حد مقاله باید مورد بررسی قرار گیرد. موضوعات فراوانی نوشته بودم که البته برخی از آنها را ضمن مباحثی که مطرح میکردم عرض کردم.