آقای دکتر نعمت الله صفری فروشانی روز یکشنبه 18 مهر 95 در برنامه راهی به روشنایی شبکه چهار سیما به ارائه تعریفی از «حسین (ع) تاریخی» پرداخت و راه حل پاسخ به بسیاری از شبهات را معرفی این تصویر از امام حسین (ع) دانست و در این زمینه بر مطالعات روش مند تاکید کرد.
آقای دکتر مالک شجاعی جشوقانی به عنوان کارشناس مجری، در این برنامه حضور داشت و سوالات خود را از مهمان برنامه مطرح می کرد.
آقای دکتر صفری عضو هیات علمی جامعه المصطفی، مدیر دانشنامه اهل بیت (ع)، دانشنامه زن مسلمان و صاحب تالیفات متعدد در رشته تاریخ اسلام و تاریخ اهل بیت (ع) هستند.
در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید:
سؤال: در مورد امام حسین (ع) آثار مختلفی از منظرهای گوناگونی نوشته شده است و حتی چند کتاب داریم که به کتابشناسی ایشان پرداختهاند. امروز اگر از شما بهعنوان پژوهشگر حوزه تاریخ اهلبیت سؤال کنند که چه ضرورتی دارد مجدداً بازخوانی معاصری از امام حسین (ع) داشته باشد سرفصل وار بفرمایید.
در تائید فرمایش حضرتعالی باید بگویم که شاید در مورد هیچ شخصیتی مانند امام حسین (ع) کتاب نوشته نشده باشد؛ چه از سوی شیعیان چه از سوی غیر شیعیان. این کتابها با رویکردهای مختلفی نگاشته شده است. اولین نکته در ضرورت بازخوانی این مطالعات این است که این همه کتاب، نتوانسته حق امام حسین (ع) را ادا کند. ما هنوز با این مطالعات به ده درصد ازآنچه که در تاریخ اتفاق افتاده است نرسیدهایم. یکزمانی طراحی پایاننامهها و رسالهها و موضوعات مقاله در مورد امام حسین (ع) را انجام میدادم دیدم چقدر جای خالی آنها احساس میشود. همه اینها را که رویهم بریزیم شاید صفحات کمی را دریابیم که امام حسین (ع) را معرفی کرده باشد.
آنچه میتوانم بر آن تکیه کنم این است که اگر سیر مطالعات حسینی را در طول تاریخ بهویژه از ناحیه شیعیان پی بگیریم شاید به این نکته اسفناک برسیم که در طول تاریخ بجای اینکه کمکی به شناخت شخصیت واقعی امام حسین (ع) بکنند غبارهایی روی این شخصیت تل انبار کردهاند؛ بهگونهای که به دست آوردن جوهر اصلی برای ما بسیار مشکل است و اگر تلاش کنیم این غبارها را کنار بزنیم ممکن است با ندای مخالفی از درون خودمان مواجه شویم و همین مسئله ما را به این نتیجه میرساند که امام حسین (ع) ظرفیت فراوانی دارد که هنوز شناخته نشده است و نیاز به کارهای روشمند و تحلیلی برای شناختن ایشان احساس میشود.
بهعبارت دیگر ما یک حسین تاریخی داریم؛ یعنی حسینی در تاریخ بوده و عملکرد و مبانی و اهدافی داشته است که از راههای مختلفی میتوانیم بشناسیم؛ یکراه از طریق گزارشهای تاریخی و راه دیگر از طریق گزارشهای روایی است. مهمترین راه این است که امام حسین (ع) را از زبان خودشان و ائمه دیگر بشناسیم. ما کمتر به این حسین تاریخی پرداختهایم و یک حسین دیگر، حسین مصنوع و ساختگی است؛ حسینی که طبق آنچه در ذهن صلاح تشخیص میدهیم؛ مثلاً فکر میکنیم امام حسین (ع) باید کارکردهایی داشته باشد و باید چیزی بگوییم که خوشایند جامعه مقطع زمانی خودمان باشد. این حسین مصنوع باعث شده است که حسین تاریخی در لایههای سنگینی از غبار بماند.
حسین تاریخی صفات بسیار جالبی دارد؛ مثلاً حسین مصلح، حسین عادل، حسین عامل، حسین مطیع، حسین مقیم الصلاه، حسین معطی الزکاه و حسین موقن. این صفات در فرمایش خودشان است. ایکاش هر سال را به یکی از این صفات اختصاص میدادیم و روی آن متمرکز میشدیم و سعی میکردیم آن صفت را در جامعه برای یک سال نهادینه کنیم. چه ظرفیت عظیمی بود؟ خوشبختانه اکنون تلاشهای خوبی در زمینهٔ معرفی حسین تاریخی صورت گرفته است.
پس حسینی تاریخی مدنظر ما است؛ نه آن حسینی که برای خودمان ساخته این که طبق کارکردهای غیرواقعی که فکر میکردیم در مواقع خاص به دردمان میخورد.
سوال: برخی روایتها در مورد امام حسین (ع) گزینشی استفاده شده است. بخشی از این تحقیقات امام حسین (ع) را به مباحث احساسی تقلیل میدهد و چهره خاصی از ایشان نشان میدهد. باید کلیت قیام حسینی دیده شود. برای اینکه ورود تفصیلیتری به بحث، باید بپرسیم چه رویکردهایی در بحث پژوهشهای عاشورایی تا امروز وجود داشته است؟
همچنان که در جای دیگری اشاره کردهام رویکردشناسی بخصوص در مطالعات حسینی بحث جدیدی است که بحث معرفت درجه دو ماست و در جایی مکتوب نشده است و لازم است کار زیادی روی آن شود. منابع معرفت حسینی سه منبع مهم است: روایات، کلام و تاریخ. رویکردهایی که در مطالعات حسینی وجود داشته است بستگی به این سه نوع منبع و تأثیر آنها دارد؛ یعنی ممکن است یکی از این نگاهها بر دیگری غلبه داشته باشد که اگر غلبه بر کلام باشد میگوییم رویکرد کلامی و همینطور اگر غلبه بر روایات باشد به آن رویکرد روایی و اگر غلبه بر تاریخ باشد رویکرد تاریخی نامیده میشود.
ممکن است برخی از رویکردها ترکیبی باشند و این ترکیب را در همهجا نمیتوانیم نشان دهیم؛ مثلاً رویکرد روایی کلامی نیازی به استقلال ندارد و بهنوعی باهم تداخل دارد و برای این ترکیب شاید نتوانیم مثالی بزنیم. به یک نوع مطالعات مشخص تاریخی کلامی و مطالعات کلامی تاریخی میرسیم؛ بنابراین 3 رویکرد اصلی میتوانیم داشته باشیم: تاریخی کلامی روایی، تاریخ کلامی و کلامی تاریخی.
سؤال: اگر از ما بپرسند که این رویکردها چه تفاوتی باهم دارند؟ چه پاسخی داریم؟
تفاوت این رویکردها در هدف آنها است. بررسی میشود که چه هدفی باعث میشود یک شخصی رویکرد کلامی پیدا کند؟ مثلاً یک متکلم در پی اثبات یک مبنای کلامی در مورد امام حسین (ع) است. یک راوی درصدد اثبات آن چیزی است که در روایات درباره امام حسین (ع) آمده است. او یک نگاه حداکثری در مورد روایات دارد؛ مثلاً بحث خلقت نوری و روایاتی که در مورد واقعه آمده است با همه جزئیات آن؛ اما هدف رویکرد تاریخی بیشتر کشف است و میخواهد بداند درواقع چه اتفاقی افتاده است؟ و آیا اصولاً دسترسی به عینیت تاریخی داریم یا نه؟ این هدف است که مشخصکننده بخشی از جهتدهی رویکردها است؟
سؤال: آیا میتوان این رویکردها را از نظر متدینان تقسیمبندی کنیم؟ یعنی کسی میتواند بدون رویکرد اسلامی در روش تاریخی تحقیق کند؟
متدین امام را یک انسان ویژه میداند؛ انسانی که دارای صفات ویژه است، با ماوراء ارتباط دارد، علم ویژه دارد، عصمت دارد، رهبر و الگو است و فعل او حجت است. یک محقق تاریخی با توجه به اینکه فقط دنبال کشف است دیگر برایش انسان ویژه معنایی ندارد؛ بهعبارتدیگر، مطالعات کلامی و روایی یک مطالعات پسینی است؛ یعنی پیشفرضها و فرضیههایی دارند و دغدغه مند هستند و به آن متعهد هستند ولی مطالعات تاریخی محض یک مطالعات پیشینی است و محقق میخواهد ببیند چه اتفاقی افتاده است؟ از همینجا است که معتقد هستیم مطالعات تاریخ اهلبیت (ع) نمیتواند بهطور کامل زیرمجموعه تاریخ به معنای عام باشد؛ زیرا تاریخ اهلبیت (ع) به مؤلفههایی توجه میکند که در مطالعات تاریخی محض به آن توجه نمیکنند. ممکن این عناصر در جای دیگری در مطالعات بالادستی مستند شده باشد و چهبسا آن گزارهها از نظر اعتبار نزد عقلا قویتر از گزارههای تاریخی باشد.
در ادامه تأکید میکنم که این مطالب مانع از این نیست که متدینان به برخی از لوازم مطالعات تاریخی متعهد باشند مثلاً روشمند بحث کنند، منابع را شناسایی کنند و گزینش یکطرفه و ایدئولوژیک منابع نداشته باشند؛ یعنی منابعی که فرضیه ما را اثبات میکنند استفاده کنیم و از منابع دیگر که مخالف فرضیه ما هستند استفاده نکنیم. اینطور نباشد که به مخاطبمان القاء کنیم که کلام مانند قائد و رهبر، آنها را به دنبال خودش میکشد و از خودشان هیچ اختیاری نداشته باشند و اگر اینطور باشد مخاطب ما محدود به درون مذهبی میشود؛ بنابراین میتوانیم مبانی خودمان را داشته باشیم و روشمند بودن خودمان را نیز حفظ کنیم.
یکی از ضرورتهای بازخوانی مباحث حسینی، بحث شبهات است. هماکنون شبهاتی درباره نهضت امام حسین (ع) در سایتها و گروهها بهصورت فراوان دیده میشود. اکثریت این شبهات متعلق به حسین تاریخی نیست و بلکه مربوط به حسین مصنوعی و حسینی است که خودمان ساختهایم و اگر حسین تاریخی مطرح شود زمینه بسیاری از این شبهات از بین میرود.
ما میتوانیم انگیزه و پیشفرض داشته باشیم ولی درعینحال خودمان را متعهد به روش نشان دهیم. بین اینها تناقضی وجود ندارد. در فرهنگ عمومی این تلقی وجود دارد که نباید با مطالعات تاریخی وارد موضوع امام حسین (ع) شویم. باید توضیح دهم که در تاریخ بر شواهد و قرائن تکیه زیاد داریم که بخشی از آنها ممکن است سندها باشد؛ یعنی برخلاف رویکرد روایی، تکیه ما تنها بر روایات نیست بلکه ممکن است به یک روایت متعهد شوم و از شواهد فراوانی برای تائید این گزارش استفاده کنم. در مطالعات تاریخی رقابت شواهد و قرائن داریم نه جنگ آنها؛ زیرا ممکن است هشتاد درصد شواهد و قرائن برای یک نظر و بیست درصد برای یک نظر دیگر داشته باشیم. در مطالعات تاریخی موجب نمیشود که بیست درصد به محاق برود؛ بلکه ممکن است در طول گذر زمان و تحقیقات بیشتر، شواهد بیشتری برای آن نظر پیدا شود و تقویت شود. کما اینکه مثالهای متعددی برای این مورد داریم بخصوص در نوع مطالعات حسینی.
بنابراین شواهد قویتر برنده هستند ولی ممکن است بهمرورزمان شاهد ضعیفتر، به یک شاهد قویتر تبدیل شود.
سؤال: دستاورد هرکدام از این رویکردها چه بوده است؟ و چهکار کنیم به سمت آن تصویر عقلانی از امام حسین (ع) نزدیک شویم؟
قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهم یک تکمله و جمعبندی از سؤال قبلی داشته باشم. در سؤال قبلی مشخصات هرکدام از رویکردها را بیان نکردیم و در این مجال نیز فرصت نمیشود. تنها به شاخصهها اشاره کردیم که رویکردها را از هم متمایز کنیم. چهار شاخصه هدف مبانی روش و نوع استفاده از منابع تقسیم میکنیم.
اما در مورد اینکه دستاورد رویکردها چه بوده است؟ تحلیلی که بنده داریم این است که اینها به ما کمک میکنند که حسین جامع را بشناسیم و ممکن است در طول صدها سال، فقط یک بعد از امام شناختهشده باشد. حسینی که هم هدف و هم غیرت داشته و هم امام بوده، انسان دینشناسی بوده که اسوه نیز بوده است و از همه اعمال او میتوانیم به عنوان سیره بهرهبرداری کنیم. حسینی که هماکنون میشناسیم بسیار کوچک است و محصور بهروز عاشورا یا ده روز اول محرم شده است. اگر گسترش هم داده باشیم نهایتاً حسینی که در طول دوره امامتش بوده است ولی آن حسین جامع در دسترس ما نیست و هرکدام از این رویکردها ممکن است بخشی از آن حسین را به ما بنمایانند. حتی رویکرد محض تاریخی نیز کافی نیست زیرا نمیتوانیم از بخش مهمی از روایاتمان صرفنظر کنیم.
فایده دیگر این رویکرد شناسی این است که ببینیم سهم هرکدام از این رویکردها در شناخت حسین جامع چیست؟ و آسیبشناسی کنیم مطالعاتی که تاکنون شده است و بگوییم این مطالعات به کدام جنبه پرداخته است؟ دستاورد تاریخیاش چه بوده است؟ و چه مقدار ما را از آن حسین جامع دور کرده است؟
نکته مهمتر این است که باید بررسی کنیم ظرفیت در این زمینه به چه مقدار است؟ و برای استفاده از این ظرفیت چه ابزاری را باید بیشتر استفاده کنیم؟ و چه پیشنهادهایی برای مطالعات پس از این داریم؟
یکی از مسائلی که دغدغه ما در تاریخ اهلبیت (که در سطح ارشد و دکتری پیگیری میکنیم) مطالعات تخصصی و جزئی و مسئله محور درباره امام حسین (ع) است. طبق آنچه توانستیم در سایت دانشنامه اهلبیت (ع) جمعآوری کنیم حدود چهل مقاله درباره امام حسین (ع) در سطح علمی پژوهشی داریم. رسالههایی در سطح دکتری تعبیه میکنیم که به گوشهای از زندگی امام حسین (ع) میپردازد؛ مثلاً رسالهای با موضوع «تبیین نقش کوفه در حرکت امام حسین (ع)» در حال دفاع است. در این رساله بحث میشود که کوفه در عدم بیعت امام، در حرکت امام از مدینه به مکه و در حرکت امام از مکه به کوفه چه نقشی داشته است؟ اگر اصلاً کوفهای وجود نداشت این دستهبندیها و قبیلهها نبودند چه اتفاقی میافتاد؟ جناب مسلم در کوفه چهکاری انجام داد؟ از چه کسانی استفاده نکرد؟ خود کوفه در ادامه حرکت امام حسین (ع) چه نقشی داشت؟
این کاری است که کمتر صورت گرفته است. این نوع مطالعات رویکرد شناسی، خلأها را به ما میشناساند. در این زمینه شاید نزدیک به شصت موضوع را مطرح کردم و برخی از آنها به حد موضوع رساله دکتری رسید. یکی از پایاننامههایی که در سطح ارشد در حال دفاع است بحث «بستر شناسی سخنان امام حسین (ع)» است. این رساله بررسی میکند که سخنان امام در مدینه با سخنی که در روز عاشورا فرمودهاند چه تفاوتهایی دارد؟ این سخنان را کنار هم میگذاریم و موقعیت زمانی و مکانی را در نظر میگیریم و این سخنان را در عرض هم میبینیم. همچنین موضوعی که الآن کارشده است و در حد دکتری جای کار دارد «تحلیل محتوایی رجزها در روز عاشورا» است. این موضوع بررسی میکند که رجزهای امام حسین (ع) در روز عاشورا چه مفاهیم کلیدی داشته است؟ ما در مقاله عزت طلبی در نهضت امام حسین (ع) به این نکتههای کلیدی اشارهکردهایم.
سؤال: اگر بخواهید اهم و مهم کنید مهمترین آسیب فعلی از فهم قیام امام حسین (ع) را در چه چیزی میدانید؟
پرسش شما را بهعنوان یک پیشنهاد پاسخ بدهم. در تاریخ، کار روشمند، جزئی و مسئله محور را کلید زدهایم و خواهش من از دوستان ما در گروههای دیگر بخصوص کلام و روایات این است که این بحث را بهصورت روشمند و نظاممند و عقلایی پیش ببرند و ادامه بدهند؛ یعنی دغدغهها بهجای خود باید در نظر گرفته شوند ولی روشمندی و مخاطبشناسی را در نظر بگیرند. آسیبی که ما داریم این است که این مورد در نظر نمیگیرند. اگر این سه ضلع با یکدیگر همافزایی داشته باشند میتوانیم به آن حسین تاریخی نزدیک شویم و به ترویج شعائر و مرام حسینی بپردازیم.