چکیده:
ائمه شیعه(ع) به علت دارا بودن منصب امامت و نیز به سبب خویشاوندی با پیامبر گرامی(ص) همواره جایگاه قابل احترامی نزد شیعه داشته اند. به رغم تصور عمومی که تنها منبع درآمدی ائمه(ع)، وجوهات و بیت المال بوده، ایشان منابع مالی دیگری نیز داشته اند که از جمله این منابع، هدایا بوده است.
بسیاری از افراد، هم از سوی جامعه شیعه و هم از ارادتمندان اهل سنت به اهل بیت(ع)، صله هایی برای ائمه(ع) می فرستادند که عموماً شامل هدایا، وصیت ها و نذرها می شد. ائمه(ع) عموماً این اموال را می پذیرفتند و از آنجا که پذیرفتن آنها از نظر حکومت ها نیز بلا مانع بود، در پذیرش آنها با مشکلی روبه رو نمی شدند. این اموال، به خصوص در دوران امامان پیش از امام جواد(ع) که گرفتن خمس هنوز عمومیت نداشت، از اهمیت فراوانی بهره مند بود.
البته حکومت ها نیز گاه علاوه بر مقرری های ائمه(ع) از بیت المال، صله ها و جوایزی نیز به ایشان می دادند و ائمه(ع) نیز این هدایا را پذیرفته و با آنها به مشکلات مالی خود و شیعیان رسیدگی می کردند.
مقدمه
ذهنیت عمومی این است که ائمه(ع) از بیت المال استفاده می کردند، در حالی که تنها منبع آنان بیت المال نبوده، بلکه منابع مالی دیگری نیز داشتند که یکی از آنها هدایا بود.
تقدیم هدایا به امامان شیعه، یکی از شیوه های ابراز دوستی و مودت و نزدیکی مردم به ایشان بود. این امر نه تنها در میان شیعیان ـ که برای امامان جایگاه والای امامت را قائل بودند ـ بلکه از سوی جامعه اهل سنت نیز که به لحاظ خویشاوندی ائمه(ع) با پیامبر(ص)، ایشان را قابل احترام می دانستند و حتی از طرف حکومت ها و امرا نیز صورت می گرفت؛ از این رو، می توان هدایا را یکی از منابع درآمدی ائمه(ع) به شمار آورد.
در این نوشته سعی شده است جایگاه هدایا که به یک معنای عام، شامل نذورات و وصیت ها بوده و در اینجا مقرری از بیت المال را هم جزء آن می دانیم، در سیستم اقتصادی ائمه(ع) و نقش آن در درآمدهای امامان(ع) تبیین و در صورت امکان خط سیر منطقی برای آن تعریف شود.
دامنه این پژوهش، دوران حضور ائمه(ع) است، از این رو، دوره امام دوازدهم(ع) را شامل نمی شود. همچنین امام علی(ع) و امام حسن(ص) در دورانی که خلافت مسلمانان را عهده دار بودند نیز در این نوشته گنجانده نشده اند، چرا که سیره اقتصادی ایشان از جهات مختلفی با ائمه(ع) غیر حاکم متفاوت است. پس دامنه این پژوهش از صلح امام حسن(ع) تا آغاز غیبت صغری را دربر می گیرد.
مفهوم شناسی
هدایا ـ جمع هدیه ـ به تحفه و ارمغان و آنچه برای ازدیاد محبت و دوستی به منظور بزرگداشت جانب پذیرنده، تقدیم شود؛ اطلاق می گردد. بر خلاف صدقات که برای قرب به خداست1، در اینجا منظور، هدایای مردمی، نذورات، وصیت ها، مقرری و هدایای حکومتی است.
منابع مالی: منابع، جمع منبع، به معنای منشأ و محل تولید است،2 در آمد، اصطلاحی است کلی که در برابر سرمایه به کار می رود.3 در علم اقتصاد منابع درآمد عبارت است از: عناصر یا عوامل تولیدی که در اقتصاد یا یک بنگاه برای تولید و توزیع کالاها و خدمات به کار رود. این منابع به طور قراردادی به صورت زمین، کار و سرمایه طبقه بندی شده اند.4 گرچه درآمدهای خصوصی امامان را می توان در این تعریف گنجاند، اما درآمدهایی که به سبب دارا بودن جایگاه امامت به ایشان تعلق می گرفت، مانند خمس و زکات در این تعریف قرار نمی گیرد.
امامان (ائمه): جمع امام است. امام در مفهوم خاص خود برای پیامبران(ع) و جانشینان آنان به کار می رود که از سوی خداوند به منصب امامت و ولایت رسیده اند.5 در اینجا منظور امامان دوازده گانه شیعه امامیه(ع) است.
شیعه: شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت علی(ع) و خاندانش و کسانی که معتقد به جانشینی بلافصل آن حضرت پس از پیامبر(ص) و نص ولایت او در غدیر از سوی پیغمبر(ص) می باشد، گفته می شود.6
غیر شیعیان: منظور پیروان تمام ادیان و فرقه های غیر شیعی است.
الف) هدایای مردمی
اموالی که مردم، اعم از شیعه و غیر شیعه به ائمه(ع) پیشکش نموده و از نقاط مختلف برای ایشان ارسال می کردند، گاه مبالغ معتنابهی را تشکیل می داد که در این قسمت، تحت عنوان هدایای مردمی به آن پرداخته می شود.
1. پذیرش هدایای مردم از سوی ائمه(ع)
شواهد موجود، عمدتاً بر پذیرفته شدن هدایا از سوی امامان(ع) دلالت می کند. بنا بر گزارشی امام حسن(ع) در مقابل هدیه ای، معادل بیست برابر آن را به فرد هدیه دهنده بازگرداند.7 برای امام حسین(ع) نیز هدایایی ارسال می شد.8
از دوره امام باقر(ع) نیز دو گزارش درباره تقدیم هدایای مردم به ایشان وجود دارد و گزارشی از احمد بن هوذه از حمران بن اعین که نقل شده است وی نذر کرده بود هزار دینار را به امام باقر(ع) در خانه امام انفاق کند یا امام به سؤال وی درباره قائم بودن یا نبودن او پاسخ بدهد.
در این گزارش آمده است: امام از حمران خواست دینارهایش را نزد خود نگاه دارد و افزود او قائم نیست.9 روایت دیگر که در الخرایج آمده، از کمک امام باقر(ع) با استفاده از خرق عادت به فردی در یافتن گنج پدرش حکایت دارد که مدتی پیش درگذشته و فرزند را از محل دفن گنج باخبر نکرده بود. وی پس از یافتن آن، پنجاه هزار درهم آن را برای امام آورد و امام آن را برای خود و فقرای خاندانش مصرف کرد.10
از زمان امام صادق(ع) نیز روایات بیشتری شاهد بر دریافت هدیه ها از سوی امام وجود دارد. روزی شعیب عقرقوفی سیصد دینار به امام صادق(ع) هدیه کرد که امام مقداری از آن را که از مال خود شعیب بود، برداشت و بقیه را که شعیب بدون آگاهی برادرش از اموال او برداشته بود، به وی باز گرداند.11
اسماعیل بن قیس موصلی، که ثروت خود را به برکت نمازی می دانست که از امام صادق(ع) آموخته بود، کیسه ای که پانصد دینار در آن بود، به او تقدیم کرد.12
روایتی نیز از یک خراسانی متمول گزارش می دهد که هر سال هنگام حج، هزار دینار و نیز جواهرات و پارچه های گران بها به عنوان هدیه به امام صادق(ع) و خانواده او تقدیم می کرد.13 فیض بن مختار هزار دینار برای امام صادق(ع) و هزار دینار برای فرزندش موسی(ع) که در آن زمان کودک خردسالی بود، ارسال کرد.14
برخی اوقات نیز افراد، هدایای خود را توسط دیگران برای امام می فرستادند.15 همچنین گاهی این هدایا نیز غیر نقدی بود، مانند خیمه ها و چادرهایی که عمران بن عبدالله قمی در یکی از سفرهای حج که امام صادق(ع) همراه همسرانش رفته بود، به ایشان تقدیم کرد. امام قصد خریداری این چادرها را داشت، اما عمران از او خواست آن خیمه ها را که کرباسشان را با دست خود بافته بود، به عنوان هدیه بپذیرد. امام این هدیه را پذیرفت و برای او دعا کرد.16 برخی اوقات نیز کنیزهایی برای امام فرستاده می شد17 .
با این توصیف می توان گفت در زمان امام صادق(ع) اموالی که به عنوان هدیه پرداخت می شد، رو به فزونی گذاشت. این ادعا را از افزایش نسبی روایات دال بر اهدای اموال به ایشان و نیز با توجه به مقادیر بیشتر هدایا می توان اثبات کرد. شاید بتوان یکی از دلایل این قضیه را فضای باز سیاسی به سبب شیوه بنی امیه و حکومت تازه بنیاد بنی عباس و در نتیجه، عدم مانعی برای کارهای متنوع از سوی شیعیان و نیز افزایش تعداد شیعیان دانست. اما با این حال، به طور کلی به سبب حضور علمی امام صادق(ع) در جامعه اسلامی آن روز و توسعه تعداد شاگردان ایشان، روایات بیشتری از آن حضرت رسیده است.
روند رو به افزایش هدایای ارسالی برای ائمه(ع) در زمان امام کاظم(ع) به طور محسوسی مشاهده می شود که این را می توان احتمالاً به شکل گیری نهاد وکالت در این زمان نسبت داد که امکان ارسال هدایا را برای دوست داران اهل بیت(ع) در نقاط مختلف امکان پذیر می کرد.18
علی بن یقطین از کسانی بود که علاوه بر ارسال وجوهات خود برای امام کاظم(ع)، هدایایی را نیز برای ایشان می فرستاد. از او نقل شده که روزی نزد هارون بود که از پادشاه روم هدایایی برای وی رسید. در میان هدایا، پیراهن ابریشمی زربفتی بود که هارون آن را به ابن یقطین داد. و او نیز آن را به امام کاظم(ع) هدیه کرد.19 امام کاظم(ع) با عبارت «بَذَلَ مالِهِ وَ مَوَدَّتِهِ» از علی بن یقطین یاد می کرد. وی با ارسال هدایایی که از صد تا سیصد هزار دینار می رسید، امام را یاری می کرد. گفته شده است امام یک بار پول هایی را که وی فرستاده بود، برای ازدواج پسرانش از جمله امام رضا(ع) هزینه کرد.20
ابراهیم بن سلام و ابن حمید نقل کرده اند روزی علی بن یقطین فرزندانش را فراخواند و از آنها خواست تا شترانی خریده و اموالی را برای امام کاظم(ع) به مدینه ببرند.21 گرچه برخی از معاصران، این اموال را وجوهات مردم دانسته اند،22 اما بعید نیست که هدایای شخصی وی برای امام بوده است؛ چراکه دلیلی بر وجوهات بودن آنها در دست نیست.
علی بن جعفر بن ناجیه نقل کرده است که امام افرادی را برای خریدن ردایی طرازی23 به بازار فرستاده بود، او نیز چون میان کالاهایش چنین ردایی موجود بود، این ردا را که صد درهم ارزش داشت، برای امام کاظم(ع) فرستاد.24
اموالی که پس از درگذشت شیعیان طبق وصیت ایشان، به امام می رسید نیز از جمله هدایای ایشان شمرده می شود. محمد بن عبدالله بن زراره به احمد بن حسن وصیت کرده بود که خانه و سایر اموالش را فروخته و مبلغ آن را به امام کاظم(ع) برساند. احمد بن حسن طبق این وصیت، عمل کرد. همچنین بنا بر وصیت حسین بن احمد حلبی، از دویست درهم پس انداز وی که بخشی از آن به همسرش تعلق داشت، بقیه به امام کاظم(ع) اختصاص یافت.25
امام رضا(ع) نیز هدایایی از شیعیان دریافت می کرد. اسماعیل بن بزیع در روایتی از ارسال مبلغی که مقداری از آن زکات و بقیه هدیه بود، برای امام رضا(ع) سخن گفته است.26 در روایتی از فضل بن کثیر، از محمد بن عمرو نقل شده است که زنی به وی وصیت کرد که پس از مرگش سی دینار از اموالش را به امام رضا(ع) بدهد و او وصیت وی را عملی ساخت.27
در گزارشی از راوی نامعلوم نقل شده، بار پارچه گران قیمتی برای امام جواد(ع) می بردند که در راه غارت شد، و امام در این واقعه بیان کرد که باید صبر و بردباری کرد که نشان دهنده ارزش بالای اقتصادی کالا است.28 البته احتمال اینکه این مال، مال التجاره یا وجوهاتی در قالب پارچه بوده، نیز منتفی نیست. اما از آنجا که در گزارش، نشانه ای برای آن وجود ندارد، هدیه تلقی می شود.
وصیت افراد مبنی بر تعلق بخشی از اموال به امام، پس از مرگ آنها امری رایج در بین شیعیان بود.29 علی بن حسن در گزارشی وصیت محمد بن عبدالله بن زراره به برادرش احمد، مبنی بر وصیت خانه و بقیه ما ترک خود برای امام هادی(ع) را نقل کرده است. در گزارشی از ابوالقاسم کاتب راشد نیز نقل شده است که مردی جبلی به وصیت پدرش چهار هزار دینار، به امام حسن عسکری(ع) پرداخت.30 فردی به نام حسین بن احمد حلبی هم پس از کسر مهریه همسرش از دویست درهم، به ایوب بن نوح وصیت کرد که باقیمانده درهم ها و نیز بقیه اموالش را به امام حسن عسکری(ع) بدهد. از محمد بن عبدوس نیز نقل شده است که از سوی امام عسکری(ع) مأمور فروختن ماتَرَک مردی شده بود که در وصیت خود اموالش را به ایشان هدیه کرده بود.31
2. هدایای غیر شیعیان
گزارش هایی نیز درباره ارسال هدایایی از سوی عامه و نیز پیروان سایر ادیان برای امامان و پذیرفته شدن آنها وجود دارد. هدیه ده هزار دیناری مادر متوکل برای امام هادی(ع)، از جمله هدایای قابل توجه مردمی شمرده می شود. مادر متوکل زمانی که وی به بیماری سختی دچار شده بود، نذر کرده بود در صورت بهبودی فرزندش این مال را به امام هادی(ع) تقدیم کند.32
ابی منصور موصلی نقل کرده است که یوسف بن یعقوب نصرانی کاتب نیز که از سوی متوکل فراخوانده شده بود و از این قضیه، هراس داشت. نذر کرد در صورت در امان ماندن از خشم متوکل، صد دینار برای امام هادی(ع) بفرستد که به نذر خود عمل کرد و امام هم آن را پذیرفت.33
در گزارشی از ابراهیم بن مهزیار خیران، خادم امام هادی(ع) درباره پذیرفتن یا نپذیرفتن هشت درهم هدیه ای که از طرسوس34 رسیده بود و نیز امثال آن سؤال کرد. (ظاهراً هدیه دهنده مسیحی بوده است) که امام اجازه دریافت آن و هدایای دیگر ادیان را به او داده و افزود: «رسول خدا هدیه یهودی و نصرانی را نیز رد نمی کرد.»35
3. هدایای مردمی و واکنش حکومت ها
امامان همواره به دریافت اموالی، چون خمس، زکات و خراج از سوی حکومت های زمان خود متهم بودند. امام صادق(ع)، امام هادی(ع) و خصوصاً امام کاظم(ع) بارها از این جهت مورد سوءظن خلفای عباسی قرار گرفتند.
منصور در دیداری که با علمای مدینه داشت، خطاب به امام صادق(ع)، ایشان را به أخذ خراج و دعوت به سوی خود متهم کرد. در این ملاقات، که عبدالله بن حسن هم حضور داشت، امام این اتهامات را نپذیرفت.36
اتهام کمک مالی امام صادق(ع) به قیام محمد بن عبدالله و تلاش در جهت به دست آوردن سندی مبنی بر جمع آوری وجوهات توسط خدمتکار امام به دستور ایشان نیز از اقدامات دیگری بود که منصور علیه امام انجام داد. او پس از احضار امام به دربار خود، گزارشی برای امام بازگو کرد که طی آن گفته شده بود: امام صادق(ع)، معلی بن خنیس را به اطراف مدینه فرستاده تا مال های شیعیان را جمع آوری کند و آن را برای کمک به نفس زکیه اختصاص داده است.37 گرچه امام اتهام جمع آوری وجوهات شیعیان و کمک به نفس زکیه را نپذیرفت، اما حاکم عباسی مدینه به کشتن معلی بن خنیس، خدمتکار امام و مصادره اموال ایشان اقدام کرد.38
پیش از این نیز منصور فردی را به عنوان شیعه خراسانی نزد برخی بزرگان علوی که امام صادق(ع) و عبدالله بن حسن از جمله آنان بود، فرستاد، تا مالی را به عنوان واجبات مالی شیعیان به آنها دهد و در صورت پذیرفتن ایشان سندی به دست آورد، اما امام از این توطئه مطلع شد و آن را در مورد خود خنثی کرد.39
امام کاظم(ع) نیز مورد اتهامات متعدد خلفای عباسی قرار گرفت. امام سیزده سال از عمر خود را در دوران هارون به سر برد و بیشترین برخوردهای او با خلیفه، مربوط به این دوره است. در این زمان، موسی بن جعفر(ع) به عنوان رهبر شیعیان امامی، در حال استحکام بخشیدن به نظام امامت و سامان دهی جمعیت امامیه بود. دریافت وجوهات شیعیان توسط امام، از اموری بود که هارون را سخت آشفته کرد. طرح مکرر اتهام های مالی از سوی او به امام، نشان دهنده این واقعیت است که هارون از گسترش فعالیت های اقتصادی امام در این دوره آگاهی داشته، و از اینکه مقدمه ای برای قیام علیه او شود، هراس داشته است.
در سعایتی که از جانب علی بن اسماعیل علیه امام، نزد یحیی بن خالد برمکی شد نیز تمکن مالی امام و رسیدن وجوهات شیعه از مناطق مختلف به دست او، مورد توجه بیشتری قرار گرفته و منجر به خشم و ترس هارون شد.40 وحشت هارون از قیام احتمالی شیعیان علیه خلافت41 باعث شد که وی سیاست فقیر نگاه داشتن شیعیان و رهبر آنها را پیگیری کند.42
در جایی دیگر نیز امام کاظم(ع) از بابت حقوقی که برای امامان اهل بیت(ع) قائل بود، با سؤال هارون روبه رو شد. با وجود این سخت گیری ها امام، اموال رسیده را هدایای مردم دانسته و تأکید فرمود از آنجا که زکات بر ایشان حرام بوده، و از دریافت خمس نیز محروم هستند، پس ناچار هدایای مردم را می پذیرند، چرا که در مضیقه مالی قرار گرفته اند.43
پاسخی مشابه این از امام در جایی دیگر که امام حتی مورد اتهام جمع آوری خراج قرار گرفته، نیز نقل شده است. در این خبر آمده است که هارون امام را احضار کرده و از بابت گزارش های موجود در نامه ای که به دستش رسیده بود، توضیح خواست. در این نامه گفته شده بود: پیروانی غالی که به امامت موسی بن جعفر(ع) معتقدند، از اطراف عالم، برای او خراج می آورند و این کار را تا وقتی خداوند زمین و اهل آن را به رهبر واقعی بسپارد، واجب می شمارند. اما امام سوگند خورد که حتی یک درهم یا دینار به عنوان خراج نگرفته است. امام در این ملاقات، ضمن رد این اتهام تأکید کرد:
ما خاندان ابوطالب هدیه و پیشکشی را که خداوند برای پیامبرش حلال نموده، می پذیریم. پیامبر(ص) فرموده است: اگر برای من پاچه گوسفندی هدیه بیاورند، می پذیرم و اگر به خوردن دست گوسفندی دعوت نمایند، اجابت می کنم.44
به این ترتیب، امام خود را از آزار و اتهام وارد شده تبرئه کرد.45
از تأکید امام بر هدیه بودن اموال ارسال شده برای ایشان، می توان دریافت پذیرش این اموال توسط امامان از نظر حکومت، مجاز و مشروع بوده و حکومت، حساسیت زیادی در برخورد با این موضوع نداشته است. پذیرش این مسئله این احتمال را تقویت می کند که بیشتر اموالی که به دست امامان می رسید، خصوصاً در دوره های اول، مربوط به هدایا بوده است، چرا که زکات معمولاً توسط خود شیعیان و به دستور امام هزینه می شد.46 خمس هم تا پیش از امام جواد(ع) عمومیت نداشته و مقدار زیادی از اموال را تشکیل نمی داد. در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آیین نامه خمس شکل گرفت، اما هنوز خمس عملاً گرفته نمی شد. اولین بار در دوره امام جواد(ع) خمس اخذ شد و از این دوره به بعد جزء منابع درآمدی امامان قرار گرفت.
ب) صله های حکومتی
آنچه از سوی حکومت به امامان پرداخت می شد، گاه در قالب هدیه بود و گاه در قالب مقرری های منظم حکومتی که عمدتاً به صورت سالیانه به ایشان تعلق می گرفت. بنابراین، می توان پرداختی های حکومتی را در این دو شکل بررسی کرد:
1. هدایا
بنا بر گزارش هایی امامَیْن حسنَینز با وجود دشمنی که با معاویه داشتند، هدایای او را می پذیرفتند.47 در روایتی از امام صادق(ع) گفته شده است یک بار که معاویه هدیه ای به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر داد، امام حسن(ع) آن را برای ادای قرض خود که مقدار آن هم زیاد بود، به مصرف رساند و بقیه را در میان خانواده و غلامانش تقسیم کرد. امام حسین(ع) نیز آن را برای امور خانواده اش مصرف نمود.48
امام علی بن حسین(ع) نیز هدایای ارسالی از سوی حاکمان وقت خویش را می پذیرفت. پس از واقعه کربلا، یزید صد دینار به امام سجاد(ع) پرداخت کرد او نیز آن را در میان فقرا و بازماندگان واقعه کربلا تقسیم کرد،49 او جوایز هنگفت عبد الملک بن مروان را نیز قبول می کرد.50
همچنین در گزارشی آمده است که امام صادق(ع) کیسه ای حاوی چهارصد دینار را که منصور عباسی برایش فرستاده بود، برای کمک به یکی از شیعیان به او داد.51
همین طور نقل شده است که وقتی منصور، امام صادق(ع) را به اتهام مکاتبه با اهل خراسان و دعوت آنها برای نقض بیعت او، به بغداد احضار کرد، پس از آنکه امام در این دیدار به او اطمینان داد که مکاتبات از جانب وی نبوده است، منصور ده هزار درهم به او تقدیم کرد و ایشان را به مدینه بازگرداند.52
در برخی از منابع متأخر آمده است که هدایایی از سوی حاکمان برخی مناطق هند که دوستدار اهل بیت(ع) بودند نیز تقدیم می شده است. چنانکه بنا بر روایتی از اباصلت هروی، یکی از حاکمان هندی نامه ای مکتوب همراه هدایایی که درون صندوق ها و روی شتران زیادی حمل می شد برای امام صادق(ع) فرستاد.53
همچنین در منبعی مشابه چنین آمده است که منصور عباسی(حک 136-158ق) تمام هدایایی را که فرماندهان ایرانی سپاهش در مراسم جشن عید نوروز برای وی آورده بودند، به امام کاظم(ع) که به اصرار او در این مراسم حاضر شده بود، بخشید. امام نیز آنها را به پیرمردی که در این جمع حضور داشت و شعری را در مدح اهل بیت به عنوان هدیه برای امام خوانده بود، اهدا کرد.54
گفته شده است هنگامی که مهدی عباسی (حک 158ـ169ق) تصمیم گرفت امام کاظم(ع) را از زندان آزاد کند، صله ای برابر سه هزار دینار و به قولی ده هزار دینار به او داد.55 در جایی دیگر گفته شده موسی بن عبدالله بن حسن، روزی در مجلس مهدی عباسی برای جلب حمایت وی، سخنی را به امام صادق(ع) نسبت داد و به مهدی گفت: امام به وی سلام رسانده و او را پیشوای عدالت و سخاوت خوانده است. از این رو، مهدی عباسی پنج هزار دینار به امام کاظم(ع) هدیه کرد که امام دو هزار دینار آن را به موسی بن عبدالله بخشید.56
سفیان بن نزار57 از مأمون عباسی نقل کرده است که هارون(حک 170ـ193ق) در یکی از سفرهای خود به مکه، در مدینه توقف کرد و افراد برای ملاقات با وی آمدند، و او به هر کس بنا بر نسب و بزرگی اش هدایایی به ارزش دویست دینار تا پانصد هزار دینار، اختصاص می داد. با ورود امام کاظم(ع) نزد هارون، به رغم احترام و استقبال گرمی که از سوی هارون شد، تنها دویست دینار به امام تعلق گرفت. هارون دلیل این امر را برای فرزندش مأمون، خطرساز بودن امام و پیروانش برای حکومت عباسی دانست.58
روایاتی نیز نقل شده است که از بخشش هدایایی از سوی هارون به امام کاظم(ع) هنگام آزادی امام از زندان های مکرر او حکایت می کند. در یکی از این موارد، سی هزار درهم و پنج خلعت،59 و بار دیگر یک خلعت و دو کیسه دینار به امام بخشیده شد که امام فرمود از آن برای ازدواج پسران خاندان ابوطالب استفاده خواهد کرد.60
دو روایت از اختصاص هدایایی به امام رضا(ع) وجود دارد که ظاهراً هر دو مربوط به دوره حضور امام در خراسان است. یکی از این روایات از اباصلت هروی نقل شده است که از فراخوانده شدن امام به دربار مأمون و تعلق صد هزار درهم به وی حکایت می کند.61 گزارش بعدی که از موسی بن محمد محاربی از دیگری نقل شده است، حاکی از هدیه سیصد هزار درهمی مأمون به امام رضا(ع) است.62
همچنین گزارشی نقل شده است که پس از بازرسی منزل امام هادی(ع) به دستور متوکل و به دست مأموران او، چیزی مبنی بر اقدام مسلحانه امام پیدا نشد، ازاین رو، وی برای دلجویی از امام کیسه دیناری به آن حضرت اهدا کرد.63 گفته شده است که متوکل پس از دعوت امام به سامرا، سی هزار درهم به ایشان داد تا با آن برای خود خانه ای بنا کند.64
باید گفت گزارش های مبنی بر تقدیم هدایای هنگفت از سوی حکومت به ائمه(ع) را نمی توان به سادگی پذیرفت؛ زیرا حکومت اموی و عباسی همواره امامان شیعه را به عنوان دشمنان حکومت خود تحت نظر داشتند و دور از انتظار است که هدایای هنگفتی به ایشان تقدیم کنند؛ چرا که این اموال در جهت تقویت شیعیان و مخالفان حکومت ایشان مصرف می شد. به نظر می رسد، بسیاری از این گزارش ها ساختگی است و برای موجه ساختن چهره خلفا، خصوصاً معاویه جعل شده باشد.
هنگامی که منابع تاریخی از سختگیری حکومت ها درخصوص شیعیان و ائمه(ع) سخن گفته اند، لازم است پذیرش این روایات با احتیاط بیشتری صورت گیرد. برای مثال، معاویه در بخشنامه ای به همه کارگزاران خویش در شهرها نوشت: «بنگرید اگر با دلیل ثابت شد کسی علی(ع) و خاندانش را دوست دارد، نامش را از دیوان حذف و مقرری سالانه اش را قطع کنید… .»65 اما با این حال نمی توان پرداخت هدایا به امامان(ع) را از سوی حکومت به کلی انکار کرد؛ چرا که بعید نیست حکومت ها برای ظاهرسازی و نیز، به زعم خود، جلب نظر ایشان هدایایی را تقدیم آنها می کرده اند.
در اینکه امامان(ع) این جوایز را می پذیرفتند یا نه، باید گفت که برخی از گزارش های تاریخی حاکی از پذیرش این اموال توسط ائمه(ع) است، همچنان که گزارش هایی نیز از رد این جوایز و هدایا از سوی ائمه(ع) حکایت دارند. برای نمونه، از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است: «امام حسن(ع) و امام حسین(ع) جوایز معاویه را نمی پذیرفتند.»66 همچنین به گفته ابن اعثم، زمانی که معاویه به پرداخت مستمری عقب افتاده بنی هاشم مجبور شد، امام حسین(ع) از دریافت سهم خویش استنکاف کرد.67
2. علل پذیرش هدایای حکومتی از سوی امامان(ع)
امامان(ع) بخش عمده هدایای حکومتی را برای کمک به مستمندان استفاده می کردند. علاوه بر این، در حالی که شیعه حق خلافت و تصرف در بیت المال مسلمانان را متعلق به امام می داند،68 به نظر نمی رسد در اختیار گرفتن بخشی از آن، که از سوی حاکم جور به دست آنها می رسید، اشکالی را به آنان وارد کنند.69 و دیگر اینکه عدم دریافت این اموال از سوی امام باعث مضیقه مالی شیعیان می شد، به خصوص که در بعضی دوره ها، محروم کردن شیعیان از حقوق بیت المال و فشارهای سیاسی و اقتصادی در سیاست خلفا و امرا گنجانده می شد. در این شرایط، شیعیان مستمند برای کمک خواهی به سوی امامان خود می آمدند.
امام باقر(ع) در پاسخ به پرسشی درباره دریافت عطایا و جوایز حاکمان ستمگر، با استناد به رفتار امام حسن(ع) و امام حسین(ع) قبول چنین جوایزی را مجاز دانست و فرمود: «حسن(ع) و حسین(ع) عطایای زورمندانی همچون معاویه را می پذیرفتند، زیرا آنان شایستگی و حق آنچه را که از معاویه دریافت می کردند، داشتند.» سپس امام ادامه داده است: «آنچه در اختیار زورمندان است برخود آنان حرام است، ولی برای مردم در صورتی که در امور خیر صرف کنند و حق دریافت آن را داشته باشند، حلال است.» امام صادق(ع) نیز در این باره فرموده است: «عطایای آنان بر کسانی که در نافرمانی خدا به آنان خدمت می کنند، حرام و ناروا ست.»70
ابن ابی الحدید آنچه را حسنین(ع) از معاویه دریافت می کردند، نه صله و هدیه معاویه، بلکه حق ایشان از سهم ذوی القربی که در قرآن بر آن تأکید شده است و نیز سهم آنان از بیت المال دانسته است.71
شیخ طوسی در جواز دریافت هدایای حکومتی، این کار را نه تنها جایز، بلکه واجب دانسته و می گوید:
بر امام و تمام مسلمانان فرض است که هرچه در دست فرد غالب و ستمگر و مسلط بر امت باشد، به هر شکل ممکن، چه با رغبت و چه با اکراه، از دست وی بگیرند و در جای خود به مصرف برسانند. و چون گرفتن همه آنچه در دست معاویه بود امکان نداشت، بر امام واجب بود بخشی از آن را که معاویه از باب هدیه به امام عطا می کرد، از وی بگیرد و حق خود را برداشته و بقیه را بین مستحقان تقسیم کند.72
3. مقرری از بیت المال
امامان شیعه(ع) همچون دیگر مردم از مقرری بیت المال بهره مند بودند. البته در برخی از گزارش ها بوی غرض ورزی به مشام می رسد. برای مثال، ابن سعد نقل کرده است که امام حسن(ع) سالیانه یک میلیون درهم به عنوان مقرری دریافت می کرد.73 برای امام حسین(ع) نیز سالیانه یک میلیون درهم ارسال می شد.74 این گزارش ها توسط ابن سعد که گرایش های عثمانی داشته، نقل شده است. بنابراین، بعید نیست تمایلات وی که قصد داشته صلح امام حسن(ع) را به منفعت طلبی امام نسبت دهد، در نقل این روایات مؤثر بوده است.
تهدید عبدالملک مبنی بر قطع حقوق امام سجاد(ع) از بیت المال در صورت واگذار نکردن شمشیر پیامبر(ص) به او،75 نشان می دهد که امام(ع) از این حقوق بهره مند بوده است.
درباره مقرری امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) گزارشی یافت نشد که این امر احتمال حذف مقرری ها را در این دوره ها تقویت می کند. شاید بتوان گفت که به سبب ضعف بنی امیه در این دوران و در نهایت، سقوط آنان و شکل گیری بنی عباس، منابع مالی کافی در خزانه حکومت باقی نمانده بود تا به ائمه(ع) پرداخت شود.
اما شاید بتوان گفت دوره امام رضا(ع) به لحاظ رابطه ظاهراً مسالمت آمیز مأمون با امام(ع)، مبلغ قابل ملاحظه ای به ایشان تعلق می گرفته است، خصوصاً در سال هایی که ایشان به عنوان ولیعهدِ مأمون در خراسان به سر می بردند، همان گونه که مأمون سالیانه یک میلیون درهم برای امام جواد(ع) مقرر کرده بود76 که در زمان معتصم(218-227ق) نیز به همان ترتیب ادامه یافت.77 همچنین او در ازدواج دخترش با امام، دو میلیون درهم به ایشان بخشید.78 گزارشی از معین بودن مقرری منظم برای دو امام بعدی نیز به دست نیامد، با این حال، به سبب سکونت ایشان در مقر حکومت بنی عباس باید این احتمال را قوی دانست که مقرری هایی از سوی حکومت به ایشان تعلق می گرفت، به ویژه اینکه ایشان در این دوران فعالیت اقتصادی نداشتند.
نتیجه گیری
ائمه(ع) هدایایی که تقدیم ایشان می شد، چه آنهایی که از سوی شیعیان بود و چه مواردی که از سوی غیر شیعیان و حکومت ها تقدیم ایشان می شد، عمدتاً می پذیرفتند و در موارد شخصی و نیز برای رفع احتیاج پیروان خود مصرف می کردند. هدایای مردمی در زمان همه امامان(ع) وجود داشته و تنها در میزان آن و به عبارتی در تعداد گزارش هایی که از اهدای اموال به ائمه(ع) باقی مانده است، تفاوت وجود دارد. که البته این خود نیز می تواند نشان دهنده میزان این هدایا در دوره هر امامی باشد.
در دوره امام حسن(ع) تا امام صادق(ع) مقدار هدایای مردمی چندان قابل توجه نیست، اما این مقدار در دوره امامان بعدی افزایش یافته، به خصوص در زمان امام کاظم(ع) به اوج خود رسیده است که باید گفت علاوه بر افزایش تعداد شیعیان، شکل گیری نهاد وکالت عامل مؤثری در این افزایش بوده است. در دوره امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بازهم روند کاهش هدایای مردمی قابل مشاهده است که شاید بتوان این را به سبب حضور ائمه(ع) در سامرا و عدم دسترسی شیعیان به ایشان دانست.
گزارش های مربوط به اختصاص مقرری حکومت به امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و امام جواد(ع) وجود دارد، با این حال می توان تعلق مقرری از بیت المال به ائمه ای(ع) را که در سامرا ساکن بودند نیز پذیرفت.
گزارش های موجود از تعلق هدایای حکومتی به همه ائمه(ع) به جز امام باقر(ع) حکایت دارد که شاید بتوان علت آن را ضعف حکومت اموی و شروع روند اضمحلال آن به دست عباسیان دانست. بیشتر روایات هدایای حکومتی، مربوط به دوره امام کاظم(ع) است. اگر این تفاوت را معنادار بدانیم باید در پی علتی برای توجیه آن بود.
پینوشتها:
1. دهخدا، لغتنامه، ج14، ص20715
2. همان، ص19059
3. توماس سوره، فرهنگ اصطلاحات اجتماعی و اقتصادی، ص85
4. محمد یوسف حریری، فرهنگ موضوعی- تشریحی علوم اقتصاد، ج2، ص831
5. محمد خطیبی و دیگران، فرهنگ شیعه، ص91- 92
6. مؤلفان، دایره المعارف تشیع، ج4، ص 271
7. ابو منصور احمد بن على طبرسى، الإحتجاج، ج1، ص19
8. همان، ج2، ص298
9. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص.21
10. راوندی، الخرایج و الجرایح، ج2، ص597. در این روایت امام با استفاده از خرق عادت اقدام به یافتن محل گنج کرده است. ازاین رو اعتماد به آن، تابع دیدگاه های مختلف درباره چگونگی پذیرش روایات خرق عادت است. این روایت در کتب تاریخی یافت نشد.
11. همان، ص182
12. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج87، ص334
13. راوندی، همان، ج2، ص627. این روایت تنها در الخرایج آمده و شامل خرق عادت نیز هست
14. کلینی، الکافی، ج1، ص311
15. علىبن عیسى اربلی، کشف الغمه، ص189؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج2،ص188
16. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال کشی ، ص331؛ شیخ مفید، الإختصاص، ص68
17. ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص243؛ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج21،ص179
18. برای اطلاع بیشتر ر.ک: سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، محمد رضا جباری
19. راوندی، همان، ج2، ص656؛ این روایت تنها در این کتاب آمده است.
20. روى بکر بن محمد الأشعری… : «إن علی بن یقطین ربما حمل مائه ألف إلى ثلاثمائه ألف درهم و أن أبا الحسن(ع) زوج ثلاثه بنین أو أربعه، منهم أبو الحسن الثانی، فکتب إلى علی بن یقطین أنی قد صیرت مهورهن إلیک.» (شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال کشی، ص434)
21. همان، ص435-436
22. محمد رضا جباری، همان، ج2، ص500
23. منسوب به طراز، شهری در مرز ترکیه . (سمعانی، الانساب، ج9، ص57)
24. عبدالله بن جعفرحمیری قمی، قرب الإسناد، ص142
25. شیخ طوسی، التهذیب، ج9، ص196-195
26. همان، ج4، ص60
27. همان، ج7، ص101؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ج3، ص95؛ شیخ حر عاملی، همان، ج18، ص171
28. ابن شعبه، تحف العقول، ص456. از این رویات، اشتغال امام به تجارت را هم می توان نتیجه گرفت و احتمال داد که این بار پارچه از اموال امام بوده که برای فروش حمل می شده است.
29. کلینی، همان، ج7، ص60؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج4، ص232
30. اربلی، همان، ج2، ص426
31. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج9، ص195-196و الاستبصار، ج4، ص123
32. کلینی، همان، ج1، ص499؛ ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص415
33. نباطی بیاضی، همان، ج2، ص203
34. شهری در شام، در نزدیکی مرز روم (معجم البلدان، ج4، ص28)
35. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال کشی، ص610؛ شیخ حر عاملی، همان، ج17، ص292
36. احسائى، ابن ابى جمهور، عوالی اللآلی، ج1، ص362
37. کلینی، همان، ج6، ص445؛ سیدبن طاووس، مهج الدعوات، ص198 ؛ شیخ حر عاملی، همان، ج22، ص269
38. کلینی، همان، ج2، ص557؛ ابنشهرآشوب، همان، ج4، ص230؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص184
39. کلینی، همان، ج1، ص475
40. همان، ج1، ص485 ؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص70-72؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص26-31 ؛ نیشابوری، محمدبن حسن، روضه الواعظین، ج1،ص218-219
41. نیشابوری، همان، ص219
42. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص88
43. مجلسی، همان، ج48، ص145-148؛ به نقل از کتاب النجوم؛ اسناد این گزارش ذکر نشده و دیگر منابع شیعی نیز به آن اشارهای نکرده اند.
44. شیخ مفید، الاختصاص، ص54-58
45. همان
46. شیخ طوسی، الامالی، ص195و التهذیب، ج4، ص52
47. عبدالله بن جعفر، همان، ص44
48. راوندی، همان، ج1، ص238
49. سید ابن طاوس، اللهوف، ص195
50. اربلی، همان، ج2، ص112. این گزارش شامل دو قسمت است: قسمت اول، نامه عبدالملک بن مروان را به حجاج مبنی بر توصیه او بر حفظ خونهای بنی عبدالمطلب بازگو کرده و قسمت دوم، نامه امام سجاد(ع) به عبدالملک را آورده که امام با استفاده از علم غیب از این نامه باخبر شده و به این جهت از وی تشکر کرده است. قسمت اول در الاختصاص، ص314، بیان شده اما قسمت دوم را تنها در کشف الغمه، ج2، ص 112 می توان یافت. آنچه که مورد استناد قرار گرفته در قسمت دوم روایت وجود دارد.
51. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال کشی، ص183
52. کلینی، همان، ج2، ص564؛ سید بن طاوس، اللهوف، ص194-198
53. راوندی، همان، ج1 ،ص299. راوندی این روایت را بدون ذکر سلسله سند نقل کرده است. بیان خرق عادت و معجزه از سوی امام، استناد به این روایت را با مشکل روبرو می کند. اما با تسامح می توان از وجود این گزارش به نوعی به ارتباط مردم هند با امام پی برد. چنانچه به گفته برخی، حضور تشیع در شمال هند حداقل به شکل ارادت و مودت نسبت به علی(ع) سابقه ای طولانی دارد. ابوخالد کابلی از اصحاب و شاگردان نزدیک امام سجاد(ع) بود و بارها با امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دیدار نمود. یکی از همسران امام سجاد(ع) ـ مادر زیدبن علی ـ اهل سند بود. این منطقه به علت دور بودن از مرکز خلافت اموی همواره پناهگاه شیعیان محسوب می شد. سید عباس اطهر رضوی، شیعه در هند، ج1، ص230-231
54. ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص318
55. اربلی، همان، ج2، ص213؛ مجلسی، همان، ج48، ص148
56. کلینی، همان، ج1، ص365؛ مجلسی، همان، ج47، ص287
57. درمورد وی اطلاعی در دست نیست، اما با توجه به گزارشهای نقل شده از وی، بهنظر می رسد از حاضران در کاخ هارون و نیز از نزدیکان مأمون عباسی بوده است.
58. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص88؛ طبرسی، همان، ج2، ص392
59. صدوق، همان، ج1، ص73
60. صدوق، همان، ج1، ص76؛ حر عاملی، همان، ج17، ص216
61. ابن طاوس، همان، ص35
62. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص175
63. کلینی، همان
64. مسعودی، اثبات الوصیه، ص240
65. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج11، ص45
66. باقر شریف قرشى، حیاه الإمام موسى بن جعفر(ع)، ج2، ص233
67. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج4، ص341
68. باقر شریف قرشی، زندگانی امام حسن(ع)، ص523
69. مجلسی، همان، ج44، ص31
70. ر. ک: تمیمی مغربی، دعایم الاسلام، ج2، ص 323-324
71. ابن ابی الحدید، همان، ج11، ص 249
72. شیخ طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق سیدحسین بحرالعلوم، ج4، ص179؛ مهدی پیشوایی و دیگران، مقتل جامع سیدالشهدا(ع)، ج1، ص388
73. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج5، ص33
74. طبرسی، همان
75. ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص165
76. ابن جوزی، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، ج11، ص62
77. ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق ، ج3، ص97
78. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص454
منابع
الحنبلی الدمشقی، ابن العماد شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق أرنائوط، دمشق – بیروت، دار ابن کثیر، بی تا
ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعشی قم، 1404 ق
الکوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، 1411ق
ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمی، بی تا
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب(ع)، قم، مؤسسه انتشارات علامه، 1379 ق
ابن طاوس، سید علی بن موسی، اللهوف، تهران، انتشارات جهان، 1348 ش
ـــــ، مهج الدعوات، قم، دار الذخائر، 1411ق
احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، قم، انتشارات سید الشهداء(ع)، 1405ق
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ش
تمیمی مغربی، دعایم الاسلام، قم، موسسه آل البیت(ع)، 1385ش
نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، نجف، کتابخانه حیدریه، 1384ق
پیشوایی، مهدی و دیگران، مقتل جامع سیدالشهدا(ع)، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، 1389ش
جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، 1382ش
حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404ق
حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، چ دوم، بیروت، دار صادر، 1995م
حِمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، تهران، کتابخانه نینوی، بی تا
حریری، محمد یوسف، فرهنگ موضوعی- تشریحی علوم اقتصاد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1388ش
خطیبی، محمد و دیگران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، 1385ش
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، مؤسسه دهخدا، بی تا
راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(ع)، 1409ق
رضوی، سید عباس، شیعه در هند، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376ش
سوره، توماس، فرهنگ اصطلاحات اجتماعی و اقتصادی، ترجمه خلیل ملکی، تهران، انتشارات راق، 1358ش
شیخ مفید، الإختصاص، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق
صدوق، محمد بن علی بن حسین، عیون أخبار الرضا(ع)، انتشارات جهان، 1378ق
ـــــ، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق
طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق
شیخ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال کشی، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، 1415ق
ـــــ، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش
ـــــ، الإستبصار، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1390ق
ـــــ، الأمالی، قم، انتشارات دارالثقافه، 1414ق
ـــــ، التهذیب، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1365ش
ـــــ، الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق
ـــــ، تلخیص الشافی، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، چ سوم، بیروت، منشورات العزیزی، 1394 ق
عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1409ق
قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن(ع)، ترجمه فخرالدین حجازی، تهران، بعثت، 1376ش
ـــــ، حیاه الإمام موسی بن جعفر(ع)، دار البلاغه، بیروت، 1413ق
شیخ کلینی، الکافی، دار الکتب الإسلامیه تهران، 1365ش
مجلسی، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404ق
مؤلفان، دایره المعارف تشیع، تهران، انتشارات شهید سعید محبی، 1375ش
نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، مکتبه الصدوق، تهران، 1397ق
نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، انتشارات رضی، بیتا
یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا
نعمت الله صفری فروشانی: استادیار گروه تاریخ اسلام جامعه المصطفی(ص)
معصومه اخلاقی: کارشناس ارشد رشته تاریخ تشیع دانشگاه اهل بیت(ع)