مسئله صفات خداوند، رابطه ذات خداوند با صفاتش، حدوث و قدم صفات، تشبیه و تجسیم از مهمترین و کهنترین مباحث تاریخ کلام اسلامی است. نخستین نظریات در این باره در نیمه نخست قرن دوم و به طور خاص در حلقههای متکلمان امامی مطرح شده است. این نظریات را میتوان به چهار دسته اصلی طبقهبندی کرد: نظر زرارة بن اعین و خاندان او که حادث شمردن برخی صفات فعل خداوند به وی نسبت داده شده؛ نظر مؤمن الطاق که علم را صفتی حادث میدانست؛ نظر هشام بن سالم که اهل تشبیه دانسته شده؛ نظر هشام بن حکم که متهم به تجسیم است. در این مقال، با بررسی همزمانِ روایات موجود در منابع امامی و نیز گزارشهای فرقهنگاران تلاش میکنیم گزارههای منسوب به این متکلمان امامیِ عصر امام صادق(ع) را در بافتار فکری و فرهنگی زمان خودش تحلیل کنیم. در نهایت میتوان در روایات منقول از ائمه(ع)، روشنگریهای آنان و تلاششان برای ارائه نظری منقح در این باره را دید.