چکیده
امام کاظم – علیهالسّلام - از یک طرف با سلطه و اختناق سیاسی عباسیان روبهرو بود و از طرف دیگر، افتراقات و دیدگاه سیاسی شیعیان و ظهور و بروز مذاهب مختلف فکری و کلامی، شرایط پیچیدهای را در جامعهی اسلامی به وجود آورده بود. مبنای اندیشهی سیاسی امام، همچون پدران بزرگوارش؛ باور به تشکیل حکومت دینی بر پایهی حاکمیت الهی و نه انسانی، و نفی حاکمیتهای خاندانی، قبیلهای و قومی بود.
بر این مبنا بود که امام موضعگیری میکرد و به بیان مواضع سیاسی برگرفته از قرآن و سنّت حضرت رسول – صلی الله علیه و آله – که در تعارض با ماهیت خلافت عباسیان بود، میپرداخت و در عین حال از تقابل آشکار سیاسی در برابر خلفای عباسی پرهیز میکرد امّا این کنارهگیری از مواجهه با عباسیان، مانع از اتّخاذ مواضع اصولی و بیان معارف و ترویج فرهنگ ناب سیاسی اسلامی نمیشد.
به همین دلیل هم، هارون، خلیفه عباسی که مواضع و دیدگاههای آن حضرت را در تقابل با مشروعیت و مقبولیت خلافت خاندان عباسی میدید، ایشان را زندانی کرد و سرانجام به شهادت رساند. انشعابات فرقهای این دوره، ظهور و بروز مذاهب مختلف فقهی و کلامی و مباحث فکری و کلامی، مشکل دیگری بود که اتحاد و یکپارچگی شیعیان را تهدید میکرد.
از این رو امام متناسب با این شرایط، سیاستهای فرهنگی خود را سامان داد.
به گونهای که ایشان با مجاهدت خویش و کمک شاگردانش توانست شبهاتی که از سوی جریانات فقهی، کلامی و تفسیری ایجاد شده بود، مرتفع نموده و راه روشنی را فرا روی جامعهی اسلامی بگشاید.
با توجه به وجود دانشمندان عالم و متعهد فراوان گردِ امام، سازماندهی و اعزام آنان به شهرهای مختلف و ارجاع شیعیان در موارد گوناگون به ایشان و…، حضرت توفیقات بیشتری را نسبت به پدر و جد بزرگوارشان در جهت اشاعه و گسترش فرهنگ اسلام ناب، نشر احادیث و معارف اهلبیت کسب نمود که در این تحقیق با مستنداتی به اثبات این موضوع پرداخته شده است. روش تحقیق در این پژوهش روشی توصیفی – تحلیلی است.