اشاره: متن حاضر، سخنان دکتر نعمت الله صفری فروشانی عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه در نشست علمی «بایستههای استاد در پژوهش و تدوین پایاننامه» است که به همت معاونت پژوهش مجتمع آموزش عالی تاریخ، سیره و تمدن اسلامی وبا همکاری گروه های علمی و انجمن تاریخ اسلام برگزار گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم.
عرض سلام و ادب دارم خدمت حضار گرامی و حضار مجازی.
اولین مسأله در این بحث، چیستی پایان نامه و رساله است؟
دو نظر عمده میان اساتید و متولیان درباره چیستی پایان نامه وجود دارد که در نوع عملکرد آن مؤسسه تاثیر دارد. در نگاه اول می گویند پایان نامه یک تمرین علمی است که دانش پژوه انجام می دهد؛ مثل این است که شما می خواهید مسابقه فوتبال انجام بدهید یک ساعت قبل هم یک تمرین انجام می دهید این تمرین گزارش نمی شود و به آن توجه نمی شود. بنابراین ارزشی در تولید علم ندارد، ارزشی هم در وقت گذاری ندارد. این رویکرد غالب بر مؤسسات علمی است و در حوزه های علمیه و جامعة المصطفی نیزاین رویکرد غالب است. رویکرد دوم غالب نیست. الان شما پنج شش هزار رساله حوزوی دارید اصلا آن زمان اول موضوعات تاریخ را می دادند به فقها.
بعضی از اساتید حوزه در پاسخ به درخواست طلبه، به او می گویند شما از کدام ها هستید؟ آیا از آنهایی هستی که می نویسی یا از آنهایی هستی که من می نویسم؟ یک طلبه باید بگوید که از کدام هستید! چون بعضی از طلاب حوزه توقع دارند که استاد بنویسد حالا شما کپی پیست کنی یا یک کار آماده ای را بیاوری مهم نیست. حالا یک شکل پایان نامه داشته باشد و یک دفاعی انجام بشود! باید دید که این پنج یا شش هزار پایان نامه حوزوی و چند هزار پایان نامه جامعه المصطفی چقدر در تولید علم نقش داشته است؟ کجا به آنها آدرس می دهند و از آنها استفاده می کنند؟ این غیر از این است که برخی از اساتید راهنما، مشاور و داور اصلا وقت و ارزشی برای این پایان نامه ها قائل نیستند. یک استادی در جلسه شرکت کرده بود توی جلسه پرسیده بود من راهنما هستم یا مشاور. گفته بودند نه شما داوری.
تا این مقدار ممکن از پایان نامه بی خبر باشد. به خاطر همین اگر طلبه یا دانشجویی ببیند استادش خوانده و حتی مثلا کامنت گذاشته خیلی خوشحال می شود حالا گرچه این کامنت ها توبیخ باشد و یا فحش باشد همین که کامنت گذاشته خیلی خوشحال می شود!
این نوع اول بود که ما داریم با آنها سیر می کنیم. البته این که می گویم استثنائاتی هم وجود دارد. اما نوع دوم نگاه به پایان نامه این است که پایان نامه یک کار علمی است و دانشجو و یا دانش پژوه وقت صرف می کند، نمی گویم وقت تلف می کند؛ وقت صرف می کند .طبیعتا یک سال یا دو سال عمرش را صرف این کار می کند. ما در مقابل عمر این طلبه و امکانات مرکز در مقابل آموزش و پژوهش دنیای علم مسؤولیت داریم. با این رویکرد به پایان نامه نگاه می کنند که این پایان نامه یک پایان نامه علمی باشد. این جاست که ما بایسته ها را مطرح می کنیم در مسئله قبلی بایسته معنا ندارد اما در اینجا بایسته معنا دارد.
این بایسته هایی که می خواهیم مطرح بکنیم شاید در حد آرمان باشد، اما شدنی است. یعنی فقط کافی است یک مجموعه یک بخش اش اراده کند. این که می گویم شدنی است به این خاطر است که من چهارده سال مدیر گروه تاریخ بودم. محصولات آن زمان بیش از پنجاه درصد اش مفید است. این رقم خیلی بالایی است. نگویید که بیش از پنجاه درصد چی است؟ نه! خیلی رقم بالایی است. ما یک گروه سه نفری داشتیم سیاست گذاری می کردیم که مثلا الان به چه چیزی نیاز است؟ مسائل منطقه ای نیاز است؟ مسائل علمی نیاز است؟ تلقی مان این بود که پایان نامه باید یک گام به پیش باشد. البته بعد دیدیم که این تلقی خیلی بلندپروازانه است گفتیم که یک وجب به پیش باشد. باز هم دیدیم که خیلی بلند پروازانه است گفتیم یک انگشت به پیش باشد. بعد گفتیم یک بند انگشت الان به یک صدم میلیمتر هم راضی هستیم به پیش باشد!
یک استاد باید کلان پروژه داشته باشد.مثلا تمحض من درباره امام صادق (ع) است. من باید زندگانی امام صادق (ع) را به صورت یک کلان پروژه برای دانش پژوهان تقسیم بندی کنم. مثلا تقسیم بندی کنم به: حیات سیاسی، حیات اقتصادی، حیات فرهنگی و حیات اجتماعی امام صادق(ع). بعد هر کدام از اینها به تناسب ممکن است ریز بشود به رابطه خمس و وکالت در زمان امام صادق(ع)، معیشت امام صادق(ع)، گونه شناسی اصحاب امام صادق(ع). البته به نظر بنده بدترین طلبه یا دانشجو کسی است که برسد به مقطعی که باید پایان نامه یا رساله بدهد برود به استاد بگوید استاد چه موضوعی بدهم هر چه شما دوست دارید؟ مثل کسی می ماند که به پدر و مادرش بگوید من بزرگ شدم و زن می خواهم و پدر و مادرش بگویند چه زنی می خواهی؟
این درست نیست چون من الان بایسته های دانش پژوه را بحث نمی کنم وارد این مقوله نمی شوم ولی استاد باید کلان پروژه باشد. بعضی از اساتید غربی این کلان پروژه را دارند و حتی دانشجویان شرقی را که می گیرند مطابق با آن کلان پروژه شان می گیرند. کلان پروژه شان مثلا بیست پازل دارد؛ یکی یکی این پازل ها را پر می کنند. من در ذهنم نمی آید با کسی ملاقات کرده باشم که کلان پروژه داشته باشد و بعد بیاید بر اساس این کلان پروژه دانشجویان متناسب را انتخاب بکند و موضوع را به ایشان عرضه بکند دانشجویان منتناسب یعنی از نظر ذهنی و توانمندی و از نظر علاقه اتفاق بکند و موضوع را به ایشان عرضه بکند. یک استاد ممکن است از همان ابتدای تحصیل طلبه بگوید این به درد پروژه من بخورد به درد خود طلبه هم می خورد به نفع خودش هم هست.
استاد باید نقشه راه داشته باشد که از کدام راه برود و از کدام راه نرود. گاهی وقتها یک تذکر یک جمله ای و نیم ثانیه ای یک استاد ممکن است شش ماه از اتلاف عمر طلبه جلوگیری کند.
استاد حتما باید روش شناس باشد که این روش را به شما هم یاد بدهد. مشکل اصلی ما در پایان نامه ها و مقاله ها همین بحث روش است که روش را نمی دانیم چیست.
شخصی موضوع تاریخی گرفته از روش کلامی استفاده میکند، یا موضوع رجالی گرفته از روش تاریخی استفاده می کند. بعد نوشته اش به هیچ دردی نمی خورد چون روش مناسبی را به کار نگرفته است.
هم دانش پژوه باید یک وقتی برای خودش بگذارد در مباحث روشی کار بکند و روش متناسب با بحثش را را پیدا کند و هم استاد راهنماییش کند چه روشی بیشتر به درد شما می خورد.
همچنین استاد باید فراگوگل باشد. فراگوگل یعنی چه؟ ما الآن فروگوگل هستیم؛ یعنی تحت گوگل هستیم، همه اطلاعاتمان در گوگل است، یعنی بخواهیم ببینیم این موضوع کار شده یا نه می رویم گوگل را سرچ می کنیم. اما باید دانست که همه چیز که در گوگل نیست. کامپیوتر ابزار سخت است که ابزار نرم لازم دارد. ابزار نرم شما هستید. تنها چیزی که خداوند نمی خواهد آک بند تحویل بدهیم این عقل است. حالا ما عقل و مغز و همه چیزمان را بسپریم کامپیوتر و فضای مجازی؟!
نکته ای را بگویم که شاید بعضی از شماها بدانید. بعضی از فضای مجازی یک مطلبی تاریخی را اشتباهی آدرس می دهند. برای این که شما را گول بزنند آدرس می دهند به تاریخ طبری، تاریخ مسعودی. حتما مراجعه کنید و تطبیق دهید و به سرعت باز ارسال نکنید.
بنابراین، این که تمام اطلاعات استاد مبتنی بر گوگل و اینترنت و اینها باشد، به این استاد می گویند استاد گوگلی. چنین استادی نمی تواند به اصطلاح راهنما باشد.
ما وارد مقوله های تربیتی نشدیم و لازم هست که بشویم اما بحث امروز ما این نیست. شاید در کارگاه پایان نامه نویسی بحث شود رابطه استاد و شاگرد چه باشد؟ مثلا استاد تلفنش را گرفته به تلفن هایش جواب نمی دهد و وقت نمی دهد. بعضی از اساتید به طلبه شرط می کند من به شرطی راهنمایت می شوم که مزاحم ما نشوی. بالاخره شما وظیفه ای داری قبول مسؤولیت کردی. اینها موارد تربیتی است که در جای خودش مطرح می شود.
استاد باید یک شناخت کافی از دانشجو داشته باشد. الان هر شخص غریبه ای بخواهد با من پایان نامه بگیرد می گویم یک جلسه حضوری باید خدمت برسم. کارشناسی ارشدش چی بوده؟ کارشناسی اش چی بوده؟ مطالعاتش چی بوده؟ این موضوع را می توانی یا نمی توانی؟ من رساله کارمندی قبول نمی کنم. رساله کارمندی چی هست؟ این است که صبح تا ظهر که کل وقتت هست بروی با ارباب رجوع مغزت را صیقل بدهی و بعد ظهر هم بخوابی یک دعوای مفصلی هم با زن و بچه بکنی، آخر شب نیم ساعت بخواهی روی پایان نامه فکر کنی؟ که خوب بعد از این نیم ساعت کارهای واجب داری و طبیعتا نمی رسی شما پایان نامه بنویسی و بعد هم یک چیزی تحویل من می دهی؟ اینطوری فایده ندارد.
شناخت خودش، شناخت علایق اش، شناخت قلم اش، شناخت توانمندی اش یک به اصطلاح شناخت اینطوری باید بین استاد و دانشجو برقرار باشد. نگویید نمی شود، بلکه می شود.
یک شرطی که استاد باید داشته باشد و این شرط شرط بسیار سنگینی است و سخت است این است که استاد باید بروز باشد. به خصوص در موضوعی که راهنمای این طلبه است، باید به روز باشد.
استاد باید همگام با طلبه یا دانشجو مطالعه کند در همان موضوع. اطلاعات خودش را آپدیت کند. این باعث می شود که استاد پایان نامه های فراوانی نگیرد. طبیعتا چنین استادی متن را نمی خواند.
به روز رسانی از اصول اولیه و حتی حق طلبه است چون اگر استاد خودش را به روز برساند طبیعتا راهنمایی بهتری می تواند داشته باشد. همین جا اعتراف بکنم از میان همه شرایط این شرط اینقدر سخت است که در برخی از موارد من نمی توانم انجام بدهم. ولی خوب احساس می کنم که شرط لازمی باشد و کمک بکند به طلبه و دانشجو.
نکته دیگر که هم نتیجه بحث است هم بایسته، این است که اگر همه شرایط باشد آن وقت است که یک فرآیندی تولید می شود که ما به آن می گوییم زایش. هم این طلبه زایش دارد هم موضوع زایش دارد هم عمر زایش دارد. یعنی تولید مثل می کند. اگر چنین طلبه ای تربیت بشود و رساله را بنویسد، او نیز شخص دیگری را زیر پوشش قرار می دهد این کار در خودش نهادینه می شود و خودش کلان پروژه پیدا می کند.
البته کلان پروژه ای که می گویم ممکن است حتی خود موضوع پایان نامه ارشد یا دکتری کلان پروژه باشد. این باعث شکوفایی می شود. اینجاست که دیوارهای دانش را شما می توانید تکان بدهید.
توقع تان را متعادل کنید حالا توقع نداشته باشید استاد شما را مثلا خیلی حلوا حلوا کند. واقعیت این است که در جلسه دفاع، هر چی حمله هست به طلبه است در ابتدا کلیشه ای تشکر می کنیم استاد راهنما اگر نبود تلاش ها و کوشش های ایشان این پایان نامه به این حد ارتقا نمی رسید در حالی که این پایان نامه ارتقا ندارد، اما اینها کلیشه ای است.
در جلسه دفاع طلبه مورد هجوم قرار می گیرد، البته استاد راهنما باید قبلش طلبه را توجیه کند. من به دوستان می گویم در جلسه دفاع اگر استاد داور گفت این را بینداز در سطل آشغال شما توقع داشته باش و نگران نباش. در مقام اشکالات داور بدترین جمله ای که یک طلبه می تواند بگوید این است که در جواب اشکال داور این را استاد راهنما گفت. این جمله نباید گفته شود و احترامات باید حفظ بشود حالا آنچه که دانسته بشود همه می دانند شما لااقل احترامات را باید حفظ کنید.
بعضی وقتها بوده مطالبی می گفتیم طلبه عمل نمی کرده ولی اگر طلبه صاحب نظر باشد می تواند عمل نکند، طبق نظر خودش عمل کند ولی اگر استاد داور این را اشکال کرد باید خودت جواب بدهی.
بعضی وقت ها یک سوتی ها و یک چیزهای آبروریزی برای استاد پیش می آید مثلا سال را قاطی کرده یا یک عبارت هایی را مثلا اشتباه معنی کرده توقع اش از استاد راهنما این است که به او تذکر داده باشد. در جلسه دفاع وظیفه استاد این است که یک دفاع معقولی از طلبه داشته باشد. حتی بعضی از اساتید می گویند که شما صحبت نکن من خودم صحبت می کنم.
بعضی وقتها استاد ترجیح می دهد در پشت صحنه از شما دفاع کند و بعضی وقتها دفاع پشت پرده دفاع پنهان از دفاع روی صحنه بهتر است زیرا که دفاع روی صحنه ثبت و ضبط نمی شود ولی دفاع پشت صحنه ثبت و ضبط می شود و آن نمره است و آن چانه زنی است برای نمره مثلا استادی آمده عصبانی است و شاید دعوایش شده باشد و می گوید به او دوازده بدهید.
پس ما مراحل بحث را گفتیم بایسته های استاد را به صورت تطوری بیان کردیم و طرح کردیم گرچه ممکن است آرمان باشد اما آرمان محالی نیست و ممکن است مثلا ده سال یا بیست سال آینده و حتی مثلا یک زمانی مثلا نوه تان به شما خبر بدهد همچنین چیزی دارد اتفاق می افتد ولی این یک بایسته ای است. این مطالبی که گفتم بایسته است اگر ما ادعای مرجعیت علمی را داشته باشیم.