بیست و نهمین نشست سیره پژوهی در قالب مناظره تحت عنوان «بررسی تاریخی حوادث اربعین» با حضور حضرت حجة الاسلام و المسلمین محمد هادی یوسفی غروی و دکتر محمد الله اکبری و جمعی از اساتید و پژوهشگران حوزه تاریخ و سیره، در روز سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۲ در سالن شهید عارف الحسینی مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) برگزار گردید.
در ابتدای این نشست، حجة الاسلام آقای حمید رضا مطهری، به عنوان دبیر علمی جلسه، ضمن بیان این مطلب که خود کلمه اربعین در متون مذهبی، تاریخی و روایی دارای پیشینه و اهمیت خاصی است، حوادث روز چهلم پس از شهادت امام حسین(ع) مورد اختلاف دانشمندان است که هر کدام برای اثبات مطلبشان دلایل و مستنداتی دارند.
پس از آن، حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی، قبل از شروع بحث اصلی، بر این مطلب اذعان کرد: کسانی که ورود اهل بیت(ع) به کربلا در اربعین را بعید می دانند، مدرک و مستندی ندارند و نهایت مطلب آنها، استبعاد است. هرچند ممکن است ظاهر عبارات روایات وارده در این زمینه، با توجه به عدم ذکر اربعین را بتوان این گونه تاویل کرد که آن ها مستقیما از شام به مدینه رفته اند (که این هم قطعی نیست) اما در هر صورت، نص خاصی که نفی کننده این مساله باشد وجود ندارد.
وی با بیان این مطلب که بررسی این موضوع را تحت عنوان «رَدُّهُم اِلَی أوطانِهِم» در جلد ششم کتاب الموسوعة التاریخ الاسلامی آورده است، این گونه به بازخوانی آن پرداخت:
نعمان بن بشیر انصاری، والی کوفه، پس از آن که بدلیل نوعی تسامح با شیعیان، توسط یزید عزل شد و عبیدالله ابن زیاد بجای او منصوب گردید، به شام بازگشت. یزید پس از واقعه کربلا به او گفت که دیدی ابن زیاد چه کرد؟ و کار ابن زیاد را به رخ او کشید. نعمان گفت: جنگ، شد و نشد دارد و ضمانتی هم درکار نبود. یزید گفت: خدا را شکر که ابن زیاد، حسین(ع) را کشت. نعمان گفت: پدرت مایل به قتل حسین(ع) نبود. یزید گفت: این کراهت پدرم، قبل از خروج حسین(ع) بود والا اگر او هم در این زمان بود، کار مرا می کرد. نعمان گفت: من نمی دانم اگر بود چه می کرد؟
زمانی که اسرای اهل بیت(ع) به شام آمدند و یزید از قتل امام حسین(ع) اظهار پشیمانی کرد و از فعل ابن زیاد تبری جست، در میان جمعی که نعمان بن بشیر نیز حضور داشت، گفت: به نظر شما با این افراد چه کنم؟ نعمان گفت: همان کاری را بکن که اگر پیغمبر(ص) بود می کرد. یزید دستور داد آن ها را آزاد کنند و به نعمان گفت که آن ها را به چیزهایی که متناسب شأن آن هاست تجهیز کن و مرد امین و صالحی از شام را انتخاب کن تا همراه آن ها شود که خود نعمان متولی این امر شد.
در تذکرة الخواص آمده است که یزید، سر مقدس شهدا را نیز به درخواست اهل بیت(ع) به آن ها داد که برگردانند. این که سرها را به کجا برگردانند از اولویت عرفی و شرعی فهمیده می شود. برگرداندن سرها به مدینه اولویت عرفی نداشته است؛ زیرا اجساد در کربلا هستند. از نظر شرعی نیز دفن سرها در کنار قبور مطهر اولویت دارد؛ همچنان که بعضی از فقها، فتوای قطعی می دهند که اگر عضوی استخوان دار از میتی پیدا شود و معلوم شود که از کدام میت است، واجب است که به قبر برگردانده شود.
نعمان بن بشیر با همراهی سیصد سرباز، بگونه ای در طول راه، با آن ها مدارا کرد که اگر کسی از این کاروانیان، خواسته یا مشکلی داشت خودش آن را برطرف می کرد. این مساله موید آن مطلب است که به خواست اهل بیت(ع) راه خود را به سوی کربلا تغییر داد؛ چرا که یکی از حاجات طبیعی آن ها، رفتن به کربلا است.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی با تاکید بر این مطلب که نهایت مطلب ما، وجود ظن قوی بر الحاق سرهای مقدس به قبور مطهر است، تعبیر الحاق سرها به اجساد را عبارتی اشتباه دانست و منظور از کلمه «مجثم» در عبارت ابوریحان بیرونی(م۴۴۰ هـ.ق) در «وَ رَدُّوا رَأسَ الحُسَینِ اِلَی مَجثَمِهِم» را با توجه به اسم مکان بودنش، قبور مطهر دانست؛ هرچند برخی این کلمه را «جُثمان» به معنای جسد ترجمه کرده اند. وی عبارت «حَتَّی دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ» را اعم از الحاق به قبر و جسد دانست که قدر متقین آن، الحاق به قبر است.
این استاد تاریخ درباره خبر زیارت جابر بن عبدالله انصاری، کتاب «بشارة المصطفی» عماد الدین طبری امامی، شاگرد ابوعلی بن طوسی که با واسطه شاگرد شیخ طوسی است و قبل از آن، کتاب «تیسیر المطالب» حسن الزیدی (م۴۲۴هـ.ق) را جزو اولین کتاب هایی دانست که به این موضوع پرداخته اند. وی در این زمینه به تعبیر ابن نما در کتاب «مثیر الاحزان» اشاره کرد که اهل بیت(ع) هنگام ورود به کربلا، جابر بن عبد الله انصاری و جماعتی از بنی هاشم را در حال زیارت قبر امام حسین(ع) مشاهده کردند.
وی دستور امام صادق(ع) به صفوان جمال مبنی بر زیارت قبر امام حسین(ع) در روز اربعین منقول در کتاب مصباح المتهجد و شمردن زیارت اربعین به عنوان یکی از علامات مومن، توسط امام حسن عسکری(ع) منقول در التهذیب و مصباح المتهجد، را دو شاهد قوی بر موضوعیت داشتن روز اربعین سید الشهدا(ع) دانست؛ هرچند که اصل روایت علامات المومن را تنها شیخ طوسی و حسین بن حمدان خصیبی نقل کرده اند و در این دو نقل نیز تفاوت هایی وجود دارد. وی در این زمینه اضافه کرد: خبر علائم المومن در کتاب الهدایة الکبری با سند از امام حسن عسکری(ع) نقل شده و شیخ طوسی همان خبر را بصورت مرسل و با عنوان روی آورده است. همچنین در الهدایة الکبری، علامات مومن را ده تا معرفی می کند ولی در کتاب شیخ طوسی پنج علامت آمده است که شاید به این دلیل بوده که این پنج علامت، از چیزهایی است که در روایات دیگر، شواهدی بر آن وجود دارد ولی آن پنج علامت موجود در کتاب خصیبی، از منفردات کتاب او است. وی توجیه برخی را مبنی بر این که منظور از اربعین در این دو روایت، چهل مومن است، غیر صحیح دانست.
حجةالاسلام و المسلمین یوسفی غروی، منشأ استبعاد ورود اهل بیت(ع) به کربلا در روز اربعین را سید بن طاووس دانست که مرحوم حاجی نوری در خاتمه مستدرکشان و بعد شاگردان ایشان و بخصوص شیخ عباس قمی در منتهی الآمال نیز به این استبعاد اشاره کرده اند.
وی برای دفع این استبعاد به کتاب آقای شیخ محمد علی قاضی طباطبایی تحت عنوان تحقیق در نخستین اربعین سید الشهدا اشاره کرد که ۱۶ دلیل بر امکان چنین مساله ای آورده است. علاوه بر این، وقوع آن را بارزترین ادله امکان دانست و به طی مسیر دمشق تا کوفه توسط مرحوم سید محسن امین عاملی، با کمک دلالان بنی عقیل در مدت ۹ روز را بارزترین نشانه امکان، معرفی کرد.
وی موضوع ورود اهل بیت(ع) به کربلا در چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) را با تعابیری که از اربعین در آیات و روایات آمده، بی ارتباط دانست و افزود: آن چه ما درباره این اربعین معتقدیم، به این عنوان است که که امام سجاد(ع) در این روز به کربلا وارد شده اند و یا امام صادق(ع) دستور به زیارت آن داده اند. صحبت کردن از مقدرات الهی، مطلب دیگری است ولی اگر یزید، اهل بیت(ع) را زودتر یا دیرتر رها می کرد بجای اربعین خمسین یا ثلاثین می شد و به عبارت دیگر، این مساله، کار اختیاری امام سجاد(ع) نیست.
وی در پاسخ به گفته ای که ورود اهل بیت را در سال بعد یا اربعین دوم می داند، گفت: قائلین به این نظر باید استبعاد قوی تری را جواب دهند که این یک سال را کجا گذرانده اند؟ «لَو کَان لَبان» اگر این گونه بود گفته می شد؛ زیرا با توجه به این که آن ها مورد توجه بوده اند در این مدت هرجا باشند لازم الذکر است.
پس از آن، آقای دکتر الله اکبری ضمن بیان این که در وجود انسان، حس حقیقت جویی وجود دارد این سوال را مطرح کرد که اگر تاریخ پژوه، یک مساله تاریخی را تحقیق و اجتهاد کرد و به این نتیجه رسید که واقعیت با مساله جاری در جامعه سازگاری ندارد، باید چکار کند؟ آیا اجتهاد خود را کنار بگذارد و به همان چه که دیگران باور دارند معتقد شود یا باورمند به تحقیق خود باشد و آن را بیان نکند یا بطور خصوصی بیان کند؟
وی با ارائه نقشه، راه های متعارف بین کوفه و دمشق را منحصر در سه مسیر دانست و گفت:
مسیر اول، راه اصلی و عرفی مردم بوده که باید صحرا را دور بزنند و از کنار دجله به دمشق بروند. در بین راه آبادی های متعددی بوده و آذوقه برای کاروانیان وجود داشته است.
مسیر دوم از کنار رود فرات می گذرد و همان مسیری است که امام علی(ع) برای جنگ با معاویه از آن استفاده کرده و معاویه نیز به همین منظور از دمشق حرکت و این راه را تا صفین، طی کرده است.
مسیر سوم از بادیة الشام که صحراست و آبادی کمی دارد می گذرد. این، همان راهی است که ابوموسی اشعری برای رفتن به دومة الجندل در جریان حکمیت پیموده و نماینده شام از دمشق به جنوب دومة الجندل آمده تا با هم ملاقات کنند.
آقای دکتر الله اکبری با بیان این که سند معتبری وجود ندارد که نشان دهد این کاروان از کدامیک از این راه ها به شام رفته است، وجود برخی شواهد را حاکی از این مطلب دانست که از مسیر اول یا دوم استفاده کرده اند. وی در این باره گفت: مثلا در حلب جایی بنام مشهد السبط وجود دارد که نقل شده، زمانی که کاروان اهل بیت از این جا که رد می شد فرزند یکی از زنان باردار این کاروان، سقط شد و او را در این جا دفن کردند. همچنین نقل شده که یکی از افراد این کاروان، در شهر بعلبک فوت می کند و او را در همان شهر دفن می کنند. وی شواهد دیگری همچون، استفاده امام علی(ع)، معاویه، توابین، قاصدهای دو طرف و قبر حجر بن عدی را از دلایلی دانست که مسیر اول، اصلی ترین مسیر برای استفاده بوده است و درباره قبر حجر افزود: هم اکنون قبر حجر در شمال دمشق قرار دارد. زمانی که او را دستگیر کردند و به شام فرستادند، به او اجازه ورود به دمشق را ندادند و او را در مرج عذرا نگاه داشتند. همین مساله حاکی از این مطلب است که آن ها از راه اول یا دوم استفاده کرده اند؛ زیرا اگر از راه سوم استفاده کرده بودند قبر حجر، باید در جنوب دمشق باشد.
وی با بیان این که ابوریحان بیرونی، سید بن طاووس و خطیب خوارزمی، متخصص تاریخ نیستند، مطالب تاریخی آن ها را غیر قابل قبول دانست؛ هرچند که نجوم و ریاضیات و فلسفه ابوریحان، ادعیه و زیارات سید بن طاووس از این نظر که در آن تخصص دارند مورد قبول است. وی به نقل سبط بن جوزی درباره الحاق سرها به قبور مطهر اشاره کرد و با تاکید بر غیر متخصص تاریخ بودن این نویسنده و قرن ششمی بودن او، در اعتماد به نظر چنین شخصی ابراز تردید کرد.
آقای دکتر الله اکبری با طرح این سوال که آیا می توان همه قرائن جغرافیا را کنار گذاشت و صرفا به این گونه نقل ها اکتفا کرد؟ به برخی قرائن موجود در این زمینه اشاره کرد و گفت: گفته شده که از کوفه تا شام، چهل منزل راه است. اگر کاروان از مسیر کناره دجله رفته باشد حدودا ۱۸۰۰ کیلومتر راه است. یک کاروانی که می خواهد پیاده یا سوار بر شتر برود طبیعتا نمی تواند هر روز شتر را بتازاند و حداکثر مسیری که می تواند طی کند ۴۵ کیلومتر در روز است؛ یعنی طی ۲۰ روز تنها ۹۰۰ کیلومتر یعنی نصف راه را طی می کند. اگر از مسیر کناره فرات رفته باشند که از رقه رد می شود حدودا ۱۲۰۰ کیلومتر راه است و باز هم در ۲۰ روز امکان رسیدن وجود ندارد و عقلا محال است که به شکل طبیعی حرکت کرده باشند و در ۲۰ روز از کوفه به دمشق رسیده باشند. اگر فرض بگیریم از مسیر سوم یعنی مسیر مستقیم رفته باشند فاصله کوفه تا دمشق از این مسیر نیز کمتر از ۱۲۰۰ کیلومتر نیست که باز هم رسیدن در این مدت ممکن نیست.
این استاد تاریخ، تاکید کرد: علاوه بر این مسافات، باید به این نکته توجه داشت که آن ها مجبور بودند که آهسته حرکت کنند؛ زیرا مسافران این کاروان، زن و بچه و تحت حفاظت مامورانی هستند که باید اطرافشان نگهبانی دهند، هنگام پیاده شدن، بندها را از آن ها باز کنند و زمان سوار شدن، ببندند و عده ای از آن ها نیز باید پیاده بروند که در این صورت، یک نفر پیاده در ۲۴ ساعت چقدر مسافت را می تواند طی کند تا در چند روز آینده نیز توان راه رفتن را داشته باشد. علاوه بر این، بر فرض این که بپذیریم به این دلیل که ممکن است مردم شورش کنند، آن ها را در شهرها نمی بردند، بالاخره برای تامین آذوقه و آب و خوابیدن باید یک جایی توقف کنند.
وی در تشریح مسیر بازگشت به نقل سید بن طاووس مبنی بر درخواست اهل بیت(ع) از نعمان برای رفتن به زیارت قبور شهدا اشاره کرد و گفت: در این بین مسیری وجود ندارد که به مدینه برود و از عراق نیز بگذرد. نقل مذکور در صورتی صحیح است که درخواست اهل بیت(ع) در جایی باشد که فاصله کمی تا جاده اصلی داشته باشد نه این که حداقل ۱۲۰۰ کیلومتر راه باشد و رفت و برگشت آن، دو ماه طول بکشد. همچنین آیا ممکن است به کاروانی که این قدر برای حکومت، خطرناک است که به دستور یزید، باید شبها حرکت کند و روزها استراحت کنند و وارد شهرها هم نشوند، اجازه داده شود که هرجا آن ها خواستند برده شوند؟ قطع نظر از این که طی این مسافت در فاصله ۴۰ روز ممکن نیست.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
ما باید بر ادعای مرحوم سید محسن امین عاملی که نمی توان تکذیب کرد و مرحوم آقای طباطبایی هم در کتاب خود این مطلب را به عنوان یکی از ادله امکان مطرح کرده است، جوابی پیدا کنیم. مسافت مدینه تا عراق، غالبا ده روزه طی می شده و هم مسیر رفت و هم مسیر برگشت امام علی(ع) به صفین، بیشتر از دوازده روز نقل نشده است. این ها ادله امکانی و نقلی تاریخی است که کسی نتوانسته آن را انکار کند.
اما مساله چهل منزل، فاصله کوفه تا شام، سند و مدرکی ندارد و به مقتل ابی مخنف محرف منتهی می شود. نویسنده این مقتل مجهول است؛ هرچند در منابع تاریخی معتبر، شخصی به نام سهل بن سعد ساعدی انصاری وجود دارد که در شام با امام سجاد(ع) ملاقات کرده که در طبقات ابن سعد هم آمده است. اما دراین مقتل، نام او را به سهل بن سعد شهرزوری تغییر می دهد و او را از کربلا تا شام، همراه با کاروان اهل بیت(ع) می کند و این قضایا را از زبان او نقل می کند.
این مطلب که راهی از دمشق به کربلا وجود ندارد، بر خلاف چیزی است که من خودم تجربه کرده ام. بیش از ۴۰ سال قبل، برای انجام مناسک حج، از نجف به مدینه و مکه و سپس به مدینه و به مرز امان اردن و از آن جا به دمشق و سپس از دمشق به اردن بازگشتیم. مقداری که وارد اردن شدیم به جایی بنام مفرق رسیدیم که مفترق بین چهارراه بود که به فلسطین، امان، دمشق و عراق می رفت و یکی از تبلیغات برای زوار و حجاج عراق قبل از سال ۱۹۶۷ میلادی، این بود که آن ها را به زینبیه دمشق و قدس نیز می برند. در راه عراق چیز زیادی نمی گذشتیم که به مرز عراق به طرف رمادی می رسیدیم یعنی به طرف تکریت و فلوجه و کربلا راه دارد.
دکتر الله اکبری:
خود استاد می گویند چهارراه است و به کربلا نیز می رود. پس کربلا در مسیر نیست؛ یعنی حداقل باید ۴۰۰ کیلومتر بروند تا به کربلا برسند. این همان مسیری است که در مسیر دومة الجندل تا کوفه است. اگر بین کوفه و دمشق یک خط مستقیم بکشیم، حداقل ۹۲۳ کیلومتر راه است؛ یعنی اگر مرحوم سید محسن امین، با راه بلد، آمده باشد و این فاصله ۹۲۳ کیلومتری را در مدت ۱۰ روز طی کرده باشد به این معناست که هر روز، ۱۰۰ کیلومتر را طی کرده است و این در صورتی ممکن است که شترش را عوض کند یا تند حرکت کند؛ و گرنه شتری که بطور معمول حرکت کند بیشتر از ساعتی یک فرسخ، طی نمی کند. البته، عرب شتری داشت که از اسب هم تند تر می رفت و ممکن است قاصدی بر آن سوار شود اما کاروانی که همراه با زن و بچه است نمی تواند این گونه برود.
دکتر صفری:
به همان قاعده «لَو کَان لَبَان» که استاد غروی فرمودند، چرا درباره مساله اربعین با یک گسست تاریخی مواجه هستیم؟ با این که یک مساله ای هست که باید مورد توجه افرادی مانند شیخ مفید و دیگر سیره و تاریخ نویسان قرار گیرد. علاوه بر این که کاربرد هم دارد. یک مرتبه بعد از چند قرن، با یک مطلب بدون سند برخورد می کنیم و می بینیم که این همه واقعه نقل شده است. علت این سکوت چیست؟
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
بنای شیخ مفید در این مسایل، بر اختصار است. اما بلافاصله شاگرد او شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد، هم روایت امام حسن عسکری(ع) و هم متن زیارت صفوان جمال از امام صادق(ع) را با عنوان اربعین نقل کرده است. مگر این که توقع داشته باشید تفصیلاتش را هم نقل کرده باشد. اما شما وجود عنوان اربعین در کتاب مصباح شیخ طوسی را چه جوابی می دهید؟
دکتر صفری:
این دلیل بر مطلب تاریخی نمی شود؛ بلکه یک زیارتی نقل کرده اند. بهر حال ممکن است روی خود مساله آمدن جابر بن عبدالله انصاری هم بحث کنیم.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
این خلاف متن منقول در کتاب است.
دکتر صفری:
مثلا عبید الله بن حر جعفی که یک شخصیت درجه چندم است با ذکر تفصیلاتی، می گویند اولین زائر کربلا است، اما چرا در مورد اهل بیت(ع) با این همه عظمت و رقت قلب در کتاب های شیعی و خصوصا کتاب های تاریخی، چیزی ذکر نمی شود و یک گسستی پیدا می شود و کم کم پرورش پیدا می کند؟
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
ابوریحان بیرونی فاصله چندانی با شیخ مفید ندارد و می گوید که در میان شیعه مشهور است که به این روز، «یَومَ مَرَدِّ الرُّئوُس» می گویند. پس این، نقل قول غیر شیعی از مشهور در میان شیعیان در عصر شیخ مفید است.
دکتر صفری:
مردم شیعه را می گوید نه کتاب های شیعی.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
درست است اما وقتی شایع در میان شیعه است اهمیت پیدا می کند. فرض کنیم شیخ مفید به استناد این که در میان شیعه مشهور است به همین مساله اکتفا کرده و آن را ذکر نکرده است. عدم وجود شاهد و مدعی، دلیل بر رد شاهد مثبت نیست. ادله مثبت، مقدم بر ادله نافی است؛ چه رسد به این که نه نافی باشد و نه مثبت. (یعنی ادله ای که اربعین را ثابت می کند بر ادعایی که نه آن را ثابت می کند و نه آن را نفی می کند و در واقع ساکت است و تنها به استبعاد اکتفا می کند مقدم است.)
دکتر صفری:
در مسایل تاریخی، لو کان لبان، مهم است.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
ابوریحان بیرونی آن را بان کرده است (نقل کرده)؛ هر چند شیخ مفید، اشاره ای به آن نکرده است.
حجة الاسلام صادقی:
تعبیر بیرونی هم صریح نیست.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
هرچند جمله بیرونی نیز واضح و مستقیم نیست و حدس و اضماری در آن وجود دارد و احتمالا منظورش حرم امام حسین(ع) باشد، ولی اصل مطلب را نفی نمی کند.
دکتر الله اکبری:
آیا در متون حدیثی شیعه روایتی داریم که ائمه(ع)، برای اربعین مراسم بزرگداشت گرفته باشند؟
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
چنین چیزی نداریم. مگر برای روز عاشورا چنین مجالسی برای آنان مرسوم بوده است؟ لو کان لبان در همه جا مستند نمی شود. در آن زمان، دستشان باز نبوده که هر کاری بخواهند انجام دهند. این موارد را با ادله و روایات دیگری می توان جبران کرد. مثلا امام رضا(ع) درباره روز عاشورا تصریح می کند که پدرم وقتی که روز عاشورا می شد روز حزن و بکائش بود؛ نه این که مجلسی داشته باشد. و صرف این که مجلسی نداشته باشد نیز دلیل بر نفی نمی شود.
دکتر الله اکبری:
از این شاهد می فهمیم که بزرگداشت عاشورا، امری ممدوح و سفارش شده است؛ امام معذور بوده و در خانه می گرفته و ما در مسجد و حسینیه برگزار می کنیم. مثل این را در بزرگداشت اربعین داریم؟
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
در مورد اربعین نیز آن چه وارد شده، زیارت است و زیارت از نظر فقهی، محمول بر حضور زائر نزد زیارت شونده است. این که زیارت را از دور بخوانیم به امید مطلوبیت است. اما اصل آن زیارت از نزدیک است. در روایت صفوان جمال هم نیامده که هر جا بودی امام حسین(ع) را زیارت کن؛ بلکه می گوید زیارت امام حسین(ع) در اربعین، که اشاره به زیارت از نزدیک دارد.
حرف بر سر این مطلب نیست که تاکیدی داشته اند که در شهرها مجلس اربعین گرفته شود. بلکه مساله اصلی این جاست که آیا جا دارد که ما یک چنین استبعادی در حد نفی کنیم؟ ما می گوییم انگیزه ای برای چنین استبعادی وجود ندارد. این مقدار، برای اثبات یک امر مستحبی برای روز اربعین در کربلا کافی است؛ حتی اگر خودش مستقیما موضوع را ثابت نکند لا اقل مانعی ندارد و احتمالش هست و بسیاری از فقها نیز برای چنین استحبابی بیش از این، طلبی ندارند.
دکتر صفری:
رفتن کاروان اهل بیت(ع) به شام را از کدام مسیر می دانید؟
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
اجمالش این است که این راه ها حدودا بیشتر از ده روز فاصله نبوده است اما تفصیلی وجود ندارد. این اجمال، معتبر است و شواهدی آن را تایید می کند و همین کافی است که تا ۲۰ محرم، ابن زیاد مشغول مقدمات کسب تکلیف درباره برخورد با ا هل بیت(ع) است. با توجه به این که در این زمینه نمی توانسته اقدام خودسرانه کند طبیعتا باید در این فاصله، نامه های ابن زیاد به دمشق رفته باشد و برگشته باشد. ظرف ده روز، این رفت و آمدها صورت گرفته و کسب تکلیف شده و در ۲۰ محرم کاروان به سوی شام حرکت کرده است که اول صفر به شام وارد شده اند. روز ورود را نیز بیرونی ذکر کرده است. نص عبارات، این گونه دلالت می کند و یکی دو مورد هم نیست. شما امکانش را پیدا کنید اما با این توجیه که چون امکانش برای ما واضح نیست و نمی توانیم تطبیق کنیم، نمی شود واقعیت تاریخی را منکر شد.
حجة الاسلام صادقی:
آیا نص شیخ مفید و شیخ طوسی این نیست که روز اربعین از دمشق راه افتاده اند؟
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
استظهار از عبارت شیخ طوسی، یَومَ وُرودِ حَرَمِ الحُسَینِ اِلَی المَدینة است. این مطلب نیز در مقام ارزیابی و سنجش با بقیه دلایل، منفرد می شود و بقیه این گونه نیست. بنابراین نمی تواند با بقیه دلایل مقابله کند.
دکتر الله اکبری:
اگر به حرف بیرونی استناد می کنید، همین بیرونی واقعه عاشورا را سال ۶۰ میداند؛ در حالی که خلاف واقعیت تاریخی است. اختلاف مامبنایی است. او نمی خواسته کتاب تاریخ بنویسد بلکه آن چه در میان مردم شایع بوده را نوشته است.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
ما هم همین اندازه به آن استناد می کنیم.
الله اکبری:
این مطلب، قابل استناد نیست؛ زیرا حرف یک مورخ نیست و از نظر ما اعتباری ندارد. مثل این است که من یادداشت برای خودم بنویسم و بگویم که در کوچه چه اتفاقی افتاد و مردم چکار کردند؟ در حالی که از واقعیت ماجرا خبر ندارم.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
این امر نزد شیعه، شایع بوده و امر منفردی نبوده است.
الله اکبری:
الان سندی داریم که شیعیان برای بزرگداشت اربعین مجلسی گرفته باشند؟
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
حالا اگر ۴۰ سال زودتر از بیرونی نوشته می شد مشکل حل می شد؟ تیسیر المطالب سید حسنی یمنی (م۴۲۴هـ.ق) نیز این مطلب را گفته است؛ در حالی که بیرونی متوفای ۴۴۰ هـ.ق است.
الله اکبری:
اگر این مطلب را مورخ بگوید، می پذیریم.
سوال یکی از حضار:
گفته شده که امام حسین(ع) مسافت از مکه به کربلا را ۲۰ روزه طی کردند؛ در حالی که مسافت بین مکه و کربلا بیشتر از مسافت کوفه به دمشق، از طریق دجله است.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
امام حسین در این سفر عجله نداشتند و آهسته حرکت می کردند و لذا عبید الله حر جعفی در مدت کمتری برای زیارت قبر امام حسین(ع) به کربلا رسیده است.
الله اکبری:
امام (ع) تا زمانی که با حر ملاقات نکرده، بخاطر نامه مسلم، انگیزه دارد. مسلم می نویسد: إذا بَلَغَکَ کِتابِی فَالعَجَل العَجَل. اگر شتاب نباشد پس دلیل ناتمام گذاشتن حج نیز بی معنا می شود.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
خبر حضرت مسلم در منزل زرود یا زباله یعنی منزل پنجمین به امام حسین(ع) رسید و از این جا تا کربلا، ۱۵ منزل باقی مانده و آن نامه قبل از رسیدن خبر حضرت مسلم است. تنها در این پنج منزل است که امام حسین(ع) با عجله حرکت می کند؛ آن هم با حساب کردن منزل تنعیم که الان در وسط شهر مکه قرار گرفته است. ضمن این که سید علی بن حسینی هاشمی بهبهانی کاظمینی، با شتر از مکه مکرمه تا کوفه، منزل به منزل راه امام حسین(ع) را رفته و در کتابی بنام «الحسین فی طریقه الی الشهادة» که دانشگاه بغداد برای همین، به او دکترای افتخاری داده، نوشته است. همچنین عبدالرحمن سائق الحاج که خبرش در مکاسب شیخ انصاری هم هست در کمتر از ده روز این مسافت را طی کرده است.
دکتر الله اکبری:
جهانگردانی نیز بوده اند که از این مسیر رفته اند و منزل به منزل و شهر به شهر را قید کرده اند و همه موارد را با جزئیاتش توصیف کرده اند؛ اما بیشتر از این مقدار بوده است.
حجة الاسلام و المسلمین یوسفی غروی:
آقای هاشمی بهبهانی هم چنین توصیفاتی دارد. البته این جهانگردان، ملاک نیستند؛ زیرا رحاله ها، کاروانی را انتخاب می کنند که خیلی عجله نداشته باشند؛ زیرا اگر عجله داشتند نقض غرض می شد. مقصدشان این است که وقت فراخی داشته باشند و توصیفات مذکور را صورت دهند.