بازدیدها: 1933
لینک کوتاه: https://nsafari.ir//?p=14924

منصب بابیت امامان در ترازوی نقد، بررسی محتواشناسانه با توجه به کتاب رازداران حریم اهل بیت (ع)

چکیده:

دیدگاهی وجود دارد مبنی بر اینکه منصبی کلیدی با عنوان بابیت ائمه (ع) در عصر حضور و غیبت صغرا وجود داشته و افرادی به عنوان ابواب معرفی می‌شدند. هرچند از عصر غیبت صغرا تعدادی از مؤلفان امامی و نصیری فهرستی از باب‌های معصومان مطرح کرده‌اند، اما بهترین و جامع‌ترین تبیین نظریه باب‌ها از دیدگاه امامیه را، در عصر حاضر، جواد سلیمانی در کتاب رازداران حریم اهل بیت (ع) به دست داده است. حال آنکه این نظریه نیاز به نقد استنادی و محتوایی دارد که در این تحقیق تمرکز بر نقد محتوایی است. به این ترتیب به این پرسش پاسخ داده می‌شود که: نظریه باب‌های امامان از لحاظ محتوایی با توجه به نظریه‌ای که سلیمانی تبیین کرده از چه میزان اعتبار برخوردار است؟‌ اهمیت پرداختن به این مسئله از آن‌رو است که نظریه بابیت پیامدهایی در نظام اعتقادی امامیه دارد و می‌تواند تحولی در آن ایجاد کند. این مقاله با دو رویکرد کلامی و تاریخی به نظریه بابیت می‌پردازد و از روش‌های کلامی، تاریخی و رجالی استفاده می‌کند. در انتها به این نتیجه می‌رسد که بابیت جایگاهی در اعتقادات امامیه ندارد و بررسی‌های تاریخی نیز آن را تأیید نمی‌کند.

طرح مسئله

منصب باب‌های اهل بیت (ع) منصبی است که از آغاز غیبت کبرا تا کنون تعدادی از مؤلفان شیعه از آن باورمندانه یاد کرده‌اند. در ابتدای سخن باید توجه داشت که باور به این آموزه مختص به فرقه یا گروه خاصی از شیعیان نیست. به این منصب در منابع اسماعیلیه توجه شده است (نک.: لویس، ۱۳۷5: ۱/12-۱۳، ذیل «باب ۲»)، همچنان که نصیریه نیز قائل به این آموزه بوده‌اند (نک.: خصیبی، ۲۰۰۷: 337-۳۹۱؛ برای مطالعه درباره نصیریه نک.: المنصف بن‌ عبدالجلیل، ۲۰۰۴؛ عثمان، ۱۹۹۴؛ احمد هاشم عباس، ۱۴۲۱). ناگفته نماند در برهه‌ای از زمان که به دوران شکل‌گیری و دوره‌های ابتدایی فرقه نصیریه مربوط است شناخته‌شده‌ترین وجه تمایز این فرقه را از شیعیان امامی باید اعتقاد آنها به این آموزه بدانیم. بر حسب روایات، اولین مسئله‌ای که باعث شد امامان (ع)، شیعیان را از پیروی بنیان‌گذار این فرقه، یعنی محمد بن نصیر، منع کنند ادعای دروغین او مبنی بر بابیت امامان (ع) بود (نک.: طوسی، ۱۴۰۹: ۵۲۰؛ المنصف بن عبد الجلیل، ۲۰۰۴: 98-۹۹).

البته باید به این مسئله نیز توجه شود که در همان دوران طیف‌های دیگری از شیعیان غالی و حتی اندکی بعد از آن شخصیت‌هایی از شیعیان امامی نیز به این منصب قائل بوده‌اند، اما وجه تمایز این طیف‌ها از یکدیگر اعتقاد نصیریه به بابیت محمد بن نصیر بود که گروه‌های دیگر شیعی به آن باور نداشتند. این آموزه در دوره‌های دیگر نیز توجه برخی از مؤلفان امامی‌مذهب را جلب کرد (نک.: ابن ابی الثلج (منسوب)، ۱۴۱۰: 145-۱۵۱؛ خصیبی، ۲۰۰۷: 337-391؛ ابن‌همام اسکافی (منسوب)، ۱۴۲۲: 42، 58، 62، 64، 67، 70، 73، 76، 80، 83، 86؛ طبری (منسوب)، ۱۴۱۳: ۱۶۳، ۱۸۱، ۱۹۳، ۲۱۷، ۲۴۶،‌ ۳۰۸، ۳۵۹، ۳۹۷، ۴۱۱، ۴۲۵؛ ابن‌شهرآشوب، ۱۳۷۹: 4/۲۸، ۷۷، ۱۷۶، ‌۲۱۱، ۲۸۰،‌ ۳۲۵، ۳۶۸، ۳۸۰، ۴۰۲، ‌۴۲۳؛ کفعمی، ۱۴۰۵: 522-523؛ مجلسی، ۱۴۰۳: 44/113، 134؛ 45/331، 46؛ 16/133، 345؛ 47/350؛ 50/106، 117، 216، 238، 310) اما بی‌تردید مهم‌ترین نقشی که طرح ادعای منصب بابیت در دوره‌های متأخر ایفا کرد و جریانی فکری به وجود آورد که بعد از آن به جریان سیاسی و شورشی نیز بدل شد مطرح‌کردن این ادعا از سوی بابیه بود (برای مطالعه درباره بابیه نک.: سجادی، ۱۳۸۱: ۱۱/33-۳۷، ذیل «بابیه»؛ حسینی طباطبایی، ۱۳۷۵: ۱/11-۱۹، ذیل «باب، سید علی‌محمد شیرازی»).

هرچند بررسی چند و چون مطرح‌شدن این ادعا از سوی بابیه و واکنشی که از جانب عالمان شیعه به دنبال داشت در این تحقیق مد نظر نیست اما این یادکرد مختصر از این جهت اهمیت داشت که بگوییم اگر آموزه بابیت منشأی از جانب امامان (ع) داشته باشد می‌توان نزاع بابیه با مخالفان آنها را در خصوص ادعای بابیت در حد نزاع بر سر مصادیق کاهش داد. زیرا ادعاهای علی‌محمد باب (متوفای ۱۲۶۶ ه‍.ق.) در سال‌های اولیه در این مسئله منحصر بود که وی باب امام عصر (ع) است (نک.: المنصف بن عبدالجلیل، ۲۰۰۴: 376-۳۷۷؛ حسینی طباطبایی، ۱۳۷۵: ۱/۱۱).

نکته دیگر اینکه، در عصر حاضر درباره منصب بابیت و مفهوم و جایگاه آن مباحثی مطرح شده و تلاش‌هایی در نظام‌مندکردن آن صورت گرفته است. از این‌رو در این تحقیق با توجه به نظریه‌های مطرح‌شده به این پرسش پاسخ می‌دهیم که: محتوای ادعاهای مطرح‌شده درباره باب‌ها چه اعتباری دارد؟

پیشینه تحقیق

در موضوع باب‌های امامان (ع) در عصر حاضر تاکنون تحقیق‌هایی صورت گرفته است. علاوه بر مدخل دائرة‌المعارف‌ها و برخی آثار دیگر که در تدوین این مقاله نیز از آن بهره برده‌ایم، جامع‌ترین اثری که در موضوع باب‌های امامان (ع) تاکنون تألیف شده کتاب رازداران حریم اهل بیت (ع) اثر جواد سلیمانی است که در واقع پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد وی بوده است. سلیمانی با بررسی اقوال مؤلفان شیعه در جهت اثبات این آموزه تلاش کرده و با کاوشی که در جوانب مختلف آن انجام داده نظریه باب‌ها را تبیین کرده است. با استثناکردن کتاب هدایة الکبری، که منبعی نصیری و متعلق به قرن پنجم است (نک.: صفری فروشانی، ۱۳۸۴ الف: 15-۴۶) باید گفت سلیمانی در این اثر خویش در بین امامیه کاری جامع، بدیع، و منحصر به فرد انجام داده است.[1]

این موضوع از دو جهت در خور بررسی است: ارزیابی منبع شناختی، و ارزیابی محتوایی. مراد از ارزیابی محتوایی سنجش موضوع در دست مطالعه با مجموعه شواهد و قراینی است که در منابع امامی آمده است. نگارنده ارزیابی منبع شناختی را در موضعی دیگر به انجام رسانده و به این نتیجه رسیده است که این آموزه از هیچ منبع و مأخذی که به یکی از امامان شیعه مربوط باشد به دست نیامده است. در تمام منابع موجود فقط به روایاتی در کتاب هدایة الکبری اثر حسین بن حمدان خصیبی و یک روایت در رجال کشی، که نه اصل منصب بابیت بلکه باب‌بودن سلمان فارسی برای امام علی (ع) را مطرح می‌کند، دست یافتیم. اما بررسی‌های رجالی نشان داد هیچ روایت صحیح‌السندی درباره اصل منصب بابیت یا بابیت یک تن از افرادی که به عنوان باب‌های امامان (ع) مطرح می‌شوند وجود ندارد. بنابراین، اصل و اساس این آموزه را نمی‌توان به امامان شیعه (ع) نسبت داد.[2] با توجه به اینکه رویکرد این مقاله نقد محتوایی نظریه باب‌ها بر اساس تبیینی است که سلیمانی در کتاب مذکور مطرح کرده ابتدا لازم است نظری اجمالی به آن داشته باشیم.

نظریه باب‌ها

نظریه باب‌های امامان منصبی را مطرح می‌کند که تعدادی از اصحاب امامان (ع) از آن برخوردار بوده‌اند. گفته می‌شود همه امامان (ع) دارای باب بوده‌اند و برخورداران از این منصب شخصیت‌های ممتازی از اصحاب امامان (ع) بودند که وظایف مهمی نیز بر عهده داشتند. با این حال، این منصب ناشناخته مانده و مسائل مربوط به آن روشن نشده است. اما باورمندان به آن معتقدند می‌توان بر اساس آثار به‌جامانده از تألیفات برخی از مؤلفان شیعه به این امور دست یافت. سلیمانی نوع مطالعه خود را مطالعه تاریخی می‌داند و چنان‌که خود می‌گوید در این اثر خویش به کشف زوایای پنهان تاریخ اهل بیت (ع) همت گمارده است (سلیمانی، ۱۳۸۶: 15-۱۶).

وی معتقد است مخفی‌کاری امامان (ع) برای حفظ جان باب‌ها و جلوگیری از سوء‌استفاده‌های عناصر جاه‌طلب عامل ناشناخته‌ماندن ابواب و منزلتشان شده است. اما برخی از رجالیان، مورخان و محدثان تاریخ اسلام، همچون ابن‌شهرآشوب (متوفای ۵۸۸ ه‍.ق.) این افراد را شناسایی و اسامی آنها را گزارش کرده‌اند (همان: ۱۹). سلیمانی به اطلاق لفظ «باب» در روایات به ائمه (ع) و خصوصاً امام علی (ع) اشاره کرده و با توجه به اینکه کفعمی (متوفای ۹۰۵ ه‍.ق.) در کنار معرفی امام علی (ع) به عنوان باب پیامبر (ص) اشخاصی را باب سایر معصومان معرفی کرده است می‌گوید اطلاق لفظ «باب» بر گروهی از اصحاب خاص ائمه (ع) مفهومی همچون بابیت امام علی (ع) برای پیامبر (ص) دارد (همان: ۴۰).

به این ترتیب وی تبیین تعریف اصطلاحی باب‌های اهل بیت (ع) را منوط به روشن‌شدن مفهوم باب‌بودن امام علی (ع) برای پیامبر (ص) می‌داند (همان: ۴۱). با بررسی روایات به این نتیجه می‌رسد که عنصر اساسی و مقوم مفهوم باب برخورداری از اسرار و علوم خاص الهی است که در هدایت بشر به آنها احتیاج است. پس امام علی (ع) از آن جهت باب‌الله خوانده می‌شود که از علوم الهی برخوردار است و مردم با رهنمودهای او می‌توانند در جوار حضرت حق بار یابند و به خدا نزدیک شوند (همان: ۴۳). دیگر اینکه آن حضرت در حقیقت در سایه پیوند با منبع فیض علوم آسمانی، سرچشمه هدایت مخلوقات به سوی خداوند بوده و پیروی از او مایه مغفرت، سعادت، رستگاری، نجات از گمراهی و در نهایت دخول در جنت است (همان: ۴۴).

با این بیان است که سلیمانی چنین نتیجه می‌گیرد که باب عبارت است از خاص‌الخواص اصحاب امام که از اسرار و علوم خاص امام زمان خویش در قلمرو مسائل سیاسی، اجتماعی و معرفتی آگاهی داشته است. آنها بیش از دیگران به امامان (ع) قرابت روحانی داشتند و از رازدارترین یاران اهل بیت (ع) به شمار می‌آمدند. باب‌ها جریان‌ها و رویکردهای سیاسی و اجتماعی حاکم بر عصر خود را می‌شناختند و از راهبردهای اهل بیت (ع) برای نشر، گسترش و بقای مکتب تشیع در عصر و زمان خویش آگاه بودند. همچنین، باب‌ها به ساحت قدس معارف الهی و غیبی اهل بیت (ع) راه یافته بودند (همان: 44-۴۵).

به نظر سلیمانی، با به‌دست‌آوردن ویژگی‌های باب‌ها می‌توان امتیازشان را در مقایسه با سایر اصحاب کشف کرد و به شرایط لازم برای احراز این مقام و منزلت پی برد. وی متذکر می‌شود مراد از ویژگی باب‌ها صفات مشترک آنها است اما «از آنجا که تاریخ زندگی برخی باب‌ها به‌درستی ضبط نشده و یا شرایط ویژه زمانه چنین اجازه‌ای به اهل بیت (ع) نمی‌داد که آنان را به طور کامل معرفی کنند برخی از ابعاد شخصیتی آنان به‌درستی برای ما منعکس نشده است» (همان: ۱۱۳).

وی ویژگی‌های باب‌ها را چنین می‌داند:

۱. پیوند و ارتباط نزدیک با اهل بیت (ع) (همان: 113-۱۲۰)

۲. بهره‌مندی از علوم اهل بیت (ع)؛ وی در توضیح این مسئله می‌گوید علم امامان (ع) به «ما کان، ما یکون و ما هو کائن» گستردگی دارد (همان: ۱۲۰) و باب‌ها به حوزه مقدس علوم اهل بیت (ع) راه یافته و از برخی از این علوم بهره‌مند بودند (همان: 120-۱۲۲). البته باب‌ها بسیاری از این علوم را از اهل بیت (ع) فرا گرفته بودند (همان: ۱۲۵) اما راه الهام قلبی هم بر باب‌ها باز بود (همان: ۱۲۶). برخی نیز همچون سلمان محدَث بودند. یعنی ملکی از جانب خدا مأمور بود با آنان سخن بگوید (همان: ۱۲۶)

۳. خرق عادت؛ باب‌ها در پرتو بهره‌مندی از برخی علوم اهل بیت (ع) و در پرتو تأییدات خداوند توان انجام‌دادن برخی از امور خارق‌العاده را داشتند (همان: ۱۲۷)

۴. وثاقت و رازداری؛ باب‌ها اسرار فراوانی از مسائل معرفتی، سیاسی و اجتماعی در سینه داشتند (همان: ۱۲۹)

۵. استقامت و ایمان کم‌نظیر؛ باب‌ها به اهل بیت (ع) ایمانی راسخ داشتند و بر سر پیمانی که با آنها بسته بودند تا پای جان ایستادگی می‌کردند (همان: ۱۳۱)

از دیدگاه سلیمانی، هر گاه در باب‌بودن شخصی تردید وجود داشته باشد با تطبیق این ویژگی‌ها بر او می‌توان به باب‌بودن یا نبودن آن شخص پی برد. او در واقع با همین سنجه ادعاهای مطرح‌شده درباره بابیت افراد را در جای‌جای کتاب خویش بررسی کرده است (همان: 70، 71، 72، 73، 75، 81، 84، 85، 86، 87، 88، 89، 92، 94 و…). سلیمانی سپس به تبیین کارکرد باب‌ها می‌پردازد و اموری را به عنوان کارکردهای اجتماعی آنها نام می‌برد:

۱. حفظ اسرار اهل بیت (ع) که این اسرار سه دسته است: معرفتی، سیاسی- اجتماعی، و اقتصادی (همان: 135-۱۳۹)

۲. رتق و فتق امور مالی و اجتماعی که در این امور باب‌ها کارکرد وکیل تام‌الاختیار را داشتند (همان: 139-۱۴۰)

۳. فعالیت و مبارزه علیه حکام جور؛ یکی از کارکردهای مهم باب‌ها کارکردهای مبارزاتی علیه منویات نظام حاکم و غاصب زمانشان به شمار می‌آید (همان: ۱۴۱)

۴. مقابله با انحرافات دینی و عقیدتی با این بیان که باب‌ها با انحرافات فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی مقابله می‌کردند (همان: 144-۱۴۷)

به نظر سلیمانی، هر یک از معصومان دارای باب بوده‌اند. بنابراین، علاوه بر امامان، پیامبر (ص) و حضرت زهرا (ع) نیز دارای باب بوده‌اند. البته در نگاه او هر امامی الزاماً یک باب نداشته، بلکه چه‌بسا بیش از یک باب داشته است (نک.: همان: 67-۷۰). وی پس از ارزیابی اسامی باب‌ها در منابع مختلف، شخصیت‌های نظام بابیت مد نظر خویش را مطرح می‌کند که عبارت‌اند از:

۱. امام علی (ع) باب پیامبر (ص) (همان: ۱۵۰)؛

۲. سلمان فارسی باب امام علی (ع) (همان: ۱۵۷)؛

۳. رشید هجری باب امام حسن و امام حسین (ع)، یا باب امام حسین (ع) بنا بر اختلاف اقوال (همان: 180-۱۸۱)؛

۴. میثم تمار باب امام حسن (ع) (همان: 184-۱۸۵)؛

۵. یحیی بنام طویل باب امام سجاد (ع) (همان: ۱۹۱)؛

۶. ابوخالد کابلی باب امام سجاد (ع) (همان: ۱۹۶)؛

۷. جابر جعفی باب امام باقر (ع) (همان: 197-۱۹۸)؛

۸. مفضل بن عمر باب امام صادق (ع) و بنا بر قولی باب امام کاظم (ع) (همان: ۲۰۶)؛

۹. عثمان بن سعید باب امام هادی، امام عسکری و امام عصر (ع)، یا باب امام هادی و امام عسکری (ع)، یا باب امام هادی (ع)، یا باب امام عصر (ع) بنا بر اختلاف اقوال (همان: ۲۱۴)؛

۱۰. محمد بن عثمان باب امام دوازدهم (ع) (همان: ۲۲۰)؛

۱۱. حسین بن روح باب امام دوازدهم (ع) (همان: 227-۲۲۸)؛

۱۲. علی بن محمد سمری باب امام دوازدهم (ع) (همان: 234-۲۳۵).

نیز فضه را باب حضرت زهرا (ع) می‌داند (همان: ۷۹).

وی برای امام رضا و امام جواد (ع) بابی معرفی نکرده است (نک.: همان: 93-۱۰۱).

 

ارزیابی محتوایی

چنان‌که پیش‌تر متذکر شدیم، در این مقاله فقط به نقد محتوایی می‌پردازیم و نقد استنادی را به مقاله یادشده ارجاع می‌دهیم. نقد محتوایی یکی از روش‌های اعتبارسنجی در علوم مختلف اسلامی، خصوصاً در علم حدیث، است. به این معنا که عالمان حدیث محتوای عرضه‌شده در احادیث را با سنجه‌های دینی مانند قرآن، سنت (به معنای اعم)، کلام، ضرورت شیعی و… ، و سنجه‌های غیردینی مانند عقل، علم، تاریخ و… ارزیابی می‌کنند و با این نوع از بررسی، درباره صحت یا بطلان محتوای روایات حکم می‌دهند. این نوع از ارزیابی سابقه‌ای دیرینه در بین شیعیان دارد و احادیثی از امامان (ع) نیز بر لزوم به‌کارگیری بخشی از این سنجه‌ها مانند عرضه بر قرآن و سنت (نک.: کلینی، ۱۴۰۷: ۱/69-۷۲) دلالت دارد. در حقیقت، عالمان حدیث بر این نوع ارزیابی به منظور جلوگیری از خلط‌شدن روایات جعلی با احادیث امامان (ع) تأکید داشته و به آن عمل می‌کرده‌اند (نک.: حسینی و حمادی، ۱۳۹۳: 27-۵۱).

قبل از ورود به ارزیابی محتوایی نظریه باب‌ها، ذکر این نکته ضروری است که تبیین سلیمانی از نظریه باب‌ها نوعی دوگانگی دارد. از طرفی، وی مطالعه خود را مطالعه‌ای تاریخی می‌داند که با بررسی گزارش‌های تاریخی و بر مبنای داده‌های منابع به نظام بابیت مد نظر خویش با گستره‌ای که از مفهوم، ویژگی‌ها و کارکردهای باب‌ها مطرح کرده، دست یافته است (سلیمانی، ۱۳۸۶: 15-۱۶)، اما از طرف دیگر اموری چند باعث می‌شود نظام بابیت مد نظر وی را در حد و اندازه‌ آموزه‌های مهم کلامی امامیه بدانیم.

اول اینکه هرچند سلیمانی متذکر جایگاه این نظریه در آموزه‌های اعتقادی و کلامی شیعه نشده اما نظریه‌ای که مطرح کرده به خودی خود در حد یک آموزه کلامی مهم شیعی قرار دارد. این نظریه نظام و سلسله‌ای از شخصیت‌ها را در کنار امامان (ع) ایجاد می‌کند که دارای ویژگی‌ها و کارکردهای مشترکی با امامان (ع) بوده‌اند (از جمله بهره‌مندی از علوم خاص امامان (ع) (نک.: همان: 120-۱۲۶) و خرق عادت (نک.: همان: 126-۱۲۹)) که برخورداری آنها از این ویژگی‌ها مانند امامان برای هدایت انسان‌ها بوده است (نک: همان: 40-۴۵) و این ویژگی‌ها و مفاهیم از مجموعه روایاتی به دست می‌آید که جایگاه بابیت امام علی (ع) را برای پیامبر (ص) روشن کرده است. بنابراین، ویژگی‌های آموزه‌های کلامی شیعی را دارد.

لازم است به این مسئله نیز توجه شود که نظریه باب‌ها با این ویژگی‌ها و اوصاف، نمونه‌ای مشابه در تاریخ دارد و آن نظامی است که در کتاب هدایة الکبری اثر خصیبی ترسیم شده است (نک.: خصیبی، ۲۰۰۷: 337-391). این‌گونه از ویژگی‌ها و اوصاف را در هدایة الکبری نیز می‌توان دید، با این تفاوت که در آن کتاب بر این مسئله تصریح شده است که بابیت آموزه‌ای اعتقادی است و اهمیت شناخت این جایگاه و مصداق‌های آن تا اندازه شناخت امام است و نشناختن باب‌های اهل بیت (ع) مانند نشناختن امام موجب گمراهی و پذیرفته‌نشدن اعمال است (همان: ۳۸۵).

مسئله دومی که باعث می‌شود نظام بابیت را در حد و اندازه آموزه‌های اعتقادی مهم شیعه قابل مطرح‌شدن بدانیم پیامدهایی است که چنین نظریه‌ای در نظام اعتقادی شیعه به دنبال خواهد داشت. با توجه به آنچه گفته شد و ویژگی‌های مشترکی که باب‌ها با امامان (ع) داشتند و از آنچه امامان (ع) برای هدایت انسان‌ها برخوردار بودند باب‌ها نیز به واسطه امامان و حتی گاه بدون واسطه امامان (ع) برخوردار بودند (نک.: سلیمانی، ۱۳۸۶: ۱۲۶) باید باب‌ها را امامانی در ابعاد کوچک‌تر و به بیان دیگر تالی تلو امامان دانست؛ و لذا باید انتظار داشت همچنان که در زمان حضور امامان و فعالیت باب‌ها، شیعیان در مواقعی که دسترسی به امام وجود نداشته می‌توانستند به باب‌ها مراجعه، و امور مربوط به امامان را از آنها درخواست و دریافت کنند و به این وسیله از مراجعه نزد امام بی‌نیاز شوند، در زمان‌های متأخر نیز این مسئله جریان داشته باشد. به هر ترتیب، با توضیحاتی که داده شد، نمی‌توان انتظار داشت این نظام جایگاهی در اعتقادات امامیه نداشته باشد. لذا لازم است این نظریه با دو رویکرد کلامی و تاریخی بررسی شود.

۱. بررسی کلامی

۱. ۱. آموزه اعتقادی بابیت
بررسی کلامی آموزه بابیت مهم‌ترین بحث بررسی محتوایی است. زیرا این آموزه نظام کلامی امامت را متحول می‌کند و جایگاهی را در کنار امامان شیعه ایجاد می‌کند که در صورت پذیرش آن باید دیدگاه شیعه راجع به امامان (ع) را توسعه داد و پذیرفت که در صورت دسترسی‌نداشتن به امامان (ع) باب‌ها مانند جانشینان امامان (ع) محسوب خواهند شد. مسئله‌ای که باید در این بررسی مد نظر قرار گیرد این است که: جایگاه این آموزه در کلام شیعه چیست؟ برای پاسخ به این پرسش در مرحله اول باید به منابع کلامی امامیه مراجعه کرد. با توجه به پیوندی که این مسئله با بحث امامت دارد‌ باید انتظار داشت بحث از باب‌ها به عنوان یکی از فروعات مسئله امامت یا به عنوان دنباله‌ای برای مبحث امامت در منابع کلامی شیعه بحث و بررسی شود. نصیریه اولین باورمندان به نظام باب‌ها هستند که برای آن نظامی را مشخص کرده‌اند و جایگاه و ویژگی‌های باب‌ها را نیز تبیین کرده‌اند. پیوند و قرابت نظام باب‌ها با امامان (ع) در دیدگاه نصیریه باعث شد خصیبی کتاب هدایة الکبری را، که به زندگی امامان اختصاص دارد، با فصلی اختصاصی درباره باب‌ها به پایان برساند (نک.: خصیبی، ۲۰۰۷: 337-391).

در خور توجه است که فصل مربوط به باب‌ها از کتاب هدایة الکبری به عللی همچون ناهماهنگی این بخش (باب پانزدهم کتاب) با برخی از آموزه‌های امامی مانند اهمیت‌دادن به شخصیت‌های غالی همچون ابوالخطاب و گنجاندن آنها در نظام بابیت به عنوان یکی از مهم‌ترین ابواب، در برخی از چاپ‌های این کتاب محذوف بود.[3] در هر حال، سابقه تبیین آموزه بابیت در نظام اعتقادی باورمندان به آن به قرن چهارم باز می‌گردد.

دیگر نکته در خور توجه آنکه کلام امامیه در قرن‌های سوم، چهارم و پنجم به دست شخصیت‌هایی چون ابن‌قبه رازی (متوفای پیش از ۳۱۷ ه‍.ق.)، کلینی (متوفای ۳۲۹ ه‍.ق.)، صدوق (متوفای ۳۸۱ ه‍.ق.)، مفید (متوفای ۴۱۳ ه‍.ق.)، سید مرتضی (متوفای ۴۳۶ ه‍.ق.)، شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ ه‍.ق.) و… تبیین و تشریح شده است (برای مطالعه در این باره نک.: جبرئیلی، ۱۳۸۹؛ جمعی از پژوهشگران، ۱۳۹۵؛ مجله نقد و نظر، ۱۳۹۱، ش۶۵، 66 و ۶۷) که البته هر کدام از آنها با رویکردهای خاص خود به مباحث کلامی (اعم از نص‌گرایی و عقل‌گرایی) و با تألیفات مختلفی که انجام داده‌اند نقشی در سامان‌دادن به اعتقادات امامیه ایفا کرده‌اند.

در تألیفات کلامی این دوره‌ها می‌توان آثاری را یافت که مختص بحث امامت است؛ از جمله کتاب الافصاح فی الامامة اثر شیخ مفید، الشافی فی الامامة اثر سید مرتضی و تلخیص الشافی اثر شیخ طوسی. اما در هیچ کدام از آنها بحثی درباره باب‌ها مطرح نشده است. همچنان که دیگر منابع کلامی این دوران‌ها نیز وضعیتی مشابه دارند و بحثی در این خصوص مطرح نکرده‌اند. فقط در کتاب اوائل المقالات شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ ه‍.ق.) در عباراتی کوتاه درباره ظهور معجزات به دست افراد خاصی که منصوب (از طرف امامان) هستند و سفرا و ابواب چنین آمده است: «این مسئله جایز است و مانعی از جهت عقل و سنت و کتاب ندارد. و این مذهب جماعتی از مشایخ امامیه و ابن‌اخشید معتزلی و اصحاب حدیث از صالحان و ابرار است که بنی‌نوبخت از امامیه و… آن را ممنوع می‌دانند» (مفید، ۱۴۱۴: 69).

باید توجه داشت که در این عبارات توضیحی درباره اینکه مراد از سفرا و باب‌ها چیست به میان نیامده است، اما اگر هم شیخ مفید را بتوان بر اساس این عبارات از باورمندان به باب‌ها دانست باید گفت وی نیز منصب بابیت و مصادیق آن را تشریح نمی‌کند. بنابراین، این پرسش همچنان باقی می‌ماند که: چگونه می‌توان به وجود نظامی بلندپایه در اعتقادات شیعی اعتقاد داشت اما در کتاب‌ها و رساله‌های کلامی از آن سخنی به میان نیاورد؟

افزون بر کتاب‌های کلامی، که در قرون سوم و چهارم و پنجم تألیف شده، باید گفت بر پایه جست‌وجویی که صورت گرفت اساساً در هیچ منبع کلامی از امامیه بحثی درباره آموزه بابیت مطرح نشده است، جز آنکه در کتاب روضة التسلیم می‌توان در چند سطر مطالبی درباره باب امام یا حجت اعظم و… یافت که توضیحات مختصری درباره این جایگاه مطرح کرده است. در این کتاب گفته شده که باب باطن همان حجت اعظم است که از مردمان نزدیک به امام است و این افراد بی‌آنکه به تعلیم جسمانی محتاج باشند علم دارند و این علم را از فیض انوار دریافت می‌کنند (طوسی (منسوب)، ۱۳۶۳: 122-۱۲۵). برخی این کتاب را نوشته نصیرالدین طوسی (متوفای ۶۷۲ ه‍.ق.) می‌دانند و برخی نیز انتساب آن را به وی مردود می‌دانند. همچنان که گروهی معتقدند این اثر منسوب به حسن صباح است (برای مطالعه در این باره نک.: ملک‌مکان، ۱۳۸۰: 94-۱۲۰). در هر حال، این مسئله در خور توجه است که کتاب روضة التسلیم بر پایه مشرب «اسماعیلیه» نوشته شده است (امین، ۱۴۲۵: ۵۴؛ معصومی همدانی، ۱۳۹۱: ۱۴۸). در مجموع، می‌توان گفت مطرح‌نشدن بحث از باب‌ها در منابع کلامی امامیه نشان از آن دارد که در نظر مؤلفان امامی، آموزه باب‌ها در زمره مباحث اعتقادی امامی نیست.

1. 2. پیوند با بابیت امام علی (ع)
روایات متعددی در دست است که در آنها از امام علی (ع) به عنوان باب یاد می‌شود (نک.: سلیم بن قیس (منسوب)، ۱۴۰۵: 2/858-860؛ امام حسن عسکری (ع) (منسوب)، ۱۴۰۹: 13، 169، 228، 259؛ برقی، ۱۳۷۱: 1/89). سلیمانی معتقد است چون برخی کتب تراجم، مناقب و تاریخ اهل بیت (ع) همچنان که امام علی (ع) را باب پیامبر می‌دانند اشخاصی را نیز باب سایر معصومان معرفی کرده‌اند، باب‌بودن سایر مصداق‌های بابیت برای امامان (ع) مفهومی مانند باب‌بودن امام علی (ع) برای پیامبر (ص) دارد. از همین‌رو آنچه در روایات درباره باب‌بودن امام علی (ع) آمده را به دیگر مصداق‌های بابیت تسری می‌دهد (سلیمانی، ۱۳۸۶: 40-۴۵).

استناد سلیمانی به برخی کتب تراجم، مناقب و تاریخ اهل بیت (ع) در واقع به جدولی برمی‌گردد که کفعمی (متوفای ۹۰۵ ه‍.ق.) در المصباح عرضه کرده (نک.: کفعمی، ۱۴۰۵: 522-۵۲۳) و مامقانی (متوفای ۱۳۵۱ ه‍.ق.) نیز همان جدول را از او اخذ کرده است (نک.: مامقانی، بی‌تا: ۱/۱۹۰). کفعمی در جدول مذکور اطلاعاتی از معصومان (ع) به‌اختصار از جمله نام، محل ولادت،‌ پدر، مادر، سال ولادت و… آورده و در نهایت باب آن معصوم را ذکر کرده است. مامقانی هنگام نقل این جدول می‌گوید تمام محتوای این جدول را تأیید نمی‌کند (نک.: همان: ۱۹۰). در هر حال، دانسته نیست چگونه ممکن است این ویژگی‌ها و مراتب عالی را که در روایات متعدد برای امام علی (ع) نقل شده با چنین استحساناتی به دیگران نسبت داد.

اگر در این روایات دقت کنیم روشن می‌شود که چنین مسئله‌ای امکان‌پذیر نیست. البته بررسی این روایات و دلالت‌هایی که دارند در این مقاله مد نظر نیست، اما ارتباط‌ نداشتن این روایات با بابیت اشخاص دیگر برای امامان (ع) نیاز به توضیح دارد؛ و آن اینکه در روایات متعدد از امام علی (ع) به صورت‌های مختلف با عنوان «باب» یاد شده است. گاه از آن حضرت با عنوان «باب‌ الله» (نک.: صدوق، ۱۳۷۸: ۲/۶) یاد می‌شود و گاه «باب مدینه علم پیامبر» (نک.: قمی، ۱۴۰۴: ۱/۶۸)، «مدینه حکمت پیامبر» (ابن‌عقده، ‍‍۱۴۲۴: 43-۴۴؛ صدوق، ۱۳۷۶: 125-۱۲۶)، «باب هدایت» (برقی، ۱۳۷۱: ۱/۸۹) و… . البته روایات متعدد دیگری نیز مانند این ویژگی‌ها را برای سایر امامان (ع) متذکر شده‌اند و گفته‌اند همان‌گونه که امام علی (ع) از این ویژگی‌ها برخوردار بوده است امامان (ع) نیز آن ویژگی‌ها را داشته‌اند (صفار، ۱۴۰۴: ۱۹۹؛ کلینی، ۱۴۰۷: ۱/۱۹۸).

جالب توجه است که سلیمانی به این دسته از روایات متعددی که امامان (ع) را در باب‌بودن امام علی (ع) همسان آن حضرت می‌دانند توجه نکرده است. اگر باب‌بودن امام علی (ع) بر پایه این روایات مطرح می‌شود، با وجود روایات متعددی که دیگر امامان (ع) را نیز باب معرفی کرده‌اند، نباید امامان دیگر را هم باب دانست؟ حال آنکه باورمندان به بابیت، جز امام علی (ع) هیچ یک از امامان (ع) را باب نمی‌دانند و در نظام بابیت خود متذکر آنها نمی‌شوند.

مسئله در خور توجه دیگر اینکه، در مجموع روایاتی که امام علی (ع) در آن به عنوان «باب» معرفی شده، فقط در سه روایت از آن حضرت با عنوان باب پیامبر (ص) یاد شده است؛ روایات دیگر عموماً قید «مدینه علم» و «مدینه حکمت» و مانند آن یا «باب الله» دارد. اما دو روایت از سه روایت مذکور نیز با توجه به سلسله سندشان به جریان‌های غالی و جاعل منتسب‌اند. در سند یکی از آنها (نک.: صدوق، ۱۳۷۶: 38-۳۹) افرادی نظیر سهل بن زیاد آدمی قرار دارند که نجاشی (متوفای 450 ه‍.ق.) او را ضعیف و غیرثقه در حدیث خوانده و شهادت احمد بن محمد بن عیسی به غالی‌بودن و کذب در حدیث او را گزارش می‌کند (نجاشی، ۱۳۶۵: ۱۸۵). نیز عبیدالله بن دهقان در سند این حدیث است که تضعیف شده است (همان: ۲۳۲)؛ و دیگری را (نک.: همان: ۲۰۳) فقط محمد بن فرات از امام باقر (ع) نقل کرده که البته خود فردی کذاب و شراب‌خوار و مدعی بابیت بود (طوسی، ۱۴۰۹: 554-۵۵۵).

در هر حال، به نظر می‌رسد اساساً روایاتی که باب‌بودن امام علی (ع) را مطرح می‌کنند با نظام بابیت ادعایی مذکور بیگانه‌اند؛ خصوصاً که در این روایات چنین تأکیدی نیز وجود دارد که امت مسلمان برای بهره‌مندی از هدایت الهی، علم و حکمت پیامبر (ص)، روی‌آوردن به خدا و… راهی جز امامان (ع) ندارند (نک.: کلینی، ۱۴۰۷: ۱/۱۴۴، 169-197) و از این‌رو این نوع بابیت را که در روایات آمده مرتبط با جایگاه امامت امامان (ع) می‌دانیم.

1. 3. بهره‌مندی از علم خاص
بر اساس نظریه باب‌ها، ابواب ائمه (ع) از علوم خاصی برخوردار بوده‌اند. مراد از این علومی که باب‌ها از طریق امامان (ع) به دست می‌آوردند یا اینکه با الهام قلبی و مانند آن کسب می‌کردند از سنخ علومی نیست که دیگران نیز بتوانند به دست آورند. سلیمانی معتقد است عناوین علومی که باب‌ها از آن برخوردار بودند عبارت‌اند از: علم منایا، بلایا و فصل‌الخطاب[4] (سلیمانی، ۱۳۸۶: ۵۶)؛ و برخورداری باب‌ها از علم خاص جزء ویژگی‌های مشترک بین باب‌ها است (همان: ۱۱۳) و بهره‌مندی باب‌ها از این ویژگی‌ها به گونه‌ای است که هر گاه در باب‌بودن شخصی تردید داشته باشیم می‌توان با تطبیق این ویژگی‌ها بر او بر باب‌بودن یا نبودن آن شخص حکم کرد (همان: 70، 71، 72، 73، 75، 81، 84، 85، 86، 87، 88، 89، 92، 94 و…). با وجود این، وی معتقد است چون تاریخ زندگی برخی از باب‌ها درست ضبط نشده یا وضعیت ویژه زمانه چنین اجازه‌ای به اهل بیت (ع) نمی‌داد که آنان را به طور کامل معرفی کنند برخی از ابعاد شخصیتی آنان به‌درستی برای ما منعکس نشده است (همان: ۱۱۳).

به این ترتیب با مراجعه به نظام بابیت مد نظر سلیمانی درمی‌یابیم که او درباره همه مصداق‌های باب‌های مد نظر خویش نتوانسته است این ویژگی را اثبات کند، بلکه از مجموع ۱۳ شخصیتی که به عنوان باب‌های معصومان معرفی می‌کند درباره امام علی (ع) (همان: 154-۱۵۵)، سلمان (همان: 160-۱۶۷)، رشید (همان: 182-۱۸۳)، میثم (همان: 187-۱۸۹) و جابر (همان: 200-۲۰۲) بهره‌مندی از چنین علومی را متذکر شده و درباره دیگران از آن سخنی به میان نیاورده است. علاوه بر تناقضی که در این گفتار هویدا است مسئله مهمی که سلیمانی آن را در نظر نداشته این است که بر پایه ظواهر آیات قرآن مانند آیه: «و ما تدری نفس بأی أرض تموت» (لقمان: ۳۴) خداوند بهره‌مندی انسان‌ها از چنین علومی را انکار کرده است؛ و اگر درباره امامان (ع) بهره‌مندی از چنین ویژگی‌ای مطرح می‌شود در واقع مسئله‌ای خلاف ظاهر قرآن است که در نهایت باید به مصادیق یقینی آن اکتفا کرد. انتساب ویژگی‌هایی که مخصوص مرتبطان مستقیم با خداوند است به دیگران، زحمت فراوانی می‌طلبد که بر پایه چند روایت ضعیفی که سلیمانی به آن توجه داشته (نک.: سلیمانی، ۱۳۸۶: 122-۱۲۵) نمی‌توان آن را اثبات کرد.

اشکال دیگر نویسنده کتاب رازداران حریم اهل بیت (ع) این است که بررسی و نقد چنین روایات ضعیفی را مد نظر نداشته و آنها را به‌راحتی پذیرفته است. البته بررسی این روایات مبحثی است گسترده که از هدف این مقاله به دور است. اما به عنوان نمونه‌ای از روایات ضعیف می‌توان به این مسئله اشاره کرد که سلیمانی در مقام ذکر مثال‌هایی از برخورداری باب‌ها از علوم اهل بیت (ع) به روایتی اشاره می‌کند که در آن چنین آمده که رشید هجری علم منایا و بلایا را از امام علی (ع) دریافت کرد (همان: ۱۲۵). چنان‌که سلیمانی نیز متذکر شده، این روایت در رجال کشی (طوسی، ۱۴۰۹: 75-۷۶) و کتاب الاختصاص (مفید (منسوب)، ۱۴۱۳: 77-۷۸) نقل شده است. درباره کتاب کشی باید گفت در سند این روایت شخصیتی چون محمد بن عبدالله بن مهران قرار دارد که نجاشی او را غالی، کذاب، فاسدالمذهب والحدیث و مشهور به این امور توصیف کرده است (نجاشی، ۱۳۶۵: ۳۵۰)؛ همچنان که در این سند شخصیت‌هایی چون علی بن محمد بن عبدالله الحناط، وهیب بن حفص و ابوحیان بجلی قرار دارند که هیچ یک شناخته‌شده نیستند.

اما همین روایت در کتاب الاختصاص با سندی نقل شده که به جای محمد بن عبدالله بن مهران در آن نام محمد بن ابی‌ القاسم ذکر شده است و چندین عبارت نیز تغییر یافته و نام‌های مذکور به صورت علی بن محمد بن عبدالله الخیاط و ابوحسان العجلی آمده است. علاوه بر مجهول‌بودن راویان باید گفت پژوهش‌ها نشان می‌دهد انتساب این کتاب به شیخ مفید منتفی است (نک.: شبیری، ۱۳۷۰ الف: 68-۸۱؛ همو، ۱۳۷۰ ب: 150-۱۷۳) و مؤلف کتاب ناشناخته بوده و وثاقتش نامعلوم است (شبیری، ۱۳۷۰ ب: ۱۷۳). بنابراین، این‌گونه روایات ضعیف را در مقام معارض با اصولی چون آیه فوق نمی‌دانیم.

1. 4. خرق عادت
ویژگی دیگری که درباره باب‌ها نزد باورمندان به آن مد نظر قرار گرفته خرق عادت است. سلیمانی نیز بر این ویژگی تأکید دارد و به عنوان اوصاف مشترک باب‌ها از آن یاد می‌کند (نک.: سلیمانی، ۱۳۸۶: 126-۱۲۹). با این حال، وی در وصف حال باب‌های مد نظر خویش، جز امام علی (ع)، فقط برای سلمان، میثم، رشید، جابر، محمد بن عثمان و علی بن محمد سمری (نک.: همان: 128-۱۲۹، 170-۱۷۲، 183-۱۸۴، ۱۸۸، 202-۲۰۳، 225-۲۲۷) چنین مسئله‌ای را یادآور شده است. سلیمانی در یادکرد از خرق عادت باب‌ها گاه مسائلی همچون خبر از زمان مرگ و میر را نیز متذکر شده است (نک.: همان: ۱۲۸، 187-۱۸۹، 202-۲۰۳، ۲۲۶) که مشخص نیست چرا آن را با ویژگی دیگر باب‌ها از نظر وی، یعنی علم منایا، متفاوت ذکر کرده است. در هر حال، با توجه به اینکه سلیمانی درباره اکثر باب‌های مد نظرش برخورداری آنها از خرق عادت را متذکر نشده مشخص نیست چرا این ویژگی را از اوصاف مشترک باب‌ها می‌داند و حتی با این سنجه، باب‌بودن یا نبودن افراد را بررسی می‌کند (همان: 70، 71، 72، 75، 81).

گذشته از این، خرق عادت، امری غیرعادی است که انتساب آن به اشخاص مختلف از جمله شخصیت‌هایی چون باب‌ها مؤونه فراوانی می‌طلبد. اما سلیمانی بر پایه روایات ضعیف به چنین ویژگی‌ای پای‌بند شده و به صرف آنکه برخی از شخصیت‌های مد نظر او در روایاتی به چنین ویژگی‌ای توصیف شده‌اند آن را به عنوان ویژگی مشترک همه باب‌ها ذکر کرده است. در هر حال، با توجه به اینکه بررسی روایات مبحث گسترده‌ای است، فقط به یک نمونه از استناد به روایات ضعیف در این زمینه اشاره می‌کنیم. وی در مقام ذکر برخی از خرق عادت‌های باب‌های مد نظرش به این مسئله اشاره می‌کند که جابر گاهی مرگ و میر افراد را پیش‌بینی می‌کرد (همان: ۱۲۸، ۲۰۳). او این روایت را از رجال کشی نقل می‌کند. اگر در سند این روایت دقت کنیم (نک.: طوسی، ۱۴۰۹: ۱۹۵) درمی‌یابیم که راوی آن شخصیتی ضعیف به نام عمرو بن شمر (نک.: نجاشی، ۱۳۶۵: ۲۸۷) است و این روایت به امامی منتهی نمی‌شود.

۲. بررسی تاریخی
2. 1. آثار برجای‌مانده از نظام بابیت در تاریخ
واضح است که نظام بابیت مانند هر پدیده تاریخی باید آثاری در تاریخ بر جای گذاشته باشد. سلیمانی معتقد است بابیت از عصر امام علی (ع) در تاریخ و فرهنگ شیعه به چشم می‌خورد که تا پایان غیبت صغرا ادامه داشته و هر یک از معصومان بابی داشته‌اند. بررسی آثار تاریخی نقش باب‌ها می‌تواند در حل مسئله راه‌گشا باشد. ناگفته نماند که مراد از «تاریخ» در «بررسی تاریخی» معنای اعم آن است، یعنی هر آنچه بتواند ما را به کشف نزدیک کند، که روایات و منابع درون‌مذهبی شیعه را نیز شامل می‌شود.

سلیمانی که نوع مطالعه خود را مطالعه تاریخی می‌داند ذکر عنوان «باب» برای برخی افراد نزدیک به امامان (ع) در منابع شیعی را دلیل بر وجود منصب بابیت قلمداد می‌کند (سلیمانی، ۱۳۸۶: 19-۲۰)، حال آنکه قدیمی‌ترین منابعی که اسامی باب‌ها را ذکر کرده‌اند مربوط به قرن چهارم است (نک.: ابن ابی الثلج (منسوب)، ۱۴۱۰: 145-۱۵۱؛ خصیبی، ۲۰۰۷: 337-391؛ ابن‌همام اسکافی (منسوب)، ۱۴۲۲: 42، 58، 62، 64، 67، 70، 73، 76، 80، 83، 86) و به منابع معدودی منحصرند و بسیاری از منابع شیعی از ذکر چنین اموری خالی است. در هر حال، ذکر اسامی باب‌ها در برخی منابع معدود در این زمینه راه‌گشا نیست و باید با توجه به نظامی که برای باب‌ها ترسیم می‌شود، در تاریخ، آثار برخورداری باب‌ها از چنان نظام و ویژگی‌هایی را جست‌وجو کرد؛ آثاری همچون مراجعه شیعیان و اصحاب امامان به باب‌های ادعاشده برای حل مسائل مختلف، یا انتصاب آنها از جانب امامان یا توصیف شخصیتی به عنوان باب و… .

این در حالی است که با مراجعه به تاریخ و روایات درمی‌یابیم در نظام بابیتی که سلیمانی یا دیگران ثبت و ضبط کرده‌اند فقط درباره وکلای چهارگانه عصر غیبت چنین آثاری یافت می‌شود؛ به این معنا که درباره آنها گزارش‌های متنوع و متعددی از انتصاب این شخصیت‌ها از جانب امامان (ع)، مراجعه اصحاب امامان و شیعیان به ایشان در مواقع مختلف، اعلام جانشینی آنها و… در منابع ثبت شده است (طوسی، ۱۴۱۱: 353-۳۹۶؛ برای مطالعه بیشتر نک.: حسین، ۱۳۸۵: 141-۲۱۵) و جز در خصوص این چهار شخصیت، در خصوص هیچ یک از مصداق‌های بابیت چنین مسئله‌ای یافت نمی‌شود. بنابراین، این پرسش مطرح می‌شود که: آیا این چهار شخصیت باب‌های امامان (ع) بوده‌اند یا اینکه منصب وکالت داشته‌اند؟ البته باید توجه داشت، چنان‌که سلیمانی متذکر شده، بین منصب بابیت و وکالت تفاوت است (نک.: سلیمانی، ۱۳۸۶: 53-۶۱). در هر حال، حتی در صورت اثبات بابیتِ این چهار شخصیت، باز هم نسبت به شخصیت‌های ماقبل آنها چیزی ثابت نخواهد شد.

منابع گاهی از این شخصیت‌ها با عنوان «وکیل» یاد کرده‌اند و گاهی با عنوان «باب». صدوق (متوفای ۳۸۱ ه‍.ق.) در کمال الدین (صدوق، ۱۳۹۵: ۲/432-۴۳۳)، طوسی (متوفای ۴۶۰ ه‍.ق.) در الغیبة (طوسی، ۱۴۱۱: 355-۳۵۶، 393-۳۹۴)، راوندی (متوفای ۵۷۳ ه‍.ق.) در الخرائج والجرائح (راوندی، ۱۴۰۹: ۳/۱۱۰۸) و… از لفظ «وکیل» استفاده کرده‌اند. البته در آنچه درباره این شخصیت‌ها در قالب روایتی از امامان (ع) نقل شده لفظ «وکیل» ذکر شده است (طوسی، ۱۴۱۱: 355-۳۵۶) اما در مقابل منابعی نیز وجود دارند که از این شخصیت‌ها با عنوان «باب امام» یاد کرده‌اند.

صدوق در کمال الدین بخشی از پاسخ‌های ابوسهل نوبختی به شبهات مخالفان را ثبت کرده که در آنها از این شخصیت‌ها به عنوان باب و سبب، که امر و نهی امام را به شیعیان می‌رسانند، یاد شده است (صدوق، ۱۳۹۵: 1/90، ۹۳). فضل بن حسن طبرسی (متوفای ۵۴۸ ه‍.ق.) در کتاب اعلام الوری از افراد متعددی به عنوان سفراء و باب‌های عصر غیبت صغرا نام می‌برد که از جمله آنها چهار شخصیت مد نظر است (طبرسی، ۱۳۹۰: 444-۴۴۵). وی همچنین در کتاب تاج الموالید می‌گوید این چهار تن در دوران غیبت صغرا باب‌ها و سفیرانی بودند که دلیل قاطع بر بابیت آنها معجزاتی بود که به دست هر کدام از آنها انجام می‌شد (همو، ۱۴۲۲: ۱۱۱). سخنان مشابهی نیز در کتاب الاحتجاج احمد بن علی طبرسی (متوفای ۵۸۸ ه‍.ق.) آمده و افزوده شده که اینها هر کدام با نص صاحب‌الامر به بابیت تعیین می‌شدند (طبرسی، احمد ابن علی، ۱۴۰۳: ۲/۴۷۸).

این منابع در واقع بدون در نظر داشتن تفاوت میان «منصب بابیت» و «منصب وکالت» این عناوین را استفاده کرده‌اند. اینکه در این منابع سلسله‌ای از باب‌ها برای امامان معرفی نمی‌شود و نیز در برخی از آنها افراد متعددی به عنوان باب‌های امام در عصر غیبت معرفی می‌شود از جمله اموری است که بر این مسئله دلالت دارد. در مقابل، نصیریه، که به تفاوت منصب وکالت و بابیت توجه داشته‌اند، مراد خود از این تفاوت را روشن کرده و متذکر شده‌اند که وکالت منصبی در حد رسیدگی به امور مالی بوده است.

خصیبی روایتی را در هدایة الکبری گزارش می‌کند که در ترسیم دیدگاه آنها راجع به بابیت و وکالت مهم است. وی می‌گوید با اعلام وکالت عثمان بن سعید برای امام عسکری (ع) عده‌ای از شیعیان درباره بابیت محمد بن نصیر به تردید افتادند و گمان کردند که ممکن است در خصوص ابن‌نصیر بدائی حاصل شده باشد، همچنان که پیش‌تر درباره ابوالخطاب حاصل شده بود.[5] این نگرانی باعث تجمع شیعیان شد. امام عسکری (ع) در مجلس آنها حاضر شد و این اختلاف را به این شکل حل کرد که محمد بن نصیر همچون سلمان باب است و نیز همچون او مقام وکالت ندارد و تا زمانی که زنده است باب خواهد بود، همچنان که در خصوص ابوالخطاب بدائی حاصل نشده بود و او تا زمان مرگ باب بود (خصیبی، ۲۰۰۷: 394-395).

در هر حال، به نظر می‌رسد با توجه به اینکه وکالت چهار وکیل عصر غیبت صغرا، که در واقع سازمانی از وکلا را سرپرستی می‌کردند، به صورت کلی بین شیعیان پذیرفته شده بود نصیریه برای آنکه خود را در تقابل با شیعیان قرار ندهند و بتوانند به جذب افراد بیشتری از شیعیان امیدوار باشند چنین اندیشیدند که بر تفاوت منصب بابیت و وکالت اصرار کنند.

وقتی بین منصب بابیت و وکالت تفاوت قائل می‌شویم باید مرزبندی دقیق آن نیز مشخص شود. مطالعه روشمند آن نیست که بدون روشن‌شدن این مسئله به بررسی برخی ویژگی‌ها و کارکردها در شخصیت‌ها بپردازیم و به معیار مشترکی درباره آنها برسیم و بخواهیم آن را به همه کسانی که باب می‌دانیم تسری دهیم. درباره بحث مد نظر نیز این مسئله اهمیت دارد که بدانیم ویژگی‌ها و کارکردهای باب‌ها و نیز منصب وکالت چیست. با مشخص‌شدن این موضوع است که می‌توان درباره آثار تاریخی منصبی که این چهار شخصیت از آن برخوردار بودند داوری کرد.

آنچه مسلم است و جباری (جباری، ۱۳۸۲: ۲/۵۹۹) و سلیمانی (سلیمانی، ۱۳۸۶: ۵۵) نیز با آن موافق‌اند این است که این چهار شخصیت از منصب وکالت برخوردار بوده‌اند و نیز می‌دانیم که آنها به عنوان سرپرستان وکلا فعالیت داشته‌اند و وکلا را ساماندهی می‌کردند (نک.: طوسی، ۱۴۱۱: 353-۳۹۶؛ برای مطالعه بیشتر نک.: حسین، ۱۳۸۵: 141-۲۱۵). اما جباری و سلیمانی معتقدند آنها هم‌زمان از مقام بابیت نیز برخوردار بوده‌اند (نک.: جباری،‌ ۱۳۸۲: ۲/۴۳۰، 450-۴۸۲؛ سلیمانی، ۱۳۸۶: 53-۶۱). آنچه باعث شده به چنین اعتقادی برسند این است که اسامی این چهار شخصیت در منابعی چند مانند اعلام الوری اثر طبرسی، مناقب ابن‌شهرآشوب، مصباح کفعمی، و… به عنوان باب مطرح شده است (نک.: جباری، ۱۳۸۲: ۱/38-۳۹؛ سلیمانی، ۱۳۸۶: 19-۲۰).

جالب است که سلیمانی به صرف وجود اسامی این افراد در بین فهرست‌های ابواب چنین نتیجه گرفته است که با مطالعه زندگی باب‌ها می‌توان به کارکردهای ابواب پی برد (سلیمانی، ۱۳۸۶: ۱۳۵)؛ و از همین‌رو است که فعالیت‌های این چهار شخصیت را نیز به عنوان کارکردهای نظام بابیت مد نظرش مطرح می‌کند (همان: 139-۱۴۱، 146-۱۴۷). با این اوصاف، با توجه به اینکه مرزبندی دقیق کارکردهای باب‌ها و وکلا مشخص نشده لازم می‌آید بحث را به گونه‌ای دیگر ادامه دهیم. از آنجایی که سلیمانی ذکر اسامی این شخصیت‌ها در منابعی چند به عنوان باب‌های امامان (ع) را دلیل تاریخی بر منصب بابیت این افراد تلقی کرده باید گفت بر این اساس نیز بابیت این چهار شخصیت را نمی‌توان ثابت کرد و به دنبال آن نمی‌توان آثار تاریخی کارکردهای آنها را برای باب‌ها اثبات کرد. به این صورت که یکی از منابع ذکر اسامی باب‌ها کتاب تاریخ منسوب به ابن‌ ابی ‌الثلج است که چهار شخصیت مد نظر را جزء ابواب ذکر کرده است (ابن ابی الثلج (منسوب)، ۱۴۱۰: 149-۱۵۱)، اما در این فهرست شخصیتی چون محمد بن فرات که غالی، کذاب و شارب‌الخمر توصیف شده (نک.: طوسی، ۱۴۰۹: ۵۵۴) به عنوان باب امام رضا (ع) ذکر شده است (ابن ابی الثلج (منسوب)، ۱۴۱۰: ۱۴۸)، همچنان که عمر بن فرات غالی (طوسی، ۱۳۷۳: ۳۶۲) نیز باب امام جواد (ع) قلمداد می‌شود (ابن ابی الثلج (منسوب)، ۱۴۱۰: ۱۴۸).

در کتاب منتخب الانوار، منسوب به محمد بن همام اسکافی (متوفای ۳۳۶ ه‍.ق.) نیز که اصل آن از بین رفته اما منتخبی از آن در اختیار مجلسی (متوفای ۱۱۱۱ ه‍.ق) بوده[6] نه‌تنها عمر بن فرات غالی به عنوان باب امام رضا (ع) ذکر شده (ابن‌همام اسکافی (منسوب)، ۱۴۲۲: ۸۰) عثمان بن سعید نیز باب امام جواد (ع) معرفی شده است (همان: ۸۳). این در حالی است که عثمان بن سعید در یازده‌سالگی به عنوان خدمتکار وارد منزل امام هادی (ع) شد (طوسی، ۱۳۷۳: ۳۸۹). از این‌رو بعید به نظر می‌رسد او بتواند باب امام جواد (ع) باشد. علاوه بر آن، بخش مربوط به زندگی امام عصر (ع) در این کتاب موجود نیست و لذا درباره سه شخصیت دیگر از وکلای چهارگانه در این منبع مطلبی نیامده است.

منبع دیگری که مد نظر سلیمانی بوده کتاب دلائل الامامة منسوب به طبری است (درباره منسوب‌بودن این اثر به طبری نک.: صفری فروشانی، ۱۳۸۴ ب: 223-۲۴۰). در این کتاب نیز محمد بن فرات و عمر بن فرات به عنوان باب‌های امام رضا (ع) و امام جواد (ع) معرفی شده‌اند (طبری (منسوب)، ۱۴۱۳: ۳۵۹، ۳۹۷). به‌علاوه، این منبع، باب‌بودن محمد بن نصیر برای امام عسکری (ع) را باطل نمی‌داند، هرچند بابیت عثمان بن سعید برای امام عسکری (ع) را صحیح‌تر می‌داند (همان: ۴۲۵).

دیگر منابعی که این چهار شخصیت را به عنوان باب معرفی کرده‌اند از همین نوع اشکالات دارند. در هر حال، با این توضیحات روشن می‌شود که حتی بر پایه اعتقاد جباری و سلیمانی، که به مجرد نقل اسم این چهار شخصیت به عنوان باب در منابعی مانند آنچه ذکرش رفت، قائل به بابیت این اشخاص شده‌اند نیز نمی‌توان این چهار شخصیت را باب دانست. چون در آن صورت باید ملتزم به بابیت افراد معلوم‌الحالی که ذکرش رفت شویم و اشکالات تاریخی آن را نیز نادیده بگیریم. زیرا دلیلی که بتوان به سبب آن فهرست‌های این منابع را به‌دلخواه تغییر داد و بخشی از آن را حذف کرد در دست نیست. خصوصاً زمانی که تمام دلیل ما برای باب‌دانستن چهار شخصیت مد نظر ذکر نام آنها در این فهرست‌ها باشد. با این اوصاف، هیچ‌گونه آثاری از نظام بابیت در تاریخ و روایات به دست نیامد.

۲. ۲. آثار تاریخی بابیتِ مصداق‌ها
در بررسی آثار تاریخی نظام بابیت دیدیم که اثری از این نظام به معنای سلسله‌ای از شخصیت‌های نزدیک به امامان (ع) که دارای منصبی مشخص به عنوان باب باشند یافت نشد. اما افزون بر نظام بابیت، این‌گونه نیز می‌توان بررسی کرد که: آیا شخصیت‌هایی که به عنوان باب از آنها یاد می‌شود کارکردی با عنوان باب داشته‌اند؟ یا اینکه در تاریخ می‌توان آثاری از بهره‌مندی این شخصیت‌ها از منصب بابیت یافت؟ جباری (۱۳۸۲: ۱/246-۲۵۶) و بیش از او سلیمانی (۱۳۸۶: 135-۱۴۷) به اموری به عنوان کارکردهای باب‌ها اشاره کرده است. اما آیا می‌توان کارکردهایی برای این اشخاص به عنوان باب در تاریخ به معنای اعم آن یافت؟ سلیمانی می‌گوید حفظ اسرار اهل بیت (ع) از کارکردهای اجتماعی باب‌ها بوده است. وی می‌کوشد نشان دهد سلمان اسم اعظم می‌دانست (همان: ۱۳۷) و میثم تمار علم‌الوصیة (که مراد از آن را روشن نکرده است) را از امام علی (ع) آموخت (همان: ۱۳۶) و جابر جعفی اسرار فراوانی از امام باقر (ع) آموخته بود (همان: ۱۳۶، ۱۳۷).

به‌علاوه، روایاتی که مد نظر وی بوده و بیان‌کننده این امورند نیاز به بررسی محتوایی و سندی دارد اما او به آن نپرداخته است. باید گفت بر فرض پذیرش اینها ارتباطش با منصب بابیت دانسته نیست؛ و در واقع این امور در اثبات وجود منصبی به عنوان بابیت راه‌گشا نخواهد بود. همچنان که درباره دَه تن دیگر از باب‌های مد نظر سلیمانی چنین مسئله‌ای مطرح نشده است.

وی به عنوان دیگر کارکرد باب‌ها متذکر می‌شود که مفضل بن عمر و چهار وکیل عصر غیبت کارکردی با عنوان رتق و فتق امور مالی و اجتماعی داشته‌اند. اما خود نیز می‌گوید این شخصیت‌ها در این مقام کارکرد وکیل تام‌الاختیار را داشته‌اند (همان: 139-۱۴۱). سلیمانی سپس به فعالیت و مبارزه باب‌ها علیه حکام جور به عنوان یکی دیگر از کارکردهای باب‌ها می‌پردازد و به برخی از آنها اشاره می‌کند، از جمله: شهادت میثم تمار به دست عبیدالله بن زیاد؛ رشید هجری و یحیی بنام طویل به دست حجاج بن یوسف؛ تحت تعقیب قرارگرفتن ابوخالد کابلی از سوی حجاج، و نیز محکوم‌شدن جابر جعفی به اعدام (همان: 141-۱۴۴)؛ همچنان که تحت عنوان «مقابله با انحرافات دینی و عقیدتی» به عنوان چهارمین کارکرد باب‌ها به مبارزه سلمان با تبعیض نژادی و انحراف مسیر خلافت و نیز مقابله وکلای چهارگانه عصر غیبت با مدعیان بابیت و غالیان پرداخته است (همان: 144-۱۴۷).

او همچنین در این باره به روایت ضعیفی (نک.: طوسی، ۱۴۰۹: ۳۲۷) استناد می‌کند و می‌گوید مفضل بن عمر از سوی امام صادق (ع) مأمور شد در برابر اندیشه‌های غلوآمیز ابوالخطاب پاسخ‌گوی مسائل دینی شیعیان کوفه باشد و پرسش‌های دینی و احکام شرعی شیعیان را بر مبنای فقه جعفری پاسخ دهد (نک.: سلیمانی، ۱۳۸۶: ۱۴۶). ضعیف‌بودن این روایت از آنجا مشخص می‌شود که آن را نصر بن صباح غالی (درباره غالی‌بودن او نک.: طوسی، ۱۴۰۹: ۳۲۲) با سندی که کشی آن را حذف کرده و به ابن‌ابی‌عمیر ختم می‌شود نقل کرده است.

در واقع اشکال اساسی وارد بر این بخش از کتاب رازداران حریم اهل بیت (ع) آناست که صاحب اثر، بابیتِ این افراد را مسلم دانسته و آنگاه با مطالعه زندگی آنها و به استناد روایاتی که ضعف و قوت آن را بررسی نمی‌کند کارکردهایی برای ابواب برمی‌شمرد که البته در هیچ کدام از آنها همه باب‌های مد نظر وی آن کارکرد را ندارد. لذا ذکر این نوع از کارکردها درباره آثار تاریخی منصب بابیت راه‌گشا نیست و دلالتی بر برخورداری این شخصیت‌ها از منصب بابیت ندارد. اینکه (بر فرض صحت) برخی از این شخصیت‌ها از علومی که ذکر آن رفت برخوردار باشند یا شخصیت‌هایی از شیعه در زمان بنی‌امیه به دست حاکمان اموی به شهادت برسند یا تحت تعقیب قرار گیرند، یا این مسئله که برخی از این شخصیت‌ها وکیل امامان (ع) بوده‌اند برخورداری آنها از منصب بابیت را ثابت نمی‌کند.

۳. گونه‌شناسی مصداق‌های بابیت
از مطالب مهم این بحث، گونه‌شناسی مصداق‌های بابیت است. اهمیت آن در این است که مشخص می‌کند بر حسب ظاهر، جریان‌هایی غالی که به ایجاد منصبی با عنوان بابیت علاقه‌مند بودند شخصیت‌هایی را به عنوان باب مطرح کرده و درباره آنها ادعاهایی عجیب و دست‌نایافتنی پیش کشیده‌اند. در تمامی فهرست‌هایی که اشخاصی را به عنوان باب‌های امامان معرفی کرده‌اند غالب مصداق‌هایی که معرفی می‌شود طیفی هستند که درباره آنها و جایگاه و کراماتشان شاهد نوعی تندروی هستیم. نکته مهم آنکه در هیچ کدام از این فهرست‌ها اسامی راویان و اصحاب تأثیرگذار و پر روایت در معارف شیعی یا محل اعتنای جریان‌های مهم شیعی به چشم نمی‌خورد. مثلاً مشخص نیست چرا هیچ یک از اصحاب اجماع (برای مطالعه درباره اصحاب اجماع نک.: انصاری، ۱۳۷۹: ۹/104-۱۰۵ ذیل «اصحاب اجماع») مانند زراره، محمد بن مسلم، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، حسن بن محبوب، بزنطی و… در این فهرست‌ها نیستند. همچنان که دیگر شخصیت‌های تأثیرگذار شیعه مانند هشام بن حکم و هشام بن سالم و… نیز در این فهرست‌‌ها جایی ندارند.

در مقابل، شخصیت‌هایی که مصداق‌های بابیت معرفی می‌شوند به گونه‌ای در منابع توصیف می‌شوند که از جایگاه واقعی خود فراتر می‌روند و به صورت خاصی معرفی می‌شوند که دارای کرامات، ویژگی‌ها و بهره‌مندبودن از علوم خاص و غیرعادی باشند. جالب اینکه برخی از شخصیت‌های غالی و نیز جریان‌های خاصی که در منابع نصیریه روایات بسیاری دارند به اشاعه این‌گونه بزرگ‌نمایی‌ها اشتغال داشته‌اند. مثلاً از یکی از راویان به نام حسن بن خرزاذ (کذا) که نجاشی می‌گوید در آخر عمرش به غلو کشیده شد (نجاشی، ۱۳۶۵: ۴۴) چنین نقل شده که سلمان اسم اعظم می‌دانست (طوسی، ۱۴۰۹: ۱۳). در روایت دیگری که از طرق همو روایت شده آمده است که سلمان محدّث بود (همان: ۱۲)، حال آنکه در روایت دیگری چنین ذکر می‌شود که از امام صادق (ع) می‌پرسند: «منظور از اینکه در حدیث آمده سلمان محدّث بود چیست؟». آن حضرت می‌فرماید: «منظور این است که از جانب امامش محدّث بود و از آن تجاوز نمی‌کرد. زیرا غیر از حجت هیچ کس از جانب خدا محدّث نیست» (همان: ۱۵).

البته مسئله به همین جا ختم نمی‌شود و در روایتی که آن را جریان نزدیک به نصیریه (یعنی اسحاق بن محمد بصری که از افراد نزدیک به محمد بن نصیر بود (نک.: خصیبی، ۲۰۰۷: ۲۵۳) و محمد بن عبدالله بن مهران) نقل کرده‌اند، وقتی از امام صادق (ع) می‌پرسند محدّث‌بودن سلمان به چه معنا است در جواب گفته می‌شود: «یعنی ملکی با او سخن می‌گفت» (طوسی، ۱۴۰۹: ۱۹). درباره اسحاق بن محمد بصری باید توجه داشت که کشی (نیمه اول قرن چهارم) در یادکرد از سلمان و مفضل بن عمر به غالی‌بودن وی تصریح کرده است (همان: ۱۸، ۳۲۲)، همچنان که روایات متعددی از او در تأیید باب‌های مد نظر نصیریه در کتاب هدایة الکبری ثبت شده است (نک.: خصیبی، ۲۰۰۷: 340، 342، 347، 349، 350، 353، 354، 364، 369، 370، 375، 379، 381، 385). در همین کتاب ۸ روایت نیز از طریق محمد بن عبدالله بن مهران در تأیید باب‌های مد نظر نصیریه نقل شده است (نک.: همان: ۳۳۹، ۳۵۰، ۳۵۴، ۳۵۶، ۳۶۵، ۳۷۲، ۳۸۰).

به این مسئله باید این نکته را نیز افزود که این مضمون که «محدّث‌بودن سلمان به این معنا است که ملکی در گوش وی می‌خواند» در روایت دیگری نیز نقل شده که راویان آن، غیر از محمد بن سنان (نک.: ابن‌غضائری، ۱۳۶۴: ۹۲، نجاشی، ۱۳۶۵: ۳۲۸)، به غالیان منتسب نیستند (طوسی، ۱۴۰۹: 15-۱۶). در هر حال، همه جوانب این روایات نمی‌تواند صحیح باشد و معلوم است که یک طرف جریان از واقعیت بهره‌ای ندارد. از دیگر بزرگ‌نمایی‌هایی که غالیان درباره سلمان داشته‌اند روایتی است که در طریق آن افرادی همچون سهل بن زیاد که بنا بر نقل نجاشی ضعیف و غیر قابل اعتماد در حدیث و غالی است (نجاشی، ۱۳۶۵: ۱۸۵) و منخّل بن جمیل که غالی و ضعیف توصیف شده (ابن‌غضائری، ۱۳۶۴: ۸۹) قرار دارند و در آن چنین ماجرایی نقل می‌شود که سلمان در حال پخت غذا بود که دو بار دیگ غذا بر زمین افتاد و واژگون شد اما محتویات آن بر زمین نریخت و وقتی از امام علی (ع) در این باره پرسیدند فرمود این جریان درباره سلمان عجیب نیست. زیرا او باب‌الله در زمین است و هر که او را بشناسد مؤمن است و انکارکننده وی کافر (طوسی، ۱۴۰۹: 14-۱۵).

نمونه‌هایی از این دست راجع به مصداق‌هایی که باب دانسته شده‌اند بیش از این است. در روایاتی که از طریق محمد بن عبدالله بن مهران نقل شده از خبردادن امام علی (ع) به رشید هجری درباره نحوه شهادتش و سپس به وقوع پیوستن این جریان و… سخن رانده شده است (همان: 75-۷۸)، همچنان که از طریق همو روایتی درباره ابوخالد کابلی نقل شده که در آن آمده است وی به نحوی که امام سجاد (ع) به او آموزش داد بیماری لاعلاج دختری را درمان کرد (همان: 121-۱۲۳).

جالب اینکه از دیگر راوی نصیری، یعنی اسحاق بن محمد، نیز درباره جابر جعفی با سندی مختوم به عمرو بن شمر، که در حدیث بسیار ضعیف است (نجاشی، ۱۳۶۵: ۲۸۷)، جریانی نقل شده مبنی بر اینکه وقتی گروهی از جابر خواستند آنها را در ساخت مسجد کمک کند وی گفت در ساخت بنایی که مردی از بالای آن می‌افتد و خواهد مرد کمک نمی‌کنم؛ و از قضا همان روز بنّای ساختمان در حین کار سقوط کرد و جان داد (طوسی، ۱۴۰۹: ۱۹۵). همچنین، از طریق همو روایات دیگری درباره جابر نقل شده است، از جمله اینکه مردی پیش جابر آمد و جابر به او گفت: «می‌خواهی امام باقر (ع) را ببینی؟». وقتی پاسخ مثبت شنید چشمان او را دست کشید و وی خود را در مدینه یافت (همان: ۱۹۷).

از بزرگ‌نمایی‌های همین جریان درباره مفضل، که البته از طریق دیگری که بنا بر تصریح کشی همه راویان آن غالی هستند نیز نقل شده (همان: ۳۲۲)، روایتی است که بر مبنای جریانی که در آن نقل می‌شود امام صادق (ع) تأیید کرد که همواره حق با مفضل است، حتی اگر در گردن او صلیب باشد (همان: 321-۳۲۲). نیز گویا غالیان متوجه بوده‌اند که با وجود شخصیت‌های برجسته‌ای از شیعه مانند زراره، محمد بن مسلم و دیگران ادعای چنین جایگاه ویژه‌ای برای مفضل بدون مؤونه نخواهد بود؛ خصوصاً که اصحاب امامان (ع)، مفضل را نکوهش می‌کرده‌اند (نک.: همان: ۳۲۱، ۳۲۳، ۳۲۵-۳۲۴، برای مطالعه بیشتر درباره مفضل و رویکرد انتقادی به او نک.: هاشمی و دیگران، ۱۳۹۴: 93-۱۱۶). از این‌رو در روایتی که از نصر بن صباح که غالی بود (نک.: طوسی، ۱۴۰۹: ۳۲۲) به صورت مرفوع از محمد بن سنان نقل شده داستانی ذکر می‌شود که بر مبنای آن چنین فهمیده می‌شود که امام صادق (ع) در ماجرایی به زراره، محمد بن مسلم، عبدالله بن بکیر، حجر بن زائده و… که از همنشینی مفضل با کبوتربازها و شراب‌خوارها شکایت می‌کردند فهماند که این همنشینی ایرادی ندارد. زیرا آنها برای اجرای فرمان‌های امام و تأمین خواسته‌های حضرت آمادگی بیشتری از امثال زراره و دوستانش دارند. این جریان به آنجا ختم می‌شود که مفضل به زراره و دوستانش چنین طعنه می‌زند که خداوند به نماز و روزه زراره و دوستانش احتیاجی ندارد (همان: 326-۳۲۷).

آنچه بیان شد نمونه‌هایی بود از بزرگ‌نمایی‌هایی که درباره مصداق‌های بابیت در رجال کشی نقل شده است. البته منکر آن نیستیم که برخی از این امور از طرق دیگری که انتساب آنها به غالیان به این وضوح نیست نقل شده، اما نکته مهم در این زمینه این است که گروه‌های مختلفی از غالیان، خصوصاً گروه‌هایی که با نصیریه در ارتباط بودند، در این بزرگ‌نمایی سهم مهمی داشته‌اند. احتمالاً این‌گونه بزرگ‌نمایی‌ها، همسو با دیدگاه‌های غالیان و از همه مهم‌تر نصیریه، که در صدد مطرح‌کردن این اشخاص به عنوان باب بودند، انجام می‌پذیرفته است. آنچه باعث می‌شود این مطلب قوت بیشتری بگیرد این است که از این دست بزرگ‌نمایی‌ها درباره چهار وکیل عصر غیبت که در برخی منابع به عنوان باب مطرح شده‌اند صورت نگرفته است، و آنچه درباره این چهار شخصیت و خصوصاً عثمان بن سعید مطرح می‌شود غالباً مطالبی در توثیق ایشان است (نک.: طوسی، ۱۴۱۱: 353-۳۹۶).

در هر حال، مطالبی مانند آنچه درباره دیگر مصداق‌هایی که باب دانسته شده‌اند مطرح شد درباره این چهار شخصیت موجود نیست. به نظر می‌رسد این مسئله از آنجا نشئت می‌گیرد که چهار وکیل عصر غیبت در دیدگاه غالیان و خصوصاً نصیریه رقیبان بابیت بوده‌اند. باید توجه داشت نصیریه، که بر بابیت محمد بن نصیر تأکید داشتند، با معرفی‌شدن عثمان بن سعید به عنوان وکیل امام هادی و امام عسکری (ع) دچار مشکل شدند. از این‌رو مسئله جدابودن منصب بابیت از منصب وکالت را مطرح کردند و گفتند این چهار شخصیت از منصب وکالت برخوردار بوده‌اند که منصبی در حد رسیدگی به امور مالی بوده است (نک.: خصیبی، ۲۰۰۷: 392-۳۹۶).

نتیجه

تنی چند از مؤلفان امامیه بدون در نظر داشتن پیامدهایی که بابیت مد نظرشان به دنبال دارد شخصیت‌هایی را به عنوان باب در کتاب‌های خویش ذکر کرده‌اند. همین مسئله در عصر حاضر آثار تاریخی منصب بابیت در دیدگاه امامیه تلقی شد و چنین گمان شد که این نام‌ها به جایگاه خاصی در تاریخ امامیه اشاره دارد که می‌توان آن را کشف کرد. سلیمانی وجود منصب بابیت را امری مسلّم پنداشت و به تبیین نظریه باب‌ها پرداخت. این در حالی بود که به تحولی که نظام بابیت در اعتقادات امامیه می‌توانست ایجاد کند توجهی نشده بود. بررسی‌ها نشان داد نظریه باب‌ها بر مطالعه روشمند تاریخی استوار نیست، و بررسی تاریخی وجود چنین منصبی را در شیعیان امامی تأیید نمی‌کند. افزون بر آن، در نظام اعتقادی امامیه منصب بابیت نه‌تنها جایگاهی ندارد، بلکه ویژگی‌ها و کارکردهایی که برای باب‌ها در نظریه بابیت مطرح شده با اصولی چون ظواهر قرآن در تضاد است. از این‌رو نظریه بابیت اثبات‌شدنی نیست.

 

پی‌نوشت‌ها

ضمیمه: دیدگاه مؤلفان شیعه درباره مصادیق باب‌ها

تاریخ اهل بیت (ع)
هدایة الکبری
منتخب الانوار
دلایل الامامة
المناقب
المصباح
رازداران حریم اهل بیت (ع)
پیامبر (ص)
امام علی (ع)
ــــــ
امام علی (ع)
ــــــ
ــــــ
امام علی (ع)
امام علی (ع)
حضرت فاطمه (س)
ــــــ
ــــــ
ــــــ
ــــــ
ــــــ
فضه
فضه
امام علی (ع)
سلمان ـ سفینه
سلمان ـ سفینه (قیس بن ورقه)
سلمان
ــــــ
ــــــ
قنبر ـ سلمان
سلمان
امام حسن (ع)
سفینه؛ قیس
سفینه (قیس بن ورقه)
سفینه
سفینه
قیس بن ورقاء (سفینه)؛ رشید؛ و به قولی میثم تمار
سفینه
رشید هجری؛ میثم تمار
امام حسین (ع)
رشید هجری
رشید هجری
رشید هجری
رشید هجری
رشید هجری
رشید هجری
رشید هجری
امام سجاد (ع)
ابوخالد کابلی؛ یحیی بنام طویل
ابوخالد کابلی؛ یحیی بنام طویل
یحیی بنام طویل؛ بنا بر قولی ابوخالد
یحیی بنام طویل؛ بنا بر قولی ابوخالد
یحیی بنام طویل
ابوخالد
یحیی بنام طویل؛ ابوخالد
امام باقر (ع)
جابر جعفی
یحیی بنام طویل؛ جابر جعفی
جابر جعفی
جابر جعفی
جابر جعفی
جابر جعفی
جابر جعفی
امام صادق (ع)
مفضل بن عمر
ابوالخطاب؛ مفضل بن عمر
مفضل بن عمر
مفضل بن عمر
محمد بن سنان
مفضل بن عمر
مفضل بن عمر
امام کاظم (ع)
محمد بن مفضل
مفضل بن عمر؛ محمد بن مفضل
محمد بن فضل (کذا)
محمد بن مفضل
مفضل بن عمر
محمد بن فضل (کذا)
بنا بر قولی مفضل بن عمر
امام رضا (ع)
محمد بن فرات
عمر بن فرات
عمر بن فرات
محمد بن فرات
محمد بن راشد
عمر بن فرات
ــــــ
امام جواد (ع)
عمر بن فرات
ــــــ
عثمان بن سعید
عمر بن فرات
عثمان بن سعید
عمر بن فرات
ــــــ
امام هادی (ع)
عثمان بن سعید (برخی گفته‌اند بن‌نصیر)
محمد بن نصیر
عثمان بن سعید
عثمان بن سعید
محمد بن عثمان
عثمان بن سعید
عثمان بن سعید
امام عسکری (ع)
عثمان بن سعید
محمد بن نصیر
عثمان بن سعید
عثمان بن سعید؛ برخی گفته‌اند محمد بن نصیر؛ اولی صحیح‌تر است
حسین بن روح
عثمان بن سعید
عثمان بن سعید
امام دوازدهم (ع)
عثمان بن سعید و سه وکیل عصر غیبت
غایب
؟؟؟
ــــــ
ــــــ
عثمان بن سعید و غیره
عثمان بن سعید؛ محمد بن عثمان؛ حسین بن روح؛ علی بن محمد سمری

[1]. در سال ۱۳۹۲ جلسه نقد این کتاب با حضور جباری و سلیمانی و نقادی نگارنده در مجتمع آموزش عالی امام خمینی برگزار شد و طرفین دیدگاه‌های خود را مطرح کردند.
[2]. مقاله‌ای در این باره در شماره‌ای از فصل‌نامه علمی- پژوهشی تاریخ اسلام منتشر خواهد شد.
[3]. در نسخه‌ای که انتشارات البلاغ بیروت (۱۴۱۹) منتشر کرد این بخش محذوف بود، اما نسخه انتشارات دار لأجل المعرفة (۲۰۰۷) بیروت و انتشارات اعلمی (2011) بیروت این بخش را دارد.
[4]. علم منایا یعنی آگاهی‌داشتن از مرگ و میر و کیفیت و مکان مرگ هر شخص؛ علم بلایا یعنی آگاهی‌داشتن از بلاهایی که افراد یا جوامع به آنها مبتلا می‌شوند و علم فصل‌الخطاب یعنی قدرت و علم داوری به حق و فیصله‌دادن بین حق و باطل (نک.: سلیمانی، ۱۳۸۶: ۱۲۱)
[5]. ابوالخطاب از اصحاب امام صادق (ع) بود (برقی، ۱۳۴۲: ۲۰) که راه غلو در پیش گرفت (طوسی، ۱۳۷۳: ۲۹۶). او را بنیان‌گذار فرقه غالی خطابیه می‌دانند (نوبختی، ۱۴۰۴: ۴۲) که ائمه (ع) لعنش کرده‌اند (نک.: طوسی، ۱۴۰۹: ۳۰۸-۲۹۰؛ برای مطالعه بیشتر درباره ابوالخطاب نک.: انصاری، ۱۳۷۲: ۵/۴۳۶-۴۳۲ ذیل «ابوالخطاب»)
[6]. این منتخب بر اساس تک‌نسخه‌ای که از آن باقی مانده با تحقیق علی‌رضا هزار و به همت نشر دلیل ما در قم منتشر شده است.

مراجع

قرآن کریم

ابن ابی الثلج (منسوب) (1410). تاریخ اهل البیت (ع)، تحقیق: محمدرضا حسینی جلالی، قم: مؤسسه آل البیت، چاپ اول

ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی (۱۳۷۶). الامالی، تهران: کتابچی، چاپ ششم

ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی (۱۳۷۸). عیون اخبار الرضا (ع)، تصحیح: مهدی لاجوردی‌زاده، تهران: نشر جهان، چاپ اول

ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی (۱۳۹۵). کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران: اسلامیه

ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی (1379). مناقب آل ابی‌ طالب، قم: علامه، چاپ اول

ابن عقده، احمد بن محمد (۱۴۲۴). فضایل امیر المؤمنین، جمعه و رتبه و قدم له: عبدالرزاق محمد حسین، قم: دلیل ما، چاپ اول

ابن غضایری، احمد بن حسین (1364). رجال، تحقیق: محمدرضا حسینی، قم: دار الحدیث، چاپ اول

ابن همام اسکافی، محمد بن ابی بکر (منسوب) (1422). منتخب الانوار فی تاریخ الائمه الاطهار (ع)، تحقیق: علی‌رضا هزار، قم: دلیل ما، چاپ اول

امام حسن عسکری (ع) (منسوب) (۱۴۰۹). تفسیر، تحقیق: مدرسه امام مهدی (ع)، قم: مدرسه امام مهدی (ع)، چاپ اول

امین، سید حسن (۱۴۲۵). اسماعیلیون و مغول و خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمه: مهدی زندیه، قم: مؤسسه دائرة‌المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت (ع)، چاپ اول

انصاری، حسن (۱۳۷۲). «ابوالخطاب»، در: دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران: انتشارات مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص432-436

انصاری، حسن (۱۳۷۹). «اصحاب اجماع»، در: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: انتشارات مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص104-۱۰۵

برقی، احمد بن محمد بن خالد (1342). الطبقات (رجال برقی)، تحقیق: حسن مصطفوی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اول

برقی، احمد بن ‌محمد بن‌ خالد (۱۳۷۱). المحاسن، تحقیق: محدث جلال‌الدین، قم: دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم

جباری، محمدرضا (۱۳۸۲). سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، قم: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ اول

جبرئیلی، محمدصفر (۱۳۸۹). سیر تطور کلام شیعه؛ دفتر دوم از عصر غیبت تا خواجه نصیر طوسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول

جمعی از پژوهشگران (۱۳۹۵). جستارهایی در مدرسه کلامی قم، قم: دارالحدیث، چاپ اول

حسین، جاسم محمد (۱۳۸۵). تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (ع)، ترجمه: سید محمدتقی آیت‌اللهی، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم

حسینی طباطبایی، مصطفی (۱۳۷۵). «باب، سید علی‌محمد شیرازی»، در: دانش‌نامه جهان اسلام، زیر نظر: مصطفی میرسلیم، تهران: بنیاد دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ص11-۱۹

حسینی، سید علی‌رضا؛ حمادی، عبدالرضا (۱۳۹۳). «جایگاه نقد محتوایی در اعتبارسنجی احادیث شیعه»، در: پژوهش‌های قرآن و حدیث، س47، ش1، ص27-5۱

خصیبی، حسین بن حمدان (۲۰۰۷). هدایة الکبری، تحقیق: ابو موسی و شیخ موسی، لبنان: دار لأجل المعرفة

راوندی، قطب الدین (۱۴۰۹). الخرائج والجرائح، تحقیق: مدرسه امام مهدی، قم: مدرسه امام مهدی (ع)، چاپ اول

زریاب خویی، عباس؛ طارمی، حسن (۱۳۷۵). «باب»، در: دانش‌نامه جهان اسلام، زیر نظر: مصطفی میرسلیم، تهران: بنیاد دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص10-12

سجادی، صادق (۱۳۸۱). «بابیه»، در: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: انتشارات مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص33-۳۷

سلیمانی، جواد (1386). رازداران حریم اهل بیت (ع)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول

شبیری زنجانی، سید محمدجواد (۱۳۷۰ الف). «شیخ مفید و کتاب اختصاص»، در: نور علم، ش۴۰، ص60-۸۱

شبیری زنجانی، سید محمدجواد (۱۳۷۰ ب). «شیخ مفید و کتاب اختصاص؛ قسمت آخر»، در: نور علم، ش۴۲، ص150-۱۷۳

شهیدی، عبدالحسین؛ مشایخ فریدنی، محمدحسین (۱۳۷۱). «باب»، در: دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر: احمد حاج‌سیدجوادی، کامران فانی، بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت (ع)، ج1، ص2-5

صفار، محمد بن‌حسن (۱۴۰۴). بصائر الدرجات، تحقیق: محمد کوچه‌باغی، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم

صفری فروشانی، نعمت‌الله (۱۳۸۴ الف). «حسین بن حمدان خصیبی و الهدایة»، در: طلوع، ش16، ص15-46

صفری فروشانی، نعمت‌الله (۱۳۸۴ ب). «محمد بن جریر طبری آملی و دلایل الامامة»، در: علوم حدیث، س10، ش3-4، ص223-۲۴۰

طبرسی، احمد بن علی (۱۴۰۳). الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق: محمدباقر خرسان، مشهد: نشر مرتضی، چاپ اول

طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۹۰). اعلام الوری باعلام الهدی، تهران: اسلامیة

طبرسی، فضل بن حسن (۱۴۲۲). تاج الموالید، بیروت: دار القاری، الطبعة الاولی

طبری، محمد بن‌ جریر بن‌ رستم صغیر (منسوب) (۱۴۱۳). دلائل الامامة، قم: بعثت

طوسی، محمد بن‌ حسن (۱۳۷۳). رجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجامعة المدرسین

طوسی، محمد بن‌ حسن (۱۴۰۹). اختیار معرفة الرجال، تحقیق: حسن مصطفوی، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد

طوسی، محمد بن‌ حسن (۱۴۱۱). کتاب الغیبة، قم: دار المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی

طوسی، نصیرالدین (۱۳۶۳). روضة التسلیم، تصحیح: ایوانوف ولادیمیر آلکسی یویچ، تهران: جامی، چاپ اول

عباس، احمد هاشم (1421). اصول الدین عند الشیعة العلویین، بیروت: دار المنتظر

عثمان، هاشم (۱۹۹۴). هل العلویون الشیعة، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات

قمی، علی بن ابراهیم (۱۴۰۴).‌ تفسیر القمی، تحقیق: طیب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، چاپ سوم

کفعمی، ابراهیم بن علی (۱۴۰۵). المصباح: جنة الامان الواقیة، قم: دار الرضی، چاپ دوم

کلینی، محمد بن‌ یعقوب (۱۴۰۷). الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیة

لویس، برنارد (۱۳۷۵). «باب ۲»، در: دانش‌نامه جهان اسلام، زیر نظر: سید مصطفی میرسلیم، تهران: بنیاد دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ص12-۱۳

مامقانی، عبدالله (بی‌تا). تنقیح المقال فی علم الرجال، بی‌جا: بی‌نا

مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳). بحار الانوار، تصحیح: جمعی از محققان، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة

معصومی همدانی، حسین (۱۳۹۱). استاد بشر: پژوهش‌هایی در زندگی، روزگار، فلسفه و علم خواجه نصیر‌الدین طوسی، گردآورنده: محمدجواد انواری، تهران:‌ مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ اول

مفید، محمد بن محمد (۱۴۱۴). اوایل المقالات، تحقیق: ابراهیم انصاری، بیروت: دار المفید، الطبعة الثانیة

مفید، محمد بن محمد (منسوب) (۱۴۱۳). الاختصاص،‌ تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمود محرمی، قم: کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول

ملک‌مکان، حمید (۱۳۸۰). «خواجه نصیر‌الدین طوسی و اسماعیلیان»، در: هفت‌آسمان، ش۹ و ۱۰، ص94-1۲۰

المنصف بن ‌عبدالجلیل (۲۰۰۴). الفرقة الهاشمیة فی الاسلام، بیروت: دار المهدی الاسلامی، الطبعة الاولی

نجاشی، احمد بن ‌علی (۱۳۶۵). رجال النجاشی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجامعة المدرسین بقم المشرفة

نوبختی، حسن بن ‌موسی (۱۴۰۴). فرق الشیعة، بیروت: دار الاضواء، الطبعة الثانیة

هاشمی، سیده زینب؛ طباطبایی، سید کاظم؛ جلالی، مهدی (۱۳۹۴). «بازخوانی دیدگاه رجال‌شناسان متقدم و متأخر درباره مفضل بن عمر جعفی»، در: کتاب قیم، س5، ش۱۳، ص93-۱۱۶

هلالی، سلیم بن قیس (منسوب) (۱۴۰۵). کتاب سلیم بن قیس، تحقیق: محمد انصاری زنجانی، قم: الهادی، چاپ اول

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *