سی و دومین و آخرین نشست تخصصی کلام امامیه در عصر حضور ائمه (ع) در سال تحصیلی جاری روز سه شنبه 31 اردیبهشت 1395 به همت معاونت پژوهشی جامعه الزهرا (س) در سالن جلسات مدیریت این مرکز برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی در این جلسه با جمع بندی مطالب گذشته، گروه کیسانیه را امتداد خشبیه معرفی کرد و واژه آن را ساخته دوره های بعد و توسط کسانی دانست که قصد داشتند اتهام به شیعه را پررنگ کنند. او بر این اعتقاد است که وجه تسمیه کیسان، ابوعمره رییس حرس مختار است و جریان مخالف شیعه تلاش می کند این فرد را پایه گذار این گروه بداند و شیعه را امتداد این جریان معرفی کند. وی هدف خود از طرح این مسایل را بیان این مطلب اعلام کرد که تشیع اعتقادی در زمان مختار در کوفه وجود دارد و امتدادش در مدینه است. محمد حنفیه به این اصول باور دارد؛ گرچه در روش سیاسی با افراد حاضر در کوفه همراه نیست.
وی در ابتدای جلسه به بازخوانی گوشه ای از مطالب جلسه گذشته پرداخت و گفت: گفتیم واژه کیسانیه ساخته دوره بعد است و ساخته کسانی است که خواستند اتهام به شیعه را پررنگ کنند. اینکه چرا واژه خشبیه منسوخ شد به این دلیل است که بزرگانی از اشراف به شیعه پیوسته بودند و دامنه تشیع گسترده شده بود و نمیشد به افراد بارز، خشبی گفته شود؛ این در حالی است که تا قبل از این افراد از طبقه پایین اجتماعی در این گروه جا داشتند. جریان مخالف کیسان را بزرگ میکند و از این جریان یک اسم میسازد و آن را بر این جریان غلبه میدهد. میخواهیم بگوییم تشیع اعتقادی در زمان مختار در کوفه وجود دارد و امتدادش در مدینه است و محمد حنفیه به این اصول باور دارد؛ گرچه در روش سیاسی با افراد حاضر در کوفه همراه نیست.
بحث ما در واژه خشبیه بهعنوان اولین واژهای بود که به اولین گروه اعتقادی در کوفه اطلاق شده است. شواهدی ارائه کردیم که واژه خشبیه از اول نهضت مختار بر این گروه اطلاق شده است. اشاره کردیم واژه سبایه بهصورت مترادف و علیالبدل بر این مجموعه اطلاق میشد و سبایه و خشبیه از بدنه عمومی جامعه شیعه ممتاز میشدند به تعبیر دیگر پدیده جدیدی در جامعه شیعه رخداده بود که معنای جدیدی را تلقی میکرد که گاه بهعنوان سبایه و گاه بهعنوان خشبیه از آن یاد میکردند.
گفتیم که این کلمه مانند ریشه واژه سبایه برای تحقیر از سوی مخالفان اختراع شد؛ با این تفاوت که سبایه دارای ریشهای قومی بود که حجازیان علیه قحطانیان بکار میبردند ولی واژه خشبیه دلالت قومی به این معنا نداشت بلکه دلالت قشری داشت و بر گروهی از جامعه شیعیان اطلاق میشد که ازنظر طبقه اقتصادی و اجتماعی پایینتر بودند.
در آخر نیز نکتهای را بهعنوان شاهد مثال بر معنای واژه خشبیه در مورد منصور بن معتمر آوردم. اتهام خشبی بر او وارد بود که اعتقادات خاص دارد. یکی از شواهدی که این واژه خشبی معنای خاص خودش را دارد تعبیری بود که زائده میخواست منصور بن معتمر را امتحان کند و از شگرد سؤال شرعی استفاده کرد.
زائده جزو اولین کسانی است که مرزبندی شیعی سنی را به معنای خاص خود در حدیث وارد کرد. منقول است که یکی از معیارهای مهم او برای نقل حدیث این بود که فرد ناقل، سب شیخین میکند یا نه؟ ازاینجهت روی حدیثی که از شیعیان با چنین ویژگی هایی نقل می شد بسیار حساس بود. یکی از شواهد آن این مطلب است: کسی نزد زائده میآید و میگوید فردی برای ما حدیث میگوید از او بپذیریم یا نه؟ از او پرسید: «امن اهل السنه؟» (شروع واژه اهل سنت از این دوره تاریخی است.) میگوید: از او بدعتی ندیدیم. دوباره سوال خود را تکرار می کند: آیا از اهل سنت است؟ میگوید: چرا اصرار داری از اهل سنت باشد؟ مردم از چه زمانی دستهبندی اهل سنت و غیر اهل سنت را پذیرفتند؟ زائده میگوید: از آن زمانی که شتم ابوبکر و عمر کردند.
زائده کسی است که بر روی مسئله شتم و برائت از شیخین بهعنوان یک معیار مهم حدیثی تأکید دارد. موارد متعددی وجود دارد که از دیگران جستجو میکند که اهل برائت است یا نه؟ در مورد سؤال فقهی او از منصور بن معتمر نیز همین مسئله جریان دارد.
شواهد بسیار متعددی داریم که در اواخر قرن اول واژه خشبیه بر این گروه خاص اطلاق میشود و مسئله رجعت و بدا بهعنوان یک معیار است. در منابع دسته اول تاریخی نشان میدهد در این دوره تاریخی خشبیه با این ویژگیهای اعتقادی جاافتاده است.
اغانی سه داستان کثیر عزه و خندق را میگوید. خندق، خشبی و از دوستان نزدیک طفیل بن عامر است. یکی از کسانی که به دست او شیعه میشود کثیر عزه است. ابونعیم اصفهانی وقتی حکایات مربوط به خندق را میگوید میگوید خندق از خشبیه بود و کثیر عزه را خشبی کرد. همه این شواهد برای این است که هیچ نشانه ای از واژه کیسانیه نه در زمان مختار بلکه تا سالها پس از مختار نبود و تنها نام «سبایه» و «خشبیه» و «الشیعه المتمنیه» بکار برده میشده است. این در تحلیل وضعیت تشیع در این دوره بسیار مهم است.
نظریه مخالف چیست؟ کسانی مانند خانم وداد القاضی کیسانیه را به کیسان ابو عمره برگرداندهاند و خواستهاند نشان دهند که جریان شیعه برخاسته از حرکتی است که توسط کیسان ایرانی تشکیلشده است و این، غیر از جریان عمومی شیعی است که سران آن، اعراب بودند.
ادعای ما این است که کیسانیه ازنظر معنا هیچ تفاوتی با خشبیه نمیکند بلکه واژهای است که جانشین خشبیه میشود؛ یعنی هرچه زمان از بعد از حرکت مختار بخصوص بعد از فوت محمد حنفیه میگذرد دامنه خشبیه تنگ تر میشود و کیسانیه جایگزین آن میشود. این اتفاق در اوایل قرن دوم و با کمی تسامح در اواخر قرن اول افتاده است.
دکتر صفری: نظریه رقیب این است که کیسانیه یک سازمان مخفی است ولی خشبیه لایههای اجتماعی دارد.
این مطلب صحیح نیست و همه اینها در حد حدس است و شواهد تاریخی ندارد.
دکتر صفری: پس ابوهاشم بر چه چیزی سوار شد؟
او بر حرکت اطراف محمد حنفیه سوار شود. آن چیزی که بهعنوان حرکت اجتماعی وجود دارد محمد حنفیه و یاران او هستند. اینها هستند که بعد از شکست قیام مختار اطراف محمد حنفیه را میگیرند و ابوهاشم بر این جریان سوار میشود. قرائن تاریخی نشان میدهد که کسانی که در نصیبین هستند کاملاً با محمد حنفیه مرتبط هستند و اینها همان خشبیه هستند و امامت محمد حنفیه، مهدویت، غیبت، رجعت، وصایت و خلافت بالفصل را برای امام علی (ع) قبول دارند.
ابن سعد وقتی داستان گرویدن کوفیان به محمد حنفیه را نقل میکند از تعبیر خشبیه استفاده میکند و نام این افراد مشخص است. خشبیه یک گروه سازماندهیشده پس از قیام مختار نیست. اینها همراه با مختار هستند و بهتدریج مشخص میشود که اعتقادات خاص دارند. اگر کسی بگوید خشبیه گروه مخفی سازماندهی شده هستند باید دلیل بیاورد. ما معتقدیم اینها امتدادات فکری همین گروه خاص از شیعه هستند.
نسبت بین کیسانیه و خشبیه چیست؟
اگر کسی بخواهد بین این دو گروه فرق بگذارد باید به دو چیز توجه کند:
1- نشان دهد ازنظر اعتقادی بین این دو گروه اختلاف روشنی وجود دارد.
2- نشان دهد همزمان این دو واژه برای دو گروه بکار برده میشود.
من ندیدم کسی بگوید که کیسانیه سازمان مخفی بوده است.
دکتر صفری: نظر خانم وداد القاضی چیست؟
او نیز چنین چیزی نمیگوید. او میگوید قبل از ورود مختار جریان تندرو در کوفه هستند و سبایه نام دارند و همینها خشبیه هستند. نهایتاً ایشان وجهتسمیه واژه کیسانیه را کیسان میداند و ما نیز قبول داریم؛ و معتقد است مرگ کیسان معلوم نیست ولی اینکه گروه سری باشد در تاریخ چنین چیزی نداریم. از حرکت مختار تا سال 81 که فوت محمد حنفیه است که حدوداً 15 سال است هیچ نشانهای از حرکت موازی با حرکت محمد بن حنفیه دیده نشده است و هرچه از خشبیه یاد میکنند یا عنوان کیسانیه میزنند بر همین گروه است.
فرقه نویسان هیچ فرقی میان مختاریه و کیسانیه و خشبیه نگذاشتند و با همه این واژهها از یک گروه یادکردهاند. عنوان مشیر آن برای گروهی است که در حربیه و کربیه و گروههای دیگر کیسانیه امتداد پیدا میکنند هرچه مراجعه میکنیم هرچه نقلها به دوره مختار نزدیک میشود واژه خشبیه است و هر چه از زمان مرگ محمد بن حنفیه دورتر میشویم واژه کیسانیه پررنگتر میشود. همهکسانی که تاریخ این دوره ر نوشتهاند فرقی میان این دو نگذاشتهاند.
از حدود سال 100 دو اتفاق میافتد:
1- بهتدریج سبایه بر یک اندیشه غالیانه شیعی اطلاق میشود و این معنای جدید سبایه که امروز در کتابهای فرق میبینیم که منسوب به عبدالله بن سبا است از این دوره شروع میشود. تا قبل از این دوره هر وقت نام سبایه میآمد همان معنای قومی یعنی یمنیها را داشت. از این دوره به بعد است که سبایه معنای غالیانه شدید پیدا میکند و از واژه خشبیه جدا میشود و تلاش میکنند داستانپردازی کنند و سبایه را به عبدالله بن سبا وصل کنند. پس در این دوره سبایه به خط غلو تبدیل میشود درحالیکه قبل از اعتقادات شیعه را داشتند.
2- واژه خشبیه بهسرعت از بین رفت و جای خود را به واژه کیسانیه داد. این سؤال پیدا شد که کیسانیه از کجا آمد؟ نیازمند تحلیل تاریخی است. علت متأخر بودن این واژه همین ابهامی است که در وجهتسمیه آن وجود دارد یعنی محققان و مورخان تا امروز نتوانستند در این مورد بهاتفاق نظر برسند. بلکه احتمالاتی که از قرن سوم در کتب در مورد کیسانیه دادهشده است هنوز در بین محققان وجود دارد. دلیلش این است که مورخ وقتی دیده است که کیسانیه جای خشبیه و سبایه قرارگرفته است دچار حیرت شده است. برای مورخ ما مسلم است کیسانیه چیزی غیر از مختاریه و خشبیه نیست ولی اینکه چرا کیسانیه نامیده شده است محل ابهام است. همین ابهام نشان میدهد برخلاف چیزی که گفته میشود این واژه از همان اول بر این گروه نامیده شده است اگر اینگونه بود از همان اول به آن کیسانیه میگفتند. همینکه مورخان نتوانستهاند وجهتسمیه آن را پیدا کنند نشان میدهد که این واژه در دورههای بعد جعل شده است.
در کتب مختلف احتمالاتی را ذکر میکنند. بیشترین چیزی که احتمال دادهشده است که کیسان اسم مختار است زیرا میبینند مختاریه تبدیل به کیسانیه شد. چه کسی رهبری این جریان را میتواند داشته باشد؟ همین مختار است پس باید بگوییم اسم مختار، کیسان است. داستان درست کردند که وجهتسمیه کیسان چیست؟ یکی اینکه تسمیه است و به داستان معروفی که مختار در دامان پیامبر بود برمیگردد. عدهای گفتند کیسان لقب مختار است. عدهای گفتند چون غلامی داشت که نامش کیسان بود و مختار را به اسم غلامش خواندند. عدهای نیز میگویند مختار تحت تربیت کیسان غلام امام علی (ع) بوده است و او بوده است که مختار را تحریک کرده است. این بیپایه است زیرا چنین شخصی در صفین کشته شده است. همه این وجهتسمیهها بیپایه است.
چرا این احتمالات در ذهن مورخ میآید؟ محقق میبیند واژه کیسانیه که باید بر رهبر این گروه اطلاق شود چه مناسبتی با رهبر این گروه دارد؟
دکتر صفری: مورخان نامی از کیسانیه نبردهاند و این واژه از فرقه نویسان است.
این دستهبندی در بین مورخان نیز وجود دارد. اصلاً همانطور که عرض کردیم در کتب مورخان و منابع دسته اول نامی از کیسانیه مشاهده نمیشود. تنها چیزی که مورخان به ما میگویند که کیسان رئیس حرس مختار است ولی اینکه واژه کیسان اشاره به همین فرد دارد مورخان نگفتهاند. اساساً کیسانیه را بیشتر جریان شناس ها آوردهاند؛ زیرا میخواستهاند دستهبندیهای بعدی را نشان دهند.
علت پیدا کردن چنین وجهتسمیههایی این است که فکر میکنند این پدیده و این گروه عظیم باید تحت تأثیر یک شخصیت بزرگ باشد.
یک احتمال سوم این است که کیسانیه منسوب به کیسان ابو عمره است. اشکال آن این است که چگونه ممکن است نهضتی که قبل از مختار وجود دارد و در بین آنها صحابی پیامبر دیده میشود تحت تأثیر کیسان این قیام را شکل دادهاند. اینکه عدهای به دنبال دو وجهتسمیه دیگر رفتهاند به خاطر این است که انتساب کیسان به کیسان ابو عمره ازنظر تاریخی درست نیست و منطقی نیست درزمانی که خود مختار رهبر گروه و همچنین محمد حنفیه حضور دارد این گروه بنام کیسان شناخته شود. محقق ما نمیتواند بپذیرد که این واژه در آن زمان شناختهشده بوده است.
این سه احتمال در بین محققان وجود دارد؛ زیرا شواهد روشنی از یکی غیر از دیگری نمیتوان آورد.
گره قضیه زمانی باز میشود که بگوییم این واژه در دوره بعد اختراع شده است و وجهتسمیه آنهمان کیسان ابو عمره است و هدفشان نیز این است که این قیام را متهم به موالیان کنند؛ یعنی یک گروهی خشبیه را با کیسان ابو عمره پیوند زدند. در آن زمان این اتهام از ناحیه مخالفان جا داشت.
سؤال: بر این مطلب قرینه تاریخی دارید؟
این قسمت حدس است؛ زیرا هیچ شاهد دیگری وجود ندارد.
مسلمات فرضیه
1- کیسانیه حدود سال 100 هجری توسط مخالفان اطلاق میشود.
2- هیچ وجه تسمیهای برای کیسانیه جز کیسان ابو عمره نیست.
3- کیسان ابو عمره در این دوره یک شخصیت بدنام شده است. یک موالی خشن غارتگر و نابودکننده عرب که تبدیل به ضربالمثل شده بود. جریان مخالف کیسان ابو عمره را بزرگ میکند و در تواریخ اولیه هیچ نقش مهمی از کیسان ابو عمره ذکر نمیشود. قیام مختار در منابع تاریخی روزشمار دارد و شخصیتهای مهم آن قیام مشخص هستند. در میان آنها کیسان نقش قابلتوجهی ندارد. کیسان تنها رئیس حرس است و مسئول امنیت شهر است. همهچیزی که به کیسان نسبت میدهند کشتن دو یا سه نفر از قاتلان امام حسین (ع) است. البته فرد بارزی است که قیام مختار حضور دارد ولی اینکه او را در حدی بدانید که این حوادث به او نسبت دادهشده باشد در تاریخ نیست. اگر بود باید ابتدا نام کیسانیه میآمد و حتی او را رهبر خشبیه مینامیدند. او ازنظر اعتقادی نیز درجه اول نیست؛ یعنی هیچ کجا نگفتهاند که او دارای چنین اعتقاداتی بوده است. او تنها یک شخصیت اجتماعی سیاسی آنهم درجه دوم است. برخی حوادث در تاریخ آمده است که بهدروغ به ابو عمره نسبت دادهشده است؛ مثلاً خانهها را آتش میزد یا اموالش را غارت میکرد. همچنین ضربالمثل ساختهاند که اگر کسی دچار مصیبتی میشد میگفتند ابو عمره به او زده است. بیشتر قاتلان امام حسین (ع) به دست عبدالله بن کامل کشته شدند و اگر این ضربالمثل واقعی بود باید به نام او میبود نه ابو عمره. درحالیکه میبینید عبدالله بن کامل در منابع تاریخی شخصیتی خوشنام است و ابو عمره بدنام شده است.
این سه شاهد را کنار هم بگذاریم کاملاً مشخص است که واژه کیسانیه در دورههای بعد اختراع شده است.
دکتر صفری: فرضیه رقیب این است که کیسانیه بعد از مختار به سازمان مخفی تبدیلشده است. شاهدش انسجام آنها و ارتباط با ابوهاشم است که ابوهاشم بر این موج سوار میشود. اگر اعتقادات خود را ابراز میکردند دستگیر میشدند. سال 100 که ابوهاشم از دنیا میرود این جریان به دوشاخه سیاسی و اعتقادی تقسیم میشود و مانند یک ظرف دربسته منفجر میشود و به جامعه وارد میشوند. به این صورت است که مردم آنها را میشناسند و میدانند که چه کسانی مؤثر بودهاند. ازجمله نامهایی که مطرح میشود کیسانیه است و آن عقایدی که مخفی بوده است در میان مردم ظاهر میشود.
سازمان مخفی بودن نیاز به شاهد دارد علاوه بر اینکه ابوهاشم از جریان اطراف محمد حنفیه استفاده کرد. بعد از قیام مختار، چهار هزار نفر دور محمد حنفیه جمع شدند. این مطالب هیچ ارتباطی با شواهد تاریخی ندارد. این گروه سربسته نیستند. چرا مخالفان به آنها حساس باشند؟
دکتر صفری: شواهدی که شما میآورید در حد دو سه مثال است و چیزی که من میگویم به سازمان میخورد.
سازمان هیچ مبنایی ندارد.
دکتر صفری: ابوهاشم چکار میکند؟
رهبر مذهبی سیاسی است.
دکتر صفری: شاگردانش چه کسانی هستند؟
همان کسانی که اطراف محمد بن حنفیه بودهاند.
دکتر صفری: اسم آنها در تاریخ آمده است؟
نام همه آنها با مشخصات در تاریخ آمده است. در گذشته گروهها با رهبر آنها شناخته میشدند.
بعد از ابوهاشم اساس حرکت او علنی است که بعداً در حیات امام سجاد (ع) خواهم گفت.
ما در دورهای زندگی میکنیم که حاکمیت و خلافت دچار بحران مشروعیت است. خواهم گفت که عبدالملک مروان با این جامعه چه کرد؟ او یکبار دیگر خلافت بنیامیه را از نو میسازد. برای آنها مسئله امامت و وصایت و رجعت و مانند آن اهمیتی ندارد. او با شیعه مواجه نیست. در سال 82 که محمد حنفیه فوت کرد دیر الجماجم بزرگانی از تابعین و قراء با او مقابله کردند. عبدالملک مروانی که در این دوره با زحمت زیاد توانست بنیامیه را زنده کند اعتقادات شیعه برایش اهمیتی ندارد تا بخواهد با صاحبان این اعتقاد برخورد کند و به همین دلیل مخفی بودن سازمان دلیلی ندارد.
واقعیت تاریخی این است که محمد بن حنفیه علیرغم میل به حکومت، حواسش به شرایط زمان است برخلاف مختار که وارد جنگ سیاسی میشود قدرت خود را حفظ میکند. شیعیان نیز به او چشم دارند و به اعتبار او است که با مختار همراهی میکنند. بعد از شکست مختار عقبه شیعه به محمد حنفیه گرایش پیدا میکنند. این بهعنوان واقعیت تاریخی وجود دارد و محمد حنفیه وارد معامله با عبدالملک مروان میشود و میگوید که تو کاری به یاران من نداشته باش با تو صلح میکنم. در آخر عمر محمد حنفیه چهار هزار نفر تا هفت هزار نفر اطراف او داریم.
سؤال: این تعداد مربوط به قبل از بیعت محمد حنفیه است و برای بعدازآن شاهد میخواهد.
قرائن تاریخی مربوط به بعد از فوت محمد بن حنفیه نیز هست. جمعیت بزرگی بودند که به ابوهاشم پیوستند. همراهی به معنای داشتن ارتباط با محمد حنفیه است. البته بهتدریج جریانی از اینها ملحق به امام سجاد (ع) میشوند ولی بدنه جامعه شیعه همچنان گرایش به محمد حنفیه دارند.
دکتر صفری: اگر میخواهید بحث سازمان را نفی کنید باید کسانی را پیدا کنید که در دوره نامگذاری خشبیه به کیسانیه دارای همان اعتقادات باشند و بهعنوان پیروان کیسانیه نیز نامیده میشدند.
شما باید دلیل بر سازمان بودن این گروه بیاورید و کیسانیه یک گروه خاصی از آنها هستند. شما دلیلی ندارید.
دکتر صفری: دلیل داریم. همین انسجامی که این سازمان دارد و ابوهاشم از آن استفاده میکند یکی از دلایل آن است.
اصلاً انسجامی وجود ندارد و جامعه شیعه است. مگر محمد بن حنفیه و مختار بر چه چیزی سوار شدند؟
سؤال: در منابع تاریخی هیچ اطلاعاتی در مورد محمد حنفیه بعد از بیعتش با عبدالملک مروان نداریم.
نباید داشته باشیم چون تا قبل از آن محمد بن حنفیه یک رهبر معارض است و بعد از بیعت دیگر رهبر معارض نیست و تبدیل به رهبر مذهبی میشود علاوه بر اینکه او معتقد است دولت اهلبیت خودش ظاهر میشود و نیازی به خونریزی ندارد. تا قبل از اینکه عبدالملک مروان ظاهر شود سروکارش با عبدالله بن زبیر است و امید دارد که آن دولت محقق شود. وقتی عبدالملک ظاهر میشود به ایدئولوژی خودش برمیگردد که من وظیفه قیام ندارم و وقتی بیعت کرد از رهبر معارض به رهبر دینی تبدیل میشود. انتظار دارید تاریخ از رهبر دینی چه گزارشی بدهد؟ آیا این را دال بر این میگیرید که سازمان زیرزمینی بوده است و محمد حنفیه و یارانش کار مخفی میکردند؟
دکتر صفری: دیدار ابوهاشم با محمد بن علی را قبول دارید؟
این دیدار مربوط به سال 96 است.
دکتر صفری: شما سالهای 90 تا 100 هجری را بررسی میکنید و این دیدار مربوط به سال 96 است. زمانی که ابوهاشم میبیند که مرگ او نزدیک است کل سازمان را در اختیار محمد بن علی قرار میدهد؛ یعنی اسامی نقبا را در اختیار او قرار میدهد. اینها در کتابهای تاریخی هست.
این مطالب در کتاب تاریخی نیست. مسئله روشن است. یک جامعه شیعی شکلگرفته است و رهبری دارد. اگر سازمان به این معنا است که جهتگیری سیاسی دارند و نسبت به حاکمیت موضع دارند اینگونه هست.
دکتر صفری: یعنی در حال تلاش برای برپایی حکومت هستند.
بر فرض که چنین هم بگوییم ربطی به سازمان سری ندارد. خوارج نیز در همین دوره همکاری میکنند.
دکتر صفری: فعالیت خوارج نیز علنی نیست.
هیچ دلیلی نداریم. این دوره تاریخی حاکمیت گروههای مخالف است و یکی از این گروهها شیعه است. علاوه بر اینکه این مسئله چه ارتباطی با واژه کیسانیه دارد. این واژه هرجا اطلاق شده است دقیقاً بر همان کسانی اطلاق شده است که به آنها خشبیه گفتهاند.
سؤال: در منابع داریم که خشبیه رفت و کیسانیه آمد که نشان میدهد جوهره هر دو با هم متفاوت هستند. به نظر میرسد کیسانیه واژه عامی است که تمامی گروههای دیگر را در برمیگیرد و با خشبیه متفاوت است.
ما در این زمینه باید به چه کسی مراجعه کنیم و معنای واژه کیسانیه را دریابیم. یکی از معیارهای ما مراجعه به فرقه شناسان قرن سوم است. مقالات الاسلامیین وقتی کیسانیه را معرفی میکند با همان اعتقادات قول به نصب، وصایت بلافصل و … معرفی میکند. واژه تاریخی است. تصور کنید محمد بن حنفیه فوت کرده و ابوهاشم رهبر این جریان شده است. اعتقاداتی دارد و کسی است که اخبار سبایه را جمع میکند. در این دوره به این گروه کیسانیه میگویند. ده منبع از فرقه شناسان را به شما نشان میدهم که همه کیسانیه را همان مختاریه معنا کردهاند.
دکتر صفری: این را قبول داریم ولی معتقدیم تا زمانی که فعالیت خود را آشکار نکردند شناخته نشدند.
کیسانیه اسم است. واقعیت را که میشناختند. شما یک قرینه تاریخی بیاورید که بگویند ما نمیدانستیم این گروه چیست؟
دکتر صفری: مرگ ابوهاشم چه تحولی در کیسانیه ایجاد کرد؟
فقط ایجاد شعبه کرد.
دکتر صفری: این افراد شناختهشده نیستند.
اسامی اینها در تاریخ وجود دارد.
دکتر صفری: سلف کربیه چه کسانی هستند؟
سلف این گروه خود کیسانیه هستند. کربیه گروهی از کیسانیه است که در یک مقطع تاریخی انشعاب میکند. مگر قرار است منشأ هر خط غلوی را در عالم پیدا کنیم؟ بین شیعهای که اعتقاد به عصمت و علم ویژه امام و خصوصیات دیگر او دارد یک نفر نیز پیدا میشود و فضایل امام را میشنود و غلو میکند. غلو هیچ ارتباطی با کیسانیه ندارد.
دکتر صفری: از سال 100 به بعد یک غلو بسیار افراطی در کوفه میبینیم که هیچ پیشینهای ندارد و یک نوع جهش محسوب میشود. این غلو از چه چیزی ناشی میشود؟ این مطلب با این تحلیل که گفتیم وقتی کیسانیه شکست میخورد و سازمانشان در هم میپیچد و در جامعه پخش میشوند سازگار است. اینها در سازمان، غلو داشتند.
این مطلب هیچ شاهد تاریخی ندارد. اینها گروه مشخصی هستند و ارتباطاتی دارند. بین اینها یک نفر نیز پیدا نمیشود که غلو داشته باشد. توجه کنیم سابقه غلو در زمان خود مختار است. سه نفر در کوفه قائل به الوهیت امام علی (ع) هستند. ارتباط با مختار نیز دارند. عرض ما این بود که ازنظر تاریخ هیچکس نه گزارش و نه جمع تاریخی به این صورت ارائه داده باشد که کیسانیه یک گروهی غیر از گروه زمان مختار باشد. تمام اینها هرچه گفتهاند آنها را مختاریه میدانند. اشعری آنها را «کیسانیه خلص» میداند.
نکته مهم این است که از زمانی که کیسانیه اطلاق میشود بر همه این گروهها اطلاق میشود؛ یعنی شخصیتهایی هم که قبلاً به نام خشبیه نامیده میشوند کیسانیه نام میگیرند. اگر به رجال کشی مراجعه نمایید تمام کسانی که در منابع قبلی به نام خشبیه معروف هستند را کیسانیه میداند. در التنبیه و الرد که گزارش قرن سومی در آن وجود دارد درست در همانجایی که اشعری میگوید کیسانیه، او آنها را خشبیه میداند؛ یعنی کاملاً علیالبدل استفاده میشود. کسی که دارای این ویژگیهای اعتقادی که قبلاً مجموعه آنها را بیان کردیم نباشد کیسانیه نیست.
جمعبندی:
گفتیم واژه کیسانیه ساخته دوره بعد است و ساخته کسانی است که خواستند اتهام به شیعه را پررنگ کنند. اینکه چرا واژه خشبیه منسوخ شد به این دلیل است که بزرگانی از اشراف به شیعه پیوسته بودند و دامنه تشیع گسترده شده بود و نمیشد به افراد بارز، خشبی گفته شود؛ این در حالی است که تا قبل از این افراد از طبقه پایین اجتماعی در این گروه جا داشتند. جریان مخالف کیسان را بزرگ میکند و از این جریان یک اسم میسازد و آن را بر این جریان غلبه میدهد. میخواهیم بگوییم تشیع اعتقادی در زمان مختار در کوفه وجود دارد و امتدادش در مدینه است و محمد حنفیه به این اصول باور دارد؛ گرچه در روش سیاسی با افراد حاضر در کوفه همراه نیست.