ویژهبرنامهی «وارث» در شب تاسوعای حسینی مورخ 94/7/30 با دعوت از مدیر دانشنامه اهلبیت (ع) و عضو هیئتعلمی «جامعۀ المصطفی العالمیه» یعنی «جناب آقای دکتر نعمتالله صفری فروشانی» به گفتگو پیرامون «شناخت امام حسین (ع) از نگاه تاریخ» پرداخت که گزارش مفصل آن در ادامه خواهد آمد.
در ابتدا مجری برنامه «جناب آقای درستکار» ضمن معرفی مهمان برنامه، از ایشان درخواست کرد تا صحبتهای ابتدایی خود را ایراد نمایند. جناب دکتر صفری نیز در ابتدای سخنان خود پس از عرض سلام خدمت سیدالشهدا (ع) و فرزندان و یاران باوفای ایشان، اینچنین بحث را آغاز کردند:
بنده نیز خدمت شما و همهی همکاران شما در شبکه چهار و بهویژه، برنامهی وزین «وارث» که در این چند شب افتخار داشتم که این برنامه را مشاهده کنم و از آن بهره گیرم، سلام عرض مینمایم. شب تاسوعای حسینی به نام «حضرت اباالفضل عباس (ع)» است و لذا سلام و ارادت ویژهی خودم را نسبت به آن بزرگوار عرضه میدارم و همچنین نسبت به بینندگان فرهیختهی شبکه چهار نیز، عرض ادب و سلام دارم.
در ادامه، جناب آقای درستکار به سیر برنامه در شبهای گذشته اشاره کرد و آن را در بررسی بخشهایی از تاریخ سیدالشهدا (ع) از منظر تاریخ گذشته و معاصرِ آن حضرت خلاصه کرد. سپس از گفتگوی خود در پیش از برنامه با آقای صفری پرده برداشت و موضوع آن را «حسین بن علی (ع) یا امام حسین (ع) از منظر تاریخ و کلام» اعلام نمود و برداشتهای خود از این موضوع را بیان کرد. سپس آقای صفری، مباحث خود را اینگونه ادامه داد:
رویکردهای شناختی امام حسین (ع)
در سال گذشته که توفیق پیدا کرده و در همانند چنین برنامهای حضور یافتم و در خدمت «دکتر شجاعی» و دوستان بودم؛ اشارهای گذرا به موضع این برنامه داشتم و به دنبال فرصت گستردهتری بودم که بسط بیشتری بدین موضوع دهم. به نظر میرسد که میتوان مجموعه شناختهای علمی و روشمند درباره امام حسین (ع) را در سه رویکرد خلاصه کرد که میتوان آنها را بهعنوان سه ضلع «مثلث» در نظر گرفت که اگر هر ضلع نابود شود، شناخت ما ناقص میگردد و دیگر مثلثی در کار نخواهد بود. این سه رویکرد را میتوان بدین گونه تقسیم کرد: 1. رویکرد کلامی؛ 2. رویکرد روایی و 3. رویکرد تاریخی.
در رویکرد کلامی به دنبال بررسی «امام حسین (ع) کلامی» هستیم. امامی که با مبانی کلامی مشخص میگردد یعنی فردی که دارای «علم غیب»، «عصمت» و «جایگاه ویژه امامت» است و هدف در این رویکرد کلامی خواهد بود؛ لذا به دنبال تبیین مقام امامت بوده و ابزار نیز کلامی است که عبارتاند از عقل و نقل. چنانکه منابع هم عمدتاً کلامی میباشند. لذا نتیجهای که از این رویکرد به دست خواهد آمد، امامی فرادستی است که شناخت امام را از «بالا» فراهم خواهد ساخت هر چند این معنای دستنیافتنی بودن امام نخواهد بود.
اما امام حسین (ع) در رویکرد روایی، امامی است که در منابع روایی ما وجود دارد که میتوان از «کامل الزیارات»، «المزار الکبیر» نگاشتهی «المشهدی»، آثار «شیخ مفید»، «بحارالانوار» و دیگر منابع روایی نام برد. چنانکه به مصداق جملهی «اَهْلُ الْبَيْتِ اَدْرِي بِما فِي الْبَيْتِ»، اهلبیت (ع) این امام را به ما معرفی کردهاند و کارکردهای آن ازجمله «مقام توسل»، «مقام شفاعت» و «مقام ویژه» ایشان را در روایات برای ما تبیین شده است.
ما در طول تاریخ تشیع، بر روی این دو رویکرد از امام حسین (ع) کار بیشتری کردهایم. معمولاً منبرها، خطبهها و در کل رسانههای ما به این دو منظر از امام بیشتر پرداختهاند اما رویکردی که کمتر بدان توجه شده است، امام حسین (ع) از منظر تاریخ است؛ یعنی امامی که در تاریخ وجود داشته و 57 سال عمر کرده است و در زمان پیامبر (ص)، خلافت خلفا، امام علی (ع)، معاویه و یزید زندگی کرده است و کنشها و واکنشهایی داشته و همانند یک انسان دارای عواطف و شخصیتی خاصی بوده است. چنانکه برخوردهای مختلف و متفاوتی نیز از خود بروز داده است. لذا امام حسین (ع) از این نگاه، کمتر مورد توجه قرار گرفته است و در تعبیری سادهتر، آن دو برادر بزرگتر، حق این برادر کوچکتر را تا اندازهای تحتالشعاع قرار دادهاند. لذا جا دارد که ما بر روی این نوع شناخت از امام کار افزونتری کنیم؛ چنانکه نوجوانان، جوانان و فرهیختگان، تشنهی شناخت امام حسینِ (ع) در آینهی تاریخ هستند؛ چراکه این شناخت کارکرد دارد و میتوان از امام الگو گرفت و مانند یک انسان، او را در تاریخ بررسی نمود.
به بیان دیگر، تاریخ به دنبال کشف واقعیت است؛ البته با توجه به فاصلهی زمانی، نمیتواند به تمام واقعیت دست یابد، اما از این قدرت برخوردار است که گوشههایی از واقعیت را به ما نشان دهد؛ با این تفاوت که این واقعیت «فرودستی» است، برخلاف دو رویکرد قبل که فرادستی بودند. همچنان که ملموستر بوده و امکان الگوبرداری افزونتر از آن نیز فراهم است. به همین جهت «امام حسین (ع) تاریخی» به معنای امامی است که ما قصد داریم آن را در تاریخ کشف کنیم.
البته ما به دنبال «امام حسین (ع) تراجمی» و «شرححالی» نیستیم؛ یعنی قصد بیان سال تولد، وفات، تعداد فرزندان و یا همسران را نداریم و به عبارت بهتر، اینها تمام واقعیتی که قصد بیان آن را داریم، نخواهند بود. بلکه درصدد هستیم تا برای افعال خاص امام، هدف و تحلیل ارائه دهیم. ابزارهای ما نیز، آن چیزی است که ما را به کشف رهنمون میسازد که ممکن است منابع تاریخی باشد و حتی امکان دارد که از منابع کلامی و روایی نیز بهره گیریم؛ بنابراین در شناخت امام حسین (ع) از نگاه تاریخی، منابع کلامی و روایی خود را کنار نمیگزاریم بلکه آنها را به کار میگیریم تا به کشف بهتری برسیم.
مجری برنامه از استاد سؤال کرد که تا چه اندازه، بحث شبهای گذشتهی برنامه، با مباحث حضرتعالی تطابق دارد که استاد در پاسخ فرمود که گفتگوها متفاوت است. مدیر دانشنامه اهلبیت (ع) سخن خود را اینگونه توضیح داد: رویکرد کلامی در مباحث بعضی از دوستان، پررنگتر بود؛ چنانکه در برخی، جنبهی تاریخی غالب بود ولی ما در گام نخست، به دنبال تفکیک حوزههای کلام و تاریخ هستیم و در ادامه به این خواهیم پرداخت که در چه مواردی، میتوان با ترکیب این دو حوزه، به واقعیت نزدیکتر گردید.
اساساً امام حسین (ع) از منظر روایت و کلام، غالباً کاربرد «درونگروهی» دارد و تنها برای شیعیان، مفید خواهد بود. چنانکه اگر بخواهیم با منابع خاصِ کلامی خود، وارد بحث شویم، ممکن است یک مستشرق و یا اهلسنت، سخن ما را نپذیرد و یا برخی از جوانان ما که مطالعات دیگری دارند، قادر به درک مباحث ما نباشند؛ اما امام حسین (ع) تاریخی یا امام حسین (ع) از منظر تاریخ با توجه به «عقلایی بودن تاریخ» کارکرد بیشتری دارد. منظور از عقلایی بودن تاریخ آن است که عقلای عالم بر آن اتفاقنظر دارند و مخصوص متدیّنان نیست.
حتی ممکن است که بررسی امام از نظر تاریخ، به کمک امام حسین (ع) از نگاه کلام و روایات آمده و دلایل تاریخی برای آنان اقامه کند. لذا بررسی تاریخیِ امام، نعمتی است که ما از آن کمتر بهره بردهایم. الآن وضعیت ما مانند یکی مثلث «قائمالزاویه» است که دو برادر بزرگتر یعنی امام حسین (ع) کلامی و روایی، مانند دو ضلع «وَتَر» و «ارتفاع» هستند که ضلع «قاعده» یعنی امام از منظر تاریخ را کوچک کردهاند. درحالیکه ضلع قاعده، پایه است و با مطالعات پایهای، به درک صحیحتری از امام خواهیم رسید.
البته لازم به ذکر است که آنچه از روایت و کلام به دست ما رسیده است، ممکن است پالایششده نبوده و هنوز به انسجام کاملی دست نیافته باشد. لذا تشخیص صحت و سقم احادیث ضروری است. چنانکه باید در روایات، موقعیت صدور را در نظر گرفت و هدف امام از بهکارگیری عبارتی خاص را بهخوبی درک نمود. در ضمن شناخت مخاطب سخن امام نیز اهمیت دارد. همچنین باید بهگونهای جدیتر از قرآن بهعنوان سنجهای در ارزیابی روایات بهره گرفت. لذا باید دید تا چه مقدار، میراث کلامی و روایی ما با قرآن منطبق است. هرچند کارهای گستردهای صورت گرفته است، اما هنوز بهصورت منسجم، مجموعهای برای معرفی وجود ندارد.
ویژگیهای رویکرد تاریخی به امام حسین (ع)
استاد در ادامه مباحث خود به ویژگیهای بررسی تاریخی امام حسین (ع) اشاره کرد و سخنان خود بدین گونه دنبال کرد: امام حسین (ع) از منظر تاریخ، ویژگیهایی دارد که در تحلیل تاریخی مدنظر قرار میگیرند که برخی از آنها عبارتاند از:
1. گستردگی زمان: در بررسیهای کلامی و روایی، تمرکز ما بیشتر بر روز عاشورا و ساعات خاصی است و در بهترین حالت، زمان یزید، مورد عنایت قرار میگیرد درحالیکه در بررسی تاریخی، کلّ 57 سال عمر امام در نظر گرفته میشود و برخی مواقع برای ریشهیابی پارهای از جریانات، به زمانهای دورتر بازمیگردیم. بهعنوانمثال برای درک وضعیت شام و وفاداری مردم به یزید، باید وضعیت شام را از زمان رومیها و قبل از اسلام بررسی کنیم. چنانکه زمان بعد از شهادت امام نیز موردتوجه قرار خواهد گرفت. بهعنوانمثال به عکسالعملهای افراد بعد از واقعه، اظهار پشیمانی برخی از عدم همراهی امام، واقعهی «حرّه»، قیام مختار و امثال آن خواهیم پرداخت.
2. گستردگی مکان: بدین معنا که تنها به کربلا و حرکت امام بهسوی کوفه توجه نمیگردد. بلکه مدینه، شام، کوفه و حتی بصره نیز بررسی خواهد شد. چنانکه در صحبتهای «دکتر واسعی» در شبهای گذشته، مسئلهی نامهی امام به مردم بصره طرح گردید. بصره گرایشهای عثمانی دارد و باید دید به چه علت امام به مردم بصره نامه مینگارد و چه کسانی مورد خطاب امام قرار دارند؟ این در حالی است که در بررسی امام از منظر تاریخ، تحلیل مستقلی پیرامون این موضوع وجود دارد.
3. اراده تصویری منسجم و هماهنگ: در بررسی تاریخی امام، اگر از تحلیلهای صحیح و روشمندی بهره گیریم، از امامی با تصویری منسجم و هماهنگ برخوردار خواهیم بود که همه ارکان آن هماهنگ و متناسب است و برای همهی قسمتهای زندگی امام، توجیه عقلائی و عقلانی خواهیم داشت؛ چرا ابزارها و تحلیلهای ما، روشمند و عقلائی هستند و امام را در دورههای مختلف بهعنوان موجودی واقعی «در تاریخ» و نه «بر تاریخ» واکاوی میکنیم.
در توضیح این مطلب باید گفت که امام نقش کارگردانیِ تاریخ ندارد. البته ممکن است قائل به قدرت امام به تصرف در تکوین باشیم؛ اما این قدرتها را به کار نمیگیرد و بنای امام بر این است که مثل سنت انبیاء و امامان پیشین (ع) بر طبق روال تاریخی و طبیعی حرکت کند و لذا ممکن است مردمی به ایشان علاقهمند باشند و برخی به ایشان ارادتی نداشته باشند؛ بنابراین به دنبال برساختن اسطورهای نیستیم که با تأثیر نور خود در دیگران، اقدام به هدایت آنها نماید. حتی ممکن است امام اقدام به صحبت نماید و دیگران گوش فرا ندهند و یا با صدا درآوردن طبلها، مانع از رسیدن سخن امام به دیگران گردند که شاید به خاطر لقمههای حرامی باشد که سبب عدم پذیرش سخن حق از جانب مخاطبان امام شود.
4. عدم انحصار در شخصیت امام حسین (ع): یکی از ویژگیها امام حسین (ع) تاریخی آن است که تنها به دنبال بررسی شخصیت امام نخواهیم بود و به شخصیتهای مرتبط، اعم از سیاه، سفید، خاکستری و بیرنگ نیز خواهیم پرداخت که برای پژوهش در مورد شناخت جامعهی حسینی، به کار میآید. بهعنوانمثال افرادی چون «عبدالله بن عمر»، «عبدالله بن زبیر»، «عبیدالله بن زیاد» و شخصیتهای بزرگ کوفه همچون «سلیمان بن صرد»، در واکاوی امام از منظر تاریخ، بررسی خواهند شد؛ چرا که در مسیر شناخت امام حسین (ع) با رنگی واقعی، احتیاج به تحلیل شخصیت این افراد نیز خواهیم داشت. حتی شخصیتهای پیشین نیز بررسی خواهند شد و با این بررسی، سوژهی موردنظر، عریض و عمیق خواهد شد و لذا تمام اجزای این پازل با بررسی تاریخی در جای خود قرار میگیرند.
5. قدرت پاسخگویی به شبهات: سیره و حرکت امام با این بررسی، توانایی پاسخگویی به سؤالات و شبهات را نیز خواهد داشت. در ضمن باید توجه داشت که هر سؤالی، شبهه نیست. لذا حتی جوانی ممکن است با فکر کردن، به سؤالات عمیقی حتی فراتر از یک محقق دست یابد. لذا قدم اول، گوش دادن سؤال و سپس درنگ و تأمل برای پاسخگویی است و جوابهای صرفاً کلامی یا روایی، گاهی موردپذیرش برخی از مخاطبان نخواهد بود و اصرار بر این پاسخ سبب «تحمیل» پاسخ بر طرف مقابل میگردد. امام حسین (ع) تاریخی در میان قشر جوان و فرهیخته با اقبال بسیاری همراه است و اینان تشنه این امام هستند؛ چنانکه آنان مشغول جهتدهی به مطالعات خود در این بُعد هستند. لذا هشداری جدی در اینجا مطرح است و متوجه مداحان، خطبا و حتی صداوسیما نیز میگردد که آنان از این شناخت عقبتر هستند و این وحشتناک است؛ یعنی در برابر سطح فهم مردم رشد و پیشرفت نداشتهاند؛ درحالی که درک جامعه بهواسطه شبکههای اجتماعی، کتابها و حتی شبهاتی که سبب ایجاد سؤال شدهاند، بالا رفته است.
بنابراین متولیان کلام و روایات، باید به تاریخ ائمه (ع) توجه کرده و بدان اشراف پیدا کنند؛ اما با کمال تأسف شاهد این موضوع هستیم که در محافل شیعی و بهخصوص محافل دینی، به تاریخ توجه کمتری میشود. این در حالی است که دشمنان و مخالفان ما از همین روزنه و خلأ، قصد نفوذ دارند؛ بنابراین توسعهی مطالعات تاریخیِ روشمند دربارهی ائمه (ع) و بالأخص امام حسین (ع) ضروری است. متأسفانه گاهی از بزرگان ما سخنانی دیده میشود که نشاندهنده عدم آگاهی حتی به ابتداییترین مسائل تاریخی است. به همین دلیل شایسته است در کنار تحصیل فقه و اصول، به تاریخ سیدالشهدا (ع) نیز در حوزهها توجه شود که در این صورت، تحلیل عمیقتری صورت گرفته و جذب گستردهتری در حوزهی مخاطبان نسبت به مکتب اهلبیت (ع) خواهیم داشت.
جایگاه کنونی مطالعات روشمند تاریخی پیرامون اهلبیت (ع)
مدیر دانشنامه اهلبیت (ع) پس از میان برنامهای کوتاه، سخنان خود را اینگونه ادامه دادند: با کمال تأسف و سوگمندانه، باید به نکتهای اعتراف کنیم و آن پایین بودن سطح مطالعات ما نسبت به تاریخ ائمه (ع) است و در طی این سالها شاهد پیشرفتی در این حوزه نبودهایم. چنانکه مداحیها، خطابهها و رسانههای ما در این جهت گامهای قابل قبولی برنداشتهاند و این قصور با ترس از دست رفتن محصولات کلامی و روایی نسبت به امام حسین (ع) پوشش داده میشود.
کار بهجایی رسیده است که برخی اظهار میدارند که برای مطالبی که گفته میشود، در پی سند نباید بود. گاهی وارد فضای «تعبد مطلق» شده و مانند برخی جریانها در تاریخ، سؤال را بدعت میدانند. با همین رویکرد کتابهایی با عناوینی چون «کربلا فوق الشبهات» وجود دارد و لذا حق هرگونه نقد و سؤال را از مخاطب میگیرد و این در حالی است که این موضوع از ظرفیت امام حسین (ع) میکاهد و روشهایی اینچنینی در همهی زمانها نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد و به زمانی میرسیم که سطح درک و اطلاعات جوانان ما از کسانی که پشت تریبون قرار میگیرند بالاتر خواهد رفت و این باعث ناهماهنگی شده و منجر به این خواهد شد که برخی برای جواب دادن به سؤالات، به دنبال راههای غیرعلمی بروند. بهعنوانمثال، مخاطبان پرسشگر خود را به مبتدی بودن متهم سازند. اساساً در مورد هر شبهه یا سؤال، صرفاً به دنبال پاسخگویی و ساکت کردن طرف مقابل نباشیم بلکه باید در ابتدا به دنبال تحلیل بود و چهبسا آن سؤال بهجا باشد و افقهای جدیدی را در پیش روی ما بگشاید.
اعتقاد بنده بر این است که مطالعات علمی وهابیت و مستشرقان، فرصت خوبی برای ما بهحساب میآید؛ چراکه ما را قادر خواهد ساخت تا چالشهای خود را بشناسیم. آنان در حال حاضر در حوزهی تاریخ، سعی در تخریب تشیع دارند، لذا سوگمندانه باید بار دیگر اعتراف کرد که گاهی برای معرفی یک کتابِ جامعِ علمی در مورد یک امام، از سوی نویسندگان شیعه ناتوان هستیم. بدین معنا که کتابهای روشمند و علمی در این حوزه اندک است و عطش ما را برطرف نمیسازد.
اگر شخصیت منسجم تاریخی امام را بشناسیم، پذیرش و ارادتمندی بیشتر خواهد بود. چرا که امام در این نگاه، شخصیتی بشری و برخوردار از عواطف و احساسات خواهد بود که امکان الگوبرداری از آن فراهم است. همانطور که قرآن پیامبرش را بشری همانند دیگران معرفی میسازد. این درست است که امامان از جایگاه والایی برخوردار هستند؛ اما در میان همین مردم زندگی کردهاند و افراد مختلف، کنشها و واکنشهای مختلفی نسبت به امام داشتند.
نظریه انسان 250 ساله و مطالعات تاریخی
انسان 250 ساله، موضوع دیگری بود که استاد در ادامه مباحث خود بدان پرداختند و اینچنین گفتگو را ادامه دادند: این تعبیر که مورد اشارهی رهبری نیز هست، با مطالعات تاریخی بهصورت بهتری قابل درک است و تعارضهای ظاهری سیرهای ائمه (ع) نیز با این مطالعات قابلحل خواهد بود. بهعنوانمثال فساد زمانهی یزید بهعنوان عاملی برای قیام شناخته میشود و فرد دیگری ممکن است سؤال کند که «ولید بن عبدالملک» شاید در فساد از یزید پیشگام باشد، لذا چرا امام سجاد (ع) قیام نکرد؟ درحالیکه اگر شما با تحلیل تاریخی یک مسئله را بررسی کنید و شرایط مکانی و زمانی را در نظر بگیرید، پاسخی مناسب برای ایندست سؤالات خواهید داشت و اساساً قدرت پاسخدهی شما افزونتر خواهد گشت.
رویکردهای متفاوت برای پاسخگویی به شبهات مرتبط با امام حسین (ع)
با بررسی تاریخی مسائل مرتبط با امام حسین (ع)، دیگر این امام صرفاً «تعبدی» نخواهد بود و اگر امام تنها با رویکرد تعبدی شناخته شود، شاید کمکم بهسوی امام حسین (ع) «اسطورهای» و «افسانهای» حرکت کنیم و آنوقت دیگر امام همچون شخصیتهای چون «رستم» و امثال آن خواهد بود. به همین جهت ضروری است کسانی که متولی بازشناسی امام به جامعه میباشند، مسلح به سلاح تاریخ، آنهم به شکلی روشمند باشند.
برخی برای جبران قصور خود در شناخت تاریخی امام، از راههای غیرمعمول استفاده میکنند. بهعنوانمثال برای پاسخ به شبهات، به «خواب»، «مکاشفات» و امثال آن روی میآوردند. چنانکه فردی در مقابل سؤالات چنین اظهار میکرد که از ما سؤال نکنید، زیرا ما این مسائلی را که بیان میکنیم، مشاهده میکنیم؛ این در حالی است که مکاشفه امری درونی است و تنها برای خودِ فرد، حجت است.
بعضی برای روبرو شدن با سؤالات پیرامون سیدالشهدا (ع) از ابزار غیرمتعارفی چون «ارتباط با جن» و یا «احضار روح» نیز استفاده میکنند. برای نمونه فردی به ما چنین میگفت که ما شاید در مسائل سندی، حق را به شما دهیم اما آیا فکر نمیکنید که ما راههای دیگری را بشناسیم و با افرادی مرتبط باشیم که آنان با یک واسطه از حاضران در واقعه کربلا برای ما سخنانی نقل کنند؟! بنابراین تنها راه پاسخ دادن به سؤالات، بالا بردن اطلاعات تاریخی و تقویت مطالعات روشمند در حوزه تاریخ ائمه (ع) است. لذا شایسته است که نهادهای متولی و مسئول دراینباره، افرادی را بهعنوان متخصصان شناخت تاریخ ائمه (ع) پرورش دهند.
تفاوت تاریخ نقلی و تحلیلی
در ادامه جلسه، مجری برنامه از جناب دکتر صفری درخواست نمود تا وارد متن درس شوند. استاد در واکنش به این درخواست، مباحث خود را چنین ادامه دادند: در تاریخ تنها با مجموعهای از اسامی روبرو نیستیم و این تمام تاریخ نخواهد بود؛ چرا که این قسمت از تاریخ بیشتر همان «تاریخ نقلی» یا «تراجمی» و «شرح حالی» است؛ درحالیکه ما به دنبال «تاریخ تحلیلی» و یا «نقش تحلیل در تاریخ» هستیم. لذا برخی از مواقع به دوستان اینچنین میگوییم که در تحلیل گاهی هشتاد درصد فرا متنی بحث میکنیم و بیست درصد متکی به متن هستیم.
در این هنگام مجری برنامه سؤال کرد که آیا این «اجتهاد در تاریخ» خواهد بود و اگر چنین باشد آیا به نظرات متباین برخورد نخواهیم کرد؟ دکتر نعمتالله صفری ضمن تمجید از این سؤال چنین پاسخ دادند که آنچه در تاریخ تحلیلی اهمیت دارد، موضوع «شواهد و قرائن» است. چراکه ما به کُنهِ واقعیت در تاریخ با توجه به فاصله زمانی نخواهیم رسید ولی در تاریخ تحلیلی، فردی دارای موقعیت بهتر و دست برتر خواهد بود که شواهد و قرائن بیشتری برای نظر خود در اختیار داشته باشد و شواهد و قرائنش منطقیتر، روشمندتر و علمیتر باشد؛ لذا در برخی از موارد، از یافتههای علوم جدید نیز در تحلیل خود بهره خواهیم گرفت. بهعنوان مثال با توجه به شواهد و قرائن به این نتیجه میرسیم که امام نمیتوانست فلان موضوع را در مدینه مطرح کرده باشد و این سخن در صبح عاشورا ایراد شده است؛ اما فردی به اشتباه این کلام را به امام در مدینه منسوب ساخته است و هدف او تقویت رویکرد خاصی بوده است و دیگران نیز بدون توجه به گرایشهای وی، از او در این موضوع پیروی کردهاند و یا شخصی، کلامی را بهعنوان تحلیل در نقل واقعه کربلا به کار برده باشد و این سخن، به پایهای برای برساختن رویکردی مؤثر در نگاه بهکل تاریخ بدل شده است و مثالهایی از این دست وجود دارد که برای پرهیز از مناقشه در مثال، از بیان آن خودداری کرده و شاید در فرصتی دیگر به تبیین آنها بپردازم.
به نظر میرسد که در تحلیلهای روشمند متناقض، کسی برنده خواهد بود که تحلیل خود را در نزد اندیشمندان، با شواهد افزونتری همراه سازد. بهطورکلی، تحلیل نیازمند پایههای مطالعاتی قدرتمندتری میباشد؛ بهگونهای که مورخ باید آنقدر توانمند گردد که بتواند خود را به زمان واقعه برد و بهاصطلاح بتواند مسائل را «مشاهده» کند.
فهمپذیری شخصیت اهلبیت (ع)
در این میان ما «گزارهای پیشینی» را در نظر میگیریم و آن «فهمپذیری شخصیت اهلبیت (ع)» هرچند به صورتی نسبی است. این گزاره در مقابل افرادی است که ائمه (ع) را در سطحی بالاتر از افق فهم ما میدانند و وارد شدن برای فهم شخصیت معصومان (ع) را جایز نمیدانند. به همین روی باید متولیان کلام و روایات به این نکته واقف باشند که شخصیت اهلبیت (ع) در طول تاریخ، قابلیت درک هرچند بهصورت نسبی را دارد؛ چرا که مسلم است که کنُه شخصیت آنان از سطح درک ما بالاتر است؛ اما توان شناختی نسبی از سیره و شخصیت آنان وجود دارد.
فهمپذیری شخصیت ائمه (ع)، رابطهی مستقیمی با الگو بودن اهلبیت (ع) خواهد داشت. چراکه اگر ایشان برای ما فهمپذیر نبوده و حرکت آنان در آسمان باشد و در محدودهای فراتر از مغز و درک ما حرکت کنند، نمیتوانند برای ما الگو باشند. لذا اگر ائمه اطهار (ع) از قدرتهای ویژهای بهره بردهاند و امکانات عادی که همواره از آن استفاده کردهاند، بسیار فراتر از امکانات ما باشد، چگونه قابلیت الگویی برای تابعان خواهند داشت.
سخن آخر
سخن آخر آنکه اگر امام حسین (ع) از منظر تاریخ، بهخوبی شناخته شود، رابطهای هماهنگ بین امام از نظرگاه تاریخ، کلام و روایات برقرار خواهد شد و مثلث شناخت امام از هر سه ضلع خود بهرهمند میشود. لذا حتی اگر ضلع شناخت تاریخی امام حسین (ع) کوچک هم باشد، به شناخت امام از منظر روایت و کلام کمک خواهد کرد.