جامعه شیعه نیز از قاعده کلی دیگر گروه های اسلامی، که بنا به دلایل و شرایط مختلف از درون گرفتار انشعابات فکری و عقیدتی میشدند مستثنی نبود. آغاز تفرق شیعی را میتوان پس از شهادت امام حسین(ع) دانست که ادامۀ و استمرار آن در زمان دیگر ائمه(ع) جریان داشت. بعضی از این جریانات که از بنیان ضعیفتری برخوردار بوده در کوتاه مدت مضمحل و یا کمرنگ میشدند، برخی نیز به دلیل اقتضائات زمانی و مکانی خاص از پایداری بیشتری برخوردار میشدند. زمان امام رضا(ع)، به دلیل اینکه جریانهای فکری و فرقه های شیعی از نظر کمی و کیفی در اوج خود قرار داشتند فضای پرتحرکی ایجاد شده بود. در این دوران جریان هایی چون غلات، مفوضه و… و فرقه هایی چون امامیه زیدیه، اسماعیلیه، فطحیه از دوره های قبل به این دوره رسیده بودند و نیز فرقۀ نوپدید واقفیه، مقارن امامت امام رضا(ع) و پس از شهادت امام کاظم(ع) شکل گرفته بود. طبیعی به نظر میرسد که امام رضا(ع) به عنوان امام و سکاندار تشیع اصیل، نسبت به فضای موجود بی تفاوت نبوده بلکه به سان دیگر ائمه معصومین(ع)، رسالت اصلی خویش در هدایت و نجات جامعه میدید که در این راستا تلاش خود را در سه محور هدایت منحرفان، پیشگیری از به دام افتادن دیگران، و حفظ کیان تشیع اصیل متمرکز ساخت.
این نوشتار در پنج فصل و به روش کتابخانه ای، با استفاده از منابع موجود به صورت توصیفی و تحلیلی، به شناسایی جریان های مذکور، و نحوه مواجهه امام رضا(ع) با هریک از آنها، به فراخور تأثیر آن در جامعه اسلامی و شیعی پرداخته است. از جمله میتوان شدت عمل و نحوه مبارزه امام(ع) با جریان غلو و پدیده واقفیه را با انعطاف آن حضرت در مقابل جریان بی خطر یا کم خطری چون فطحیه مقایسه نمود.