دکتر نعمت الله صفری فروشانی سه شنبه 9 آذر 95 در برنامه راهی به روشنایی شبکه چهار سیما حضور پیدا کرد و در گفتگویی با دکتر مالک شجاعی جشوقانی به بررسی جنبه های مختلف سیره و زندگی امام رضا (ع) پرداخت.
مشروح این گفتگو را در ادامه مطالعه کنید.
دکتر شجاعی: آقای دکتر صفری پژوهشهای خوبی در مورد سیره اهلبیت (ع) و امام رضا (ع) دارند. در دهه اول محرم این خط سیر را پی گرفتیم که همه ائمه نور واحد هستند. در آنجا اشاره کردم به آن مقدمه تأملبرانگیز شهید مطهری در کتاب «سیری در سیره نبوی» که تأکید کرده بود باید کاری عالمانه برای آغاز سیرهشناسی اهلبیت (ع) انجام دهیم. آقای دکتر صفری به نظر شما رویکرد بستر شناسانه و ضرورت شناسانه در مورد سیره اهلبیت (ع) چه ضرورتی دارد؟
دکتر صفری: معمولاً در مطالعاتی که با عنوان تاریخ تحلیل اهلبیت (ع) مطرح میشود یکی از مهمترین مؤلفهها را بستر شناسی زمانی و مکانی مطرح میکنند؛ به این معنا که اگر یک امام را مورد مطالعه قرار دهید و زمانه و مخاطب و علت صدور روایت را نشناسید نمیتوانید تحلیل دقیقی از زندگانی او داشته باشد. مثلاً وقتی امام رضا (ع) را مورد بحث قرار میدهید لازم است بیست ساله دوران امامت ایشان را بشناسید؛ زیرا مناظرهها از آنجا منتشر شد. باید مسیر حرکت امام را بشناسید. باید بدانید که امام در هر مکانی خطاب به چه مردمی در جواب چه سؤالی چه فرمود؟ چرا مأمون گفت که امام را از کوفه و قم نگذرانند؟
همینطور باید وضعیت فرهنگی آن مکانها را بدانید. یک تعبیری در کلاسها مطرح میکنیم و میگوییم مطالعات سیرهای میتواند میلهای یا درختی باشد. ممکن است در بیابانی میلهای را نصب کنید. شناخت این میله همان است که میبینید و ارتباط فعال و بانشاط و زندهای با محیط اطراف ندارد. معمولاً مطالعات ما در تاریخ اهلبیت، میلهای است. تک گزارهها را بررسی میکنیم و گزارهها از بافت و زمینهاش گسسته است ولی اگر در این بیابان درختی کاشته شده باشد این درخت از این محیط و خاک و هوا استفاده میکند و با آن ارتباط دارد و ممکن است با ریشه دواندن در زمین، با دهها متر اطرافش نیز ارتباط داشته باشد. باید مطالعات تاریخ اهلبیت (ع) را بهصورت درختی بررسی کنیم و اگر چنین نباشد مطالعات ما ناقص است.
من یک مطلب بالاتری میگویم که البته باید موردمطالعه قرار گیرد و پخته شود. به نظر بنده در فقه نیز باید این گونه باشد. باید حتماً زمان و مکان صدور روایت را بدانیم. تعبیر من این است که نیازی که فقه به شناخت تاریخ و سیره اهلبیت (ع) دارد بیش از نیاز او به اصول است. اگر ارتباط فقه و تاریخ دانسته شود شاید این ادعا کمتر عجیب بنمایاند.
دکتر شجاعی: اگر این حرف جدی گرفته شود میشود از نوعی انقلاب در مطالعات اسلامی در حوزه فقه سخن گفت و میتواند تصویری متفاوت ارائه کند.
دکتر صفری: بله، میتواند پاسخگوی بسیاری از شبهاتی که در این زمینه واردشده است باشد.
دکتر شجاعی: اگر بخواهیم به زندگی و سلوک امام رضا (ع) نزدیک شویم چه نکاتی قابلگفتن است؟
دکتر صفری: دوران امام رضا (ع) و زندگی علمی و امامت ایشان ویژگیهایی دارد که برای کمتر امامی اتفاق افتاده است؛ مثلاً ایشان خودشان شخصاً به شرق دنیای اسلام تشریففرما شدند. ائمه ما معمولاً از شبهجزیره بیرون نرفته بودند و با ایرانیان ارتباط نداشتند. یکی دیگر از این ویژگیها این است که امام رضا (ع) خودشان شخصاً وارد مباحثات و مناظرات میشدند؛ گرچه در مورد ائمه دیگر نیز داریم ولی اینچنین گسترده و با مذاهب مختلف و در مجالسی که گزارشگران زیادی بودند نداریم. خود امام رضا (ع) میفرمایند: «در مدینه عالمان بسیاری جمع بودند و با هم گفتگو میکردند؛ با اینحال وقتی مشکلی پیش میآمد به من مراجعه میکردند.» این مطلب، جایگاه علمی امام را میرساند.
نوع برخوردی که امام رضا (ع) با جریانات فرهنگی برون شیعی و درون شیعی دارند قابلتوجه است؛ مثلاً دانستن اینکه ایشان با معتزله و یا با اهل حدیث و یا مردم مدینه که متمایل به شیخین هستند چه برخوردی دارند مهم است. همینطور برخورد ایشان با جریانات درون شیعی که امیدوارم سرفصل یک سؤالی باشد که بسیار مهم است؛ زیرا جریانات درون شیعی بسیار فعال بودند. جریاناتی مانند واقفیه، فطحیه، زیدیه، اسماعیلیه و غالیان. نوع برخورد امام رضا (ع) با آنها درسآموز است.
دکتر شجاعی: به سرفصلهای فرهنگی سیاسی اجتماعی و معارفی که امام رضا (ع) در آن زمینه زیستند اشاره کردید. همچنین به مناظرات امام رضا (ع) اشاره کردید. کتاب عیون اخبار الرضا (ع) یکی از آثار مهم در انتقال معارف رضوی به نسل ما است. برای من جالب است که روایات حضرت در مورد توحید و همچنین مناظراتی که حضرت با دانشمندان زمان خودشان داشتهاند یا مناظراتی که در حوزه عقاید و امامت بوده است در این کتاب آمده است. این کتاب یکی از منابع خوبی است که باید به آن پرداخت. میخواستم در ابتدای برنامه بر فضای سیاسی متمرکز شوید. بالاخره دوران امامت امام رضا (ع) مقارن با سه تن از خلفای بنیعباس است. اگر بخواهیم مهمترین ویژگی وضعیت شناسی سیاسی امام رضا (ع) را بررسی کنیم چه نکتهای را باید مدنظر قرار دهیم؟
قرن چهارم و پنجم از جهات مختلف، نشانگر شکوفایی شیعه است؛ منجمله از جهت سیره پژوهی. ما دو عالم درجه اول در این قرن یعنی شیخ صدوق و شیخ مفید داریم که هر دو وارد تاریخ و سیره اهلبیت (ع) شدهاند. کتاب عیون اخبارالرضا (ع) که توسط شیخ صدوق گردآوری شده است یک تکنگاری در مورد یک امام است و ایکاش این تکنگاریها را در مورد ائمه دیگر نیز توسط علمای درجهیک داشتیم. ما این سیر را در میان علمای شیعه ادامهدار نمیبینیم. معمولاً علمای درجه اول وارد این زمینه نشدند.
از وضعیت سیاسی شروع میکنیم. امامت امام رضا (ع) از سال 183 تا سال 203 قمری طول کشید. این دوران مقارن با خلافت سه خلیفه عباسی بود. خلیفه اول هارون است که از سال 170 تا سال 193 حکومت کرد. هارون به جهت اینکه متهم به شهادت امام کاظم (ع) شده بود و همینطور به جهات دیگر، با امام رضا (ع) مماشات میکرد. امام نیز فرصت خوبی برای نشر معارف اهلبیت (ع) پیدا کرده بودند؛ بهخصوص که در مقابل فرقه واقفیه مبارزات سنگینی را شروع کرده بودند؛ زیرا این فرقه برای شیعه بسیار خطرناک بودند. لازم است بهصورت مستقل در مورد آنها صحبت شود.
واقفیه بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) و مورداطمینانترین افراد نزد ایشان بودند. آنها روسای شبکهای بودند که حضرت به نام «شبکه وکالت» ایجاد کرده بودند و یک سازمان گسترده در نقاط مختلف مملکت اسلامی بود که وجوهات را میگرفتند و به مصارف خود میرساندند. با توجه به این فعالیتها و غیبت نسبی امام کاظم (ع) در زندان و با عنایت به برخی از صفات بشری ازجمله طمعورزی، این سر شبکهها پس از شهادت امام، ادعای استقلال میکنند و ابا میکنند که این اموال را به امام بعدی یعنی امام رضا (ع) تحویل دهند. اینها به دنبال بهانهای هستند که اموال را به امام تحویل ندهند؛ از اینرو توقف به امام کاظم (ع) میکنند و میگویند ایشان آخرین امام است؛ نمرده و مهدی و قائم است. برخی نیز میگویند حتی اگر بپذیرم مرده است بازخواهد گشت. به همین جهت به اینها اصحاب عدد نیز میگویند که امامشان هفتتا بیشتر نیست.
اینها بسیار خطرناک هستند؛ زیرا اطمینان امام کاظم (ع) و به تبع آن اطمینان مردم را داشتند. بیشتر عمر امام رضا (ع) صرف مبارزه به اینها میشود. شبهاتشان قوی بود. همهاش نیز مسائل مالی نبود. برخی از فرمایشهای امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) را مورد استناد خودشان قرار میدادند. کادر سازی امام کاظم (ع) برای آنها این شبهه را ایجاد کرده بود که ایشان به دنبال تشکیل حکومت هستند و مهدی آل محمد (ع) ایشان هستند. مردم دیگر نیز این سخنان را میپذیرفتند و برای امام رضا (ع) مبارزه با این افراد مشکل بود و به همین خاطر امام با آنها شدیدترین برخورد را میکنند. این برخورد در طول دوران امامت حتی در زمان امام جواد (ع) و ائمه بعدی بهصورت رنگباخته ادامه پیدا میکند و حتی در قرن چهارم نیز رگههایی از آنها دیده میشود.
دوره امین (193 تا 198) فرصت طلایی برای امام رضا (ع) بود؛ زیرا دعوای بین امین و مأمون بود که علت دعوا را در کتاب توضیح دادم؛ و این دو برادر مشغول هم بودند. در این میان اگر یک نهضت شیعی منسجمی رخ میداد میتوانست پیروز شود. کما اینکه شما میبینید که ابن طباطبا به همراهی ابوالسرایا قیام کرد و تا حد زیادی موفق بود و منطقه گستردهای را گرفتند و قیام با سختی سرکوب شد.
امام بجای اینکه چنین کاری کند وقت زیادی را صرف مبارزه با واقفیه و غلات کردند. اگر مبارزه نمیکردند اینها تشیع را مضمحل کرده بودند و دیگر تشیع راستینی نداشتیم و سلسله امامت ادامه پیدا نمیکرد تا نوبت به مهدویت و غیبت برسد.
اما پس از آن که مأمون مستقر شد بهعنوان یکی از سیاسیترین خلفای بنیعباس راه جداگانهای را پیش گرفت. مأمون با مشکلات فراوانی مواجه بود که در ظاهر بر همه آنها پیروز شد. یکی از مهمترین مشکلاتش بیت عباسی بود. بهواسطه اینکه برادرش را کشته بود مطرود عباسیان بود. حتی عباسیان در بغداد شورش کردند و به مدت چند روز این شهر را از دست مأمون خارج کردند و فردی را خلیفه کردند و بعد سرکوب شد.
یکی دیگر از مشکلات مأمون دوری از مرکز خلافت بود. مرو مرکز دنیای اسلام نبود و این ظرفیت را نداشت.
دکتر شجاعی: چرا مرو را انتخاب کرد؟
دکتر صفری: هارون ابتدائا امین را ولیعهد خود کرده بود؛ زیرا فرزندان دیگر هارون معمولاً کنیز زاده بودند و امین پسر زبیده از نوادگان منصور بود و خاندانی قوی داشت. به هارون تحمیل کردند که باید امین ولیعهد شود. بهمرور که گذشت هارون دید امین لایق نیست. از این جهت سیاستی که اندیشید این بود که توالی ولیعهدها را ایجاد کند و مأمون را ولیعهد دوم انتخاب کرد. عهدنامهای نوشت و در کعبه آویزان کرد و مضمون این بود که امین در مرکز دنیای اسلام و مأمون در شرق آن حکومت کند. بنابود وقتی امین به حکومت رسید مأمون از امین تبعیت کند و بعد از او حکومت کند و امین حق نداشته باشد که مأمون را عزل کند ولی وقتی امین به حکومت رسید بلافاصله مأمون را عزل کرد؛ بنابراین این تدبیر هارون بود. به این جهت این دو برادر با هم درگیر شدند.
یکی دیگر از چالشهای مأمون بها دادن به ایرانیها است. وقتی میخواهد به بغداد برگردد باید نشان دهد که ایرانیهای خطرناک مانند فضل بن سهل نابود شدهاند.
یکی دیگر از چالشهای مأمون، امام رضا (ع) بود. عباسیان به او انتقاد میکردند که چرا ایشان را به ولایتعهدی انتخاب کردی و با این کار حکومت از خاندان عباسی به خاندان علوی منتقل میشود. به همین خاطر در بازگشت به بغداد باید امام را از بین میبرد. با اینکه خیلیها قصد انکار این کار را دارند شواهد ثابت میکند که مأمون این کار را کرده است.
دکتر شجاعی: آقای دکتر صفری کتاب خوبی به زبان امروزی تحت عنوان خورشید شب نوشتهاند. من دعوت میکنم برای ادای دین معرفتی به امام رضا (ع) این کتاب را بخوانیم. در این کتاب مسأله ولایتعهدی و قیامهای علویان و مواجهه امام رضا (ع) با جریانهای معاصر خودش مطرح گردیده است. در مورد آموزههای رضوی نکاتی را بیان فرمایید.
دکتر صفری: یک اصل کلی در فرمایش ائمه (ع) بهویژه امام رضا (ع) داریم که ما را دعوت میکردند که در معارفشان دقت کنیم؛ و بیش از آنچه ما را به شخص خودشان و معجزاتشان و کراماتشان ارجاع بدهند به کلماتشان ارجاع میدادند. ایشان میفرمایند: «اگر مردم خوبیهای کلام ما را میدانستند از ما تبعیت میکردند» اینجا نشان میدهد که وظیفه یک شیعه یا محب این است که معارف ائمه (ع) را برای دیگران بشکافد؛ نه که سراغ جنبههای شخصی یا شخصیتی یا جنبههای صرفاً ماورائی برود. هرچند این جنبه نیز مهم است.
باید از تریبونهای عمومی، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و صحیفه رضویه را خوب بشکافیم و متنخوانی کنیم و عیون اخبار الرضا (ع) را مطرح کنیم. این کتاب یک دوره کامل سبک زندگی است. اینها برای مردم گفته نشده است. مردم یک اجمالی میدانند که جنبه ماورائی داشتهاند ولی فکر میکنند که انگار در میان جامعه نبودهاند و تعاملاتی با جریانهای معاصر نداشتهاند؛ درحالی که اگر وارد معارف اهلبیت (ع) شویم با دریایی از معرفت مواجه خواهیم شد.
اصولی بر این معارف و سیره حاکم است؛ مثلاً در همه این فرمایشها «توحید» را اصل اساسی میبینیم و اگر کسی بخواهد کوچکترین صدمهای به توحید بزند شدیدترین برخوردها را از طرف ایشان شاهد هستیم؛ مثلاً امام رضا (ع) با غالیان بهشدت مبارزه میکنند؛ آنها را معرفی میکنند و راه مبارزه با آنها را میفرمایند. میفرمایند: «ان الغلات صغروا عظمه الله» آنها یک انسانهایی را برابر با خدا میکنند و در کنار او مینشانند و اختیارات خدایی به او میدهند. خود خداوند نیز به مسأله توحید، بسیار حساس است. حتی در فرمایشهای امام حسین (ع) نیز میبینیم که توحید موج میزند؛ حتی در آخرین لحظات میفرماید: «لا معبود سواک الهی رضا بقضائک». توحید را حتی در فرمایشهای حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) میبینیم. ما میتوانیم یک عنوان تحقیقی در بعد معارف داشته باشیم با عنوان: «توحید در سیره ائمه (ع)»
در بعد اجتماعی مسائلی مانند حفظ اتحاد یا همزیستی مسالمتآمیز با گروههای دیگر مطرح است. امام صادق (ع) در مدینه با همین مردم زندگی میکنند و توصیه میکنند که با این مردم معاشرت خوبی داشته باشید. توصیههای مختلفی داریم که باعث تفرقه نشوید و بسیار از شیعیانی که باعث تفرقه میشدند یا سخنان تفرقهآمیز میگفتند گلایه میکردند.
در بعد اخلاقی؛ این بزرگواران نمونه اخلاق کریمه هستند. درباره امام رضا (ع) شنیدهاید که ایشان به همه اصناف اجتماعی احترام میگذاشتند؛ حتی با غلامان سر یک سفره مینشستند. یا وقتی به حمام میروند و شخصی از ایشان تقاضای کمک میکند ایشان اجابت میکنند و کاملاً کریمانه برخورد میکنند.
امام صادق میفرمایند: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» مردم را با عملتان بهخوبی دعوت کنید.
دکتر شجاعی: یکی از ویژگیهای مهم و قابلاعتنا در زمان امامت امام رضا (ع) بحث نهضت ترجمه است. البته یک زوایای مهمی دارد که باید کار شود ولی نهضت ترجمه یکی از مقاطع مهم و دورانساز در تاریخ تمدن اسلامی است. متون یونانی و مصر و هند و ایران ترجمه میشود و خود مأمون نیز بهصورت جدی حمایت میکند. از آنطرف جریان قوی معتزله را در زمان امام رضا (ع) داریم. آیا در مورد مواجهه امام رضا با جریانهای معرفتی زمان خودش مانند نهضت ترجمه یا معتزله کار جدی شده است؟
دکتر صفری: ترجمه در زمان امویان شروع شد و میگویند یکی از سران این روند، خالد بن یزید بود. زمانی که دستش از حکومت جدا شد به دنبال کیمیا رفت و دستور داد این کتب را ترجمه کنند. در زمانهای بعدی نیز ادامه پیدا کرد. کتابهای اداری سیاسی و طبی و نجوم ترجمه شد. ولی آنچه باعث اهمیت ترجمه در عهد مأمون شده است به این خاطر است که کتابهای فلسفی ترجمه و وارد تفکر مسلمانان شد و برخی که روشنفکرانه مشی میکردند از این ترجمهها استفاده میکردند و معارفی را برای خودشان شکل دادند. این نهضت پس از ورود مأمون به بغداد انجام شد. بنابراین در این زمان، امام رضا (ع) به شهادت رسیده بود و نمیتوان انتظار مواجهه ایشان با این جریان را داشته باشیم. ولی ایشان با معتزله در مرو مناظراتی کردهاند.
دکتر شجاعی: در این قسمت خوب است کتاب «پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا (ع)» را به بینندگان محترم معرفی کنیم. بخش جالب این کتاب، دعاهای امام رضا (ع) است. در مورد اهمیت این کتاب نیز بفرمایید.
دکتر صفری: مرحوم باقر شریف قرشی یکی از نویسندگان و اندیشمندان عراقی بود که خلاف مشی حوزه آن زمان رفت و بجای اینکه خودش را در فقه و اصول متخصص کند با توجه به خلائی که در زمینه تاریخ و سیره اهلبیت (ع) وجود داشت وارد این جرگه شد و مورد مذمت برخی محافل نیز قرار گرفت ولی ایشان مصمم بود و تلاش کرد «موسوعه اهلبیت (ع)» را در بیش از 40 جلد بنویسد. این کتاب، بسیار جالب است؛ بخصوص در زمان خودش. ایشان بستر شناسانه کارکردهاند که واقعاً خدمت خوبی در زمان خودشان بوده است؛ گرچه الآن بحثها تخصصیتر و ریز محورتر شده است.