چکیده:
موضوع این نوشتار، باز خوانی «غیبت نگاری امامیه، از نوبختی تا شیخ طوسی» است؛ عصری که غیبت نگاری امامیه، دوران مقدماتی خویش را پشت سر گذراند و در زمان شیخ طوسی به بالندگی رسید و از آنجا که دیدگاه امامیه در این زمینه پس از شیخ طوسی از روش ابداعی وی و پیشینیانش متأثر بوده است؛ بررسی آثار بعدی ضروری دیده نشد.
در این مسیر، سعی شده است غیبت نگاری دوره مورد نظر، به دو دوره غیبت صغرا و پس از آن تقسیم شود و هر اثری در دوره زمانی خویش مورد ارزیابی قرار گیرد؛ چراکه بسیاری از این نگاشتها از فضا و جریانهای حاکم بر عصر خویش متأثر بوده است. بی شک پدیده هایی همچون نوغالیان، سازمان وکالت، حاکمیت سیاسی عباسیان، شبهات زیدیه در زمینه غیبت علیه امامیه، از جمله این جریانها شمرده می شدند.
به نظر می رسد آثار امامیه در زمینه غیبت نگاری در این دوره، سیر تکاملی داشته که این امر می توانسته معلول شرایط آن دوره باشد؛ به طوری که در ابتدا داده های نقلی، در تک نگاره های محدود شکل گرفت؛ اما بعدها و در پی شرایط جدید این آثار با حجم بیشتر و آمیخته شدن با داده های عقلی تکامل یافت.
مقدمه
غیبت صغرا را می توان با انگاره های ناهمگون خویش یکی از دشوارترین ادوار تاریخ شیعیان امامی باز شناخت؛ عصری که به هر دلیلی پدیده غیبت برای امام ایشان حاصل گشت و عملاً پیروان آن مذهب بی سرپرست ماندند.
این شرایط سبب شد بسیاری از ایشان به تحیر و سرگشتگی دچار شوند، و گروههایی از ایشان با عدم پذیرش امام غایب راه خویش را جدا از هم کیشان خود پی بگیرند؛ گرچه حوادث بعدی غیبت صغرا نشان داد که عمده این گروهها پس از مدتی به امامیها بازگشتند.
اما این همه ماجرا نبود؛ بلکه پیروان دیگر فرقه های شیعه، خصوصاً زیدیه با طرح سئوالات جدیدی علیه باورهای امامیه سبب ساز مشکلات فکری برایشان شدند. مجموعه این چالشها سبب شد غیبت صغرا به عنوان یکی از مراحل دشوار در تاریخ امامیها مطرح شود؛ به طوری که بسیاری از عالمان امامی از آن به عصر تحیر و سرگردانی یاد کرده اند (ر:ک، نعمانی، ۱۳۹۰: مقدمه). همین انگاره های ناهمگون در آن دوره سبب شد اندیشمندان امامی نیز در صدد رفع چنین مشکلاتی برآیند.
به همین دلیل، مطالعات گوناگونی در آن دوره صورت پذیرفت که «غیبت نگاری» از جمله آن دسته از باز خوانش مطالعات بوده است؛ گرچه می توان مدعی شد پژوهش در زمینه غیبت، در ادبیات روایی عصر پیش از خود ریشه داشته است.
نگرش به غیبت نگاری امامیه در ابتدا به صورت نقلهای محدود و غالباً به عنوان بخشی از مجامع روایی مطرح شده؛ اما با ورود بحثهای گوناگون و سئوالات جدید، این حجم رو به افزایش نهاد و علاوه بر گزاره های نقلی باورهای عقلی بدان افزوده شد. باز خوانی این دسته از غیبت نگاری از عصر نوبختی تا شیخ طوسی، ما را به این باور می رساند که چگونه با ضرورت های زمانه چنین تحولی در این دسته از غیبت نگاریها صورت پذیرفت و چه مباحثی برحجم این دسته از مطالعات افزوده شد.
پژوهش حاضر، بر آن است با بررسی این دسته از نگاشته های عالمان امامی، رد پای تحول غیبت نگاری را کشف و مشخص سازد که چه مباحثی و در چه فرآیندی بر این آثار افزوده شده است؛ ضمن اینکه سعی شده از کتابهای با رویکرد روایی ـ تاریخی استفاده شود و از آثاری که صرفاً نگرش کلامی داشتهاند، احتراز گردد.
بررسی آثار مفقود غیبت نگاری شیعیان
در ابتدا باید به آثار مربوط به شیعیان در غیبت نگاری که امروزه از میان رفته است؛ اشاره شود و سپس به بررسی منابع موجود در این زمینه توجه گردد. این نگاشتهها را بر اساس تاریخ نگارش آنها می توان به سه گروه تقسیم کرد:
الف): آثار پیش از غیبت صغرا
برخی از این آثار با نقل احادیثى از پیامبر و امامان شیعی، به غیبت امام دوازدهم توجه داشتهاند. در عین حال، این روایات، زمان شروع غیبت را مشخص نمیکند. ابهام موجود در احادیث مذکور، سبب شده تا دسته ای از شیعیان اینگونه روایات را در مورد امامان مختلف به کاربرند. از این رو، فرقه واقفه، امام موسى کاظم۷(۱۸۳ ه.ق) را امام غایب دانسته اند؛ در حالی که امامیه، امام دوازدهم۴ را امام غایب میدانند. فرقه واقفیه با افرادی همچون انماطى (ابراهیم بن صالح کوفى) که از اصحاب امام محمد باقر۷ (۱۱۴ه.ق) شمرده می شد، به این گمانهها دامن می زد. انماطی در این زمینه کتابی به عنوان «الغیبه» نگاشت که باورهای واقفیه را تقویت می کرد (طوسی،۱۴۲۰: ۹-۱۰)؛ در عین حال، سایر علما، مانند احمد بن على بن نوح(۴۲۳ه.ق) و طوسى، اطلاعات او را در حمایت از دیدگاه امامیه به کار برده اند. یکی دیگر از افراد این فرقه، طائى طاطرى(على بن حسن) بود که در کتابی به نام «الغیبه»، امام موسى کاظم۷ را امام غایب نامید (نجاشی، ۱۳۶۵ : ۲۵۴-۲۵۵).
از زیدیه نیز عده ای در این زمینه دست به تألیف بردند که می توان به این افراد اشاره کرد: ابو سعید عباد بن یعقوب رواجینى عصفرى(۲۵۰ه.ق). وى کتابى از احادیث را گردآورى کرد و آن را کتاب «ابو سعید عصفرى» نام نهاد. اهمیت کتاب وی به این نکته است که نویسنده احادیثى در زمینه غیبت را حداقل ده سال پیش از رویداد آن ذکر میکند. وی به روایات دیگرى نیز اشاره دارد که بر تعداد امامان و ختم ایشان به امام دوازدهم توجه داده و او را قائم میداند. با وجود این، اسامى امامان دوازده گانه را ذکر نمیکند (همان: ۲۹۳). همچنین آثاری از امامیه در زمینه غیبت تألیف شد که امروزه از بین رفته است. از این جمله می توان به این موارد اشاره کرد: على بن مهزیار اهوازى دستیار نزدیک امام نهم بود؛ امام جواد۷ او را به عنوان نماینده خود در اهواز منصوب کرد و در دوران امامت امام دهم۷ همچنان این وظیفه را عهده دار بود. وى دو کتاب با عناوین کتاب «الملاحم» و «کتاب القائم۴» را نوشت (همان: ۲۵۳) که هر دو غیبت امام و قیام او را با شمشیر مورد بحث قرار میدهند. از اینرو، بین سالهاى۲۶۰ و ۳۲۹ه.ق. دو پسرش، ابراهیم و محمد نمایندگان امام دوازدهم در اهواز شدند (عاملی، ۱۴۰۳: ج۲، ۲۳۱). کلینى(۳۲۹ه.ق) و صدوق(۳۷۱ه.ق) به استناد نوشته آنها، اطلاعات مهمى را درباره روشهاى ارتباطى مورد استفاده در فعالیتهاى مخفى امامیه به دست میدهند. حسن بن محبوب سراد(۲۲۴ه.ق) در اثر خود، در موضوع غیبت با عنوان «المشیخه»، چندین حکایت را که اغلب به امامان منسوب است، ثبت میکند. گرچه این اثر از بین رفته است؛ نقل قولهایى از آن در مآخذ موجود امامیه در دست است (طوسی،۱۴۲۰: ۱۲۲). فضل بن شاذان نیشابورى(۲۶۰ه.ق) از علماى معروف امامیه است که کتابى تحت عنوان «الغیبه» گردآورى کرد (نجاشی، ۱۳۶۵: ۳۰۷). فضل دو ماه قبل از رحلت امام یازدهم در سال (۲۶۰ه.ق) در گذشته است. اهمیت اثر او در احادیثى که نقل کرده و امام دوازدهم را قائم۴ میداند، نهفته شده است. بسیارى از نویسندگان بعدى، همچون طوسى(۴۶۰ه.ق) در اثر خود تحت عنوان «الغیبه»، بر اثر فضل تکیه کرده اند.
در این باره در دوره غیبت صغرا نیز آثاری نگاشته شده، که امروزه از میان رفته است؛ از جمله در سال (۲۶۲ه.ق) ابراهیم بن اسحاق نهاوندى(۲۸۶ه.ق) مدعى نیابت امام دوازدهم در بغداد شد. وى کتابى در باب غیبت نوشت که دیدگاه غالیان را منعکس میکند (طوسی، ۱۴۲۰: ۱۶).
همچنین از آثار از میان رفته در دوره غیبت کبرا می توان به این موارد اشاره کرد: در سال (۴۲۷ه.ق) کراجکى اثرى تحت عنوان «البرهان على صحه طول عمر الامام صاحب الزمان» گردآورى کرد که در آن، اسامى بسیارى از افراد را ذکر میکند که عمر ایشان بیشتر از طول عمر افراد عادى محسوب می شده است. هدف وی، همچون صدوق و مفید، این بود که ثابت کند طول عمر امام دوازدهم در دوران غیبت پدیدهاى خارق العاده نبوده است (آقا بزرگ تهرانی، ج۳: ۹۲). طوسى اطلاعات تاریخى موثقى را در مورد فعالیتهاى مخفى چهار نماینده امام دوازدهم با نقل از کتاب مفقود شده اى تحت عنوان «اخبار الوکلاء الاربعه»، نوشته احمد بن نوح بصرى به دست میدهد که امروزه از بین رفته است (نجاشی، ۱۳۶۵: ۸۶-۸۷). اثر شیخ طوسى مأخذ اصلى نویسندگان بعدى امامیه درباره غیبت امام دوازدهم، به ویژه مجلسى (۱۱۱۰ه.ق) در بحار الانوار شد (ر.ک: جاسم حسین، ۱۳۶۷: ۲۰-۳۰).
در بررسی آثار نگاشته شده که امروزه باقی مانده، این نکته حائز اهمیت است که نگاشته های این دوره به طور عمده تحت تأثیر فضای «تقیه» شکل گرفتهاند. بنابراین، در این زمان امامیها دست کم با دو مشکل اساسی در آستانه غیبت صغرا روبهرو بودند:
الف): با روی کار آمدن متوکل عباسی در سال۲۳۲ ه.ق. اوضاع برای شیعیان بسیار سخت شد؛ به طوری که وی از طرفی با حبس دو امام هادی۷ و عسکری۷ سبب کاهش روابط شیعیان با امام خویش شد و از طرف دیگر، شدیداً علیه وکلای امام هادی برخورد کرد. متوکل در اقدامی، چند تن از وکلا را دستگیر کرد و در زندان خود به قتل رساند (طوسی، ۱۳۸۷: ۶۱۰)
عامل دیگری که حساسیت هیأت حاکمه علیه شیعیان را تحریک میکرد، تشکیل حکومت زیدی علویان در سال ۲۵۰ ه.ق. در طبرستان بود. این افراد دارای گرایشهای شیعی (زیدی) بارز بودند و عملاً از سیطره حاکمیت عباسی خارج شدند و آن را به رسمیت نشناختند (طبری، ۱۳۵۸، ج ۳: ۱۸۵۷ و جاسم حسین، ۱۳۶۷: ۱۷۶).
همچنین قیام صاحب زنج در سال های ۲۵۵ـ۲۷۰ ه.ق. از آن دسته شورش هایی محسوب میشد که عباسیان را تحت فشار قرار داد. این قیام موقعیت امامیه را نیز در خطر انداخت؛ چرا که علی بن محمد رهبر این شورش مدعی بود نسبش به زید(۱۲۱ه.ق) می رسد. به همین دلیل، بخش قابل ملاحظه ای از علویان به او پیوستند. (همان). گرچه امام عسکری۷ رهبر قیام زنج را از اهل بیت ندانست (اربلی، ۱۳۶۴، ج ۴: ۴۲۸)؛ این امکان وجود داشت که حکومت، این دسته از قیامها را به باورهای امامیه گره بزند و چه بسا دامنه برخورد با این شورشها را به امامیها نیز بکشاند. در این زمان به گفته شیخ طوسی(۴۶۰ه.ق) چنان فضای نامناسبی علیه شیعیان شکل گرفت که شیعیان نمیتوانستند مناسک دینی خود را به طور آشکار تبلیغ کنند (طوسی، ۱۳۸۲، ج ۶: ۱۱۱ و ۱۱۲).
همچنین در همین زمان، دستکم دو جریان اسماعیلی (قرامطه و اسماعیلیه) فعالیتهای زیرزمینی خود را شدت بخشیدند. گرچه این گروهها امامی نبودند؛ از شیعیان شمرده می شدند (ر. ک: جاسم حسین، ۱۳۶۷: ۱۷۶).
این گروهها درست همان زمان که شیعیان امامی به غیبت امام خویش معتقد بودند، و چنین می اندیشیدند که وی روزی ظهور خواهد کرد؛ روایاتی از پیامبر اکرم مبنی بر غیبت مهدی نقل میکردند؛ به طوری که با نقل این دسته از روایات و فعالیتهای گسترده خود، توانستند در شمال آفریقا حکومت مستقلی از عباسیان با مناسبات فکری کاملاً مخالف شکل دهند.
این نکته را باید افزود که در این زمان، قرامطه تحرکات خود را گسترش دادند؛ به طوری که نوبختی از جمعیت انبوه ایشان در اطراف کوفه خبر داد (نوبختی، ۱۳۸۶: ۷۶). این گرایش شیعی فعالیتهای تبلیغی خود را در سواحل غربی خلیج فارس و یمن انجام دادند (اشعری، ۱۹۶۳: ۸۶) و توانستند قیام خویش را در روستاهای کوفه رقم بزنند (طبری، ۱۳۵۸، ج ۳: ۲۱۲۴).
همگی این موارد با توجه به آنکه امامیه نیز چنین روایاتی را نقل میکرد و با قرامطه و در یک ناحیه می زیستند و مراسم مذهبی یکسان داشتند؛ سبب تحریک خلافت عباسی علیه شیعیان امامی نیز میشد.
در این شرایط وکلا، مخصوصاً وکیل اول، عثمان بن سعید (۲۶۷ه.ق) سعی میکند به دنبال تقویت این نظریه باشد که از امام عسکری۷ فرزندی باقی نمانده و خیال عباسیان را از بابت آنکه ممکن است شیعیان با امام غایب خویش برایشان دردسر ساز باشند؛ آسوده سازد (کلینی، ۱۴۱۸، ج ۱: ۳۶۹ و ۳۷۰).
تحلیل عده ای از محققان از برخی روایات آن است که به علت شکنجه های معتضد(۲۸۹ه.ق) و مکتفی(۲۹۵ه.ق) و سختگیری های آنان بر امامیه بین سال های ۲۷۸ تا ۲۹۵ ه.ق. امام، مقر خود را از سامرا به حجاز تغییر داد؛ به طوری که شیخ طوسی از هجوم به منزل امام عصر۴ برای دستگیری حضرت در دوره غیبت صغرا خبر می دهد (طوسی ۱۳۸۷: ۴۲۲؛ راوندی،۱۴۰۹: ۶۷ و جاسم حسین، ۱۳۶۷: ۱۸۱). این خبر و موارد مشابه آن نشان از شدت عمل حکومت و پیگیری جدی عباسیان برای دستیابی به امام بوده است و تا آنجا پیش رفته بودند که مکان و زمان حضور حضرت را نیز کشف کرده بودند. در این شرایط باید عالمان امامی در پوششی به نام «تقیه» مسیر را ادامه میدادند.
ب): مشکل دیگری که در آن زمان بر شدت بحران در امامیه افزود، فقدان امام حاضر بود. در این زمان، شیعیان با پدیدهای روبهرو شدند که قبل از آن تجربه نشده بود. همین امر چند دستگی در میان شیعیان امامی را سبب شد؛ به طوری که عدهای، حتی از پذیرش امام دوازدهم سر باز زدند. نوبختی (۳۱۰ ه.ق). گروههای منشعب در شیعیان امامی را در آغاز غیبت صغرا ۱۴ فرقه مختلف میداند (نوبختی، ۱۳۸۶: ۸۴).
این، در حالی بود که امام عسکری۷ فرزند خویش را به خاطر شرایط سیاسی پدید آمده، فقط به افراد انگشت شماری نشان داد (طوسی:۱۳۸۷: ۴۱۷). همین امر بر این دسته از گمانه زنی ها افزود. آنچه بر شدت بحران در عصر غیبت صغرا دامن زد، وجود وکیلان خائن امام عصر بود. این افراد با نفوذ در بعضی از خاندانهای شیعی انحراف فکری آنان را فراهم آوردند. در شدیدترین این موارد، شلمغانی توانسته بود قبیله بنی بسطام را جذب آرای غالیانه خویش کند (همان: ۷).
شرایط پدید آمده را علما به «عصر حیرت و سرگشتگی شیعیان» تعبیر میکردند؛ به طوری که نعمانی(۳۴۳ه.ق) چنین آورده است: بیشتر شیعیان امامی درباره امام دوازدهم و غیبت ایشان در تردید بوده اند (نعمانی۱۳۹۷: ۸) و صدوق انگیزه تألیف کتاب خویش را تردید شیعیان نسبت به امام خویش میداند (صدوق، ۱۳۸۷: ۴).
شاید به همین دلیل است که عالمان امامی در صدد بودند با استفاده از راهکار تقیه به امور شیعیان بپردازند و این مهم، در زندگی وکیلان اصلی امام زمان به طور عیان مشخص بود؛ از جمله آنکه شغل سفرا، خود پوششی برای پیشبرد اهداف سازمان وکالت بود؛ چنانکه نقل شده که وکیل اول و دوم، هر دو پیشه روغن فروشی داشتند (طوسی،۱۳۸۷: ۶۱۵) و نامهها را در ظروف و خیک های روغن، جاسازی کرده و به امام می رساندند (همان: ۶۱۵). شاید به همین دلیل بوده که عمدتاً سفرا در مباحث عالمانه شیعیان، به طور جدی مشارکت نداشتند. چه بسا در صورت شهره شدن ایشان در این گونه مباحث، نظرها به ایشان جلب میشد؛ امری که سفرا از آن احتراز داشتند.
توجه عجیب حسین بن روح در پنهان کاری اعتقادات اولیه تشیع، بدون شک مخفی کاری سازمان وکالت و در جهت تقیه صورت پذیرفته؛ به طوری که شیخ طوسی با نقل سه روایت، شدت عمل وی به تقیه را تبیین کرده است (طوسی، ۱۳۸۷: ۶۶۸ – ۶۷۱). در هر صورت، چنین فضایی می توانسته بر کلیه عملکرد امامیه، از جمله منابع علمی ایشان اثر گذار باشد. در این بخش سعی خواهد شد با توجه به منابع امامی به سیر غیبت نگاری توجه شود.
فرق الشیعه، حسن بن موسی نوبختی (۳۱۰ ه.ق)
وی خواهرزاده ابوسهل نوبختی بوده، و از بزرگان شیعه امامیه و از متکلمان ایشان شمرده میشود. همچنین به غیر از اثر حاضر، آثاری نگاشته که تنها کتاب حاضر به دست ما رسیده است (رک:نوبختی، ۱۳۸۶: ۸۱).
اثر حاضر به فرقههای مختلف شیعیان از آغاز رحلت پیامبر خدا تا غیبت صغرا اختصاصی داشته است. وی به انگیزه تألیف کتاب خود اشارهای ندارد؛ گرچه میتوان چنین تحلیل کرد که اساساً نگارش این دسته از کتابها در آن دوره امری رایج بوده، به همین دلیل، نوبختی به نگارش آن توجه داشته است.
او که خود شاهد تجزیه شدن شیعیان امامی در ابتدای دوره غیبت صغرا بوده، با شیوهای کاملاً تاریخی و با استفاده از روش ملل و نحل نویسان هم عصر، به فرقههای شیعی اشاره و توانست با به تصویر کشیدن این فرقهها در آن عصر، اطلاعات بسیار مفیدی به دست ما برساند. نوبختی فرق منشعب از شیعه را بعد از شهادت امام عسکری چهارده مورد میداند و به معرفی همگی آن میپردازد (همان: ۸۴)در این بخش، به شاخههای اصلی این فرقهها که خود دارای چندین انشعاب بودند به طور خلاصه اشاره میشود:
۱٫ نو واقفه: آنچه افراد این فرقه را به هم پیوند میداد، اعتقاد آنان به این مطلب بود که امام یازدهم، حضرت عسکرى۷، قائم (مهدى)۴ است؛ گرچه در کیفیت آن با هم اختلاف نظر داشتند.
۲٫ جعفریه: نمایندگان این انشعاب مدعى بودند که جانشین امام عسکرى۷ برادر جوانترش، جعفر است؛ ولى در چگونگى انتقال امامت به او اختلاف نظر داشتند. از اینرو، خود به چهار فرقه منشعب میشدند.
۳٫ محمدیه: این فرقه، امامت جعفر و حضرت عسکرى۷ را منکر میشدند و محمد را که در زمان حیات پدر درگذشته بود؛ امام میدانستند. آنان چنین استدلال میکردند که امام دهم۷، نه امام عسکرى۷ و نه جعفر، هیچ یک را به عنوان وصى تعیین و معرفى نکرده بود. بنابراین، هیچ یک حق نداشته خود را امام بداند و چون امام بدون جانشین از دنیا نمیرود و امام عسکرى۷ نیز در گذشته و آشکارا پسرى را معرفى نکرده است؛ امامت او از درجه اعتبار ساقط است.
۴٫ قطعیه: این فرقه، بخش بزرگترى از امامیه را در بر میگرفت. ایشان معتقد بودند امام عسکرى۷ رحلت کرده و پسرى به جانشینى خود باقى گذاشته؛ ولى در زمان تولد، نام و اینکه آیا او مهدى است یا نه، اختلاف نظر داشتند. به همین جهت، به شش گروه تقسیم میشدند.
۵٫ انقطاع امامت: این گروه، بر این باور بود که بعد از رحلت امام عسکرى۷ دیگر امامى وجود ندارد (ر. ک: همان: ۸۴).[۳]
نوبختی، یکی از اولین فرقه شناسان امامی است که به جریانهای پدید آمده در غیبت صغرا اشاره داشته است. وی با ابتکاری در خور توجه، به بررسی تفرق شیعیان پرداخته و اطلاعات ارزشمندی در اختیار نسلهای پس از خود قرار داده است. تعدد این فرقهها، خود حکایت از اوضاع نا به سامان شیعیان در آن دوره را دارد و چه بسا با دادههای تاریخی که نوبختی و امثال او در اختیار عالمان امامی قرار دادند؛ سبب ساز ورود ایشان در این عرصه شده باشند.
از مطالب ارزشمند این کتاب، آن است که وی با توجه به روایات وارد شده به دو غیبت اشاره دارد؛ در صورتی که نوبختی خود در همان دوره اول غیبت درگذشته است (نوبختی، ۱۳۵۳: ۹۷). دادههای تاریخی وی، خصوصاً در دوره غیبت بسیار مفید است. وی توانسته است باورهای این فرقهها را نیز تا اندازه زیادی منعکس کند.
وی به رغم ذکر فرقههای دوره آغازین غیبت صغرا، به سرانجام این گروهها اشارهای ندارد. همچنین گزارشهای نوبختی بدون ذکر منبع آورده شده؛ روشی که به طور عمده فرقه نگاران آن دوره بر اساس آن، عمل میکردند.
در هر صورت، این اثر نتوانسته است به مو ضوعات گوناگون در زمینه غیبت توجهی ویژه داشته باشد و به گزارشهای کوتاه درباره فرق منشعب از امامیه بسنده کرده است.
التنبیه فی الامامه، ابوسهل نوبختی (۳۱۱ه.ق)
ابوسهل، اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی سهل نوبختی، از بزرگان شیعه امامی و از متکلمین ایشان محسوب میشود. نجاشی او را «شیخ المتکلمین» و دارای جلالت عظیم در دین و دنیا میداند (نجاشی، ۱۳۹۷: ۳۱). ابوسهل در دوران نیابت حسین بن روح نوبختی در هدایت شیعیان و برخورد با غالیان و مدعیان دروغین نیابت امام عصر۴ نقش عمده ای به عهده داشت.
همچنین وی دستیار وکیل دوم محمد بن عثمان شمرده میشود؛ چنانکه نقل شده است سفیر دوم در حضور او و تعدادی دیگری، حسین بن روح را به جانشینی خود انتخاب کرد (طوسی،۱۳۸۷: ۶۴۵). برای ابوسهل آثار زیادی نقل شده که کلیه این کتابها از بین رفته است و تنها صفحاتی از کتاب «التنبیه فی الامامه» او بر جای مانده است (صدوق،۱۳۸۸: ۱۷۸-۱۸۸).
کتاب وی دست کم در دو موضوع اثبات وجود امام زمان و امامت ایشان بوده که در غیبت صغرا نگاشته شده است. ابوسهل بر دو غیبت امام عصر که یکی از دیگری شدیدتر خواهد بود، اشاره کرده است. وی در کتاب خود به جهت شرایط سیاسی حاکم بر آن دوره، فقط کنایهوار درباره وکلای اربعه (البته تا زمان خود) اشاره و از ذکر نام ایشان خودداری میکند (همان).
از آنجا که از مجموع آثار ابوسهل فقط نگاشتههای چند سطری باقی مانده است؛ بدرستی نمیتوان اندیشه وی را در غیبت پژوهی باز یافت؛ اثر باقی مانده نیز فاقد داده های ارزشمندی در غیبت نگاری می باشد.
کافی، کلینی (۳۲۹ه.ق)
ابو جعفر، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى، فقیه، محدث بزرگ شیعه، یکى از مؤلّفان کتب اربعه شیعه میباشد. وى در روستایی به نام کلین (فشافویه) در ۳۸ کیلومترى رى زاده شد و پس از گذراندن نوجوانى، براى کسب دانش به رى رهسپار شد و در آنجا با اندیشهها و نظرات فرقههایى چون اسماعیلیه و مذاهبى چون شافعى، حنفى آشنا گشت، و پس از آن براى جمع آورى احادیث به قم رهسپار شد و در درس احمد بن محمد بن عیسى اشعرى و احمد بن ادریس قمى، معروف به «معلم» حاضر و سپس راهی کوفه شد. کلینى نخستین محدثى از امامیه شمرده می شود که به گردآورى و نظم و ترتیب احادیث شیعه همت گماشت، و شاگردان زیادی تربیت کرد که از جمله معروفترین ایشان ابن ابى رافع، احمد بن احمد کاتب کوفى، جعفر بن محمد قولویه قمى، محمد بن ابراهیم نعمانی است. کلینی در سال ۳۲۹ه.ق. درگذشت. از جمله تألیفات وى، «کافى»، «کتاب رجال»، «رد بر قرامطه» و «رسائل ائمه:» می باشند (بروجردی، ۱۳۸۶، ج۲۵: ۲۵).
همانطور که ذکر شد، شیعیان امامی با ورود به دوره غیبت صغرا با پدیده جدیدی روبهرو شدند و آن فقدان امام حاضر بود و از طرفی با هجوم گستردهای از فرقههای رقیب مواجه گردیدند. این مشکلات سبب شد عالمان امامی، از جمله کلینی در اقدامی همه جانبه به جمع آوری میراث شیعیان بپردازند. وی به جهت گرایشهای روایی خود به مکتب قم متعلق بوده است؛ در عین حال، به شهرهای مختلف، از جمله بغداد سفر کرد و کتابی به روش حدیثی نگاشت که دارای سه بخش میباشد: اصول، شامل روایات اعتقادی؛ فروع، حاوی روایات فقهی و روضه، شامل احادیث متفرقه.
بخش قابل توجهی از اصول کافی به عنوان «کتاب الحجه» به نقل روایات و مسائل مربوط به امامت اختصاص پیدا کرده است. این روایات به طور عمده در مسائل کلامی و ضرورت وجود امام است که حاکی از شرایط حاکم بر عصر امامان شیعه میباشد (کلینی،۱۴۱۸، ج۱: ۳۶۷). کلینى همچنین احادیثى منسوب به امامان را درباره غیبت امام دوازدهم ثبت کرده است. او این اطلاعات را از نویسندگان قدیمى واقفیه و امامیه، همچون حسن بن محبوب (۲۲۴ه.ق). عبدالله بن یعقوب عصفرى (۲۵۰ه.ق). روایت میکند.
روش وی در گزارشهای تاریخی از طریق نقل روایات بوده است و البته از احادیثی که رنگ و بوی کلامی دارند نیز، سود جسته است. یاد کرد این نکته ضروری است که فضای تقیه بر نگاشتههای تاریخی وی سایه افکنده، و همین امر سبب شده است در نقل اخبار دوره خویش(غیبت صغرا) با احتیاط زیادی رفتار کند؛ به طوری که کلینی با آنکه مقداری از کتاب خود را در بغداد نگاشته؛ از طرح گسترده شبکه وکالت و خصوصاًً وکلای اربعه دوری جسته است. وی حتی از ذکر نام امام دوازدهم اجتناب ورزید، و در ضمن روایتی به حرمت نام معتقد بوده است (همان، ج۱: ۳۷). به همین جهت، سعی کرده از القاب آن حضرت سود برد. در کافی حدود نه لقب برای امام عصر۴ آمده است که این موارد میباشد: صاحب دار(همان: ۳۸۷)، الحجه من آل محمد۶ (همان: ۳۶۷)، صاحب (همان: ۵۸۷)، م ح م د۴ (همان: ۳۶۸)، غلام(همان: ۳۷۸)، ناحیه(همان: ۵۹۱)، رجل(همان)، قیل(همان: ۵۹۳)، غریم(همان: ۵۹۶). در شرایطی که وی از ذکر نام امام به دلیل حفظ جان آن حضرت اجتناب می ورزد؛ یادکرد نام افرادی که با امام عصر۴ مرتبط هستند، خود خطر دیگری برای آن حضرت خواهد داشت. به همین دلیل در موارد بسیار اندک به ایشان توجه میکند. در این بخش نیز کلینی؛ عمدتاً اسامی وکلایی را متذکر میشود که در زمان تألیف کتاب یا انتشار کافی در قید حیات نبودند (نیومن،۱۳۸۶: ۲۷۰؛ و ر.ک: احمدی، مشرق موعود، شماره۲۴).
در این شرایط اخبار وی از غیبت به صورت اجمالی و در پارهای از مواقع در هالهای از ابهام میباشد. در هر صورت، بحث نسبتاً مفصل وی درباره چگونگی تولد امام دوازدهم و کسانی که آن حضرت را ملاقات کرده اند، و نیز طرح وکلا، توانسته است دادههای تاریخی ارزشمندی در اختیار آیندگان قرار دهد.
بنابراین، روش وی در غیبت نگاری، نقل روایات تاریخی به صورت روشمند بوده و سعی داشته به طور اجمال به تاریخ امامان شیعه، از جمله امام دوازدهم بپردازد که چنین روشی بیسابقه بوده، و در این مسیر دیدگاه امامیه را با آمیختن روایاتی با رویکرد نقلی تقویت کرده است.
بررسی آثار غیبت نگاری در دوره غیبت کبرا
این دسته از غیبت نگاریها در شرایطی تدوین گشت که ضرورت حفظ تقیه از میان رفته بود؛ امری که پیش از آن، در دوره غیبت صغرا عمدتاً به خاطر صیانت از شبکه وکالت و در رأس آن، محافظت از شخص امام شکل یافته بود (ر.ک: صفری فروشانی و احمدی کچایی، مشرق موعود،۱۳۹۲). با شرایط کنونی و خاتمه یافتن شبکه وکالت به دستور امام، دوران تقیه در این زمینه نیز به پایان کار خود رسید. بنابراین، منابع غیبت نگاری جدید می توانستند در شرایط نسبتاً مطلوبی به بررسی این پدیده همت بگمارند؛ در عین حال، این منابع نیز با چالشهای دیگری مواجه بودند که می توان به این موارد اشاره کرد:
۱٫ مفهوم غیبت، در میان توده شیعیان امامی به طور کامل نهادینه نشده بود. گرچه زحمت اندیشمندان امامی در دوره پیشین تا اندازه زیادی توانسته بود سبب گسترش این مهم شود؛ همچنان عده ای در تحیر و سرگردانی به سر می بردند؛ پدیده ای که نعمانی (نعمانی، ۱۳۹۰: مقدمه) بدان اشاره دارد.
۲٫ چالش دیگری که همچنان بر امامیه سایه افکنده، طرح سئوالات فراوان بود که گروههای رقیب شیعیان امامی علیه ایشان طرح می کردند و با گذشت زمان و طولانی شدن غیبت امام بر دامنه این شبهات افزوده می شده؛ به طوری که در سئوالات جدید، عمر طولانی امام زیر سئوال رفته بود و این مهم طرح می گشت که چگونه یک انسان می تواند دارای عمری بیش از یک انسان معمولی داشته باشد!
با گسترش این دسته از سئوالات، اندیشمندان امامی باید با فرآیند جدید به پاسخگویی می پرداختند. به همین دلیل، این دسته از غیبت نگاریها ناظر بر چالشهای موجود تدوین گشت. بررسی این آثار ما را به این هدف رهنمون می کند که تحول در غیبت نگاری در این دوره معلول این دسته از چالشهای اساسی بوده است، که سعی خواهد شد به اشاره شود.
غیبت، نعمانی
ابوعبدالله، محمد بن ابراهیم بن جعفر کاتب نعمانى، از اهالى شهر نعمانیه واسط بود. وى به بغداد هجرت کرد و در آنجا از کلینى (۳۲۹ه.ق) و ابن عقده (۳۳۳ه.ق) حدیث نقل کرد. سپس به سوریه رفت و در حدود سال ۳۶۰ه.ق. از دنیا رفت. از آثار مهم او کتاب تفسیر قرآن، معروف به «تفسیر نعمانى» است. در این تفسیر انواع آیات و اقسام آنها تا شصت نوع با ذکر مثالها بیان شده است. در این کتاب به طریق خبر واحد و مستند از حضرت على ـ ۷ ـ نقل شده است. از تألیفات وى «التفسیر»، «الغیبه»، «الفرائض» و «الردّ على الاسماعیلیه» را میتوان نام برد (بروجردی، ۱۳۸۶، ج۲۳: ۲۶).
وی که بخشی از دوره غیبت صغرا را درک کرده بود و شاگردی عالمان بزرگی همچون کلینی را در سابقه کاری خود داشت، با فهم مشکلات زمان خویش، از جمله تحیر و سرگشتگی شیعیان به تألیف این کتاب همت گماشت. زمینه تألیف کتاب وی را باید در بیان وی جستوجو کرد که معتقد بود، بسیاری از شیعیان زمان وی به افراط و تفریط دچار و نسبت به امام دوازدهم دچار شک و تحیر گشته اند (نعمانی، ۱۳۹۰: ۸). وی در آسیب شناسی این دسته از شیعیان، علت انحراف ایشان را عدم ورود به حوزه حدیث دانسته است (همان: ۱۰). همچنین علتهای دیگری را بر انحرافشان مؤثر میداند که میتوان به این موارد اشاره کرد: جهل ایشان به مبانی تشیع، پیروی از هواهای نفسانی و ضعف ایمان(همان: ۱۲). وی در کتاب خویش به نقل اخبار توجه ویژه داشته است و سعی وافری کرده تا از همه امامان شیعی در زمینه غیبت روایت نقل کند.
نعمانی کوشیده است ضرورت غیبت امام دوازدهم را با نقل احادیثى از پیامبر۶ و ائمه: که غیبت آن بزرگوار را پیشبینى کرده اند، اثبات کند و در این مسیر بیشتر دادههای روایی خود را از نویسندگان قدیمى که در زمینه غیبت کتاب نگاشته اند، بدون در نظرگرفتن دیدگاههاى عقیدتى و آیینى ایشان کسب نمود. در این میان، نویسندگان قدیمى، حسن بن محبوب امامى (۲۲۴ه.ق)، فضل بن شاذان نیشابوری (۲۶۰ه.ق)، حسن بن سماعه واقفى (۲۶۳ه.ق)، ابراهیم بن اسحاق نهاوندى، (غالى ۲۸۶ه.ق)، کلینى، (۳۲۹ه.ق)، ابن عقده، فقیه مشهور زیدى (۳۳۳ه.ق) و مسعودى (۳۴۵ه.ق) دیده میشوند (نعمانی، ۱۳۹۰: ۶-۸۲) کتاب وی را در یک تقسیمبندی کلی میتوان چنین گونه شناسی نمود:
وی در ابتدا به دیدگاه امامیه در باورهای کلامی امامت پرداخته و سعی کرده با گمانههای عقلانی به اثبات آن بپردازد (نعمانی، ۱۳۹۰: ۶۵). سپس تعداد امامان شیعی را با توجه به روایات شیعیان و اهل سنت دوازده نفر(اثنا عشر) دانسته و در این زمینه روایات قابل توجهای از هر دو مذهب نقل کرده است (همان: ۷۱-۱۵۱). در ادامه هر گونه ادعای امامت و قیام با عنوان مهدویت را منکر شده و آن را پرچم طاغوت دانسته است (همان: ۱۶۱). در بخشی دیگر، مباحث خود را در زمینه دوره حضور امام و مسائل مرتبط با آن تصور کرده است (همان: ۲۰۸-۳۰۵).
وی اولین عالم امامی است که به طور ویژه، اثری مستقل در زمینه غیبت دارد که با رویکرد نقلی به این پدیده توجه دارد؛ به طوری که میتوان مدعی شد تا قبل از نعمانی نگاشته ای با این حجم گسترده و به صورت تکنگاری در امامیه وجود نداشته است. وی سعی داشته با چینش روایات امامان شیعه در زمینه باور به مفهوم مهدویت، به رفع تحیر کمک کند. نعمانی با نقل مستقیم روایات سعی کرده از دادههای کلامی کمتر بهره بگیرد. البته به نقل روایات بسنده نکرده؛ بلکه خود نیز در بخشهای مختلف کتاب در تبیین برخی از مفاهیم در خصوص روایات سعی کرده است.
علاوه بر موارد مذکور، باید تأکید داشت به رغم آنکه به دوره غیبت صغرا نزدیک بود؛ اثری از دادههای تاریخی آن دوره در کتاب خویش نیاورده است که این، از جمله کاستی های تاریخی این اثر میباشد؛ در صورتی که بر فرض ورود وی به آن دوره میتوانسته اطلاعات بسیار مهمی را به آیندگان منتقل کند. همچنین در برخی از موارد به محتوای روایات توجه نداشته است؛ به طور مثال در روایتی(همان: ۲۸۶)؛ از قول امام رضا۷ نقل کرده است که امام به غیبت فرزند سوم خویش اشاره دارد؛ در صورتی که طبق باورهای امامیه، این غیبت برای فرزند چهارم حضرت پدید آمده است. البته این احتمال وجود دارد که نسخه برداران بعدی چنین اشتباهی را مرتکب شدهاند.
در هر صورت، وی سعی داشته غیبت امام را از منظر روایت باز شناسد و شاید به همین دلیل است که نقل تاریخی و رویکرد کلامی را ناکارآمد می داند و به روایات در این زمینه بسنده کرده است.
کمال الدین و تمام النعمه
ابو جعفر، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، مشهور به صدوق(۳۸۱ه.ق)، شیخ و فقیه امامیه در قرن چهارم هجری میباشد. تألیفات وی را در حدود سیصد اثر در حوزههای گوناگون برشمردهاند که میتوان به این موارد اشاره کرد: در کلام همچون «الاعتقادات»، و «ابطال الغلو والتقصیر»، در فقه «من لایحضره الفقیه»، «علل الشرایع»، «عیون اخبار الرضا»، و «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» (مجلسی، ۱۳۷۶، ج۱: ۲۶). وی کتابى در مسئله غیبت تحت عنوان «کمال الدین و تمام النعمه» نگاشت. صدوق بر مآخذ اصلى شیعه (الاصول) که قبل از سال ۲۶۰ه.ق. گردآوری شده بود، تکیه داشت؛ به طوری که معمولاً به نویسندگانى همچون حسن بن محبوب، فضل بن شاذان، حسن بن سماعه، صفار، حمیرى و ابن بابویه(پدر خود) که با سومین و چهارمین سفیر امام دوازدهم رابطه نزدیکى داشتهاند؛ ارجاع میداد. صدوق از آن جهت که پدرش از فقهاى بزرگ و وکیل امام در قم بوده، توانست اطلاعات ذی قیمتی درباره ارتباطات پنهانى بین وکلا و امام۴ به وسیله چهار سفیر ارائه دهد.
شیخ صدوق؛ علت اصلی تألیف «کمال الدین» را تحیر و سرگشتگی شیعیان امامیه در موضوع غیبت و وجود حضرت مهدی۴ میداند، و چنین آورده که شبهات برخی از مخالفین، حتی سبب تحیر عده ای از بزرگان در زمان وی شده است (صدوق، ۱۳۸۸، ج۱: ۴-۶).
شیخ صدوق؛ با مقدمهای طولانی به مباحثی میپردازد که میتوان چنین تقسیمبندی کرد:
طرح مسائل کلامی در زمینه درستی دیدگاه امامیه در باوربه امام قائم۴ و پاسخ به شبهات زیدیه و اسماعیلیه و دیگر فرقهها که در این زمینه طرح کرده بودند؛ وجوب عصمت امام(همان:۲۰)؛ وجوب شناخت حضرت مهدی۴ (همان: ۳۹)؛ اثبات غیبت و فلسفه آن (همان: ۴۱). شیخ صدوق مجدداً به نقد باورهای زیدیه و کیسانیه در خصوص مهدویت (همان: ۶۳) اشاره داشته و سپس به وجود سابقه غیبت در انبیا، از ادریس۷ تا بشارتهای انبیای الهی به ظهور رسول خدا۶ (همان: ۲۵۴ و ۳۱۶-۳۷۹) اشاره داشته، و نیز به نیازمندی جامعه به امام (همان: ۳۸۴) و در ادامه به روایات مربوط به حضرت مهدی۴ و موضوع غیبت ایشان از رسول خدا۶ تا امام عسکری ۷پرداخته (همان: ج۲: ۱۱۷) و به بررسی مباحث تاریخی در زمینه دوره غیبت صغرا، همچون تولد حضرت، مادر حضرت، افرادی که آن حضرت را دیدهاند، توجه داشته است (همان: ۱۳۲). در بخش پایانی، به معمرین(کسانی که عمر طولانی داشته اند) و حکایت طولانی بلوهر و بوذاسف (همان: ۳۰۷)پرداخته و نشانههای ظهور، آخرین بخشی است که در کتاب خویش آورده است.
جایگاه این کتاب در غیبت پژوهی را میتوان به انگیزه تالیف آن گره زد. شیخ صدوق از طرفی با انبوهی از شبهات غیر امامیها روبهرو میشود؛ از طرف دیگر، با بسیاری از امامیها مواجه است که به حیرت درباره امام عصر گرفتار شده اند (ر.ک: همان، ج۱: ۵).
شیخ صدوق؛ یکی از اولین عالمان امامی است که به پدیده غیبت با اثری کاملاً مستقل توجه دارد. از طرفی شیوه نگارش وی با کتاب «الغیبه» نعمانی متفاوت است؛ چراکه نعمانی به طور عمده در خصوص باورهای غیبت پرداخته است؛ در صورتی که شیخ صدوق علاوه بر گمانههای روایی در این زمینه از گزارشهای تاریخی سود برده است.
صدوق با فهم این مشکل که عمر امام از متعارف بشر بیشتر می باشد؛ سعی کرده با گنجاندن بخشی از کتاب خود به عنوان «معمرین»، مخاطب خود را به این امر توجه دهد که چنین پدیده ای در تاریخ سابقه داشته است، و افراد زیادی عمری طولانی داشتهاند. وی در این مسیر سعی کرده است، با روش خاصی به نقل اخبار بپردازد و روایات را همراه با سند بیاورد و از آنجا که به شهرهای گوناگونی در جهان اسلام سفر می کرد، در اخذ اخبار کمتر به وسواس دچار شده است. در عین حال، همین امر سبب ورود برخی اخبار غیر واقع در متن کتاب شده و همچنین سبب ساز بحثهای غیر ضروری و طولانی شده است که میتوان به داستان بلوهر و بوذاسف اشاره کرد (ر.ک: همان، ج۲: ۴۰۳-۵۳۶).
در هر صورت، اثر وی با بهره بردن از دو شیوه تاریخ نقلی و پردازش روایت و همچنین ورود گمانه جدیدی به عنوان معمرین، نگاشته ای استثنایی تا زمان خویش بوده است.
الغیبه، شیخ طوسی
محمد بن حسن بن علی، مشهور به شیخ طوسی، از بزرگان عالمان امامی در سده پنجم هجری بوده است که تألیفات متعددی بدو منسوب میباشد. وی در سال ۳۸۵ه.ق. در شهر نوقان طوس متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در آن دیار به شهرهای نیشابور، ری، قم و سپس بغداد مهاجرت کرد.
در سال ۴۰۸ه در درس شیخ مفید (۴۱۳ه.ق) حضور یافت، و پس از رحلت استاد خویش در درس سیدمرتضی (۴۳۶ه.ق) حاضر شد. در پی درگذشت سید مرتضی، خود زعامت تشیع امامی را بر عهده گرفت. پس از انقراض حکومت شیعی آل بویه در سال ۴۴۷ه.ق. توسط سلجوقیان سنی، و دشوار شدن حضورش در بغداد، به ترک آن شهر و عزیمت به نجف مجبور شد، و در آنجا حوزه درسی تأسیس کرد که بعدها به حوزه علمیه نجف شهره شد. وی در همان شهر و در سال ۴۶۰ه.ق. وفات کرد (بروجردی، ۱۳۸۶، ج۲۵: ۴۰).
شیخ طوسی کتابی در موضوع غیبت نگاشت که تا اندازه زیادی از روش شیخ صدوق در کمال الدین متأثر بوده است؛ به طور مثال وی در روش نقل غیبت انبیا و اخبار معمرین از کمال الدین متأثر بوده؛ اما در بین افرادی که نقل کرده اند؛ تفاوتهای آشکاری دیده می شود (ر.ک:صدوق، ۱۳۸۸، ج۱: ۲۵۴-۳۱۶ و همان، ج۲: ۳۰۷-۳۵۷ و طوسی، ۱۳۸۷: ۲۴۸-۲۷۲). در این بخش سعی خواهد شد به طور اجمال اثر وی معرفی شود:
در ابتدا با مقدمهای مختصر وارد بحثهای اصلی کتاب میشود. در فصل اول باورهای کلامی پدید آمده دوره غیبت مورد برسی قرار گرفته؛ بنابراین، احتیاج به امامی به دور از هرگونه اشتباه و گناه(معصوم) را یک فرض عقلی از پیش اثبات شده میداند (همان: ۳۷). باور شیخ طوسی بر آن است که حاکم جامعه همراه با زعامت سیاسی باید ملکه عصمت را داشته باشد (همان: ۷۰). پس از آن، به نقد فرقههای دیگری که امامت را از آن شخص دیگری میدانند، همت گماشته است (همان: ۷۴-۱۶۳).
شیخ طوسی به فلسفه غیبت اشاره داشته و به طور مفصل به اثر بخشی امام در دوره غیبت پرداخته است. همانطور که بیان شد، وی سعی کرده غیبت را امری تکرار پذیر در انبیای الهی بداند (همان: ۱۹۲-۲۵۱). وی در ابتکاری جالب توجه از شیوه حدیثی، تاریخی جهت عادی نشان دادن عمر طولانی امام استفاده کرده؛ به همین دلیل، به کهنسالانی از عرب اشاره می کند(همان: ۲۵۳-۲۷۲) و روایات اثنا عشر از طریق اهل سنت و شیعیان را آورده است (همان: ۱۹۲-۲۷۸).
وی در نقد فرقه هایی همچون سبائیه، کیسانیه، ناووسیه، واقفیه، که به مهدی، جدا از اینکه فرزند امام عسکری۷ است، باور دارند؛ به طور مفصل پرداخته و دیدگاه این دسته از فرقهها را بر اساس آنکه عدد امامان ایشان را که با روایات اثناعشر تجانس ندارد، مردود میداند (همان: ۳۵۳-۴۰۸). در فصل دوم در صدد اثبات تولد امام زمان می باشد و در این مسیر به افرادی که تولد آن حضرت را متوجه بودهاند، اشاره می کند (همان: ۴۱۱).
در فصل بعدی به افرادی توجه کرده که امام را ملاقات کرده اند(همان: ۴۸۹-۴۴۹) و در فصل چهارم به معجزات آن حضرت اشاره داشته و همچنین توقیعات(نامه ها) امام را نقل کرده است (همان: ۴۹۹-۵۷۵۹).
وی در فصل پنجم به موانع ظهور پرداخته است (همان: ۵۷۷-۵۸۶). در فصل ششم، اطلاعات تاریخى موثقى را در مورد فعالیتهاى مخفى چهار نماینده امام دوازدهم با نقل از کتاب مفقودشده اى تحت عنوان «اخبار الوکلاء الاربعه»، نوشته احمد بن نوح بصرى به دست میدهد. همچنین در این فصل به وکلای منحرف اشاره داشته است(همان: ۵۵۹-۷۲۱).
در فصل هفتم به بیان عمر حضرت و نیز زمان ظهور ایشان و علائم ظهور اشاره داشته است (همان: ۷۲۷-۷۴۵).
در فصل پایانی به سیره و صفات آن حضرت پرداخته است (همان: ۷۸۳).
شیخ طوسی در اثبات تولد امام زمان دست به ابتکاری جدید زده است و دست کم از دو روش استفاده کرده است:
الف): عقلی و اعتباری
در این شیوه، بنابر دیدگاه پیشین خویش که امامت امام عصر را مفروض دانسته؛ چنین استدلال آورده است: اگر خبری هم بر تولد امام زمان اقامه نگردد، ولادت ایشان با روش کلامی اثبات پذیر است.
ب): نقلی و اخباری
در این بخش ضمن نقل روایات متعدد و گوناگون از گروههای مختلف فکری که به دیدار امام عصر موفق شدهاند؛ آورده است که این گروهها را میتوان به دو گروه شیعی و غیر شیعی تقسیم کرد.
شیخ طوسی؛ در اقدامی در خور توجه، توقیعات (نامههای) امام را نقل می کند که این امر خود سبب حفظ این میراث گرانقدر شده است. همچنین وی به وکلایی اشاره کرده که پیش از امام زمان۴ میزیستهاند. این امر گویای آن است که مولف، جریان وکالت را از دوره امام صادق۷ پذیرفته است. شیخ طوسی در ابتکاری عجیب به روایاتی اشاره دارد که از رحلت امام زمان پیش از ظهور آن حضرت خبر میدهد. البته این دسته از روایات را چنین تحلیل کرده که بر فرض پذیرش، این احادیث بر یاد و نام امام پیش از ظهور ناظر میباشد (همان: ۴۰۳ـ ۴۰۶).
نگارنده بر این باور است که با توجه به آنکه این روایات فقط از دو امام باقر۷ و امام صادق۷ نقل شده و هیچ امامی مشابه این کلام را ندارد؛ جعلی بودن آن توسط واقفیها علیه باورهای امامیه محتمل است. همچنین احادیث پس از این روایات، وفات امام را بشدت مردود دانسته و تأکید دارند که دیگران چنین گمانی دارند؛ حال آنکه چنین نمیباشد (همان: ۴۰۷ ـ ۴۰۹).
همچنین از روایاتی استفاده کرده که از وقوع دو غیبت خبر میدهد که اولی از دیگری طولانیتر میباشد. نکته جالب توجه این روایات آن که ناقل آن ابوسهل نوبختی میباشد. وی در دوره غیبت صغرا وفات نمود و دوره غیبت کبرا را درک نکرد (همان: ۳۱۹).
وی در ابتکاری دیگر به بررسی سازمان وکالت در دوره غیبت صغرا و خصوصاً با حجم بیشتری به زندگی وکلای اربعه پرداخته که این امر اطلاعات نسبتاً جامعی را به دست ما رسانده است.
«الغیبه»، به دور نمای محققانهای از جریانهای سیاسی، اجتماعی، دوره غیبت اشاره داشته و به هر دو زاویه عقل و نقل توجه وافری کرده است؛ خصوصاً به چگونگی تولد امام زمان۴ توجه ویژه داشته و سعی کرده آن را به صورت روشمند بررسی کند.
در عین حال، شیخ طوسی؛ کتاب حاضر را به صورت نقل از افراد با سلسله سند تدوین کرده؛ اما در برخی موارد به سند اشاره نداشته و با ذکر اینکه اصحاب چنین روایت کردند، نام این دسته از اصحاب و منبع خویش را از قلم انداخته است. برای نمونه روایت کهن سالان عرب که در کتاب آمده است، دارای چنین مشکلی میباشد (همان: ۸۶).
شیخ طوسی؛ در روایت تولد امام زمان۴ به داستان چگونگی ازدواج نرجس خاتون با امام عسکری۷ پرداخته است؛ در عین حال، در بخشهای دیگر کتاب، داستان مادر امام و چگونگی تولد امام زمان را به نقلهای گوناگونی آورده و مشخص نکرده که کدامیک از آن روایات مورد پذیرش وی میباشد. به طور مثال، دو روایت ۲۰۸و۲۱۰ دو نقل کاملاً متفاوت از داستان تولد امام عصر۴ ارائه کرده و او بدون تعیین قول مورد نظرش، هر دو داستان را نقل کرده است. شیخ طوسی؛ غیر از کیسانیه به سرانجام دیگر فرقههای شیعی که باور به مصداق مهدی۴ جدای از فرزند امام عسکری۷ دارند، اشارهای نداشته است. همچنین این کتاب به جریانهای غالیانه دوره غیبت صغرا اشاره اندکی دارد و در این میان، فقط به شلمغانی و باورهای وی و اثر گذاری او بر بنی بسطام پرداخته است. شیخ طوسی روایاتی را نقل میکند که بر تعداد سال حکومت امام ناظر است و بدون آسیب شناسی این دسته از روایات نقل کرده، در صورتی که ممکن است اینگونه روایات به تأثیر دیگر گروههای شیعیان در ادبیات روایی امامیه وارد شده است.
بعد از گذار از دوره غیبت صغرا و ورود به زمانهای که از آن به غیبت کبرا تعبیر میکنند، عالمان امامی در اقدامی پر شتاب به تألیفات گسترده در حوزههای مختلف فکری دست زدند. بررسی محتوایی این دسته از نوشتهها عمدتاً حاکی از آن است که بر اساس گرایشهای خاص جغرافیایی تدوین گشته است؛ به طوری که میتوان شهر قم را به عنوان یکی از داعیه داران مکتب امامی دارای تمایلات بیشتری به حوزه نقل دانست. این مکتب با عالمان برجستهای همچون ابن بابویه (۳۲۹ه.ق)، ابن ولید (۳۴۳ه.ق) و شیخ صدوق (۳۸۱ه.ق)، آشکارا تمایلات خویش را به نقل نشان میداد. در مقابل اندیشمندان امامی بغداد را باید با توجه بیشتری به دیدگاه عقلی و کلامی در نظر گرفت.
به نظر میرسد، شیخ طوسی؛ با درک هر دو مدرسه قم و بغداد، در جمع بین آن دو مدرسه و ایجاد مکتب واحدی که پایههای آن، بر اساس مبانی عقلی و نقلی استوار بود؛ تلاش کرد. بدین منظور وی با پذیرش مرام نقل گرایی و ورود به حوزه حدیث به تدوین آثاری در این زمینه دست زد که دو اثر وی «استبصار» و «تهذیب» از جمله چهار کتاب اصلی روایی شیعه امامی میباشد. بلند اندیشی شیخ طوسی وی را به نقلیات محدود نمیکرد؛ به طوری که در حوزههای رجالی و کلامی از وی آثار برجستهای بر جای مانده است. کتاب «الغیبه» نیز بر همین اساس تدوین گشت. وی در این کتاب سعی کرد از هر دو شیوه عقلی و نقلی استفاده کند و به نحوی سبب ساز ورود کلام در حوزه نقلیات شود. این نکته داری اهمیت است که آثار بعدی نگاشته شده در این زمینه از روش ابداعی وی متأثر بوده است.
نتیجه
با توجه به نوشتار حاضر می توان به این نتایج اشاره کرد:
۱٫ در ابتدا غیبت نگاری امامیه به صورت ابتدایی و در قالب نقل گزارههای تاریخی صورت پذیرفت.
۲٫ غیبت نگاری در دوره غیبت صغرا از فضای حاکم متأثر بوده؛ به همین دلیل، منابع نگاشته شده در این عصر با حاشیه «تقیه» همراه بودند و در قالب جزئی از مجامع روایی تدوین گشتند.
۳٫ با توجه به شبهات جدید علیه امامیه در دوره غیبت کبرا، اندیشمندان امامی سعی کردند علاوه بر داده های تاریخی، از کلام در غیبت نگاری بهره بگیرند. همچنین در این دوره از آنجا که گمانه تقیه از میان رفته بود کتابهای مستقل در این زمینه تدوین شد که به همه زوایای تاریخی غیبت صغرا اشاره داشت.
۴٫ در عصر شیخ طوسی؛ و با تلاشهای وی، سیر تحول غیبت نگاری به کمال خود رسید؛ به طوری که وی دو مکتب عقل و نقل را در غیبت نگاری در هم آمیخت. آثار نگاشته شده در این زمینه، به هر دو مدرسه کلام و تاریخ توجه ویژه داشتند.
در نتیجه می بایست در سیر تحول غیبت نگاری در امامیه به عنصر زمان نیز توجه کرد که به مرور و با ضرورت زمان، وارد ادبیات غیبت نگاری امامیه شده است.
منابع
۱٫ ابن بابویه، ابوالحسن علی بن حسین بن موسی(۱۴۰۴ه.ق). الامامه والتبصره من الحیره، تحقیق و نشر مدرسه الامام المهدی۴، قم، بی نا
۲٫ ابوعمرو محمد بن عمربن عبدالعزیز کشی(۱۳۴۸). اختیار معرفه الرجال، تصحیح حسن مصطفوی، مشهد، بینا
۳٫ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح (۱۳۶۴). کشف الغمه فی معرفه الائمه، بیجا، نشر ادب الحوزه و کتابفروشی اسلامی
۴٫ اشعری، ابوالقاسم سعد بن ابی خلف، (۱۹۶۳م). المقالات والفرق، مترجم محمد جواد مشکور، تهران، بینا
۵٫ بروجردی، سید محمدحسین(۱۳۸۶). جامع احادیث الشیعه: اول، تهران، انتشارات فرهنگ سبز
۶٫ حسین،جاسم(۱۳۶۷). تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، مترجم سید محمدتقی آیت اللهی، تهران، امیرکبیر
۷٫ راوندی، ابوالحسن سعید بن هبهالله(۱۴۰۹ه.ق). الخرائج و الجرائح، تحقیق مؤسسه الامام المهدی۴، قم، مؤسسه المهدی۴٫
۸٫ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه القمی(۱۳۸۸). کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ششم، قم، مسجد مقدس جمکران
۹٫ صفری فروشانی نعمت الله؛ احمدی کچایی، مجید، چگونگی طرح وکلاء در منابع امامی دوره غیبت صغری: قم، مجله مشرق موعود: شماره۲۴٫
۱۰٫ طبری، محمدبن جریر طبری (۱۳۵۸ه.ق). تاریخ طبری، قاهره، مطبعه الاستقامه
۱۱٫ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن(۱۳۸۲ه.ق). تهذیب الاحکام، تصحیح حسن موسوی خرسان، نجف، مطبعه النعمان
۱۲٫ طوسی، محمد بن حسن(۱۳۸۷). کتاب الغیبه، ترجمه مجتبی عزیزی، دوم، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، تابستان
۱۳٫ طوسی، محمد بن حسن(۱۴۲۰ ه.ق). فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول: اول، قم، ناشر مکتبه المحقق الطباطبایی
۱۴٫ عاملی، سید محسن امین(۱۴۰۳ه.ق). اعیان الشیعه، بیروت، ناشر دارالتعارف
۱۵٫ کلینی، محمد بن یعقوب کلینی الرازی (۱۳۷۶). اصول کافی، اول، تهران، دارالاسوه للطباعه و النشر
۱۶٫ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی(۱۳۷۶ه.ق). بحارالانوار، تهران، بیتا
۱۷٫ نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی اسدی(۱۳۹۷ه.ق). رجال النجاشی (فهرست اسماء مصنفی الشیعه)، قم، مکتبه الداوری
۱۸٫ نجاشی،(۱۳۶۵هـ . ق).———————————————– ششم، قم، موسسه النشر الاسلامی
۱۹٫ نوبختی، حسن بن موسی،(۱۳۸۶). فرق الشیعه، ترجمه و تعلیقات محمد جواد مشکور، سوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی
۲۰٫ نیومن، آندروجی، (۱۳۸۶). دوره شکل گیری تشیع دوازده امامی، گفتمان حدیثی میان قم و بغداد، اول، قم، انتشارات شیعه شناسی