پرسش شما را در دو بخش پاسخ می گوییم:
الف) موقعیت جغرافیایی فدک :
فدک دهکده ای در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت.(1) این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگی(2) آن واقع بود و ساکنانش همگی یهودی شمرده می شدند. امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر می کنند.(3)
ب) فدک و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) :
در سال هفتم هجرت، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) برای سرکوبی یهودیان خیبر که علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئه گر رانده شده، از مدینه به توطئه و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهی به آن سمت گسیل داشت و پس از چند روز محاصره دژهای آن را تصرف کرد.
پس از پیروزی کامل سپاه اسلام – با آن که اختیار اموال و جان های شکست خوردگان همگی در دست پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار داشت – رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با بزرگواری تمام، پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آن ها اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن مسلمانان باشد. بدین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقی ماندند تا هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند.
با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان می دیدند، به هراس افتادند؛ اما وقتی خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواستند با آنان همانند خیبریان رفتار کند. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) این درخواست را پذیرفت.(4)
ج) تفاوت فقهی حکم خیبر و فدک :
رفتار رسول خدا درباره فدک و خیبر یکسان می نماید؛ ولی این دو سرزمین حکم همسان ندارند. مناطقی که به دست مسلمانان تسخیر می شود، دو گونه است:
1 . مکان هایی که با جنگ و نیروی نظامی گشوده می شود. این سرزمین ها که در اصطلاح «مفتوح العنوة» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده می شود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویان مسلمان در اختیار مسلمانان قرار می گیرد و رهبر جامعه اسلامی چگونگی تقسیم یا بهره برداری از آن را مشخص می سازد.(5) منطقه خیبر، جز دو دژ آن به نام های «وطیح» و «سلالم»، (6) این گونه بود.
2 . مکان هایی که با صلح گشوده می شود؛ یعنی مردم منطقه ای با پیمان صلح خود را تسلیم می کنند و دروازه های خود را به روی مسلمانان می گشایند. قرآن کریم اختیار این نوع سرزمین ها را تنها به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سپرده است(7) و مسلمانان در آن هیچ حقی ندارند.
فدک و دو دژ پیش گفته خیبر این گونه فتح شد. بنابراین، ملک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گشت. طبری مورخ بزرگ می گوید: «و کانت فدک خالصة لرسول الله(صلی الله علیه و آله) لانهم لم یجلبوا علیها بخیل و لا رکاب؛(8) فدک ملک خالص پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بود. زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.»
د) ارزش اقتصادی فدک :
درباره ارزش اقتصادی فدک بسیار سخن گفته اند. برخی از منابع شیعی درآمد سالیانه آن را بین بیست و چهار هزار تا هفتاد هزار دینار نوشته اند(9) و برخی دیگر، نصف درآمد سالیانه آن را 24 هزار دینار نگاشته اند. ابن ابی الحدید معتزلی(10) از یکی از متکلمان امامی مذهب چنان نقل می کند که ارزش درختان خرمای این ناحیه با ارزش درختان خرمای شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود.(11)
به نظر می رسد می توان تا حدودی ارزش واقعی اقتصادی آن را از یک گزارش تاریخی زمان خلافت عمر بن خطاب دریافت. وقتی خلیفه دوم تصمیم گرفت فدکیان یهودی را از شبه جزیره عربستان اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، از نظر زمین و درختان و میوه ها قیمت گذاری کنند. کارشناسان ارزش آن را پنجاه هزار درهم تعیین کردند و عمر با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آن ها را از عربستان بیرون راند.(12)
بنابراین، می توان ارزش اقتصادی فدک در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ابوبکر را چیزی نزدیک به این مقدار دانست.
اختلاف حضرت زهرا (سلام الله علیها) با حکومت بر سر فدک چگونه بود؟
گزارش های منابع شیعی و سنی نشان می دهد حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حکومت هر یک دو ادعا درباره فدک داشتند.
الف) ادعاهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) :
چنان که نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا (سلام الله علیها) فدک را ملک خود می دانست و برای اثبات مالکیت خود دو راه را به صورت طولی پیمود؛ یعنی وقتی از راه اول نتیجه نگرفت سراغ راه دوم رفت.(13) این دو راه عبارت است از بخشش و ارث.
1 . بخشش(نحله) :
عمده منابع شیعی و نیز منابع متعدد اهل سنت این نکته را بیان می کنند که نیمی از فدک در سال هفتم هجری به ملکیت شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درآمد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) – طبق آیه «و آت ذالقربی حقه؛(14) حق خویشان خود را بپرداز» – آن را به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بخشید.(15)
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای اثبات این ادعا حضرت علی(علیه السلام) و ام ایمن را گواه قرار داد. حکومت سخن حضرت زهرا(سلام الله علیها) را نپذیرفت و با این بهانه که اولاً حضرت علی(علیه السلام) در این گواهی صاحب نفع است و ثانیاً – حتی اگر شهادت علی(علیه السلام) پذیرفته شود – در اثبات امور مالی گواهی دو مرد یا یک مرد و دو زن لازم است، گواهی امام علی(علیه السلام) و ام ایمن را رد کرد.(16)
نقد رای دستگاه خلافت :
کردار حکومت از نظر قوانین و سنت اسلامی مردود است؛ زیرا:
1 . در آن زمان فدک در دست حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بود . در آیین دادرسی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) – البینة علی المدعی و الیمین علی من انکر شاهد آوردن وظیفه مدعی و سوگند خوردن وظیفه منکر است. پس حضرت منکر به شمار می آمد و باید سوگند می خورد دیگری در این ملک حقی ندارد.
2 . با توجه به آیه تطهیر(17) که مفسران شیعه و سنی شان نزول آن را درباره اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می دانند، (18) اهل بیت آن حضرت(علیه السلام) از هرگونه رجس و پلیدی دورند؛ و بدیهی است که مصداق این آیه نمی تواند ادعای نادرست مطرح کند.
3 . محدثان شیعه و سنی بر این نکته اتفاق دارند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمود: «ان الله یغضب لغضبها و یرضی لرضاها؛(19) خداوند برای خشم فاطمه خشمگین و برای خشنودی اش خشنود می شود.» این جمله که حکومتگران نیز آن را شنیده بودند، نشان می دهد فاطمه(سلام الله علیها) در همه شؤون زندگانی اش جز در مسیر خداوند گام بر نمی دارد و بی تردید چنین فردی هرگز ادعای دروغ بر زبان نمی راند.
4 . شاهد ادعاهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) شخصیتی مانند علی(علیه السلام) است که با آیاتی چون «آیه ولایت»(20) و آیه تطهیر تایید گردیده و در آیه مباهله به منزله نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) مطرح شده است.(21) افزون بر این، با بیشترین تاییدات از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) روبه رو است. تنها حدیث «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیث ما دار؛(22) علی با حق است و حق با علی است و حق بر محور علی می گردد.» برای اثبات درستی گفتار و کردارش کافی است.
این روایات در جامعه آن روز شایع بود و مسلماً حکومتگران با آن ها آشنا بودند. بی تردید ردکردن شهادت چنین گواهی نشان دهنده بی اعتنایی به آیات و روایات و یا دست کم ناآگاهی از آن ها است. راستی آیا روا است تصور کنیم شخصیتی که از آغاز اسلام همه هستی اش را خالصانه در طبق اخلاق گذاشته و به درگاه خداوند پیشکش کرده است، بخواهد به سود همسرش گواهی دهد.
آیا می توان کسی را که در طول زندگانی اش از دنیا به حداقل اکتفا و اموال خود را عمدتاً وقف کرده است، به دنیاطلبی و گواهی دروغین متهم کرد؟
5 . در میان اصحاب پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به نام خزیمة بن ثابت می خوریم که به جهت شدت ایمانش پیامبر(صلی الله علیه و آله) او را به لقب «ذوالشهادتین» مفتخر کرد و گواهی اش را با گواهی دو شاهد برابر شمرد.(23)
اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) شهادت چنین شخصی را در همه موارد با گواهی دو شاهد برابر دانست، چرا حاکم پس از او نمی تواند گواهی حضرت علی(علیه السلام) را که به مراتب از «خزیمه» برتر است، با شهادت دو شاهد برابر بداند؟
6 . به گواهی حکومتگران، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) «ام ایمن» را زن بهشتی معرفی کرد(24) واضح است چنین شخصیتی هیچ گاه گواهی دروغ نمی دهد.
در این جا از نظر تاریخی پرسشی اساسی رخ می نماید: به راستی اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فدک را به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بخشیده بود، چرا آن حضرت(سلام الله علیها) نتوانست شاهدان بیشتر بیاورد، با آن که از نظر زمان حدود چهار سال (7 – 11ه) فدک در اختیار وی قرار داشت؟
در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد:
1 . گزارش های این واقعه نشان می دهد این بخشش درون خانوادگی بوده و پیامبر(صلی الله علیه و آله) صلاح ندید آن را آشکارا برای مردم اعلام کند. حضرت(صلی الله علیه و آله) تنها افراد بسیار نزدیک را بر این امر گواه گرفت و حتی مصلحت ندید افرادی مانند عباس (عموی رسول خدا) و همسرانش را شاهد این بخش قرار دهد.
مصالح این امر را می توان اموری چون متهم شدن به ترجیح خانواده، حسادت های درون خانوادگی یا بالا رفتن سطح توقع بعضی از همسران دانست.
2 . ممکن است جمعی از شاهدان، با توجه به حاکمیت وقت، از شهامت لازم برای گواهی دادن بی بهره بودند؛ چنان که اکثریت جامعه آن روز از ابراز نص غدیر خم خودداری می کردند.
3 . گزارش های این واقعه نشان می دهد حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در زمان حیات پدر بزرگوارش – با توجه به این که در آمد فدک بسیار فراتر از نیازهایش بود، نیاز جامعه مسلمان آن روز و عدم امکان حضور فعال حضرتش در تدبیر اقتصادی آن سامان – اختیار آن را کلاً به پدر واگذار کرد تا خود هر گونه صلاح می داند مازاد درآمد آن را مصرف کند. با این واگذاری بسیاری چنان پنداشتند که تصرفات پیامبر(صلی الله علیه و آله) در فدک تصرفاتی حاکمانه و به عنوان رهبر جامعه مسلمانان است، در حالی که در واقع آن حضرت(صلی الله علیه و آله) همه این امور را به نحو وکالت تام الاختیار از جانب دختر گرانقدرش انجام می داد.(25)
2 . ارث :
پس از آن که حکومت شهادت گواهان حضرت(سلام الله علیها) را نپذیرفت، حضرت زهرا(سلام الله علیها) از راه دیگر وارد شد و از حکومت خواست میراث پدرش را که فدک نیز بخشی از آن است،(26) به او واگذار کند و در این مورد به نص آیه قرآن درباره ارث متمسک شد: «یوصیکم الله فی الولادکم للذکر مثل حظ الانثیین . . . ؛(27) خداوند به شمار درباره [ارث] فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسر دو برابر دختر است . . . .»
ظاهر این آیه عام است و انبیا و غیر انبیا را شامل می شود. ابوبکر در برابر این آیه چنان استدلال کرد که انبیا از خود ارث باقی نمی گذارند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: چگونه است که هر گاه تو درگذشتی فرزندانت از تو ارث می برند؛ اما ما از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ارث نمی بریم؟!(28) آن گاه به آیات دیگر قرآن که در موارد مختلف از ارث پیامبران گذشته سخن به میان آورده است، تمسک جست؛ مانند آیه ششم سوره مریم و آیه شانزدهم سوره نمل. در آیه ششم سوره مریم، حضرت زکریا بیان می دارد که «خداوندا، من از خویشانم که پس از من وارثانم خواهند شد، بیمناکم . . . پس فرزندی به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد.»(29) در آیه شانزدهم سوره نمل از ارث بردن سلیمان پیامبر، از پدرش داوود پیامبر سخن به میان آمده است.(30) سؤالی که در این جا به ذهن می رسد، آن است که اگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) می توانست فدک را از طریق ارث به دست بیاورد، باید می دانست پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) وارثان شرعی دیگری به عنوان همسران دارد و فدک تنها از آن حضرت(سلام الله علیها) نمی گشت. پس چرا از ابوبکر می خواهد تمام فدک را از طریق ارث به او واگذار کند؟
در پاسخ باید گفت:
1 . حضرت(سلام الله علیها) تمام فدک را شرعاً از آن خود می دانست و چون ادعای بخشش او را نپذیرفتند، به ادعای ارث متوسل شد.
2 . اگر آن را از راه ارث به او می دادند، در این هنگام طبق قانون ارث اسلام تنها 18 آن میان تمام همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) تقسیم می شد (31) و 78 آن به حضرت(سلام الله علیها) می رسید. بنابراین، طبیعی می نمود که حضرت(سلام الله علیها) به جهت فراوانی سهمش ادعای خود را در ظاهر به صورت کلی بیان دارد.
ب) ادعاهای حکومت!
حکومت در مقابل حضرت(سلام الله علیها) عمدتاً دو ادعا مطرح کرد:
1 . صدقه بودن فدک :
معنای این عبارت آن است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فدک را به کسی نبخشید و با آن به گونه صدقه جاریه برخورد کرد؛ یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از درآمد فدک زندگانی شخصی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و دیگر بنی هاشم را تامین می کرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف می رساند.(32)
از آن جا که ابوبکر خود را جانشین مشروع پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می دانست، می خواست با در اختیار گرفتن فدک، این مشروعیت ادعایی را برای همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت که چشم پوشی از این زمین نوعی خلل در مشروعیت حکومتش پدید می آورد.
این ادعا با چالش های زیر روبه رو است:
1 . ظاهر آیه هفتم سوره حشر که قبلاً به آن اشاره شد، آن است که این سرزمین از سوی خداوند ملک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرار گرفت.
2 . روایات شیعه و سنی بر این نکته تصریح دارند که بانزول آیه «و آت ذالقربی حقه» پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این زمین را به صورت بخشش به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) واگذار کرد. جالب آن است در آیه از حق ذالقربی(خویشان نزدیک) سخن به میان آمده و آن را حق ایشان دانسته است.(33)
3 . حتی اگر ظاهر رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) چیزی غیر از ملکیت و عدم بخشش را نشان دهد، وقتی شخصیتی مانند حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به همراه شاهدانی چون حضرت علی(علیه السلام) و ام ایمن ادعای بخشش می کنند باید ادعای آن ها بر ظاهر رفتار پیامبر مقدم شود.
4 . حتی اگر بپذیریم این ملک در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) صدقه بود، لزوما معنای آن این نیست که حکومت جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) سرپرست این صدقه خواهد بود؛ زیرا ممکن است آن را صدقه ای خانوادگی و در اصطلاح نوعی وقف خاص بدانیم که متولی آن افرادی از خود آن خاندانند.
چنان که طبق بعضی از گزارش های اهل سنت، عمر در زمان حکومت خود فدک را به حضرت علی(علیه السلام) و عباس واگذار کرد تا خود در میان خود همانند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با این سرزمین رفتار کنند.(34)
5 . حتی اگر تصرفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) راتصرفاتی حاکمانه بدانیم و معتقد باشیم آن حضرت به عنوان حاکم مسلمانان سرپرستی این ملک را به عهده گرفت، باید توجه داشت در آن زمان مهم ترین چالش میان حکومت و اهل بیت(علیهم السلام) مشروعیت حکومت بود که اهل بیت(علیهم السلام) آن را طبق نصوص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نمی پذیرفتند. در این موقعیت، بدیهی بود زیر بار لوازم این مشروعیت نیز نروند و به عهده گرفتن سرپرستی فدک از سوی حکومت را نپذیرند.
2 . حدیث نفی ارث پیامبران :
منظور از این حدیث، روایتی است که ابوبکر آن را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چنین نقل کرد: «انا معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقة؛(35) ما جماعت پیامبران از خود ارث باقی نمی گذاریم . هر چه از ما ماند، صدقه است».
درباره این حدیث باید یادآور شد:
1 . تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود. بسیاری از محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوی این حدیث تنها ابوبکر بود. البته بعدها پشتیبانانی چون مالک بن اوس یافت و در دهه های بعد عمر، زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جای گرفتند.(36)
2 . ابوبکر با نقل این حدیث ناقل سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود و در طرف مقابل، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و حضرت علی(علیه السلام) و ام ایمن ناقل سخن و کردار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مبنی بر بخشش فدک بودند. بدیهی است باتوجه به فزونی شمار ناقلان در این سمت و نیز شخصیت آن ها که بیش ترین تاییدات را از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دارایند، باید قول آن ها بر قول ابوبکر مقدم شود.
3 . این حدیث با آیات متعددی از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده است، منافات دارد و بدیهی است نمی توان تنها با یک حدیث در مقابل این آیات صریح ایستادگی کرد.
4 . اگر طبق این حدیث معتقد شویم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هیچ گونه مالی به ارث نگذاشت، چگونه است که طبق نقل اهل نت بعضی از اموال آن حضرت(صلی الله علیه و آله) مانند وسایل شخصی و نیز حجره های آن حضرت (صلی الله علیه و آله) به ارث می رسید.(37)
پی نوشت ها:
1 . معجم البلدان، یاقوت حمومی، ج 5و6، ص 417
2 . دانشنامه امام علی (علیه السلام)، ج 8، ص 355 (مقاله فدک)
3 . همان، ص 351
4 . تاریخ الطبری، محمدبن جریر طبری، ج 2، ص 302 و 303؛ فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذری، ص 42؛ السقیفة و فدک، ابوبکر احمدبن عبدالعزیز جوهری، ص 97
5 . الاحکام السلطانیة، ابوالحسن ماوردی، ص 139
6 . تاریخ الطبری، ج 2، ص 302
7 . حشر (59) : 6
8 . تاریخ الطبری، ج 2، ص 302
9 . بحارالانوار، مجلسی، ج 29، ص 123
10 . همان، ص 116
11 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 236
12 . السقیفة و فدک، ص 98
13 . النص و الاجتهاد، سید عبدالحسین شرف الدین، ص 61
14 . اسرا (17) 26
15 . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 268 و 275
16 . همان، ص 214 و 220؛ فتوح البلدان، ص 44
17 . احزاب (33) : 33
18 . فدک فی التاریخ، شهید سیدمحمدباقر صدر، ص 189
19 . برای اطلاع از مصادر این حدیث در کتب اهل سنت مراجعه شود به: فدک فی التاریخ، ص 118
20 . مائده (5) : 55
21 . آل عمران (3) : 61
22 . موسوعة الامام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ج 2، ص 237 – 243
23 . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 273
24 . الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 121
25 . شهید صدر احتمالاتی چون دوری فدک از مدینه و امکان عدم اطلاع مدنیان و نیز احتمال کشته شدن شاهدان ا حتمالی را ابراز می دارد. (فدک فی التاریخ، ص 187)
26 . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217
27 . نساء (4) : 11
28 . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 218 و 251
29 . واضح است، با توجه به بیمناکی حضرت زکریا از وارثان فعلی خود، مراد او از ارث در این جا ارث در امور مالی است نه ارث نبوت و حکمت که این دو قابل ارث نیستند و خدا به هر کس بخواهد عطا می کند
30 . الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 144
31 . نساء (4) : 12
32 . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 216 و 219 و 225
33 . همان، ص 268 و 275
34 . همان، ص 221 – 223 . – 35 . همان، ص 218
36 . همان، ص 221 – 227
37 . فدک فی التاریخ، ص 149
منبع:پرسمان، شماره 11