عاشورا با رویکرد تاریخی محض قابل تحلیل نیست

عاشورا با رویکرد تاریخی محض قابل تحلیل نیست
بازدیدها: 9
11 آبان 1403
لینک کوتاه: https://nsafari.ir//?p=16347

عاشورا با رویکرد تاریخی محض قابل تحلیل نیست

نشست «آسیب‌شناسی کاربست رویکرد تاریخی در واقعه عاشورا»، دوشنبه ۸ شهریور با سخنرانی نعمت‌الله صفری، دانشیار جامعةالمصطفی العالمیه، به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

 

رویکرد تاریخی مانند اژدهایی خفته است

پیشتر رویکرد تاریخی را در کنار رویکردهای کلامی مانند برادر کوچکی می‌دانستم که دیگران ارث او را خورده‌اند و نزدیک است که این برادر به سن رشد برسد و ارث خود را طلب کند که طبعاً برادران دیگر باید به اندازه مساوی ارث او را پرداخت کنند، اما اکنون رویکرد تاریخی مانند اژدهایی خفته است که در حال بیدار شدن است و شاید جایی برای رویکردهای دیگر باقی نگذارد و همه چیز را از آنِ خود بداند. بنابراین هم کسانی که از رویکرد تاریخی دفاع می‌کنند و هم کسانی که مخالف آن هستند باید به این نکته توجه کنند.

 

مراد از تاریخ چیست؟

در ابتدا باید رویکرد تاریخی را تعریف کنم؛ رویکرد تاریخی نگاه تاریخی دارد و در منابع تاریخی غور می‌کند و تحلیل‌هایش تاریخی است. همچنین هر شخصیت و واقعه‌ای را قابل فهم می‌داند و برای آن قواعد خود را دارد و همه چیز را تحت سیطره خودش می‌داند و می‌کوشد با ملاک‌هایی مانند عقل و عقلا به تحلیل وقایع تاریخی بپردازد و نمی‌پذیرد که ملاک‌های برونی مخصوصاً ملاک‌های دینی بر او تحمیل شود؛ مانند ملاک‌های کلامی.

در اینجا با دو محقق و تحلیل‌گر مواجه هستیم؛ یک تحلیلگر برون‌تاریخی که فقط وفادار به ملاک‌ها و روش‌های تاریخی است و هیچ ملاک برونی مانند ملاک‌های کلامی را نمی‌پذیرد که با این محققان فعلاً کاری نداریم و مخاطب ما نیستند و شیعی متدین نمی‌تواند یک تاریخی محض باشد و بیشتر مستشرقان این روش را در تاریخ اهل بیت(ع) به کار می‌برند. مثلا «مادلونگ» در کتاب جانشینی حضرت محمد(ص) از این رویکرد استفاده کرده است، اما برخی از محققان تاریخی شیعه امامیه‌اند و نمی‌خواهند دست از تشیع بردارند و دوست دارند با روش‌های تاریخی به تحلیل وقایع و از جمله عاشورا بپردازند. مخاطب ما این دسته‌اند نه تاریخی‌های محض و آسیب‌ها را برای این دسته بیان می‌کنیم.

 

آسیب‌های نگاه تاریخی

آسیب‌ها به دو دسته تقسیم می‌شود؛ یک دسته مرتبط با ذات و ماهیت و روش تاریخی است؛ یعنی ذات تاریخ اینطور است و تا این حد حجم و توانایی دارد، اما باید به این ذات توجه کرد و برخی از این نکات مربوط به کاربر است. نخستین نکته این است که اهل بیت(ع) از جمله امام حسین(ع) قبل از آنکه تحت علمی به نام تاریخ قرار بگیرند، تحت علم یا مطالعاتی به نام سیره قرار گرفتند. سیره با تاریخ قدری متفاوت است و موضوع تاریخ، انسان و حوادث او بما هو انسان است، اما موضوع سیره، انسان بما هو معصوم است و ما کاربر نوع دوم را در نظر می‌گیریم و یک شیعه با پیش‌فرض معصوم بودن این افراد وارد می‌شود که تاریخ متوجه اینها نیست و قبول هم ندارد و در مورد عاشورا نیز چنین است و به مسائل کلامی و روایی توجه ویژه‌ای ندارد و ممکن است استفاده‌هایی کند. بنابراین اولین مسئله این است که باید موضوع تاریخ و سیره تفکیک شود و نسبت اینها عموم و خصوص من وجه است.

نکته دوم اینکه تاریخ ادعای واقع‌نمایی دارد و ابزار آن هم شواهد و قرائن و ابزارهای دیگر است، اما تاریخی‌ها می‌گویند تاریخ قدرت واقع‌نمایی مطلق ندارد و نمی‌تواند حادثه را آنطور که بوده نشان دهد و تاریخی‌ها اعتراف می‌کنند که به قطع نمی‌رسیم و وقتی که بیشترین شواهد را جمع کنیم، به اطمینان می‌رسیم و ممکن است تحلیل‌ها موقتی باشد. بنابراین یک وقت کاربر متوهم نشود که به صددرصد واقعیت رسیده و بگوید که جز این نیست. یک تاریخی هیچ وقت نمی‌گوید این است و جز این نیست، بلکه می‌گوید این چیزی است که من با ابزارهای خود به آن رسیده‌ام. البته باید از تواضع تاریخی‌ها تشکر کنیم که مدعی کشف مطلق نیستند و در علوم دیگر نیز کم و بیش چنین است اما ممکن است چنین تواضعی نداشته باشند.

 

عاشورا یک واقعه عادی نیست

نکته دیگر اینکه عاشورا یک واقعه عادی نیست، بلکه ویژه است و اینطور نیست که ما عاشورا را دربست به یک فرد تاریخی تحویل دهیم و بگوییم هر طور که می‌خواهید آن را تحلیل کنید. عاشورا رمز حیات تشیع و محور اصلی امامیه است. همه ائمه(ع) ما به عاشورا توجه کرده‌اند، حتی در روایات ما نشان می‌دهد که ائمه(ع) پیشینی نیز به آن توجه کرده‌اند. پس بخشی از تحلیل عاشورا به یک تاریخی می‌رسد. در عاشورا، کلام و فقه هم دقیق است و حتی مطالب فقهی داریم که تاریخی‌ها ورود خامی به این حوزه‌ها می‌کنند؛ مانند اینکه می‌گویند امام(ع) حجش را ناتمام گذاشت، اما چنین نیست؛ چون اصلا امام(ع) وارد حج نشد. یا مثلاً اینکه امام حسین(ع) در روز عاشورا چرا نماز ظهر را خواندند و نماز عصر را نخواندند که اینها مطالبی است که یک تاریخی با ابزارهای خودش راهی به آن ندارد و حق هم ندارد در چیزی که مسلط نیست ورود کند.

حتی ممکن است علوم جامعه‌شناختی داشته باشیم که با تاریخ تعامل دارد اما یافته‌های آن تاریخی نیست. در باب اسطوره‌شناسی نیز برخی می‌گویند تاریخ تا ۲۰۰ سال قدرت ظهور و بروز دارد و بعد از آن باید کار را به اسطوره‌شناسی و … بدهیم. اگر یک تاریخی بخواهد یک تحلیل قوی داشته باشد باید به این علوم هم آشنا باشد.

 

لزوم تعامل تاریخ‌دان با دیگر علوم

یک تاریخی فقط نمی‌تواند تاریخی باشد. علوم بسیار مرتبطی در عاشورا داریم که یک تاریخی باید درباره آنها سطحی از معرفت را داشته باشد که عبارت از آشنایی، تسلط، تخصص و تمحض است. پس یک تاریخی باید در برابر این علوم، سطحی از معرفت این سطوح چهارگانه را داشته باشد. در حقیقت، اگر حدیث، سند، رجال، کلام و فقه نداند، ممکن است تحلیل جامعی از عاشورا نداشته باشد.

دیگر اینکه ذات تاریخ تقدس‌زداست و کاری ندارد که این فرد کیست و کجاست. تاریخی‌ها مثلی دارند و می‌گویند که ما مرده‌شور هستیم و کاری ندارند این مرده چه کسی بوده است و البته در مورد اهل بیت(ع) ابا می‌کنند که این مَثَل را به کار ببرند.

ما در تاریخ خودمان یکسری وقایع حماسه‌آمیزی مانند چالدران داشته‌ایم که شاه اسماعیل شکست می‌خورد، اما عاشورا مانند چالدران نیست که به صورت یکسان تحلیل شوند، بلکه عاشورا یک واقعه ویژه است و باید به تقدس‌زدا بودن رویکرد تاریخی توجه شود. تاریخ یا کاربر تاریخ گاهی اوقات خودمطلق‌پندار می‌شود و تصور می‌کند که تمام اجتهاد در انحصار اوست. البته ممکن است رشته‌های دیگر نیز چنین باشند و با فقهایی برخورد کرده‌ایم که می‌گویند هر چیزی را باید از دیدگاه اصول فقه تحلیل کرد و اگر فقه ندانید، نمی‌توانید در هیچ علمی مجتهد شوید و توجه ندارند که تاریخ روش‌های ویژه‌ای دارد، اما باید مراقب بود که خودمطلق‌پندار نشد.

نکته دیگر در باب منابع است که لزوماً نباید تاریخی باشد و هر چیزی که بتواند داده‌ای را در اختیار ما قرار بدهد می‌تواند منبع باشد. پس باید توجه کنیم که منابع را منحصر به منابع تاریخی ندانیم. در خصوص عاشورا از منابع روایی بی‌نیاز نیستیم و باید از داده‌های دیگر نیز استفاده کنیم. مراجعه ما به این منابع باید در حد نسخه‌های عربی آنها باشد، حتی ممکن است به منابع نسخه‌شناسانه نیاز پیدا کنیم و ببینیم که این نسخه چطور به ما رسیده و چه فرایندی داشته و چه داده‌هایی دارد. همچنین باید رشته‌های مرتبط را شناخت. به خصوص که امروزه در هنر و رسانه نیاز به آشنایی بیشتری داریم. اگر تاریخ بخواهد فقط با منابع تاریخی بررسی شود، خیلی خشک است و در آن لطافت نیست. نکته دیگر توجه به قاعده «عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود» است؛ یعنی اگر تاریخ‌دانی مطلبی را ندید، باید بگوید که من نیافتم و با تحلیل‌های خود به آن نرسیدم، نه ‌اینکه بگوید وجود ندارد و نبوده است، مگر اینکه مطالعات او به حدی باشد که به این نکته رسیده باشد که ادعا کند فلان گزاره اصلاً وجود ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *