چکیده:
بخش قابل توجهي از جريان حديثي شيعيان كوفه را در دوره امام باقر(ع) گروهي تشكيل ميدادند كه بين افضل بودن امام علي(ع) و مشروعيت خلافت شيخين جمع ميكردند. اين گروهِ پيش زيدي با اماميه نيز ارتباط داشتند و با ورود زيدبن علي به كوفه از وي حمايت كردند. پس از قيام زيد(رض)، طرفداران وي رويه فكري او را توسعه دادند و به ترويج آن مبادرت ورزيدند. مناسبات اين گروه با شيعيان طرفدار نص موضوعي است كه اين نوشتار با روش توصيفي- تحليلي و در محدوده عصر صادقين(ع) به آن پرداخته است. نتايج حاكي از آنست كه اشتراكات فكري سبب همگرايي اين دوگروه و گسترش آموزه هاي عمومي شيعه بوده است؛ اما با رشد زيديه و دستيابي آنان به مباني نسبتا مستقل، دايره اختلافات زيديان با امامي مذهبان وسيعتر شده و هر دو فرقه براي حفظ هواداران خود و جذب شيعيان ديگر، اقداماتي در برابر يكديگر صورت داده اند.
مقدمه
پس از شهادت امام سجاد(ع)، گروهی از شیعیان که در اندیشه قیام بر ضد امویان بودند، از امام باقر(ع) درخواست کردند تا رهبری قیام را بر عهده گیرد[1]. پاسخ منفی امام(ع) به آنان، بستر را برای شکوفایی اندیشهای فراهم آورد که معتقد به ادامهیافتن امامت در فرزندان فاطمه(س)[2] و قیام در برابر حکومت جور بودند[3]. البته اختلافات این گروه پیش زیدی با پیشوایان امامیه، سبب نشد تا ارتباط آنان با امامیه قطع شود. در چنین شرایطی زیدبنعلی(د122ه) رهبری قیام را بهعهده گرفت و در برابر نظر برادرش امام باقر(ع)، امامت را شأن کسی خواند که به مقابله با ظلم دعوت نماید و قیام کند[4]. جایگاه رفیع امام باقر(ع) نزد شیعیان از جمله دلایلی بود که سبب شد موقعیت لازم برای قیام زید در دوره زندگی آن حضرت فراهم نشود[5]؛ اما در اوایل دوران امامت امام صادق(ع)، شیعیان کوفه، که پس از امام باقر(ع) دچار نوعی سردرگمی شده بودند[6]، به زید پیوستند[7]. این پژوهش برآنست تا با روش توصیفی – تحلیلی، تعاملات پیروان زیدبنعلی و امامیه را در عصر صادقین(ع) ترسیم کند. مقصود از تعامل در این مقاله، مجموعه اقدامات دو گروه در مواجهه آنان با یکدیگر است؛ که گاه در همزیستی دوطرف نمایان میشود و علاوه بر ایجاد فضای گذشت و تسامح، موجب تقویت باورهای مشترک می شود؛ و گاه به شکل واگرایی و تقابل ترسیم می شود و فضایی رقابت آمیز را پدید میآورد.
پیشینه تحقیق
عمده پژوهشهای صورت گرفته درباره مناسبات زیدیه و امامیه در عصر صادقین(ع)، رویکرد سیاسی این دو فرقه را پیگیری کرده است. در مورد تعاملات فکری آنان تنها میتوان به برخی از تحقیقات اشاره کرد؛ از جمله، رساله دکتری با عنوان «تأثیر حدیث زیدیه بر حدیث امامیه» نوشته اعظم فرجامی[8]، که به بررسی شرح حال راویان زیدی ، محورها و موضوعات روایات آنان، تبیین برخی اعتقادات زیدیه و چگونگی تأثیرگذاری راویان زیدی بر حدیث امامیه پرداختهاست. وی پس از بررسی منابع متقدم حدیثی امامیه و زیدیه و بازخوانی انگیزهها و دیدگاههای راویان زیدی، دلایلی را در جرح یا تعدیل روایات آنان ذکر کرده است. «مواجهه امامین صادقین(ع) با زید و زیدیان» عنوان پایان نامه دیگری است[9]، که در آن حسین عرب نژاد به صورت مشخص به داوری درباره نظر این دو امام درباره قیام زید میپردازد. وی، در بخشی از تألیف خود، به مقایسه تفکرات امامیه و زیدیه و واکنشهای فرهنگی زیدیه در برابر امامیه پرداخته است. پژوهش دیگر، مقالهای با عنوان «تقابل عالمان زیدی کوفه در نیمه اول قرن دوم با باور امامتالهی» نوشته سید عبدالحمید ابطحی است؛ که در شماره 37 مجله «سفینه» در سال 1391 منتشر شدهاست. این مقاله پس از بازخوانی سیره برخی عالمان زیدی کوفه در محدوده یاد شده، مقابله این گروه را با عقیده امامت الهی را بررسی کردهاست. در میان پیشینه تحقیقات فکری، پژوهش فان اس[10]، نقش مهمی را در تبیین نظامهای کلامی جامعه اسلامی در قرن دوم و سوم برعهده دارد[11]. وی با این عقیده، که نظام فکری مذاهب را نمیتوان بدون شناخت محیط پیرامونشان و جریاناتی که موجدِ آنها میباشد شناخت، سعی در ترسیم وضعیت فرهنگی - اجتماعی جامعه اسلامی در دوره مورد نظر دارد؛ و تحقیق او بهعنوان یک پژوهش بیطرف، ارزشمند میباشد[12]. نوشته دیگر درباره مناسبات فرهنگی زیدیه و امامیه ، کتابی با عنوان « الزیدیه بین الامامیه و اهل السنه» نوشته سامی الغراوی است، که در فصل سوم آن به مقایسه عقاید زیدیه و امامیه پرداخته و بهرهگیری نویسنده از منابع زیدیه اهمیت این کتاب را دوچندان کردهاست.
گونه شناسی منابع تحقیق
مهمترین منابع مورد استفاده تحقیق را میتوان به دو بخش کتب ملل و نحل و تألیفات امامیان و زیدیان تقسیم کرد. مطالعه نظرات فرقهشناسانی چون سعدبنعبداللهاشعری(د300ه) در کتاب «المقالات و الفرق» ، نوبختی(د310ه) در «فرق الشیعه»، علی بن اسماعیل اشعری(د324ه) در «المقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین»، بغدادی(د429ه) در «الفرق بین الفرق» و شهرستانی(د548ه) در «الملل و النحل»، بخش قابل توجهی از فضای فکری گروههای مختلف شیعه را ترسیم میکند. البته این افراد در غالب موارد وارد جزئیات نشده و تنها به تبیین باورهای فرقه ها اکتفا کردهاند. بخش دوم منابع، شامل کتابهای تاریخی، حدیثی، فقهی و رجالی منتسب به عالمان دو فرقه امامیه و زیدیه است. در بین تألیفات امامی مذهبان کتاب «اختیار معرفه الرجال»، بهدلیل بررسی افکار و عملکرد زیدیان و بیان برخی مصادیق تعاملات آنان با امامیان، و تألیفات نجاشی(د450ه) و شیخ طوسی(د460ه)، بهسبب معرفی طرفداران دو طرف تعامل، از نقش مهمی برخوردارند. همچنین میتوان به کتاب «کافی» نوشته شیخکلینی(د329ه) و تألیفات شیخ صدوق(م 381ق) اشاره کرد؛ که به واکاوی تعامل صادقین(ع) و پیروانشان با زیدی مذهبان کمک فراوانی میکند. برخلاف امامیه، منابع زیدیه کمتر به مباحث فکری و فرهنگی قرن دوم پرداختهاند[13]. در بین میراث آنان، کتاب «مقاتل الطالبیین» نوشته ابوالفرج اصفهانی(د356ه)، که البته بیشتر به مسائل مربوط به قیام زیدیان پرداخته است، حاوی نکات مهمی درباره وضعیت فکری این گروه میباشد. همچنین میتوان به کتب دیگری چون «تفسیر» فراتبنابراهیم(د352ه)، «تیسیر المطالب فی امالی ابیطالب» ابوطالب یحییبنحسین(د424ه) و «الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه» حمیدبناحمدمحلی(د653ق) اشاره کرد؛ که به برخی از مصادیق تعاملات زیدیه با امامیه در عصر صادقین(ع) اشاره دارند.
نوشته حاضر در صدد است تا ضمن استفاده از منابع و پژوهش های مذکور ، به بسط و تحلیل تعامل فکری- فرهنگی زیدیه و امامیه در دوره صادقین(ع) بپردازد.
وضعیت فرهنگی امامیه و زیدیه
در عصر صادقین(ع)، عالمان و فقیهان مهمترین نقش را در وضعیت فکری- فرهنگی دارند. بررسی اندیشه بزرگانی چون حَکَمبنعُتیبَه(د115ه)، ثابتبنهُرمُز(د121ه) و سَلمهِبنکُهیل(د121ه) که پیش از قیام زید از دنیا رفتهاند، نشان از حضور جریانی پیشزیدی در کوفه دارد[14]. در این شرایط، زیدبنعلی، که در مدینه بهعنوان فردی والا مقام شناخته میشد[15]، به کوفه وارد شد و امامت وی مورد پذیرش عموم شیعیان و بسیاری از فقهای کوفه قرارگرفت[16]. پس از شکست قیام زید (122ه)، رویه سیاسی او به رهبری بنیالحسن ادامه یافت[17]؛ اما رویکرد فکری وی توسط عالمان کوفه پیگیری شد[18]. این در حالی بود که عالمان امامیه در کوفه نزد صادقین(ع) حاضر میشدند و ارتباط تنگاتنگی با آنان داشتند؛ چنانچه جابربنیزیدجعفی(د128ه)، از محدثان بزرگ شیعه، برای تعلیم آموزههای امامیه از کوفه به مدینه میرود[19]. البته موسم حج بهترین زمان برای مراجعه امامی مذهبان به صادقین(ع) بود. چنانچه هشام بن حکم(د 179ه)، از عالمان برجسته امامیه می گوید در یک سفر حج، پاسخ پانصد پرسش را از امام صادق(ع) دریافت کردم[20]. با توجه به اینکه کوفه پایگاه اصلی شیعیان بود، صادقین(ع) نیز عنایت بیشتری بر امور دینی و پیروانشان در این شهر داشتند. برای نمونه آنان با پرورش نخبگانی چون زرارهبناعین(د150ه)، ابوبصیراسدی(د150ه) و محمدبنمسلم(د150ه)، این افراد را بهعنوان نمایندگان خود در کوفه معرفی کردند[21]. اقدامات صادقین(ع) موثر بود و برای نمونه، با آنکه بیشتر شیعیان کوفه به نوشیدن نبیذِ مست کننده و یا در مورد مسح بر خفّین (مسح کشیدن بر روی کفش) عادت داشتند، شیعیان امامی این موارد را حرام میدانستند[22]یا برخی از امامیان بهصورت صریح از خلفای پیشین تبرّی میجستند؛ و ازاینرو برخی از آنان بهعنوان توهینکنندگان به صحابه پیامبر(ص) شناخته میشدند[23]. این شواهد نشان میدهد که شیعیان امامی اندیشه متفاوتی از اکثریت جامعه کوفه داشتند.
یکی دیگر از مسائل مهم در عرصه مناسبات فکری زیدیه و امامیه، نقش فرقههای زیدیه است، که دیدگاه های مختلف آنان سبب تفاوت محدوده ارتباط زیدیه با امامیه شده است؛ که در ادامه به مهمترین باورهای آنان اشاره میشود. تعداد فرقههای زیدیه تا هشت مورد ذکر شده است[24]؛ اما مهمترین آنها، که در دوره مورد نظر از عالمان کوفه پیروی کردهاند، دو فرقه اند[25]. گروه اول بُتریه نام دارند؛ که پیروان حسنبنصالحبنحی (د168ه) و کثیرالنواء(د130ق) بوده[26] و طرفداران اهلسنت آنان را نزدیکترین گروه شیعه به خود خواندهاند[27]. مهمترین وجه تمایز آنان مشروعیتدادن به خلافت شیخین[28]، قائل بودن به جواز امامت مفضول با وجود افضل[29] و اعتقاد به توقف در مورد عثمان[30] است. همچنین این گروه معتقدند امامت از آنِ اولاد علی(ع) است؛ چه از فرزندان فاطمه باشند و چه نباشند[31]. گروه مهم دیگر جارودیه، پیروان ابوالجارودزیادبنمنذر(د150ه) هستند[32]، که سیرهای برخلاف اهل سنت داشته[33] و البته تندرویهایی را نیز به امامیه منتقل کردهاند[34]. مهمترین باورهای آنان، اعتقاد به وجود نص خفی درباره امام علی(ع) و نص جلی درباره امام حسن(ع) و امام حسین(ع)[35]، اعتراف شیخین بر اشتباهشان[36]، الهام شدن علوم بر امامان همچون پیامبران و اعتقاد به مهدویت بودهاست[37]. اختلاف جارودیه و بتریه سبب شده است تا نوبختی، زیدیه را به دو گروه ضعفا و اقویا تقسیم کند[38]. ضعفا همان بُتریهاند؛ که اولین و در دوره مورد نظر تحقیق پرجمعیتترین فرقه زیدیه محسوب میشوند. آنان در قیامها حضور کمرنگی داشتهاند و در نهایت گرایش فکریشان سبب پیوستن آنان به اهلسنت شدهاست[39]. اقویاء نیز طرفداران ابیالجارود بودند؛ که پس از بتریه شکل گرفتند[40] ، اما علاوه بر حضور در بیشتر قیامهای زیدیه، برای دستیابی به دانش فقهی و کلامی مستقل تلاش کردند و نقش مهمی را در ماندگاری زیدیه ایفا نمودند؛ و ازاینرو مدعی میراث داری زید را نیز داشتند[41].
اشتراکات و اختلافات فکری زیدیه و امامیه
بیشتر اشتراک زیدیه و امامیه در مسائل اعتقادی، مربوط به رویه عقلگرایانه آنان میشود[42]. زیدیه همچون امامیه[43] در باب توحید، موضعی تنزیهگرا داشتند. همچنین در مبحث عدل و حکمت الهی، بین دو فرقه همسانی کاملی وجود داشت[44].در مبحث اراده، امامیه با الهام از تعالیم اهل بیت(ع) در پی تفسیری برای «امربینالامرین» بود و با جبر و اختیار تام مخالفت کرد. زیدیه نیز، در پی موافقت با آرای کلامی معتزله، با این نظریه موافق بودند[45].
در بین مسائل اختلافی این دو گروه میتوان از بداء[46] نام برد. امامیه بداء را لازمه اعتقاد به توحید دانستند[47]؛ اما زیدیه همچون اهلسنت آن را نپذیرفتند و اعلام کردند که علم خداوند تغییر ناپذیر است[48]. زیدیه و امامیه پس از توافق در اصل موضوع امربهمعروف و نهیازمنکر در چگونگی آن با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. زیدیه برخلاف امامیه این آموزه دینی را بهعنوان یکی از اصول اساسی خود می دانستند و مصداق اصلی آن را قیام در برابر ستمگران و حاکمان جور اعلام میکردند[49]. در این بین، امامت از مهمترین موارد مناقشه برانگیز بین زیدیه و امامیه بود. هرچند هر دو فرقه امام علی(ع) را افضل صحابه میدانستند و دشمنان او را بیدین میخوانند[50]؛ اما در مفهوم امامت، ویژگیهای امام و چگونگی ساز و کار انتخاب وی نظرات مختلفی داشتند. مطابق نظر فرقه زیدیه، پس از علی (ع) و فرزندانش، امام کسی بود که از فرزندان فاطمه(س) باشد و در برابر حکومت جائر، قیام کند[51]. همچنین آنان برخلاف امامیه، تقدیم مفضول بر افضل را جایز میدانستند[52]و برای امام هیچ مقام والایی را در علم و عصمت قائل نمیشدند[53]؛ اما امامیه، امامت را منصبی الهی دانسته و تبعیت از کسی را واجب اعلام میکردند که دارای علم الهی و عصمت باشد. همچنین تفسیر زیدیه و امامیه از «اهلبیت(ع)» متفاوت بود. پیروان زید از آنان بهعنوان خاندان خاص پیامبر(ع) و یا دوستان وی یاد میکردند[54]؛ برخلاف امامیه که آن را منحصر در خاندان پیامبر(ص) میدانستند[55]. رجعت نیز از جمله مواردی بود که بهعنوان یکی از شاخصههای امامیه در قرن اول مطرح بود[56]. البته جارودیه نیز رجعت را پذیرفتند؛ اما برخلاف امامیه، آن را در قیام هریک از امامان خود تفسیر کردند[57]. همچنین مهدویت از باورهای مشترک هر دو فرقه بود ؛ که البته در زیدیه بیشتر به معنی منجیگرایی طرح میشد؛ چنانچه برخی امامان زیدی، خود را به عنوان مهدی معرفی کردند[58].
در مباحث فقهی نیز، رویه استدلالی هر دو فرقه و اهتمامشان به آیات الاحکام[59]، سبب توافق آنان در بسیاری از مسائل بود؛ اما عدم استفاده پیروان زید از گفتار و احادیث صادقین(ع) و اتکا به قیاس، استحسان و مصالح مرسله، سبب شد تا در نظرات فقهی نیز از امامیه فاصله بگیرند[60]. در مسائل سیاسی، مهمترین اختلاف زیدیه و امامیه، نگاه متفاوت آنان به مقوله مواجهه با حکومتجور بود. امامیه بر دور ماندن از تنشهای سیاسی و اجتماعی تاکید میکرد؛ و این تصیمیم را موافق با مصلحت جامعه میدانست[61]؛ اما زیدیه بر قیام تأکید کرده و روش پیشوایان امامیه را در تعارض با دستور خداوند مبنی بر امر به معروف و نهی از منکر می خواندند[62].
تعاملات زیدیه و امامیه
بهطور کلی، مطالعات تاریخی نشان میدهد که سیر تعامل زیدیه و امامیه آغازی مسالمتآمیز داشته و نخبگان فکری و فرهنگی زیدیه چون ابوالجارود، حکمبنعتیبه و ثابتبنهرمز، از بزرگترین فقیهان زیدی، با صادقین(ع) و بویژه امام باقر(ع)، ملازم و همنشین بودهاند[63]. همین تعامل در بین رهبران دو فرقه سبب میشد تا بین امامیه و زیدیه نیز ارتباط مثبتی برقرار باشد. البته در همین دوره نیز اختلافات از سوی بُتری مذهبان وجود داشت. اختلاف نظرها بین زیدیان و امامیان در آغاز تنها در پرسش و پاسخ های علمی نمود یافته است؛ اما دادههای تاریخی ما را به دورشدن تدریجی زیدیه و امامیه از یکدیگر هدایت میکند. اوج تقابل زیدیه و امامیه، در برخورد عیسیبنزیدبنعلی، از مهمترین داعیان نفس زکیه، با امام صادق(ع) قابل مشاهده است. وی در ماجرای بیعت گرفتن از امام، علاوه بر توهین به ایشان، وی را زندانی کرده و دستور داد تا اموال آن حضرت را مصادره کنند[64]. مهمترین عامل این واگرایی را میتوان رشد و تکامل تدریجی افکار زیدیه دانست. در طول زمان بررسی تعاملات این دو فرقه باید توجه داشت، که عصر مورد نظر در این تحقیق، دوره شکوفایی و تلاش برخی اندیشمندان کوفه برای تثبیت فرقه زیدیه و عصر کوشش امامیه برای معرفی چهارچوبی نوین در این مذهب را شامل میشود. ازاینرو اطلاعات تاریخی موجود بیشتر درباره پیشوایان و همگامان پیشرو این دو گروه میباشد. با توجه به مقدمات ذکر شده، تعاملات زیدیه و امامیه، در دو بخش همگرایی و واگرایی قابل بررسی است.
همگرایی
همانطور که زیدبنعلی از شاگردان امامباقر(ع) بود، عالمان زیدی کوفه نیز از شاگردان صادقین(ع) بودند[65]؛ و اذعان زیدیان به جایگاه رفیع علمی صادقین(ع)، از جمله مواردی بود که سبب همگرایی زیدیه و امامیه شد. چنانچه سلیمان بن خالد[66]، از پیروان امام صادق(ع) با آنکه از جمله شرکتکنندگان در قیام زید بود، امامصادق(ع) را در آگاهی به حلال و حرام، برتر از زید میدانست[67]. بهعبارت دیگر مقام علمی صادقین(ع) سبب می شد تا آنان مورد مراجعه زیدیان قرار گیرند و در این بین، نوعی همزیستی بین پیروان زیدیه و امامیه پدید آید. مطابق گزارشی، شخصی برای محاسبه ارث خود بهدنبال ملاقات با امامباقر(ع) بود؛ ولی مردم حاضرِ در مسجد، حکم بن عتیبه را به عنوان فقیه اهل عراق به وی معرفی کردند. در حالی که حکم مشغول محاسبه ارث بود، امامباقر(ع) وارد شدند و پس از مدت کوتاهی ارث را محاسبه و اعلام کردند. حَکَم در این هنگام اعتراف کرد که بهراستی خوش فهمتر از ابوجعفر ندیدهام[68]. این گزارش، تعامل مثبت بین امامیه و بزرگان زیدی را نشان می دهد. البته زیدیه، علم صادقین(ع) را اکتسابی میدانستند و سخنان آنان را بدون دلیل و برهان نمیپذیرفتند. مطابق گزارش عَذافیرصِیرُفی، حکمبنعتیبه پس از مراجعه به امام صادق(ع)، در مسألهای با آن حضرت اختلاف پیدا کرد. امام(ع) کتاب علی(ع) را طلبیدند و سپس بخشی از متن کتاب را نشان داده و فرمودند: این خط علی(ع) و املای پیامبر(ص) است[69]. بهنظر میرسد روابط علمی بزرگان هر دوگروه همراه با احترام و مدارا است. چنانچه در همین خبر آمده است که امام صادق(ع) همواره به حَکَم احترام میگذاشت.
مطالعه سیره پیشوایان صادقین(ع)، نشان میدهد که آنان در برخی موارد برای محفوظ ماندن زیدیان از انحرافات فکری تلاش میکنند. برای نمونه هر دو امام (ع) به زیدیان توصیه میکردند که نزدیک شدن به نحلههای فقهی اهلسنت و یا درسآموزی نزد افرادی چون واصل بن عطا(م130)، بنیانگذار معتزله، سبب دور شدن از حقیقت میشود[70]. آنان همواره تاکید میکردند که علمِ نجاتبخش تنها نزد ما یافت میشود. مطابق گزارشی، امامباقر(ع) برای حکمبنعتیبه پیغام فرستادند که هرکجا از شرق و غرب عالم را میخواهید سر بکشید، اما بدانید که علم صحیح را جز از اهلبیت پیامبر(ص) دریافت نخواهید کرد[71]. توصیههای امام درباره مساله قیام نیز در ادامه همین تلاش قرار میگیرد. برای نمونه، امام باقر(ع) به زید توصیه میکردند که نباید به مردم کوفه برای قیام اعتماد کرد[72]؛ و یا وقتی امام صادق(ع) از قصد یحیی بن زید(م126) برای قیام آگاه شدند، نامهای برای او نوشته و سعی در تغییر [73].
طبیعی است که اشتراکات فکری شیعیان زیدی و امامی سبب میشد تا در برخی موارد عدهای از هواداران دو فرقه بهدنبال ایجاد وفاق و همدلی در بین یکدیگر باشند. برای نمونه، عمر بن خالد[74]، از راویان زیدی و پیروان حسنبنصالح و از شرکت کنندگان قیام زید و نفس زکیه، با نقل اخبار از پیشوایان امامیه و تأیید اقدامات زیدیه از زبان آنان، قصد ایجاد وفاق بین دو فرقه را دارد.[75] این موضوع با مراجعه به روایات نقل شده توسط برخی دیگر از محدثانزیدی نیز بدست می آید[76]. همچنین اشتراکات این دو گروه سبب شد تا برخی از امامیه به صادقین(ع) مراجعه نموده و درخواست کنند که آنان رهبری زیدیه را برعهده گیرند. چنانچه یکی از پیروان امامصادق(ع) نزد آن حضرت آمده و میگوید: زیدیه در بین مردم مشهور شدهاند و این درحالی است که نزد آنان هیچ شخصی، در میان امّت محمد(ص)، محبوبتر از شما نیست؛ چرا زیدیان را به سوی خویش فرا نمیخوانید؟ امام(ع) در پاسخ، اندیشه و عملکرد زیدیه را انحرافی خوانده و فرمودند: اگر این طایفه سبکمغز بخواهند ما را از علم و دانشمان باز دارند و بهسوی وادی نادانی خویش بکشند، هیچ خوشآمدی بر ما و آنان نخواهد بود. البته امام(ع) در ادامه سخنانشان، اطاعت از امام مفترضالطاعه را شرط ایجاد وفاق با این گروه دانسته و فرمودند: اگر گوشبهفرمان ما و چشم به راه امرِ ما (ظهور موعود) باشند، از همراهی آنان باکی نداریم[77].
از جمله مصادیق همگرایی زیدیه و امامیه تاکید آنان بر عدم مشروعیت حکومت است. هر دو گروه چه در برابر بنیامیه، که پس از حادثه کربلا، منفور ترین حکومتها بودند و چه در مقابل عباسیان، که با سرپوش نهادن بر تعهداتشان مواضع سختی را نسبت به شیعیان اعمال نمودند، موضعی برابر داشتند. همین همبستگی موجود در برابر حکومت جور سبب شد، تا پس از قیام زید در دوره امام صادق(ع)، امامیه هیچگاه بهصورت مستقیم اقدام زیدبنعلی و پیروان وی را اشتباه نخواند. هرچند امامیه در قیام زید شرکت نداشتند و با آن مخالف بودند، اما مقابله مستقیم با قیام، امتیازی برای حکومت وقت تلقی میشد. همگرایی اجتماعی موجود بین امامیه و زیدیه از توصیه امام به یاری بازماندگان قیام زید نیز قابل استفاده است. وقتی خبر شکست زیدیان به امامصادق(ع) رسید، امام فردی زیدیمذهب را فراخوانده و به وی دستور دادند تا اموالی را به بازماندگان و خانواده کشتهشدگان قیام زید رساند و بین آنان تقسیم کند[78].
بررسی منابع حدیثی بُعد دیگری از همگرایی این دو گروه را نمایان میسازد. در موارد متعددی امامیه و زیدیه از یکدیگر نقل حدیث کردهاند. چنانچه ابانبنتغلب(م 141ق) از سلمهبنکهیل، یکی از بزرگان زیدیه نقل حدیث میکند[79]. این همگرایی نقش مهمی را در اشاعه فرهنگ تشیّع ایفا کرد. ترویج آموزه های مشترک دو گروه از سوی زیدیه، سبب شد تا احادیث بسیاری از صادقین(ع) باقی بماند. برای نمونه بسیاری از روایات درباره سیره و مناقب امامعلی(ع) [80]، قیام امامحسین(ع) و مهدویت توسط راویان زیدی نقل شده است[81]. شایان ذکر است، که روایات یاد شده بیشتر از سوی جارودیمذهبان نقل شده است و بتریه نقش کمی در این گزارشها دارند.
واگرایی
شواهد حاکی از آنست که واگرایی زیدیه و امامیه، بخش وسیعی از تعاملات آنان را شامل میشود. این موضوع از زمانی نمود یافت که برخی از پیروان صادقین(ع) بهدلیل عدم پذیرش برخی از اندیشههای امامیه به طرفداران زیدبنعلی پیوستند. چنانچه سلیمانبنجریر[82] ، بهدلیل نادرست دانستن بدأ[83] و عمربنرباح، بهدلیل عدم پذیرش شیوه تقیه صادقین(ع)، از امامیه جدا شده و به زیدیه پیوستند[84]. از موارد دیگری که سبب جدایی بسیاری از شیعیان از امامیه شد، موضع پیشوایانامامیه نسبت به قیام بود. ابیالجارود، از شاگردان امامباقر(ع) است که بههمین دلیل به زیدیان پیوست[85] و بعدها به عنوان سران یکی از فرقه های مهم زیدیه شناخته شد. این واگرایی با واکنشهای منفی و گاه مخرب زیدیه نسبت به امامیه پس از قیام زیدبنعلی آغاز شد و مقدمهای صفبندی این دو گروه در برابر یکدیگر شد.
مطابق گزارشی، گروهی از زیدیه در مناظره ای با امامصادق(ع)، آن حضرت را به تندی مورد خطاب قرار داده و میگویند: از قدیم ادعای مقامی را داشتید که سزاوار آن نبودید[86]؛ یا در خبری دیگر دو نفر از زیدیه نزد امام صادق(ع) آمده و گفتند آیا در بین شما امامی واجب الطاعه یافت میشود؟ امام(ع) آنان را از خانهشان بیرون کردند و توهینکنندگان به خود را نفرین نمود[87]. مطابق خبری دیگر، شخصی از کثیرالنواء پرسید که دلیل بیاحترامی شما به امامباقر(ع) چیست؟ وی پاسخ داد: از او شنیدم که میگفت تمام طبقات زمین به برکت پیامبر(ص) و عترت او بارور شده است[88]. همچنین عبادبنصُهیبزیدی(م 212ق)[89]، امامصادق(ع) را در حال پوشیدن لباس احرام میبیند و آن حضرت را با لحنی توهین آمیز صدا میکند[90]. مطابق خبری دیگر حکمبنعتیبه درباره پیروان امامباقر(ع) گفت: آنان در زبان، اعتقاد به خداوند و روز جزا دارند ولی در عمل، ایمان ندارند[91]. این گزارشها حاکی از اوجگرفتن واگرایی زیدیان نسبت به امامیمذهبان و پیشوایان امامیه است.
در مقابل، امامیه نیز در راستای پیروی از پیشوایان خود اقدامات متعددی را بهانجام رساندند. چنانچه صادقین(ع) به رد نظریات آنان میپرداختند[92]و یا در مواردی نیز پرده از چهره رهبران آنان برداشتند. برای نمونه امامباقر(ع) کثیرالنواء را نفرین کرده و دروغگو خواندند[93]؛ یا امام صادق(ع) از وی در دنیا و آخرت تبری جستند[94]. طبق گزارش دیگر، امام باقر(ع) حکمبنعتیبه، کثیر النواء، ثابتبنهرمز و سالمبنابیحفصه، که از بزرگترین عالمان زیدی و بُتری در دوره صادقین(ع) هستند، را گمراهانی دانستند که بسیاری از مردم نیز بهوسیله آنان گمراه شدند و در ادامه، آنان را مصداق آیه «و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمومنین[95]» خواندند[96]. مطابق گزارشی دیگر امامصادق(ع)، ابیالجارود و کثیرالنواء و سالمبنابیحفصه را کذّاب، مکذّب و کافر خوانده و فرمودند: آنان حدیث ما را میشنوند و تایید میکنند، اما در عمل پایبند به آن نیستند[97]. این اخبار نشان از فعالیت گسترده و تا حدی منسجمِ بزرگان زیدیه در کوفه و موفقیّت آنان در جذب نفرات زیادی از مردم دارد. همچین نشان میدهد که صادقین(ع) تلاش کردند تا علاوه بر ایجاد مرز بین تفکرات زیدیه و امامیه، خطر انحراف این گروه را نیز به اطلاع پیروان خود برسانند. واگرایی زیدیه و امامیه در مسائل اجتماعی نیز نمود یافتهاست. چنانچه امام صادق(ع) از صدقهدادن به آنان نهی کردند[98]و پیروانشان را از برقراری ارتباط خویشاوندی با زیدیه باز داشتند. در روایتی دیگر، امام صادق(ع) به زراره فرمودند: از خویشاوندی با افرادی چون حکمبنعتیبه و سالمبنابیحفصه بپرهیز[99]. در ادامه با بررسی مهمترین تلاش های زیدیه و امامیه، زوایای مهم واگرایی این دو گروه ترسیم میشود: 1. تلاشها و اقدامات زیدیه
تلاش های زیدیه در برابر امامیه را می توان در دو بخش مهم دانست:
الف: تبلیغ و ترویج آموزهها
بزرگان زیدیه بهدلیل جایگاه علمیشان در بین مردم شناخته شده بودند[100] و با اعلام نظریات خود، نقش مهمی در جذب شیعیان داشتند؛ چنانچه کثیرالنواء در بین مردم حاضر میشد و به توّلی شیخین توصیه میکرد[101] یا سالمبنابیحفصه، از دیگر عالمانزیدی، به خطابه در مساجد میپرداخت و در سخنانش بین مدح شیخین و علی(ع) جمع میکرد[102]. از شیوههای تبلیغاتی دیگر زیدیه آن بود که نخبگان فکری که نزد مردم از جایگاه مطلوبی برخوردار بودند را جذب کنند. آنان ضمن طرح اندیشه خود نزد این افراد، با مطابقتدادن بین آموزههای اسلام و فضای عمومی جامعه و تأکید بر لزوم برچیدن حکومت جابران، آنان را جذب میکردند. برای نمونه فردی از زیدیه به گفتگو با حسن بن صالح پرداخت و در پایانِ یک گفتگوی طولانی، وی را قانع کرد و حسنبنصالح به زیدیان پیوست[103]. این تبلیغات آنچنان در وی اثر گذاشت که تا سالها در نمازجمعه شرکت نمیکرد[104]. حضور او برای زیدیان ثمربخش بود. وی کتابی را درباره عقاید زیدیه نگاشت[105] و بعدها نیز به عنوان یکی از مهمترین سران زیدیه معرفی شد.
جعل روایات و تحریف احادیث از جمله اقدامات محدثانزیدی برای نفوذ در بین مردم و بهخصوص شیعیان بهشمار میرود. این احادیث که بیشتر در کتب اهل سنت ذکر شده، غالبا از حیث سند و متن مخدوش میباشد و با هیچیک ازمبانی امامیه سازگاری ندارد. از موارد تحریفات زیدیه، غلوّ در مقام زیدبنعلی از زبان پیشوایان امامیه است. برای نمونه آنان از امامصادق(ع) نقل کردند که فرمود بهخدا قسم زید از ما برتر بود و خداوند در دنیا و آخرت مثل او برای ما نگذاشت[106]. در مواردی نیز سعیکردند تا برخی از احکام فقهی خود را به صادقین(ع) نسبت دهند. برای نمونه حسنبنصالح به جعل احادیثی در اینباره پرداخته است؛ ازجمله آنکه امام صادق(ع) با اشتهای کامل مارماهی میخورد[107] و یا در خبری آورده اند که وی به حکم مسح علیالخفین عمل میکردهاست[108]. احادیث یاد شده برای ترویج احکامی بهکار میرفت که مختص زیدیمذهبان بود و در کوفه رواج داشت. بخش دیگری از جعل روایات، مواردی است که زیدیان بهدنبال تخریب چهره امامیه میباشند؛ چنانچه کثیرالنواء از پیامبر(ص) نقل کرده است: رافضه کسانی هستند که از اسلام برائت جستهاند[109] و یا مطابق حدیث دیگر آنان سبب انحراف اسلام شدهاند[110]. وی حدیثی دیگر را از زبان امامعلی(ع) روایت میکند که مطابق آن در آخرالزمان گروهی خواهند آمد که رافضه نام دارند و راه آنان از اسلام جدا است[111].
ب: شبهه افکنی در بین امامیه
زیدیان در موارد مختلفی بر عقاید امامیه نیز خورده میگرفتند و شبهات مختلفی را مطرح میکردند[112]. صحّت بیعت مسلمانان با شیخین پس از پیامبر(ص)، ازجمله این موارد است. عدهای از زیدیه معتقدند، مسلمانان برای بیعت با شیخین اجتهاد کردهاند و ازاینرو خطاکار دانستن آنان صحیح نیست[113]. مطابق گزارشی، به امامباقر(ع) خبر دادند که عدهای میگویند، بیعت ابوبکر بهدلیل اجماع مردم مورد رضایت خداوند نیز بودهاست. آن حضرت به تبیین موضوع پرداختند و با استناد به آیاتی فرمودند: مردم چنانکه پس از سایر انبیاء گمراه شدند، پس از پیامبر خاتم(ص) نیز از راه خارج شدند[114]. همچنین ازجمله شبهات مورد تأکید زیدیه آن بود که اگر امامیه امامان خود را مشخص میداند، پس دلیل تفرقه آنان پس از یک امام و بی اطلاعشان نسبت به امام بعدی چیست؟ این شبهه به شأن و جایگاه امامیه خدشه وارد میکرد. ازاینرو ابوعبیده حذّاء نقل میکند که روزی نزد امامباقر(ع) عقاید سالمبنابیحفصه را بازگو کردم و گفتم او مرا مورد توبیخ قرار داده و میگوید در حال حاضر امامی ندارم. امام(ع)، قدام سالم را نهی کرده و فرمودند از ما اهلبیت کسی از دنیا نمیرود، مگر آنکه کسی جایگزین وی میشود و راه وی را ادامه میدهد[115]. همچنین زیدیه در مورد علم صادقین (ع) نیز شبهاتی را مطرح کردند؛ چنانچه زراره در حدیثی نقل میکند که سالمبنابیحفصه را دیدم و او مرا به دلیل علم اندک امام مورد تمسخر قرار داد. من از این موضوع ناراحت شده و حیران بودم تا آنکه امام صادق(ع) را دیدم. آن حضرت توصیه کردند که فکر خود را به سخنان آنان مشغول نسازید[116]. زیدیه در جلسات خود درباره موضع امامصادق(ع) درباره قیام نیز سخن میگفتند و سیاست تقیه امام(ع) را نهی میکردند. چنانچه ابوبصیر نقل میکند که من نزد امامباقر(ع) بودم. شخصی وارد شد و به آن حضرت گفت: سالمبنابیحفصه و یارانش میگویند که شما بهگونهای سخن میگویید که هفتاد توجیه دارد و امکان آن را برای خود فراهم میکنید که هرآن بتوانید از زیر بار مسئولیت آن بیرون بروید. امام(ع) در پاسخ برای رویکرد تقیه خود از قرآن کریم دلیل آوردند و با بیان مواردی از تقیه انبیاء، به توضیح و ضرورت این رویکرد پرداختند[117]. 2. تلاشها و اقدامات امامیه
مهمترین تلاشهای صورت گرفته در برابر زیدیه را باید در سیره صادقین(ع) جستجو کرد. صادقین(ع) با معرفی ویژگیهای شیعیان و وظایف اخلاقی آنان[118]، سازمان اجتماعی طرفداران خود را بارور ساختند. همچنین با تاکید بر رعایت تقوا، صبر بر مصائب دنیا، لزوم کمکرسانی به برادران ایمانی، حفظ شعائر مذهبی و مواردی از این دست، به صیانت از جریان امامیه در مقابل تبلیغات گروههای مختلف فکری از جمله زیدیه پرداختند[119]. روایت کلینی از عبداللهبنبکیر نشاندهنده ارتباط تنگاتنگ امامیان کوفه و پیشوایان آنان است. مطابق این روایت، عدهای از اهل کوفه نزد امامباقر(ع) حاضر شدند. امام در این جلسه بر لزوم دستگیری پیروانشان از یکدیگر تاکید کردند و توصیه نمودند که از قبول روایاتی که نزد شما از زبان ما نقل میشود و شاهدی بر آن نیست، بپرهیزید[120]. این گزارش نمونهای از تلاش پیشوایان امامیه برای مدیریت امامیه در مواجهه با گروههای فکری دیگر است. مهمترین اقدامات امامیه در برابر زیدیان را می توان در چهار بخش به تصویر کشید.
الف: ترویج شاخصههای امامیه و لزوم پایبندی به آن
منابع حاکی از آنست که صادقین(ع) و اصحاب آنان، به هر مناسبتی به تبیین مساله امامت، مهمترین وجه تمایز امامیه و زیدیه، پرداختهاند و زیدیه را بهدلیل عدم پذیرش امامت اهلبیت(ع)، اهل باطل دانسته و اعمالشان را بیهوده خواندند[121]. همچنین شرایط امام را بر شمرده[122] و با توجه به نقش امام، به مقابله با اندیشه زیدیه، مبنی بر امکان عدم وجود امام در بین مردم، می پرداختند[123]. امامباقر(ع) بارها میفرمودند که اطاعت ما واجب است و فرقی بین اولین و آخرین ما نیست[124]؛ و با این بیان تأکید میکردند که تنها اطاعت از علی(ع) و دو فرزندش، که عقیده زیدیه بود، کافی نیست و اطاعت از امامان بعدی نیز واجب است. عالمان امامیه این موارد را به کوفیان منتقل میکردند و بدین سبب عقاید امامیان در برابر تبلیغات شیعیان زیدی محفوظ میماند. اقدام دیگر امام، پیغامهایی بود که بهمناسبتهای مختلف برای پیروانشان میفرستادند. برای نمونه امامباقر(ع) در پیامی تأکید نمودند که اگر در مجلسی درباره ما سخن دروغی گفته شد، لازم است تا با آن مقابله کنید[125].
امامباقر(ع) همواره می فرمودند که مرجعیت خود را ازطرف خداوند دریافت کردهاند، نه یک عاملِ انسانی یا بیعتِ مردم[126] و با این گفتار، اشتباهبودن راه و روش زیدیه در انتخاب امام را بیان میکردند. همچنین صادقین(ع) در مورد بیعت علی(ع) با ابوبکر به استدلال پرداخته و تصمیم امام علی(ع) را در راستای حفظ اسلام و وحدت مسلمانان خواندند[127]؛ و نشاندادند که سکوت علی(ع) به دلیل رضایتمندی آنان از تصمیم اتخاذ شده نبودهاست. همچنین امامیه دربرابر این اندیشه که امامت در اولاد فاطمه(س) ادامه مییابد و تعداد آنان نامحدود است[128]، موضع گرفته و مطابق نظر صادقین(ع)، آنان را از اولاد امام حسین(ع)[129] و دوازده نفر خواندند[130].
ب: پاسخ به شبهات و احادیث جعلی زیدیه
در بخش تلاشهای زیدیه، برخی از موارد شبههافکنی زیدیان بیان شد و امامیه با ارائه پاسخ مناسب، سبب حفظ و گسترش اندیشه اینمذهب در برابر هجمه سنگین تبلیغات عالمان زیدی گردید. از جمله شبهاتی که مورد تأکید زیدیه قرار میگرفت، مواردی بود که به دلیل عدم شرکت امامصادق(ع) و پیروانآن حضرت در قیام ها به آنان نسبت داده میشد. امامباقر(ع) در پاسخ به این شبهات میفرمودند: هیچگاه علم خود را در مقابل جهل آنان نمیگذارم[131]. مطابق گزارشی دیگر، حسنبنزیاد، از شیعیان امامی کوفه[132]، نزد امام صادق(ع) رفته و پس از عرضه دین خود از باورهای زیدیه خبر میدهد. امام(ع) او را از اندیشیدن درباره قیامی که تغییری ایجاد نمیکند، باز میدارد[133]. صادقین(ع) پیروان خویش را از حضور در قیامهای زیدیه منع میکردند[134] و میفرمودند: پیروان ما حق پیوستن به آنان را ندارند[135]. عدم شرکت امامیه در قیامهای زیدیه نتیجه تأثیر اقدامات صادقین(ع) در اینباره است. از اقدامات دیگر زیدیان آن بود که با معرفی فرزندان دیگر فاطمه(س) بهعنوان امام، شیعیان را بهسوی خود جذب میکردند. در مقابل این اقدامات، امامصادق(ع) علاوه بر رد تفکرات آنان، بزرگان زیدیه را با القابی چون دروغگو و کافر خطاب میکردند[136]. امامی مذهبان کوفه نیز از این رفتار امام الگو گرفته و تا حدی سبب کم شدن نفوذ زیدیه در بین شیعیان میشدند[137]. یکی از مصادیق رویکرد پیشوایان امامیه را می توان در حدیثی حسینبنمختارکوفی[138] مشاهده کرد. وی آیه «و یوم القیامه تری الذین کذبوا علی الله[139]» را قرائت کرد و تفسیر آن را از امامصادق(ع) پرسید. امام فرمودند: این آیه در مورد کسی است که خود را امام بداند در حالی که امام نباشد. سپس حسین از امام پرسید: اگر چه از فرزندان علی(ع) باشد؟ آن حضرت فرمودند: اگرچه از فرزندان علی و فاطمه باشد[140]. یا در روایتی دیگر، امامصادق(ع) سه گروه را شایسته عذاب الهی دانستند؛ آنان که به ناحق ادعای امامت کنند، آنان که امامت امام را انکار کند و کسانی که گمان کنند این دو بهرهای از اسلام بردهاند[141]. این روایات آگاهی امامی مذهبان را بالا میبرد و قطعا سبب جلوگیری از مراجعه آنان به عالمان و مدعیان امامت در بین زیدیان میشد.
در مواردی زیدیه، تقیه را وضع و ابداع امامیه و امری باطل میشمردند[142]. صادقین(ع) در پاسخ به این موضوع با ترسیم شرایط موجود، تقیه را مطابق با مصلحت آن روز میخواندند[143]. تاکید صادقین(ع) بر مسأله تقیه و دوری از رفتار و گفتار آسیبزا[144]، سبب شد تا امامیمذهبان نیز این سیاست را در پیش گیرند. شاید مهمترین و صریح ترین پیام پیشوایان امامیه در برابر زیدیه سخن امامصادق(ع) باشد که فرمودند: زبان خود را نگاه دارید و در خانههایتان بمانید، زیرا نگاهی متوجه شما نخواهد بود و زیدیه پیوسته سپر شما هستند، زیرا سلاطین جور به دفع آنان پرداخته و از شما غافلند[145].
چنانکه پیشتر آمد برخی احادیث توسط راویان زیدی مورد جعل قرار میگرفت. طرفداران امامیه بارها به صادقین(ع) مراجعه نموده و این روایات را مطرح میکردند. صادقین(ع) نیز گاهی شخص راوی را دروغگو میخواندند و از آنان بیزاری میجستند[146]؛ و در مواردی نیز احکام صادر شده توسط فقهای زیدیه را رد کرده و حکم صحیح را ارائه میدادند[147]. نوع برخورد پیشوایان امامیه با راویان و روایات نقل شده توسط زیدی مذهبان[148]، سبب شد تا پس از مدتی واکنش شیعیان نسبت به اخبار آنان همراه با پرهیز و احتیاط باشد. چنانچه سالمبنابیحفصه نزد شیعیان امامی فردی مشکوک به حساب میآمد و وقتی روایتی از وی شنیده میشد، امامیان برای دستیابی به صحت یا بطلان آن، به امامباقر(ع) مراجعه میکردند[149].
ج: معرفی زیدیه و انحرافات آنان
از دیگر مواضع پیشوایان امامیه ، روشنکردن چهره واقعی بزرگان زیدیه و بیان سرانجام اندیشه و عملکرد آنان در بین امامیه بود. برای نمونه صادقین(ع) امامانزیدی را فاقد درجهای خاص میخواندند. چنانچه فردی زیدیمذهب بنام سعیدبنمنصور نظر امامباقر(ع) را در مورد نبیذِ مستکننده، با این بیان که دیدم آن را زید بن علی می نوشد، پرسید؛ امام پاسخ دادند: باور نمی کنم او نبیذ بنوشد؛ اما اگر این کار را بکند نه پیامبر(ص) است و نه امین او، بلکه فردی از افراد خاندان اوست که ممکن است گاهی خطا کند[150]. همچنین صادقین(ع) بارها بر انحراف بزرگان زیدیه تاکید می کردند. برای نمونه امامصادق(ع) پس روآوردن ابوالجارود به زیدیه اعلام کردند که خداوند قلب وی را برگردانده است[151]. مطابق گزارشی دیگر، امامصادق(ع) اصحاب خود را از تلاش برای هدایت مردم از جمله زیدیان، پیش از درخواست خود آنان بازداشتند[152]. این خبر نشان از اولویت امام در حفظ شیعیان امامی پیش از جذب زیدی مذهبان دارد.
د: مقابله با زیدیه در مناظرات
آنچه در مناظرات دانشمندان امامی با زیدیان مورد تاکید قرار میگیرد بیشتر در موضوع امامت و لزوم اطاعت از امام است؛ چنانچه در مناظره بین زیدبنعلی و مومنطاق آمده است. در این مناظره زید وی را به سوی خویش دعوت کرد؛ اما مومنطاق سخن وی را نپذیرفته و پاسخ داد: اگر از سوی پدر و یا برادرت دعوت میشدم آنان را اجابت میکردم؛ زیرا یک جان بیشتر ندارم و باید آن را در راه خداوند به کار گیرم. سپس زید پرسید: آیا گمان میکنی اکنون در میان خاندان محمد(ص) امامی واجب الاطاعه حاضر است؟ مومن گفت: یکی از آنان پدر تو علیبنحسین بوده است. زید در جواب با لحنی اعتراضآمیز ابراز داشت که در صورتی که اینگونه بود، پدرم مرا از آتش باز میداشت. مومن در جواب به خواب حضرت یوسف(ع) استناد کرده و گفت: این به سبب محبتی است که پدرت بر تو روا داشته است، تا راه نجاتی را بر تو باقی بماند و اکنون امید نجات تو وجود دارد[153]. این مناظره نشان میدهد که عقاید زیدبنعلی از امامیان زاویه گرفته و امامیه بهدنبال هدایت ایشان نیز هستند. چنانچه دو نفر از امامیمذهبان نزد زیدبنعلی حاضر شده و عقیده زیدیه را نسبت به امامی که با شمشیر قیام نکند مطرح کردند. آنان با استناد به شیوه و روش حضرت علی(ع)، به زید گفتند: اگر علی(ع) امام بوده است، پس چرا او نیز مدتی خانه نشین شد و قیام نکرد؟ مطابق این گزارش زید از پاسخ گفتن عاجز ماند[154]. یکی دیگر از موارد مناظرات، مواردی است که بین پیروان امامیه و زیدیه صورت گرفته است. چنانچه هشامبنحکم(د179ه) و سلیمانبنجریر در گفتگویی به اثبات اعتقادات خود درباره امامت پرداختهاند. در این گفتگو سلیمانبنجریر ابتدا از هشام در مورد اطاعت از علی(ع) اعتراف میگیرد و سپس در مورد فرزند علی(ع) و لزوم یاریکردن وی سوال میکند. هشام در پاسخ، اطاعت را تنها در صورت وجود حکم امام لازم می داند و میگوید: اکنون وی دستور به قیام نداده است[155]. مناظرات بین پیروان در حضور امام صادق(ع) نیز انجام شدهاست. از جمله گفتگویی که بین زراره و زید انجام شد. در این مناظره زید پرسید: آیا مردی را که از خاندان نبوت باشد یاری میکنی؟ زراره در حضور امام پاسخ داد: در صورتی او را یاری می کنم که واجب الاطاعه باشد[156]. طرفداران زیدیه نیز می توانستند در حضور صادقین(ع) حاضر شوند و با آنان گفتگو نمایند. چنانچه وقتی عبداللهبن نجاشیزیدی با شنیدن سخنان عبداللهبنحسنمحض آرامش خاطر نیافت، از طریق عماربنعبدالحمید، که فردی امامیمذهب است، نزد امام صادق(ع) حاضر شد. سخنان امام سبب رویگردانی او از مذهبِ زیدی و پیوستن او به امامیان شد[157].
نتیجه
زیدیه تحت تأثیر عالمان و فقیهان خود و با شکلگیری قیام زید بن علی، در نیمه اول قرن دوم ظهور یافت. رویه مشترک عقلگرایانه در مسائل کلامی، روش مبتنی بر استدلال در فقه و باورهای مشترک امامیه و زیدیه همچون افضلیت امامعلی(ع) بر خلفاء، امامت حسنین(ع)، لزوم مخالفت با حکومت جور و موضوع مهدویت، بسترهای همگرایی زیدیه و امامیه را بهوجودآورد. ترویج آموزههای مشترک و استحکام بنیان شعیه را در برابر گروههای فکری دیگر، از ثمرات این همگرایی بود. رابطه زیدیه و امامیه هیچ گاه خالی از احتیاط و پرهیز نبوده است؛ و واگرایی بخش وسیع تری از تعاملات آنان را شامل میشود. پس از پیوستن عدهای از امامیان به زیدیه و با آغاز کوشش عالمان زیدی برای سازماندهی یک مکتب فکری، فصل جدیدی از تعاملات این دو گروه رقم خوردهاست. در دوره امامباقر(ع) شکاف میان این دو گروهِ علوی در ابعاد فکری ملموس به نظر میرسد؛ اما با اوج گرفتن فعالیتهای زیدیه و رشد اندیشههای آنان، خط فکری زیدیه در دوره امامصادق(ع) از امامیه زاویه ای مشهود گرفت و منجر به رقابت و مقابله شد و مناظرات بزرگان این دو گروه، نمونه بارزی از این مقابله بهشمار می آید. اختلافات آنان در موضوعاتی چون بداء، رجعت، بیعت با شیخین، ویژگیهای امام و طریقه نصب او، تقیه و قیام، موجب صفبندی آنان در مقابل یکدیگر شد. باید توجه داشت که سطح تعاملات دو فرقه جارودیه و بتریه با امامیه متفاوت بوده و قطعا تعامل کمتری بین امامیه و بتریه وجود داشته است. در نتیجه باید گفت با وجود روابط نزدیک و حمایت این دو گروه از یکدیگر، هریک از دو فرقه در تلاش برای ترویج آموزه های خود بودند. همچنین مواضع صادقین(ع) در برابر زیدیه سبب انسجام باورهای امامیه در موضوع امامت، حفظ طرفداران امامیه از تهاجمات فکری زیدیه و پیوستن گروهی از زیدیان به امامیه شد.
کتابشناسی
قرآن کریم.
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، تحقیق سید جلال الدین حسینی، بیجا، 1424ه.
ابطحی، عبدالحمید، تقابل عالمان زیدی کوفه در نیمه اول قرن دوم با باور امامت الهی اهل بیت(ع)، سفینه، شماره37، 1391ش.
ابن اعثم، احمد، الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دار الاضواء، 1411ه.
ابن جعد، مسند ابن الجعد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ه.
ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالاحیاء التراث، 1382ه.
ابن حبّان، محمد، المجروحين، تحقيق محمود ابراهيم زايد، مكه، دار الباز، بیتا.
ابن حزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل والاهواء و النحل، بیروت،دارالکتب العلمیه، بیتا.
ابن حجر، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، بیتا.
ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل أبى طالب، نجف، مكتبة الحيدريه، 1376ش.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ه.
ابن مرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار الجامع المذاهب علماء الامصار، قم، مجمع الزخائر الاسلامی، بیتا.
ابن ندیم بغدادی، فهرست ابن ندیم، تهران، 1346ه.
ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ه.
ابوطالب یحیی بن حسین، تیسیر المطالب فی امالی ابی طالب، صنعا، مؤسسه امام زيد بن على، 1422ه.
ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، بیروت، دارالکتب العربی، 1387ه.
ابی القاسم البلخی، فضل الاعتزال، تونس، الموسسه الوطنیه، 1986م.
احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، تحقيق وصى الله بن محمود عباس، رياض، دار الخانى، 1408ه.
احمد بن قاسم، تاج المذهب لاحکام المذهب، صنعا، مکتبه الیمن الکبری، 1380ه.
اربلى، على بن عيسى، كشف الغمه، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381ه.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361ش.
اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362ش.
اکوع، اسماعیل بن علی، الزیدیه نشاتها و معتقداتها، دمشق، دارالفکر، 1417ه.
ایجی، المواقف، بیروت، دارالجیل، 1417ه.
برقى، احمد بن محمد، المحاسن، تحقيق سيد جلال الدين حسينى أرموى، تهران، بیتا.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، تهران، نشر اشراقی، 1367ش.
حسین بن احمد، روض النضیر شرح ، طائف، مکتیه الموید، 1968م.
حمید بن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه، صنعاء، مکتبه بدر
حیدری،احمد علی، معرفی «کلام و جامعه»اثر فان اس، هفت آسمان،شماره 24، 1383ه.
خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، بیتا.
خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیجا، 1413ه.
ذهبى، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، تحقيق عمر عبدالسلام تدمرى، بيروت، دارالكتاب العربى، 1410ه.
همو، میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر، 1382ه.
الرازی، الجرح و التعدیل ،بیروت،دار احیاء التراث العربی، 1371ه.
همو، تفسیر القرآن، تهران، اساطیر، 1371ش.
رحمتی، محمد کاظم، مقالاتی در تاریخ زیدیه و امامیه، تهران، انتشارات بصیرت، 1388ش.
سامی الغراوی، الزیدیه بین الامامیه و اهل السنه، دارالکتاب الاسلامی، 1426ه.
سلطانی، مصطفی، امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه،قم، انتشارات ادیان و مذاهب، 1387ه.
سمعانى، منصور بن محمد، تفسير، تحقيق ياسر بن ابراهيم و غنيم بن عباس، رياض، دار الوطن، 1418ه.
سيد مرتضى، على بن حسين، أمالى، تحقيق سيد محمد بدرالدين نعسانى، مكتبة آية الله المرعشى، بیتا.
سیوطی، الدرالمنثور، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر ، بیتا.
شهرستانى، محمد بن عبدالكريم، الملل و النحل، تخريج محمد فتح الله بدران، قاهره، مكتبة الانجلو المصريه، بیتا.
صدوق، محمد بن على، التوحيد، تحقيق سيد هاشم حسينى تهرانى، قم، جماعة المدرسين، بیتا.
همو، (بی تا)، الخصال، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جماعة المدرسين، بیتا.
همو، كمال الدين، تصحيح على اكبر عفارى، قم، جماعة المدرسين، بیتا.
همو، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جماعه المدرسین، بیتا.
همو، من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جماعة المدرسين، 1404ه.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقيق ميرزا محسن كوچه باغى، تهران، مؤسسة الاعلمى، 1404ه.
صفدى، خليل بن أيبك، الوافى بالوفيات، كوشش، يوسف فان اس، بيروت، دار صادر، 1411ه.
طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان، قم، جماعة المدرسين، بیتا.
طبرانى، سليمان بن احمد، المعجم الصغير، بيروت، دارالكتب العلميه، بیتا.
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج، تحقيق ابراهيم بهادرى و محمد هادى به، تهران، دارالاسوة، 1416ه.
همو، مکارم الاخلاق، منشورات الشریف الرضی، 1392ه.
طبری، تاریخ طبری، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403ه.
طوسى، محمد بن حسن اختيار معرفة الرجال، تحقيق سيد مهدى رجائى، قم، مؤسسة آل البيت (ع)، 1404ه.
همو، امالى، تحقيق مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة، 1404ه.
همو، تهذيب الاحكام، تحقيق سيد حسن خرسان، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365.
همو، الغیبه، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، 1411ه.
همو، الفهرست، تحقيق جواد القيومى، قم، الفقاهه، 1417ه.
فان اس، علم الکلام و المجتمع فی القرنین الثانی و الثالث، ترجمه صالح سالمه، کلن، الجمل، 2008م.
عجلی، معرفه الثقات، مدینه، مکتبه الدار، 1405ه.
عمرجی، احمد شوقی ابراهیم، الحیاه السیاسیه و الفکریه للزیدیه فی مشرق الاسلامی،قاهره، مکتبه مدبولی، بیتا.
عیاشی، محمد بن مسعود، تحقیق رسول محلاتی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، بیتا.
غلیس، اشواق احمد مهدی، التجدید فی فکر الامامه عند الزیدیه فی الیمن،قاهره، مکتبه مدبولی، 1417ه.
فرمانیان، مهدی و موسوی، سید علی، درسنامه تاریخ و عقاید زیدیه، قم، نشر ادیان، 1386ه.
فسوى، يعقوب بن سفيان، المعرفة و التاريخ، با حواشى خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ه.
فرات بن ابراهيم كوفى، تفسير، تحقيق محمد الكاظم، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامى، 1410ه.
قاضی عبدالجبار، المنیه و الامل، اسکندریه، دارالمطبوعات الجامعیه، بیتا.
قاضى نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، تحقيق آصف بن على اصغر فيضى، دار المعارف.، 1383ه.
همو، شرح الأخبار، تحقيق سيد محمد حسينى جلالى، قم، جماعة المدرسين، بیتا.
کتبی، فوات الوفیات، بیروت، دارالکتب العلمیه، 2000م.
کراجکی، محمد بن علی، الاستنصار فی النص علی الائمه الاطهار، بیروت، دارالاضواء، 1405ه.
كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش.
متقی هندی، کنز العمال، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1425ه.
محمد بن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمومنین، تحقیق محمد باقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، 1412ه.
مزی، تهذیب الکمال، بیروت، موسسه الرساله، 1406ه.
مسعودى، على بن الحسين، مروج الذهب، قم، مؤسسة دارالهجره، 1409ه.
معرفت، هادی، تفسیر و مفسران، قم ، موسسه فرهنگی التمهید، 1379ش.
مفید، الارشاد، بیروت، دارالمفید، 1414ه.
همو، اوائل المقالات، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1403ه.
مقريزى، احمد بن على، امتاع الاسماع، تحقيق محمد عبدالحميد النميسى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1420ه.
موسوی نژاد، آشنایی با زیدیه، هفت آسمان، شماره11، 1380ش.
همو، تراث الزیدیه، قم، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384ش.
مهدی لدین الله، محمد بن قاسم، الموعظه الحسنه، صنعا، موسسه الامام زید بن علی، 1415ه.
نجاشی، رجال نجاشی، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1416ه.
نعمانى، محمد بن ابراهیم، الغيبه، تهران، مكتبه الصدوق، بیتا.
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، بیروت، دارالاضواء، 1404ه.
[1] برقی، 173؛ کلینی، 8/ 8.
[2] ابن مرتضی، 1/40؛ ابن خلدون،197.
[3] کلینی، 2/ 224؛ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، 1/ 75.
[4] کلینی، 1/290.
[5] درباره منزلت امامباقر(ع) نزد علمای کوفه و همچنین مراجعه به آنان، نک: کلینی، 5/ 478 و 7/ 330؛ ابن عساکر، 54/ 279؛ ذهبی،تاریخ اسلام، 4/ 404.
[6] کلینی، 1/ 397.
[7] در مورد حضور گرایش های مختلف فکری در قیام زید، نک: ابوالفرج اصفهانی، 99.
[8] این رساله در سال 1390 در دانشگاه قم دفاع شده است.
[9] این پایان نامه در سال 1390 در دانشگاه ادیان و مذاهب قم دفاع شده است.
Josef Van Es. [10]
[11] این کتاب توسط «الصالح السلمه» ترجمه شده و با عنوان «علم الکلام و المجتمع فی القرنین الثانی و الثالث» به چاپ رسیده است.
[12] برای کسب اطلاع بیشتر درباره نویسنده و اثر وی، نک: حیدری، 209- 223.
[13] برای کسب اطلاع از منابع متقدم زیدیه، نک: موسوی نژاد، تراث الزیدیه، 33- 110.
[14] چنانچه زیدیان معتقدند، آنان نیز بین خلافت شیخین و افضلیت علی(ع) جمع میکردند(احمد بن حنبل، 1/149).
[15] حمید بن احمد، 1/ 138.
[16] ابوالفرج اصفهانی، 88؛ مفید، الارشاد، 2/ 172.
[17] برای نمونه درباره رهبری قیام های زیدیه توسط حسنیان، نک: طبری، 6/ 196.
[18] غلیس، 36.
[19] رازی، الجرح و التعدیل، 438.
[20] کلینی،1/ 26.
[21] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 1/ 51.
[22] حکم صادقین(ع) در اینباره: التقیه فی کل شیء الا فی شرب النبیذ و المسح علی الخفین(صدوق، خصال، 23؛ کلینی، 2/ 217)
[23] همچون جابر جعفی که در اینباره مورد اتهام قرار میگرفت(ابن حبان، 75؛ ابن حجر، 2/ 43). همچنین مومنطاق از جمله کسانی بود که در شهر کوفه به افضل بودن امام علی(ع) از شیخین استدلال کرده و به مباحثه و مناظره میپرداخت(طبرسی، الاحتجاج، 2/ 145).
[24] مسعودی، 3/ 232.
[25] شهرستانی، 1/ 157؛ بغدادی، 22.
[26] اشعری قمی، 18؛ نوبختی، 20؛ اشعری، 41.
[27] ابن حزم، 2/ 112؛ ذهبی، میزان الاعتدال، 1/ 496.
[28] اشعری قمی، 18؛ ابن مرتضی، 1/ 40.
[29] ایجی، 3/ 69؛ ابن مرتضی، 1/40؛ عمرجی، 88.
[30] شهرستانی، 1/ 161؛ اشعری، 69؛ بغدادی، 37.
[31] نوبختی،57.
[32] نوبختی، 54؛ اشعری، 41.
[33] ازاینرو اهل سنت آنان را غالیان شیعه میدانند و مورد طعن قرار میدهند(نوبختی، 21؛ بغدادی، 34).
[34] درباره تندروی در برخی باورها، نک: موسوی نژاد، آشنایی با زیدیه، 88.
[35] اشعری، 67.
[36] صدوق، خصال، 171و 554.
[37] اشعری، 67؛ بغدادی، 31؛ اکوع، 26.
[38] نوبختی، 50.
[39] در مورد شکل گیری بتریه و عدم شرکت آنان در برخی قیام ها، نک: فان اس، 254. همچنین درباره پیوستن بتریه به اهل سنت، نک: مادلونگ، 178.
[40] زیرا ابوالجارود از شاگردان صادقین(ع) و تا دوره ای قطعا از امامیه محسوب می شده است و بعدها به زیدیان می پیوندد(عمرجی، 84).
[41] فرمانیان و موسوی نژاد، 50-53.
[42] درمباحث کلامی، اندیشه زیدیه بسیار نزدیک به معتزله است؛ تاجایی که برخی آنان را معتزلی می دانند(شهرستانی، 1/ 162).
[43] مفید، اوائل المقالات، 8.
[44] همان.
[45] مهدی لدین الله، 86.
[46] به معنای پدیدار ساختن امری برای مردم که در گذشته برای آنان مبهم بودهاست و خداوند به جهت و مصلحتی آن را برای مدتی از آنان مخفی کردهاست(معرفت، 1/ 552) همچنین برای کسب اطلاع از گفتار صادقین(ع) در توضیح و تفسیر مفهوم بداء، نک: کلینی، 1/ 146 و 147؛ عیاشی، 2/215-221.
[47] کلینی، 1/ 146؛ صدوق، توحید، 333.
[48] این درحالی است که باور امامیه در مورد بداء به معنای تغییر در علم خداوند نیست؛ همانطور که شیخ کلینی در جواب آنان این مسأله را ذکر کردهاند(1/ 148).
[49] زیدیه آن را از بزرگترین شعائر خود دانسته و برای اثبات آن به طرق مختلف استناد نمودهاند(احمد بن قاسم، 469)؛ چنانچه زیدبنعلی نیز هدف خود را از قیام، امر به معروف و نهی از منکر اعلام می کند(ابن اعثم، 5/ 34؛ ابن شهرآشوب، 3/ 241.
[50] شهرستانی، 1/ 155؛ اشعری، 129؛ ابن مرتضی، 1/ 40.
[51] شهرستانی، 1/ 156؛ ابن مرتضی، 1/ 40؛ ابن خلدون، 40.
[52] مفید، اوائل المقالات، 46؛ شهرستانی، 1/ 155؛ ابن خلدون، 197.
[53] نوبختی، 56.
[54] رحمتی، 98و99؛ چنانچه کثیرالنواء از سران فرقه بتریه، اهل بیت(ع) را در هفت نفر (فرات بن ابراهیم، 2/ 533)و در حدیثی ابی الجارود، رییس فرقه جارودیه، آنان را منحصر در سه نفر میداند(کلینی، 1/ 358.
[55] چنانچه از روایات ائمه صادقین(ع) بر میآید، به معنای خاص، شامل اهل کساء و بهدنبال آن شامل بقیه ائمه معصومین می شود(طبری، 2/ 7).
[56] ذهبی، تاریخ اسلام، 1/ 379-383.
[57] برای نمونه جارودیه ، بازگشت نفس زکیه(د 145ه) را از مصادیق رجعت می دانستند(رحمتی، 78).
[58] شواهدی برای ادعای مهدویت در برخی ائمه زیدیه از جمله زیدبنعلی(مسعودی، 3/230)و نفسزکیه(ابوالفرجاصفهانی، 207) و محمدبنقاسم(د219ه)(مسعودی، 4/ 61) و یحییبنعمر(د 250ه) (اشعری، 67)وجود دارد.
[59] شهرستانی، 1/ 162.
[60] فقه زیدی تا حد زیادی به فقه حنفی شناخته شده (عمرجی، 215) و البته در برخی مسائل، به فقه شافعی و امامی نزدیک میشود(شهرستانی، 1/ 162).
[61] امام صادق(ع) در همین راستا در جواب منصور عباسی، که از گروههای زیدی و حسنی نزد آن حضرت گله میکند، اعلام کردند که حرکت آنها مورد تأییدشان نمیباشد(منصور بن حسین، 1/ 355). همچنین مطابق گزارشی، امام صادق(ع) در هنگام قیام نفسزکیه از مدینه خارج میشوند و بعد از اتمام قیام بازمیگردند(اربلی، 2/ 162).
[62] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 1/ 205.
[63] برای نمونه، درباره ارتباط حکمبنعتیبه با صادقین(ع)، نک: خویی، 6/ 172. و درباره ارتباط ثابت بن هرمز با امام باقر(ع)، نک: کلینی، 8/ 37.
[64] کلینی، 1/ 363.
[65] قاضی نعمان، شرحالاخبار، 3/ 277.
[66] وی تنها شاگرد امام صادق(ع) است که به زید پیوسته و در قیام وی شرکت دارد (نجاشی، 183؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 652).
[67] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 652.
[68] کلینی، 7/ 330.
[69] نجاشی،360.
[70] قاضی عبدالجبار، 143-144.
[71] طوسی، اختیار معرفه الرجال 1/ 369.
[72] ابن شهرآشوب، 2/ 279.
[73] شهرستانی، 1/ 59؛ کتبی، 1/ 212.
[74] درباره عمر بن خالد، نک: خویی، 14/ 102- 105.
[75] برای نمونه: مفید، الارشاد، 2/ 173. البته امکان اینکه روایات وی ساختگی باشد وجود دارد(خویی، 14/ 102- 105).
[76] برای نمونه در روایاتی که بین عقاید زیدیه و امامیه جمع می کند نک: طوسی، امالی، 254.
[77] مزی، 2/ 43.
[78] ابن ندیم، 227؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 722.
[79] خلیفه بن خیاط، 217؛ احمد بن حنبل، 2/ 441.
[80] برای نمونه در احادیثی بر ماجرای غدیر خم (محمد بن سلیمان، 34، 124، 127، 136، 137)و برتری علی(ع) بر شیخین (ابوالفتح کراجکی، 20) تاکید کرده و یا خطبه های امام علی(ع) را نقل کرده اند(صدوق، خصال، 219)؛ یا آیات قرآن را در شأن امام علی(ع) تفسیر نموده اند(ابن شهرآشوب ، 3/ 6).
[81] ابوطالب یحیی بن حسین، 194؛ حمید بن احمد، 1/ 278.
[82] وی از سران یکی از فرقه های زیدیه معرفی شده است(نوبختی، 9؛ شهرستانی، 1/ 68.
[83] صفدی، 15/ 222.
[84] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 1/ 205.
[85] ابن شهرآشوب، 3/ 349.
[86] کلینی، 1/ 156.
[87] طبرسی، الاحتجاج، 3/381-383.
[88] ابراهیم بن محمد ثقفی، 2/ 760.
[89] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 689.
[90] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 604؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، 97.
[91] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 453.
[92] برای نمونه در مورد حکمبنعتیبه نقل شده است که ابوبصیر حُکم او را بر جواز شهادت زنا زاده برای امام صادق(ع) نقل کرد. آن حضرت ضمن رد این حُکم، فرمودند: بخدا علم جز در خانه ای که جبرئیل بر اهل آن نازل شده یافت نخواهد شد(نجاشی، 360)
[93] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 1/ 230.
[94] همان، 241.
[95] بقره، 8.
[96] صدوق، من لایحضره الفقیه، 4/ 544.
[97] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 496.
[98] همان، 494.
[99] همان، 1/ 142.
[100] درباره احترام عموم مردم به بزرگان زیدیه، نک: ابن جعد، 62؛ عجلی، 1/ 282.
[101] رازی،تفسیر القرآن،7/ 2267؛ ابن جوزی، 3/ 136؛ سیوطی، 101؛ متقی هندی، 2/ 442.
[102] مزی، 10/ 135.
[103] فسوی، 3/ 107.
[104] همان.
[105] طوسی، الفهرست، 227.
[106] ذهبی، تاریخ اسلام، 5/ 75.
[107] ابن بطه، 7.
[108] احمد بن عبدالله، 7/ 334.
[109] مقریزی، 12/ 363.
[110] ابراهیم بن محمد ثقفی،2/ 726.
[111] همان.
[112] برای نمونه درباره اعتقاد امامیه به بدا و تقیه، نک: شهرستانی، 1/ 160؛ نوبختی/ 64.
[113] نوبختی، 13.
[114] کلینی، 8/ 370.
[115] صفار، 279.
[116] طوسی، اختیار معرفه الرجال 1/234.
[117] عیاشی، 2/ 184.
[118] کلینی، 2/ 235 و 8/ 184.
[119] صفار، 90؛ کلینی، 2/ 235.
[120] همان، 222.
[121] برقی، 89 و 93؛ کلینی ، 1/ 183 و 437.
[122] کلینی، 1/ 388.
[123] صفار، 458؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، 204.
[124] قاضی نعمان، شرح الاخبار، 1/ 225.
[125] کلینی، 8/ 235.
[126] همان، 1/ 290.
[127] کلینی، 8/ 235.
[128] همان، 1/ 168.
[129] نعمانی، 93 ؛ طوسی، الغیبه، 92.
[130] صفار، 230.
[131] مزی، 2/ 43.
[132] نجاشی، 47.
[133] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 722.
[134] صدوق، من لا یحضره الفقیه، 1/ 310؛ سید مرتضی، 2/ 280.
[135] نجاشی، 144.
[136] کلینی، 1/ 372.
[137] برای نمونه درباره عدم پذیرش قول عالمان زیدی توسط امامیه، نک: صدوق، من لایحضره الفقیه، 2/ 644.
[138] نجاشی، 54.
[139] زمر، 60.
[140] کلینی، 1/ 372.
[141] همان، 373.
[142] شهرستانی، 1/ 160؛ نوبختی، 64.
[143] کلینی، 8/ 235.
[144] همان، 2/ 219.
[145] همان، 3/320.
[146] چنانچه زراره بر امام صادق(ع) وارد شد و روایتی را به نقل از حکمبنعتیبه بیان کرد و آن حضرت فرمودند: پدرم چنین سخنی نگفته است و حَکَم به پدرم نسبت دروغ داده است(همان، 7/ 396).
[147] چنانچه زراره رای حکمبنعتیبه در مورد مملوکی که بدون اجازه مولایش ازدواج کرده را نزد امام باقر (ع) مطرح نمود. امام نظر آنان را رد کردند و حکم صحیح را فرمودند(ابراهیم بن محمد ثقفی،761) یا در موردی دیگر آن حضرت، نظر حَکَم را در مورد حکمی فقهی درباره زنا رد کردند(کلینی، 7/ 396).
[148] همان، 2/ 222.
[149] صدوق، من لایحضره الفقیه، 2/ 644.
[150] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 499.
[151] همان، 1/ 381.
[152] برقی، 200؛ کلینی، 1/ 165.
[153] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 425.
[154] همان، 2/ 714.
[155] همان، 536.
[156] طبرسی، الاحتجاج، 2/ 374.
[157] کلینی، 7/ 376؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 632؛ طوسی، تهذیب الاحکام، 10/ 213.
pdf دانلود مقاله تعاملات فکری – فرهنگی زیدیه و امامیه در عصر صادقین (ع) (559 KB)