منتشر شده در: تاریخ و تمدن اسلامی، پاییز و زمستان 1393، شماره 2020
سال: 1393
شماره: 20
نویسندگان همکار: روح الله توحیدی‌نیا
رتبه علمی: علمی-پژوهشی
لینک در سایت اصلی: https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1076424/%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C--%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%86(%D8%B9)

چکیده:


بخش قابل توجهي از جريان حديثي شيعيان كوفه را در دوره امام باقر(ع) گروهي تشكيل مي­­دادند كه بين افضل بودن امام علي(ع) و مشروعيت خلافت شيخين جمع مي­كردند. اين گروهِ پيش­ زيدي با اماميه نيز ارتباط داشتند و با ورود زيد­بن­ علي به كوفه از وي حمايت كردند. پس از قيام زيد(رض)، طرفداران وي رويه فكري او را توسعه دادند و به ترويج آن مبادرت ورزيدند. مناسبات اين گروه با شيعيان طرفدار نص موضوعي است كه اين نوشتار با روش توصيفي- تحليلي و در محدوده عصر صادقين(ع) به آن پرداخته است. نتايج حاكي از آنست كه اشتراكات فكري سبب همگرايي اين دو­گروه و گسترش آموزه هاي عمومي شيعه بوده ­است؛ اما با رشد زيديه و دستيابي آنان به مباني نسبتا مستقل، دايره اختلافات زيديان با امامي­ مذهبان وسيع­تر شده و هر دو فرقه براي حفظ هواداران­ خود و جذب شيعيان ديگر، اقداماتي در برابر يكديگر صورت داده­ اند.

مقدمه
پس از شهادت امام سجاد(ع)، گروهی از شیعیان که در اندیشه قیام بر ضد امویان بودند، از امام باقر(ع) درخواست کردند تا رهبری قیام را بر عهده گیرد[1]. پاسخ منفی امام(ع) به آنان، بستر را برای شکوفایی اندیشه­ای فراهم آورد که معتقد به ادامه­یافتن امامت در فرزندان فاطمه(س)[2] و قیام در برابر حکومت جور بودند[3]. البته اختلافات این گروه پیش زیدی با پیشوایان امامیه، سبب نشد تا ارتباط آنان با امامیه قطع شود. در چنین شرایطی زید­بن­علی(د122ه) رهبری قیام را به­عهده گرفت و در برابر نظر برادرش امام باقر(ع)، امامت را شأن کسی خواند که به مقابله با ظلم دعوت نماید و قیام کند[4]. جایگاه رفیع امام باقر(ع) نزد شیعیان از جمله دلایلی بود که سبب شد موقعیت لازم برای قیام زید در دوره زندگی آن حضرت فراهم نشود[5]؛ اما در اوایل دوران امامت امام صادق(ع)، شیعیان کوفه، که پس از امام باقر(ع) دچار نوعی سردرگمی شده بودند[6]، به زید پیوستند[7]. این پژوهش برآنست تا با روش توصیفی – تحلیلی، تعاملات پیروان زید­بن­علی و امامیه را در عصر صادقین(ع) ترسیم کند. مقصود از تعامل در این مقاله، مجموعه اقدامات دو گروه در مواجهه آنان با یکدیگر است؛ که گاه در همزیستی دوطرف نمایان می­شود و علاوه بر ایجاد فضای گذشت و تسامح، موجب تقویت باورهای مشترک می شود؛ و گاه به شکل  واگرایی و تقابل ترسیم می شود و فضایی رقابت آمیز را پدید می­آورد.
 
پیشینه تحقیق
عمده پژوهش­های صورت گرفته درباره مناسبات زیدیه و امامیه در عصر صادقین(ع)، رویکرد سیاسی این دو فرقه را پیگیری کرده است. در مورد تعاملات فکری آنان تنها می­توان به برخی از تحقیقات اشاره کرد؛ از جمله، رساله دکتری با عنوان «تأثیر حدیث زیدیه بر حدیث امامیه» نوشته اعظم فرجامی[8]، که به بررسی شرح حال راویان زیدی ، محورها و موضوعات روایات آنان، تبیین برخی اعتقادات زیدیه و چگونگی تأثیر­گذاری راویان زیدی بر حدیث امامیه پرداخته­است. وی پس از بررسی منابع متقدم حدیثی امامیه و زیدیه و بازخوانی انگیزه­ها و دیدگاه­های راویان زیدی، دلایلی را در جرح یا تعدیل روایات آنان ذکر کرده است. «مواجهه امامین صادقین(ع) با زید و زیدیان» عنوان پایان نامه دیگری است[9]، که در آن حسین عرب نژاد به صورت مشخص به داوری درباره نظر این دو امام درباره قیام زید می­پردازد. وی، در بخشی از تألیف خود، به مقایسه تفکرات امامیه و زیدیه و واکنش­های فرهنگی زیدیه در برابر امامیه پرداخته است. پژوهش دیگر، مقاله­ای با عنوان «تقابل عالمان زیدی کوفه در نیمه اول قرن دوم با باور امامت­الهی» نوشته سید عبدالحمید ابطحی است؛ که در شماره 37 مجله «سفینه» در سال 1391 منتشر شده­است. این مقاله پس از بازخوانی سیره برخی عالمان زیدی کوفه در محدوده یاد شده، مقابله این گروه را با عقیده امامت الهی را بررسی کرده­است. در میان پیشینه تحقیقات فکری، پژوهش فان اس[10]، نقش مهمی را در تبیین نظام­های کلامی جامعه اسلامی در قرن دوم و سوم برعهده دارد[11]. وی با این عقیده، که نظام فکری مذاهب را نمی­توان بدون شناخت محیط پیرامون­شان و جریاناتی که موجدِ آن­ها می­باشد شناخت، سعی در ترسیم وضعیت فرهنگی - اجتماعی جامعه اسلامی در دوره مورد نظر دارد؛ و تحقیق او به­عنوان یک پژوهش بی­طرف، ارزشمند می­باشد[12]. نوشته دیگر درباره مناسبات فرهنگی زیدیه و امامیه  ، کتابی با عنوان « الزیدیه بین الامامیه و اهل السنه» نوشته سامی الغراوی است، که در فصل سوم آن به مقایسه عقاید زیدیه و امامیه پرداخته و بهره­گیری نویسنده از منابع زیدیه اهمیت این کتاب را دوچندان کرده­است.
 
گونه شناسی منابع تحقیق
مهمترین منابع مورد استفاده تحقیق را می­توان به دو بخش کتب ملل و نحل و تألیفات امامیان و زیدیان تقسیم کرد. مطالعه نظرات فرقه­شناسانی چون سعد­بن­عبدالله­اشعری(د300ه) در کتاب «المقالات و الفرق» ، نوبختی(د310ه) در «فرق الشیعه»، علی بن اسماعیل اشعری(د324ه) در «المقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین»، بغدادی(د429ه) در «الفرق بین الفرق» و شهرستانی(د548ه) در «الملل و النحل»، بخش قابل توجهی از فضای فکری گروه­های مختلف شیعه را ترسیم می­کند. البته این افراد در غالب موارد وارد جزئیات نشده و تنها به تبیین باورهای فرقه ها اکتفا کرده­اند. بخش دوم منابع، شامل کتابهای تاریخی، حدیثی، فقهی و رجالی منتسب به عالمان دو فرقه امامیه و زیدیه است. در بین تألیفات امامی مذهبان کتاب «اختیار معرفه الرجال»، به­دلیل بررسی افکار و عملکرد زیدیان و بیان برخی مصادیق تعاملات آنان با امامیان، و تألیفات نجاشی(د450ه) و شیخ طوسی(د460ه)، به­سبب معرفی طرفداران دو طرف تعامل، از نقش مهمی برخوردارند. همچنین می­توان به کتاب «کافی» نوشته شیخ­کلینی(د329ه) و تألیفات شیخ صدوق(م 381ق) اشاره کرد؛ که به واکاوی تعامل صادقین(ع) و پیروانشان با زیدی مذهبان کمک فراوانی می­کند. برخلاف امامیه، منابع زیدیه کمتر به مباحث فکری و فرهنگی قرن دوم پرداخته­اند[13]. در بین میراث آنان، کتاب «مقاتل الطالبیین» نوشته ابوالفرج اصفهانی(د356ه)، که البته بیشتر به مسائل مربوط به قیام زیدیان پرداخته است، حاوی نکات مهمی درباره وضعیت فکری این گروه می­باشد. همچنین می­توان به کتب دیگری چون «تفسیر» فرات­بن­ابراهیم(د352ه)، «تیسیر المطالب فی امالی ابی­طالب» ابوطالب یحیی­بن­حسین(د424ه) و «الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه» حمیدبن­احمد­محلی(د653ق) اشاره کرد؛ که به برخی از مصادیق تعاملات زیدیه با امامیه در عصر صادقین(ع) اشاره دارند.
نوشته حاضر در صدد است تا ضمن استفاده از منابع و پژوهش های مذکور ، به بسط و تحلیل تعامل فکری- فرهنگی زیدیه و امامیه در دوره صادقین(ع) بپردازد.
 
وضعیت فرهنگی امامیه و زیدیه
در عصر صادقین(ع)، عالمان و فقیهان مهمترین نقش را در وضعیت فکری- فرهنگی دارند. بررسی اندیشه بزرگانی چون حَکَم­بن­عُتیبَه(د115ه)، ثابت­بن­هُرمُز(د121ه) و سَلمهِ­بن­کُهیل(د121ه) که پیش از قیام زید از دنیا رفته­اند، نشان از حضور جریانی پیش­زیدی در کوفه دارد[14]. در این شرایط، زید­بن­علی، که در مدینه به­عنوان فردی والا مقام شناخته می­شد[15]، به کوفه وارد شد و امامت وی مورد پذیرش عموم شیعیان و بسیاری از فقهای کوفه قرار­گرفت[16]. پس از شکست قیام زید (122ه)، رویه سیاسی او به رهبری بنی­الحسن ادامه یافت[17]؛ اما رویکرد فکری وی توسط عالمان کوفه پیگیری شد[18]. این در حالی بود که عالمان امامیه در کوفه نزد صادقین(ع) حاضر می­شدند و ارتباط تنگاتنگی با آنان داشتند؛ چنانچه جابر­بن­یزید­جعفی(د128ه)، از محدثان بزرگ شیعه، برای تعلیم آموزه­های امامیه از کوفه به مدینه می­رود[19]. البته موسم حج بهترین زمان برای مراجعه امامی مذهبان به صادقین(ع) بود. چنانچه هشام بن حکم(د 179ه)، از عالمان برجسته امامیه می گوید در یک سفر حج، پاسخ پانصد پرسش را از امام صادق(ع) دریافت کردم[20]. با توجه به اینکه کوفه پایگاه اصلی شیعیان بود، صادقین(ع) نیز عنایت بیشتری بر امور دینی و پیروان­شان در این شهر داشتند. برای نمونه آنان با پرورش نخبگانی چون زراره­بن­اعین(د150ه)، ابوبصیر­اسدی(د150ه) و محمد­بن­مسلم(د150ه)، این افراد را به­عنوان نمایندگان خود در کوفه معرفی کردند[21]. اقدامات صادقین(ع) موثر بود و برای نمونه، با آنکه بیشتر شیعیان کوفه به نوشیدن نبیذِ مست کننده و یا در مورد مسح بر خفّین (مسح کشیدن بر روی کفش) عادت داشتند، شیعیان امامی این موارد را حرام می­دانستند[22]یا برخی از امامیان به­صورت صریح از خلفای پیشین تبرّی می­جستند؛ و ازاین­رو برخی از آنان به­عنوان توهین­کنندگان به صحابه پیامبر(ص) شناخته می­شدند[23]. این شواهد نشان می­دهد که شیعیان امامی اندیشه متفاوتی از اکثریت جامعه کوفه داشتند.
یکی دیگر از مسائل مهم در عرصه مناسبات فکری زیدیه و امامیه، نقش فرقه­های زیدیه­ است، که دیدگاه های مختلف آنان سبب تفاوت محدوده ارتباط زیدیه با امامیه شده است؛ که در ادامه به مهمترین باورهای آنان اشاره می­شود. تعداد فرقه­های زیدیه تا هشت مورد ذکر شده است[24]؛ اما مهمترین آنها، که در دوره مورد نظر از عالمان کوفه پیروی کرده­اند، دو فرقه اند[25]. گروه اول بُتریه نام دارند؛ که پیروان حسن­بن­صالح­بن­حی (د168ه) و کثیر­النواء(د130ق) بوده[26] و طرفداران اهل­سنت آنان را نزدیک­ترین گروه شیعه به خود خوانده­اند[27]. مهمترین وجه تمایز آنان مشروعیت­دادن به خلافت شیخین[28]، قائل بودن به جواز امامت مفضول با وجود افضل[29] و اعتقاد به توقف در مورد عثمان[30] است. همچنین این گروه معتقدند امامت از آنِ اولاد علی(ع) است؛ چه از فرزندان فاطمه باشند و چه نباشند[31]. گروه مهم دیگر جارودیه، پیروان ابوالجارود­زیاد­بن­منذر(د150ه) هستند[32]، که سیره­ای برخلاف اهل سنت داشته[33] و البته تندروی­هایی را نیز به امامیه منتقل کرده­اند[34]. مهمترین باورهای آنان، اعتقاد به وجود نص­ خفی درباره امام علی(ع) و نص جلی درباره امام حسن(ع) و امام حسین(ع)[35]، اعتراف شیخین بر اشتباه­شان[36]، الهام شدن علوم بر امامان همچون پیامبران و اعتقاد به مهدویت بوده­است[37]. اختلاف جارودیه و بتریه سبب شده است تا نوبختی، زیدیه را به دو گروه ضعفا و اقویا تقسیم کند[38]. ضعفا همان بُتریه­اند؛ که اولین و در دوره مورد نظر تحقیق پرجمعیت­ترین فرقه زیدیه محسوب می­شوند. آنان در قیام­ها حضور کم­رنگی داشته­اند و در نهایت گرایش فکری­شان سبب پیوستن آنان به اهل­سنت شده­است[39]. اقویاء نیز طرفداران ابی­الجارود بودند؛ که پس از بتریه شکل گرفتند[40] ، اما علاوه بر حضور در بیشتر قیام­های زیدیه، برای دستیابی به دانش فقهی و کلامی مستقل تلاش کردند و  نقش مهمی را در ماندگاری زیدیه ایفا نمودند؛ و ازاین­رو مدعی میراث داری زید را نیز داشتند[41].
 
اشتراکات و اختلافات فکری زیدیه و امامیه
بیشتر اشتراک زیدیه و امامیه در مسائل اعتقادی، مربوط به رویه عقل­گرایانه آنان می­شود[42]. زیدیه همچون امامیه[43] در باب توحید، موضعی تنزیه­گرا داشتند. همچنین در مبحث عدل و حکمت الهی، بین دو فرقه همسانی کاملی وجود داشت[44].در مبحث اراده، امامیه با الهام از تعالیم اهل بیت(ع) در پی تفسیری برای «امر­بین­الامرین» بود و با جبر و اختیار تام مخالفت کرد. زیدیه نیز، در پی موافقت با آرای کلامی معتزله، با این نظریه موافق بودند[45].
در بین مسائل اختلافی این دو گروه می­توان از بداء[46] نام برد. امامیه بداء را لازمه اعتقاد به توحید دانستند[47]؛ اما زیدیه همچون اهل­سنت آن را نپذیرفتند و اعلام کردند که علم خداوند تغییر ناپذیر است[48]. زیدیه و امامیه پس از توافق در اصل موضوع امربه­معروف و نهی­از­منکر در چگونگی آن با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. زیدیه برخلاف امامیه این آموزه دینی را به­عنوان یکی از اصول اساسی خود می دانستند و مصداق اصلی آن را قیام در برابر ستمگران و حاکمان جور اعلام می­کردند[49]. در این بین، امامت از مهمترین موارد مناقشه برانگیز بین زیدیه و امامیه بود. هرچند هر دو فرقه امام علی(ع) را افضل صحابه می­دانستند و دشمنان او را بی­دین می­خوانند[50]؛ اما در مفهوم امامت، ویژگی­های امام و چگونگی ساز و کار انتخاب وی نظرات مختلفی داشتند. مطابق نظر فرقه زیدیه، پس از علی (ع) و فرزندانش، امام کسی بود که از فرزندان فاطمه(س) باشد و در برابر حکومت جائر، قیام کند[51]. همچنین آنان برخلاف امامیه، تقدیم مفضول بر افضل را جایز می­دانستند[52]و برای امام هیچ مقام والایی را در علم و عصمت قائل نمی­شدند[53]؛ اما امامیه، امامت را منصبی الهی دانسته و تبعیت از کسی را واجب اعلام می­کردند که دارای علم الهی و عصمت باشد. همچنین تفسیر زیدیه و امامیه از «اهل­بیت(ع)» متفاوت بود. پیروان زید از آنان به­عنوان خاندان خاص پیامبر(ع) و یا دوستان وی یاد می­کردند[54]؛ برخلاف امامیه که آن را منحصر در خاندان پیامبر(ص) می­دانستند[55]. رجعت نیز از جمله مواردی بود که به­عنوان یکی از شاخصه­های امامیه در قرن اول مطرح بود[56]. البته جارودیه نیز رجعت را پذیرفتند؛ اما برخلاف امامیه، آن را در قیام هریک از امامان خود تفسیر کردند[57]. همچنین مهدویت از باور­های مشترک هر دو فرقه بود ؛ که البته در زیدیه بیشتر به معنی منجی­گرایی طرح می­شد؛ چنانچه برخی امامان زیدی، خود را به عنوان مهدی معرفی کردند[58].
در مباحث فقهی نیز، رویه استدلالی هر دو فرقه و اهتمام­شان به آیات الاحکام[59]، سبب توافق آنان در بسیاری از مسائل بود؛ اما عدم استفاده پیروان زید از گفتار و احادیث صادقین(ع) و اتکا به قیاس، استحسان و مصالح مرسله، سبب شد تا در نظرات فقهی نیز از امامیه فاصله بگیرند[60]. در مسائل سیاسی، مهمترین اختلاف زیدیه و امامیه، نگاه متفاوت آنان به مقوله مواجهه با حکومت­جور بود. امامیه بر دور ماندن از تنش­های سیاسی و اجتماعی تاکید می­کرد؛ و این تصیمیم را موافق با مصلحت جامعه می­دانست[61]؛ اما زیدیه بر قیام تأکید کرده و روش پیشوایان امامیه را در تعارض با دستور خداوند مبنی بر امر به معروف و نهی از منکر می­ خواندند[62].
 
تعاملات زیدیه و امامیه
به­طور کلی، مطالعات تاریخی نشان می­دهد که سیر تعامل زیدیه و امامیه آغازی مسالمت­آمیز داشته و نخبگان فکری و فرهنگی زیدیه چون ابوالجارود، حکم­بن­عتیبه و ثابت­بن­هرمز، از بزرگترین فقیهان زیدی، با صادقین(ع) و بویژه امام باقر(ع)، ملازم و همنشین بوده­اند[63]. همین تعامل در بین رهبران دو فرقه سبب می­شد تا بین امامیه و زیدیه نیز ارتباط مثبتی برقرار باشد.  البته در همین دوره نیز اختلافات از سوی بُتری مذهبان وجود داشت. اختلاف نظرها بین زیدیان و امامیان در آغاز تنها در پرسش و پاسخ های علمی نمود یافته است؛ اما داده­های تاریخی ما را به دور­شدن تدریجی زیدیه و امامیه از یکدیگر هدایت می­کند. اوج تقابل زیدیه و امامیه، در برخورد عیسی­بن­زید­بن­علی، از مهمترین داعیان نفس زکیه، با امام صادق(ع) قابل مشاهده است. وی در ماجرای بیعت گرفتن از امام، علاوه بر توهین به ایشان، وی را زندانی کرده و دستور داد تا اموال آن حضرت را مصادره کنند[64]. مهمترین عامل این واگرایی را می­توان رشد و تکامل تدریجی افکار زیدیه دانست. در طول زمان بررسی تعاملات این دو فرقه باید توجه داشت، که عصر مورد نظر در این تحقیق، دوره شکوفایی و تلاش­ برخی اندیشمندان کوفه برای تثبیت فرقه زیدیه و عصر کوشش امامیه برای معرفی چهارچوبی نوین در این مذهب را شامل می­شود. ازاین­رو اطلاعات تاریخی موجود بیشتر درباره پیشوایان و همگامان پیشرو این دو گروه می­باشد. با توجه به مقدمات ذکر شده، تعاملات زیدیه و امامیه، در دو بخش  همگرایی و واگرایی قابل بررسی است.
 همگرایی
همانطور که زید­بن­علی از شاگردان امام­باقر(ع) بود، عالمان زیدی کوفه نیز از شاگردان صادقین(ع) بودند[65]؛ و اذعان زیدیان به جایگاه رفیع علمی صادقین(ع)، از جمله مواردی بود که سبب همگرایی زیدیه و امامیه شد. چنانچه سلیمان بن خالد[66]، از پیروان امام صادق(ع) با آنکه از جمله شرکت­کنندگان در قیام زید بود، امام­صادق(ع) را در آگاهی به حلال و حرام، برتر از زید می­دانست[67]. به­عبارت دیگر مقام علمی صادقین(ع) سبب می شد تا آنان مورد مراجعه زیدیان قرار گیرند و در این بین، نوعی همزیستی بین پیروان زیدیه و امامیه پدید آید. مطابق گزارشی، شخصی برای محاسبه ارث خود به­دنبال ملاقات با امام­باقر(ع) بود؛ ولی مردم حاضرِ در مسجد، حکم بن عتیبه را به عنوان فقیه اهل عراق به وی معرفی کردند. در حالی که حکم مشغول محاسبه ارث بود، امام­باقر(ع) وارد شدند و پس از مدت کوتاهی ارث را محاسبه و اعلام کردند. حَکَم در این هنگام اعتراف کرد که به­راستی خوش فهم­تر از ابوجعفر ندیده­ام[68]. این گزارش، تعامل مثبت بین امامیه و بزرگان زیدی را نشان می دهد. البته زیدیه، علم صادقین(ع) را اکتسابی می­دانستند و سخنان آنان را بدون دلیل و برهان نمی­پذیرفتند. مطابق گزارش عَذافیر­صِیرُفی، حکم­بن­عتیبه پس از مراجعه به امام صادق(ع)، در مسأله­ای با آن حضرت اختلاف پیدا کرد. امام(ع) کتاب علی(ع) را طلبیدند و سپس بخشی از متن کتاب را نشان داده و فرمودند: این خط علی(ع) و املای پیامبر(ص) است[69]. به­نظر می­رسد روابط علمی بزرگان هر دو­گروه همراه با احترام و مدارا است. چنانچه در همین خبر آمده است که امام صادق(ع) همواره به حَکَم احترام می­گذاشت.
مطالعه سیره پیشوایان صادقین(ع)، نشان می­دهد که آنان در برخی موارد برای محفوظ ماندن زیدیان از انحرافات فکری تلاش می­کنند. برای نمونه هر دو امام (ع) به زیدیان توصیه می­کردند که نزدیک شدن به نحله­های فقهی اهل­سنت و یا درس­آموزی نزد افرادی چون واصل بن عطا(م130)، بنیانگذار معتزله، سبب دور شدن از حقیقت می­شود[70]. آنان همواره تاکید می­کردند که علمِ نجات­بخش تنها نزد ما یافت می­شود. مطابق گزارشی، امام­باقر(ع) برای حکم­بن­عتیبه پیغام فرستادند که هرکجا از شرق و غرب عالم را می­خواهید سر بکشید، اما بدانید که علم صحیح را جز از اهل­بیت پیامبر­(ص) دریافت نخواهید کرد[71]. توصیه­های امام درباره مساله قیام نیز در ادامه همین تلاش قرار می­گیرد. برای نمونه­، امام باقر(ع) به زید توصیه می­کردند که نباید به مردم کوفه برای قیام اعتماد کرد[72]؛ و یا وقتی امام صادق(ع) از قصد یحیی بن زید(م126) برای قیام آگاه شدند، نامه­ای برای او نوشته و سعی در تغییر [73].
طبیعی است که اشتراکات فکری شیعیان زیدی و امامی سبب می­شد تا در برخی موارد عده­ای از هواداران دو فرقه به­دنبال ایجاد وفاق و همدلی در بین یکدیگر باشند. برای نمونه، عمر بن خالد[74]، از راویان زیدی و پیروان حسن­بن­صالح و از شرکت کنندگان قیام زید و نفس زکیه، با نقل اخبار از پیشوایان امامیه و تأیید اقدامات زیدیه از زبان آنان، قصد ایجاد وفاق بین دو فرقه را دارد.[75] این موضوع با مراجعه به روایات نقل شده توسط برخی دیگر از محدثان­زیدی نیز بدست می آید[76]. همچنین اشتراکات این دو گروه سبب شد تا برخی از امامیه به صادقین(ع) مراجعه نموده و درخواست کنند که آنان رهبری زیدیه را بر­عهده گیرند. چنانچه یکی از پیروان امام­صادق(ع) نزد آن حضرت آمده و می­گوید: زیدیه در بین مردم مشهور شده­اند و این درحالی است که نزد آنان هیچ شخصی، در میان امّت محمد(ص)، محبوبتر از شما نیست؛ چرا زیدیان را به سوی خویش فرا نمی­خوانید؟ امام(ع) در پاسخ، اندیشه و عملکرد زیدیه را انحرافی خوانده و فرمودند: اگر این طایفه سبک­مغز بخواهند ما را از علم و دانش­مان باز دارند و به­سوی وادی ­نادانی خویش بکشند، هیچ خوش­آمدی بر ما و آنان نخواهد بود. البته امام(ع) در ادامه سخنان­شان، اطاعت از امام مفترض­الطاعه را شرط ایجاد وفاق با این گروه دانسته و فرمودند: اگر گوش­به­فرمان ما و چشم به راه امرِ ما (ظهور موعود) باشند، از همراهی آنان باکی نداریم[77].
از جمله مصادیق همگرایی زیدیه و امامیه تاکید آنان  بر عدم مشروعیت حکومت است. هر دو گروه چه در برابر بنی­امیه، که پس از حادثه کربلا، منفور ترین حکومت­ها بودند و چه در مقابل عباسیان، که با سرپوش نهادن بر تعهدات­شان مواضع سختی را نسبت به شیعیان اعمال نمودند، موضعی برابر داشتند. همین همبستگی موجود در برابر حکومت جور سبب شد، تا پس از قیام زید در دوره امام صادق(ع)، امامیه هیچ­گاه به­صورت مستقیم اقدام زید­بن­علی و پیروان وی را اشتباه نخواند. هرچند امامیه در قیام زید شرکت نداشتند و با آن مخالف بودند، اما مقابله مستقیم با قیام، امتیازی برای حکومت وقت تلقی می­شد. همگرایی اجتماعی موجود بین امامیه و زیدیه از توصیه امام به یاری بازماندگان قیام زید نیز قابل استفاده است. وقتی خبر شکست زیدیان به امام­صادق­(ع) رسید، امام فردی زیدی­مذهب را فراخوانده و به وی دستور دادند تا اموالی را به بازماندگان و خانواده­ کشته­شدگان قیام زید رساند و بین آنان تقسیم کند[78].
بررسی منابع حدیثی بُعد دیگری از همگرایی این دو گروه را نمایان می­سازد. در موارد متعددی امامیه و زیدیه از یکدیگر نقل حدیث کرده­اند. چنانچه ابان­بن­تغلب(م 141ق) از سلمه­بن­کهیل، یکی از بزرگان زیدیه نقل حدیث می­کند[79]. این همگرایی نقش مهمی را در اشاعه فرهنگ تشیّع ایفا کرد. ترویج آموزه های مشترک دو گروه از سوی زیدیه، سبب شد تا احادیث بسیاری از صادقین(ع) باقی بماند. برای نمونه بسیاری از روایات درباره سیره و مناقب امام­علی(ع) [80]، قیام امام­حسین(ع) و مهدویت توسط راویان زیدی نقل شده است[81]. شایان ذکر است، که روایات یاد شده بیشتر از سوی جارودی­مذهبان نقل شده است و بتریه نقش کمی در این گزارش­ها دارند.
واگرایی
شواهد حاکی از آنست که واگرایی زیدیه و امامیه، بخش وسیعی از تعاملات آنان را شامل می­شود. این موضوع از زمانی نمود یافت که برخی از پیروان صادقین(ع) به­دلیل عدم پذیرش برخی از اندیشه­های امامیه به طرفداران زید­بن­علی پیوستند. چنانچه سلیمان­بن­جریر[82] ، به­دلیل نادرست دانستن بدأ[83] و عمر­بن­رباح، به­دلیل عدم پذیرش شیوه تقیه صادقین(ع)، از امامیه جدا شده و به زیدیه پیوستند[84]. از موارد دیگری که سبب جدایی بسیاری از شیعیان از امامیه شد، موضع پیشوایان­امامیه نسبت به قیام بود. ابی­الجارود، از شاگردان امام­باقر(ع) است که به­همین دلیل به زیدیان پیوست[85] و بعدها به عنوان سران یکی از فرقه های مهم زیدیه شناخته شد. این واگرایی با واکنش­های منفی و گاه مخرب زیدیه نسبت به امامیه پس از قیام زید­بن­علی آغاز شد و مقدمه­ای صف­بندی این دو گروه در برابر یکدیگر شد.
مطابق گزارشی، گروهی از زیدیه در مناظره ای با امام­صادق­(ع)، آن حضرت را به تندی مورد خطاب قرار داده و می­گویند: از قدیم ادعای مقامی را داشتید که سزاوار آن نبودید[86]؛ یا در خبری دیگر دو نفر از زیدیه نزد امام صادق(ع) آمده و گفتند آیا در بین شما امامی واجب الطاعه یافت می­شود؟ امام(ع) آنان را از خانه­شان بیرون کردند و توهین­کنندگان به خود را نفرین نمود[87]. مطابق خبری دیگر، شخصی از کثیر­النواء پرسید که دلیل بی­احترامی شما به امام­باقر­(ع) چیست؟ وی پاسخ داد: از او شنیدم که می­گفت تمام طبقات زمین به برکت پیامبر(ص) و عترت او بارور شده است[88]. همچنین عباد­بن­صُهیب­زیدی(م 212ق)[89]، امام­صادق(ع) را در حال پوشیدن لباس احرام می­بیند و آن حضرت را با لحنی توهین آمیز صدا می­کند[90]. مطابق خبری دیگر حکم­بن­عتیبه درباره پیروان امام­باقر(ع) گفت: آنان در زبان، اعتقاد به خداوند و روز جزا دارند ولی در عمل، ایمان ندارند[91]. این گزارش­ها حاکی از اوج­گرفتن واگرایی زیدیان نسبت به امامی­مذهبان و پیشوایان امامیه است.
در مقابل، امامیه نیز در راستای پیروی از پیشوایان خود اقدامات متعددی را به­انجام رساندند. چنانچه صادقین(ع) به رد نظریات آنان می­پرداختند[92]و یا در مواردی نیز پرده از چهره رهبران آنان برداشتند. برای نمونه امام­باقر(ع) کثیر­النواء را نفرین کرده و دروغگو خواندند[93]؛ یا امام صادق(ع) از وی در دنیا و آخرت تبری جستند[94]. طبق گزارش دیگر، امام باقر(ع) حکم­بن­عتیبه، کثیر النواء، ثابت­بن­هرمز و سالم­بن­ابی­حفصه، که از بزرگترین عالمان زیدی و بُتری در دوره صادقین(ع) هستند، را گمراهانی دانستند که بسیاری از مردم نیز به­وسیله آنان گمراه شدند و در ادامه، آنان را مصداق آیه «و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمومنین[95]» خواندند[96]. مطابق گزارشی دیگر امام­صادق(ع)، ابی­الجارود و کثیر­النواء و سالم­بن­ابی­حفصه را کذّاب، مکذّب و کافر ­خوانده و فرمودند: آنان حدیث ما را می­شنوند و تایید می­کنند، اما در عمل پایبند به آن نیستند[97]. این اخبار نشان از فعالیت گسترده و تا حدی منسجمِ بزرگان زیدیه در کوفه و موفقیّت آنان در جذب نفرات زیادی از مردم دارد. همچین نشان می­دهد که صادقین(ع) تلاش کردند تا علاوه بر ایجاد مرز بین تفکرات زیدیه و امامیه، خطر انحراف این گروه را نیز به اطلاع پیروان خود برسانند. واگرایی زیدیه و امامیه در مسائل اجتماعی نیز نمود یافته­است. چنانچه امام صادق(ع) از صدقه­دادن به آنان نهی کردند[98]و پیروانشان را از برقراری ارتباط خویشاوندی با زیدیه باز داشتند. در روایتی دیگر، امام صادق(ع) به زراره فرمودند: از خویشاوندی با افرادی چون حکم­بن­عتیبه و سالم­بن­ابی­حفصه بپرهیز[99]. در ادامه با بررسی مهمترین تلاش های زیدیه و امامیه، زوایای مهم واگرایی این دو گروه ترسیم می­شود: 1.      تلاش­ها و اقدامات زیدیه
تلاش های زیدیه در برابر امامیه را می توان در دو بخش مهم دانست:
الف: تبلیغ و ترویج آموزه­ها
 بزرگان زیدیه به­دلیل جایگاه علمی­شان در بین مردم شناخته شده بودند[100] و با اعلام نظریات خود، نقش مهمی در جذب شیعیان داشتند؛ چنانچه کثیر­النواء در بین مردم حاضر می­شد و به توّلی شیخین توصیه می­کرد[101] یا سالم­بن­ابی­حفصه، از دیگر عالمان­زیدی، به خطابه در مساجد می­پرداخت و در سخنانش بین مدح شیخین و علی(ع) جمع می­کرد[102]. از شیوه­های تبلیغاتی دیگر زیدیه آن بود که نخبگان فکری که نزد مردم از جایگاه مطلوبی برخوردار بودند را جذب کنند. آنان ضمن طرح اندیشه خود نزد این افراد، با مطابقت­دادن بین آموزه­های اسلام و فضای عمومی جامعه و تأکید بر لزوم برچیدن حکومت جابران، آنان را جذب می­کردند. برای نمونه فردی از زیدیه به گفتگو با حسن بن صالح پرداخت و در پایانِ یک گفتگوی طولانی، وی را قانع کرد و حسن­بن­صالح به زیدیان پیوست[103]. این تبلیغات آنچنان در وی اثر گذاشت که تا سالها در نماز­جمعه شرکت نمی­کرد[104]. حضور او برای زیدیان ثمر­بخش بود. وی کتابی را درباره عقاید زیدیه نگاشت[105] و بعدها نیز به عنوان یکی از مهمترین سران زیدیه معرفی شد.
جعل روایات و تحریف احادیث از جمله اقدامات محدثان­زیدی برای نفوذ در بین مردم و به­خصوص شیعیان به­شمار می­رود. این احادیث که بیشتر در کتب اهل سنت ذکر شده، غالبا از حیث سند و متن مخدوش می­باشد و با هیچ­یک ازمبانی امامیه سازگاری ندارد. از موارد تحریفات زیدیه، غلوّ در مقام زید­بن­علی از زبان پیشوایان امامیه است. برای نمونه آنان از امام­صادق(ع) نقل کردند که فرمود به­خدا قسم زید از ما برتر بود و خداوند در دنیا و آخرت مثل او برای ما نگذاشت[106]. در مواردی نیز سعی­کردند تا برخی از احکام فقهی خود را به صادقین(ع) نسبت دهند. برای نمونه حسن­بن­صالح به جعل احادیثی در این­باره پرداخته است؛ ازجمله آنکه امام صادق(ع) با اشتهای کامل مارماهی می­خورد[107] و یا در خبری آورده اند که وی به حکم مسح­ علی­الخفین عمل می­کرده­است[108]. احادیث یاد شده برای ترویج احکامی به­کار می­رفت که مختص زیدی­مذهبان بود و در کوفه رواج داشت. بخش دیگری از جعل روایات، مواردی است که زیدیان به­دنبال تخریب چهره امامیه می­باشند؛  چنانچه کثیر­النواء از پیامبر(ص) نقل کرده است: رافضه کسانی­ هستند که از اسلام برائت جسته­اند[109] و یا مطابق حدیث دیگر آنان سبب انحراف اسلام شده­اند[110]. وی حدیثی دیگر را از زبان امام­علی­(ع) روایت می­کند که مطابق آن در آخرالزمان گروهی خواهند آمد که رافضه نام دارند و راه آنان از اسلام جدا است[111].
ب: شبهه­ افکنی در بین امامیه
 زیدیان در موارد مختلفی بر عقاید امامیه نیز خورده می­گرفتند و شبهات مختلفی را مطرح می­کردند[112]. صحّت بیعت مسلمانان با شیخین پس از پیامبر(ص)، از­جمله این موارد است. عده­ای از زیدیه معتقدند، مسلمانان برای بیعت با شیخین اجتهاد کرده­اند و ازاین­رو خطاکار دانستن آنان صحیح نیست[113]. مطابق گزارشی، به امام­باقر(ع) خبر دادند که عده­ای می­گویند، بیعت ابوبکر به­دلیل اجماع مردم مورد رضایت خداوند نیز بوده­است. آن حضرت به تبیین موضوع پرداختند و با استناد به آیاتی فرمودند: مردم چنانکه پس از سایر انبیاء گمراه شدند، پس از پیامبر خاتم(ص) نیز از راه خارج شدند[114]. همچنین ازجمله شبهات مورد تأکید زیدیه آن بود که اگر امامیه امامان خود را مشخص می­داند، پس دلیل تفرقه آنان پس از یک امام و بی اطلاع­شان نسبت به امام بعدی چیست؟ این شبهه به شأن و جایگاه امامیه خدشه وارد می­کرد. ازاین­رو ابوعبیده حذّاء نقل می­کند که روزی نزد امام­باقر(ع) عقاید سالم­بن­ابی­حفصه را بازگو کردم و گفتم او مرا مورد توبیخ قرار داده و می­گوید در حال حاضر امامی ندارم. امام(ع)، قدام سالم را نهی کرده و فرمودند از ما اهل­بیت کسی از دنیا نمی­رود، مگر آنکه کسی جایگزین وی می­شود و راه وی را ادامه می­دهد[115]. همچنین زیدیه در مورد علم صادقین (ع) نیز شبهاتی را مطرح کردند؛ چنانچه زراره در حدیثی نقل می­کند که سالم­بن­ابی­حفصه را دیدم و او مرا به دلیل علم اندک امام مورد تمسخر قرار داد. من از این موضوع ناراحت شده و حیران بودم تا آنکه امام صادق(ع) را دیدم. آن حضرت توصیه کردند که فکر خود را به سخنان آنان مشغول نسازید[116]. زیدیه در جلسات خود درباره موضع امام­صادق(ع) درباره قیام نیز سخن می­گفتند و سیاست تقیه امام(ع) را نهی می­کردند. چنانچه ابوبصیر نقل می­کند که من نزد امام­باقر­(ع) بودم. شخصی وارد شد و به آن حضرت گفت: سالم­بن­ابی­حفصه و یارانش می­گویند که شما به­گونه­ای سخن می­گویید که هفتاد توجیه دارد و امکان آن را برای خود فراهم می­کنید که هرآن بتوانید از زیر بار مسئولیت آن بیرون بروید. امام(ع) در پاسخ برای رویکرد تقیه خود از قرآن کریم دلیل آوردند و با بیان مواردی از تقیه انبیاء، به توضیح و ضرورت این رویکرد پرداختند[117]. 2.      تلاش­ها و اقدامات امامیه
مهمترین تلاش­های صورت گرفته در برابر زیدیه را باید در سیره صادقین(ع) جستجو کرد. صادقین(ع) با معرفی ویژگی­های شیعیان و وظایف اخلاقی آنان[118]، سازمان اجتماعی طرفداران خود را بارور ساختند. همچنین با تاکید بر رعایت تقوا، صبر بر مصائب دنیا، لزوم کمک­رسانی به برادران ایمانی، حفظ شعائر مذهبی و مواردی از این دست، به صیانت از جریان امامیه در مقابل تبلیغات گروه­های مختلف فکری از جمله زیدیه پرداختند[119]. روایت کلینی از عبدالله­بن­بکیر نشان­دهنده ارتباط تنگاتنگ امامیان کوفه و پیشوایان آنان است. مطابق این روایت، عده­ای از اهل کوفه نزد امام­باقر(ع) حاضر شدند. امام در این جلسه بر  لزوم دستگیری پیروان­شان از یکدیگر تاکید کردند و توصیه نمودند که از قبول روایاتی که نزد شما از زبان ما نقل می­شود و شاهدی بر آن نیست، بپرهیزید[120]. این گزارش نمونه­ای از تلاش پیشوایان امامیه برای مدیریت امامیه در مواجهه با گروه­های فکری دیگر است. مهمترین اقدامات امامیه در برابر زیدیان را می توان در چهار بخش به تصویر کشید.
 
الف: ترویج شاخصه­های امامیه و لزوم پایبندی به آن
 منابع حاکی از آنست که صادقین(ع) و اصحاب آنان، به هر مناسبتی به تبیین مساله امامت، مهمترین وجه تمایز امامیه و زیدیه، پرداخته­اند و زیدیه را به­دلیل عدم­ پذیرش امامت اهل­بیت(ع)، اهل باطل دانسته و اعمال­شان را بیهوده خواندند[121]. همچنین شرایط امام را بر شمرده[122] و با توجه به نقش امام، به مقابله با اندیشه زیدیه، مبنی بر امکان عدم وجود امام در بین مردم، می پرداختند[123]. امام­باقر(ع) بارها می­فرمودند که اطاعت ما واجب است و فرقی بین اولین و آخرین ما نیست[124]؛ و با این بیان تأکید می­کردند که تنها اطاعت از علی(ع) و دو فرزندش، که عقیده زیدیه بود، کافی نیست و اطاعت از امامان بعدی نیز واجب است. عالمان امامیه این موارد را به کوفیان منتقل می­کردند و بدین سبب عقاید امامیان در برابر تبلیغات شیعیان زیدی محفوظ می­ماند. اقدام دیگر امام، پیغام­هایی بود که به­مناسبت­های مختلف برای پیروان­شان می­فرستادند. برای نمونه امام­باقر(ع) در پیامی تأکید نمودند که اگر در مجلسی درباره ما سخن دروغی گفته شد، لازم است تا با آن مقابله کنید[125].
امام­باقر(ع) همواره می فرمودند که مرجعیت خود را از­طرف خداوند دریافت کرده­اند، نه یک عاملِ انسانی یا بیعتِ مردم[126] و با این گفتار، اشتباه­بودن راه و روش زیدیه در انتخاب امام را بیان می­کردند. همچنین صادقین(ع) در مورد بیعت علی(ع) با ابوبکر به استدلال پرداخته و تصمیم امام علی(ع) را در راستای حفظ اسلام و وحدت مسلمانان خواندند[127]؛ و نشان­دادند که سکوت علی(ع) به دلیل رضایتمندی آنان از تصمیم اتخاذ شده نبوده­است. همچنین امامیه در­برابر این اندیشه که امامت در اولاد فاطمه(س) ادامه می­یابد و تعداد آنان نامحدود است[128]، موضع گرفته و مطابق نظر صادقین(ع)، آنان را از اولاد امام حسین(ع)[129] و دوازده نفر خواندند[130].
ب: پاسخ به شبهات و احادیث جعلی زیدیه
 در بخش تلاش­های زیدیه، برخی از موارد شبهه­افکنی زیدیان بیان شد و امامیه با ارائه پاسخ مناسب، سبب حفظ و گسترش اندیشه این­مذهب در برابر هجمه سنگین تبلیغات عالمان زیدی گردید. از جمله شبهاتی که مورد تأکید زیدیه قرار می­گرفت، مواردی بود که به دلیل عدم شرکت امام­صادق(ع) و پیروان­آن حضرت در قیام ها به آنان نسبت داده می­شد. امام­باقر(ع) در پاسخ به این شبهات می­فرمودند: هیچگاه علم خود را در مقابل جهل آنان نمی­گذارم[131]. مطابق گزارشی دیگر، حسن­بن­زیاد، از شیعیان امامی کوفه[132]، نزد امام صادق(ع) رفته و پس از عرضه دین خود از باورهای زیدیه خبر می­دهد. امام(ع) او را از اندیشیدن درباره قیامی که تغییری ایجاد نمی­کند، باز می­دارد[133]. صادقین(ع) پیروان خویش را از حضور در قیام­های زیدیه منع می­کردند[134] و می­فرمودند: پیروان ما حق پیوستن به آنان را ندارند[135]. عدم شرکت امامیه در قیام­های زیدیه نتیجه تأثیر اقدامات صادقین(ع) در این­باره است. از اقدامات دیگر زیدیان آن بود که با معرفی فرزندان دیگر فاطمه(س) به­عنوان امام، شیعیان را به­سوی خود جذب می­کردند. در مقابل این اقدامات، امام­صادق(ع) علاوه بر رد تفکرات آنان، بزرگان زیدیه را با القابی چون دروغگو و کافر خطاب می­کردند[136]. امامی مذهبان کوفه نیز از این رفتار امام الگو گرفته و تا حدی سبب کم شدن نفوذ زیدیه در بین شیعیان می­شدند[137]. یکی از مصادیق رویکرد پیشوایان امامیه را  می توان در حدیثی حسین­بن­مختار­کوفی[138] مشاهده کرد. وی آیه «و یوم القیامه تری الذین کذبوا علی الله[139]» را قرائت کرد و تفسیر آن را از امام­صادق(ع) پرسید. امام فرمودند: این آیه در مورد کسی است که خود را امام بداند در حالی که امام نباشد. سپس حسین از امام پرسید: اگر چه از فرزندان علی(ع) باشد؟ آن حضرت فرمودند: اگرچه از فرزندان علی و فاطمه باشد[140]. یا در روایتی دیگر، امام­صادق(ع) سه گروه را شایسته عذاب الهی دانستند؛ آنان که به ناحق ادعای امامت کنند، آنان که امامت امام را انکار کند و کسانی که گمان کنند این دو بهره­ای از اسلام برده­اند[141]. این روایات آگاهی امامی مذهبان را بالا می­برد و قطعا سبب جلوگیری از مراجعه آنان به عالمان و مدعیان امامت در بین زیدیان می­شد.
در مواردی زیدیه، تقیه را وضع و ابداع امامیه و امری باطل می­شمردند[142]. صادقین(ع) در پاسخ به این موضوع با ترسیم شرایط موجود، تقیه را مطابق با مصلحت آن روز می­خواندند[143]. تاکید صادقین(ع) بر مسأله تقیه و دوری از رفتار و گفتار آسیب­زا[144]، سبب شد تا امامی­مذهبان نیز این سیاست را در پیش گیرند. شاید مهمترین و صریح ترین پیام پیشوایان امامیه در برابر زیدیه سخن امام­صادق(ع) باشد که فرمودند: زبان خود را نگاه دارید و در خانه­هایتان بمانید، زیرا نگاهی متوجه شما نخواهد بود و زیدیه پیوسته سپر شما هستند، زیرا سلاطین جور به دفع آنان پرداخته و از شما غافلند[145].
چنانکه پیش­تر آمد برخی احادیث توسط راویان زیدی مورد جعل قرار می­گرفت. طرفداران امامیه بارها به صادقین(ع) مراجعه نموده­ و این روایات را مطرح می­کردند. صادقین(ع) نیز گاهی شخص راوی را دروغگو می­خواندند و از آنان بیزاری می­جستند[146]؛ و در مواردی نیز احکام صادر شده توسط فقهای زیدیه را رد کرده و حکم صحیح را ارائه می­دادند[147]. نوع برخورد پیشوایان امامیه با راویان و روایات نقل شده توسط زیدی مذهبان[148]، سبب شد تا پس از مدتی واکنش شیعیان نسبت به اخبار آنان همراه با پرهیز و احتیاط باشد. چنانچه سالم­بن­ابی­حفصه نزد شیعیان امامی فردی مشکوک به حساب می­آمد و وقتی روایتی از وی شنیده می­شد، امامیان برای دستیابی به صحت یا بطلان آن، به امام­باقر(ع) مراجعه می­کردند[149].
ج: معرفی زیدیه و انحرافات آنان
 از دیگر مواضع پیشوایان امامیه ، روشن­کردن چهره واقعی بزرگان زیدیه و بیان سرانجام اندیشه و عملکرد آنان در بین امامیه بود. برای نمونه صادقین(ع) امامان­زیدی را فاقد درجه­ای خاص می­خواندند. چنانچه فردی زیدی­مذهب بنام سعید­بن­منصور نظر امام­باقر(ع) را در مورد نبیذِ مست­کننده، با این بیان که دیدم آن را زید بن علی می نوشد، پرسید؛ امام پاسخ دادند: باور نمی کنم او نبیذ بنوشد؛ اما اگر این کار را بکند نه پیامبر(ص) است و نه امین او، بلکه فردی از افراد خاندان اوست که ممکن است گاهی خطا کند[150]. همچنین صادقین(ع) بارها بر انحراف بزرگان زیدیه تاکید می کردند. برای نمونه امام­صادق(ع) پس رو­آوردن ابوالجارود به زیدیه اعلام کردند که خداوند قلب وی را برگردانده است[151]. مطابق گزارشی دیگر، امام­صادق(ع) اصحاب خود را از تلاش برای هدایت مردم از جمله زیدیان، پیش از درخواست خود آنان بازداشتند[152]. این خبر نشان از اولویت امام در حفظ شیعیان امامی پیش از جذب زیدی مذهبان دارد.
د: مقابله با زیدیه در مناظرات
 آنچه در مناظرات دانشمندان امامی با زیدیان مورد تاکید قرار می­گیرد بیشتر در موضوع امامت و لزوم اطاعت از امام است؛ چنانچه در مناظره بین زید­بن­علی و مومن­طاق آمده است. در این مناظره زید وی را به سوی خویش دعوت کرد؛ اما مومن­طاق سخن وی را نپذیرفته و پاسخ داد: اگر از سوی پدر و یا برادرت دعوت می­شدم آنان را اجابت می­کردم؛ زیرا یک جان بیشتر ندارم و باید آن را در راه خداوند به کار گیرم. سپس زید ­پرسید: آیا گمان می­کنی اکنون در میان خاندان محمد(ص) امامی واجب الاطاعه حاضر است؟ مومن گفت: یکی از آنان پدر تو علی­بن­حسین بوده است. زید در جواب با لحنی اعتراض­آمیز ابراز داشت که در صورتی که اینگونه بود، پدرم مرا از آتش باز می­داشت. مومن در جواب به خواب حضرت یوسف(ع) استناد کرده و گفت: این به سبب محبتی است که پدرت بر تو روا داشته است، تا راه نجاتی را بر تو باقی بماند و اکنون امید نجات تو وجود دارد[153]. این مناظره نشان می­دهد که عقاید زید­بن­علی از امامیان زاویه گرفته و امامیه به­دنبال هدایت ایشان نیز هستند. چنانچه دو نفر از امامی­مذهبان نزد زید­بن­علی حاضر شده و عقیده زیدیه را نسبت به امامی که با شمشیر قیام نکند مطرح کردند. آنان با استناد به شیوه و روش حضرت علی(ع)، به زید گفتند: اگر علی(ع) امام بوده است، پس چرا او نیز مدتی خانه نشین شد و قیام نکرد؟ مطابق این گزارش زید از پاسخ گفتن عاجز ماند[154]. یکی دیگر از موارد مناظرات، مواردی است که بین پیروان امامیه و زیدیه صورت گرفته است. چنانچه هشام­بن­حکم(د179ه) و سلیمان­بن­جریر در گفتگویی به اثبات اعتقادات خود درباره امامت پرداخته­اند. در این گفتگو سلیمان­بن­جریر ابتدا از هشام در مورد اطاعت از علی(ع) اعتراف می­گیرد و سپس در مورد فرزند علی(ع) و لزوم یاری­کردن وی سوال می­کند. هشام در پاسخ، اطاعت را تنها در صورت وجود حکم امام لازم می داند و می­گوید: اکنون وی دستور به قیام نداده است[155]. مناظرات بین پیروان در حضور امام صادق(ع) نیز انجام شده­است. از جمله گفتگویی که بین زراره و زید انجام شد. در این مناظره زید پرسید: آیا مردی را که از خاندان نبوت باشد یاری می­کنی؟ زراره در حضور امام پاسخ داد: در صورتی او را یاری می کنم که واجب الاطاعه باشد[156]. طرفداران زیدیه نیز می توانستند در حضور صادقین(ع) حاضر شوند و با آنان گفتگو نمایند. چنانچه وقتی عبدالله­بن نجاشی­زیدی با شنیدن سخنان عبدالله­بن­حسن­محض آرامش خاطر نیافت، از طریق عمار­بن­عبدالحمید، که فردی امامی­مذهب است، نزد امام صادق(ع) حاضر شد. سخنان امام سبب رویگردانی او از مذهبِ زیدی و پیوستن او به امامیان شد[157].
 
نتیجه
زیدیه تحت تأثیر عالمان و فقیهان خود و با شکل­گیری قیام زید بن علی، در نیمه اول قرن دوم ظهور یافت. رویه مشترک عقل­گرایانه در مسائل کلامی، روش مبتنی بر استدلال در فقه و باورهای مشترک امامیه و زیدیه همچون افضلیت امام­علی­(ع) بر خلفاء، امامت حسنین(ع)، لزوم مخالفت با حکومت جور و موضوع مهدویت، بسترهای همگرایی زیدیه و امامیه را به­وجود­آورد. ترویج آموزه­های مشترک و استحکام بنیان شعیه را در برابر گروه­های فکری دیگر، از ثمرات این همگرایی بود. رابطه زیدیه و امامیه هیچ گاه خالی از احتیاط و پرهیز نبوده است؛ و واگرایی بخش وسیع تری از تعاملات آنان را شامل می­شود. پس از پیوستن عده­ای از امامیان به زیدیه و با آغاز کوشش عالمان زیدی برای سازماندهی یک مکتب فکری، فصل جدیدی از تعاملات این دو گروه رقم خورده­است. در دوره امام­باقر(ع) شکاف میان این دو گروهِ علوی در ابعاد فکری ملموس به نظر می­رسد؛ اما با اوج گرفتن فعالیت­های زیدیه و رشد اندیشه­های آنان، خط فکری زیدیه در دوره امام­صادق(ع) از امامیه زاویه ای مشهود گرفت و منجر به رقابت و مقابله شد و مناظرات بزرگان این دو گروه، نمونه بارزی از این مقابله به­شمار می آید. اختلافات آنان در موضوعاتی چون بداء، رجعت، بیعت با شیخین، ویژگی­های امام و طریقه نصب او، تقیه و قیام، موجب صف­بندی آنان در مقابل یکدیگر شد. باید توجه داشت که سطح تعاملات دو فرقه جارودیه و بتریه با امامیه متفاوت بوده و قطعا تعامل کمتری بین امامیه و بتریه وجود داشته است. در نتیجه باید گفت با وجود روابط نزدیک و حمایت این دو گروه از یکدیگر، هریک از دو فرقه در تلاش برای ترویج آموزه های خود بودند. همچنین مواضع صادقین(ع) در برابر زیدیه سبب انسجام باور­های امامیه در موضوع امامت، حفظ طرفداران امامیه از تهاجمات فکری زیدیه و پیوستن گروهی از زیدیان به امامیه شد.
 
کتابشناسی
قرآن کریم.
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، تحقیق سید جلال الدین حسینی، بی­جا، 1424ه.
ابطحی، عبدالحمید، تقابل عالمان زیدی کوفه در نیمه اول قرن دوم با باور امامت الهی اهل بیت(ع)، سفینه، شماره37، 1391ش.
ابن اعثم، احمد، الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دار الاضواء، 1411ه.
ابن جعد، مسند ابن الجعد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ه.
ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالاحیاء التراث، 1382ه.
ابن حبّان، محمد، المجروحين، تحقيق محمود ابراهيم زايد، مكه، دار الباز، بی­تا.
ابن حزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل والاهواء و النحل، بیروت،دارالکتب العلمیه، بی­تا.
ابن حجر، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، بی­تا.
ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی­تا.
ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل أبى طالب، نجف، مكتبة الحيدريه، 1376ش.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ه.
ابن مرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار الجامع المذاهب علماء الامصار، قم، مجمع الزخائر الاسلامی، بی­تا.
ابن ندیم بغدادی، فهرست ابن ندیم، تهران، 1346ه.
ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ه.
ابوطالب یحیی بن حسین، تیسیر المطالب فی امالی ابی طالب، صنعا، مؤسسه امام زيد بن على، 1422ه.
ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، بیروت، دارالکتب العربی، 1387ه.
ابی القاسم البلخی، فضل الاعتزال، تونس، الموسسه الوطنیه، 1986م.
احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، تحقيق وصى الله بن محمود عباس، رياض، دار الخانى، 1408ه.
احمد بن قاسم، تاج المذهب لاحکام المذهب، صنعا، مکتبه الیمن الکبری، 1380ه.
اربلى، على بن عيسى، كشف الغمه، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381ه.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361ش.
اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362ش.
اکوع، اسماعیل بن علی، الزیدیه نشاتها و معتقداتها، دمشق، دارالفکر، 1417ه.
ایجی، المواقف، بیروت، دارالجیل، 1417ه.
برقى، احمد بن محمد، المحاسن، تحقيق سيد جلال الدين حسينى أرموى، تهران، بی­تا.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، تهران، نشر اشراقی، 1367ش.
حسین بن احمد، روض النضیر شرح ، طائف، مکتیه الموید، 1968م.
حمید بن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه، صنعاء، مکتبه بدر
حیدری،احمد علی، معرفی «کلام و جامعه»اثر فان اس، هفت آسمان،شماره 24، 1383ه.
خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، بی­تا.
خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی­جا، 1413ه.
ذهبى، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، تحقيق عمر عبدالسلام تدمرى، بيروت، دارالكتاب العربى، 1410ه.
همو، میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر، 1382ه.
الرازی، الجرح و التعدیل ،بیروت،دار احیاء التراث العربی، 1371ه.
همو، تفسیر القرآن، تهران، اساطیر، 1371ش.
رحمتی، محمد کاظم، مقالاتی در تاریخ زیدیه و امامیه، تهران، انتشارات بصیرت، 1388ش.
سامی الغراوی، الزیدیه بین الامامیه و اهل السنه، دارالکتاب الاسلامی، 1426ه.
سلطانی، مصطفی، امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه،قم، انتشارات ادیان و مذاهب، 1387ه.
سمعانى، منصور بن محمد، تفسير، تحقيق ياسر بن ابراهيم و غنيم بن عباس، رياض، دار الوطن، 1418ه.
سيد مرتضى، على بن حسين، أمالى، تحقيق سيد محمد بدرالدين نعسانى، مكتبة آية الله المرعشى، بی­تا.
سیوطی، الدرالمنثور، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر ، بی­تا.
شهرستانى، محمد بن عبدالكريم، الملل و النحل، تخريج محمد فتح الله بدران، قاهره، مكتبة الانجلو المصريه، بی­تا.
صدوق، محمد بن على، التوحيد، تحقيق سيد هاشم حسينى تهرانى، قم، جماعة المدرسين، بی­تا.
همو، (بی تا)، الخصال، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جماعة المدرسين، بی­تا.
همو، كمال الدين، تصحيح على اكبر عفارى، قم، جماعة المدرسين، بی­تا.
همو، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جماعه المدرسین، بی­تا.
همو، من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جماعة المدرسين، 1404ه.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقيق ميرزا محسن كوچه باغى، تهران، مؤسسة الاعلمى، 1404ه.
صفدى، خليل بن أيبك، الوافى بالوفيات، كوشش، يوسف فان اس، بيروت، دار صادر، 1411ه.
طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان، قم، جماعة المدرسين، بی­تا.
طبرانى، سليمان بن احمد، المعجم الصغير، بيروت، دارالكتب العلميه، بی­تا.
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج، تحقيق ابراهيم بهادرى و محمد هادى به، تهران، دارالاسوة، 1416ه.
همو، مکارم الاخلاق، منشورات الشریف الرضی، 1392ه.
طبری، تاریخ طبری، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403ه.
طوسى، محمد بن حسن اختيار معرفة الرجال، تحقيق سيد مهدى رجائى، قم، مؤسسة آل البيت (ع)، 1404ه.
همو، امالى، تحقيق مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة، 1404ه.
همو، تهذيب الاحكام، تحقيق سيد حسن خرسان، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365.
همو، الغیبه، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، 1411ه.
همو، الفهرست، تحقيق جواد القيومى، قم، الفقاهه، 1417ه.
فان اس، علم الکلام و المجتمع فی القرنین الثانی و الثالث، ترجمه صالح سالمه، کلن، الجمل، 2008م.
عجلی، معرفه الثقات، مدینه، مکتبه الدار، 1405ه.
عمرجی، احمد شوقی ابراهیم، الحیاه السیاسیه و الفکریه للزیدیه فی مشرق الاسلامی،قاهره، مکتبه مدبولی، بی­تا.
عیاشی، محمد بن مسعود، تحقیق رسول محلاتی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، بی­تا.
غلیس، اشواق احمد مهدی، التجدید فی فکر الامامه عند الزیدیه فی الیمن،قاهره، مکتبه مدبولی، 1417ه.
فرمانیان، مهدی و موسوی، سید علی، درسنامه تاریخ و عقاید زیدیه، قم، نشر ادیان، 1386ه.
فسوى، يعقوب بن سفيان، المعرفة و التاريخ، با حواشى خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ه.
فرات بن ابراهيم كوفى، تفسير، تحقيق محمد الكاظم، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامى، 1410ه.
قاضی عبدالجبار، المنیه و الامل، اسکندریه، دارالمطبوعات الجامعیه، بی­تا.
قاضى نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، تحقيق آصف بن على اصغر فيضى، دار المعارف.، 1383ه.
همو، شرح الأخبار، تحقيق سيد محمد حسينى جلالى، قم، جماعة المدرسين، بی­تا.
کتبی، فوات الوفیات، بیروت، دارالکتب العلمیه، 2000م.
کراجکی، محمد بن علی، الاستنصار فی النص علی الائمه الاطهار، بیروت، دارالاضواء، 1405ه.
كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش.
متقی هندی، کنز العمال، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1425ه.
محمد بن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمومنین، تحقیق محمد باقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، 1412ه.
مزی، تهذیب الکمال، بیروت، موسسه الرساله، 1406ه.
مسعودى، على بن الحسين، مروج الذهب، قم، مؤسسة دارالهجره، 1409ه.
معرفت، هادی، تفسیر و مفسران، قم ، موسسه فرهنگی التمهید، 1379ش.
مفید، الارشاد، بیروت، دارالمفید، 1414ه.
همو، اوائل المقالات، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1403ه.
مقريزى، احمد بن على، امتاع الاسماع، تحقيق محمد عبدالحميد النميسى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1420ه.
موسوی نژاد، آشنایی با زیدیه، هفت آسمان، شماره11، 1380ش.
همو، تراث الزیدیه، قم، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384ش.
مهدی لدین الله، محمد بن قاسم، الموعظه الحسنه، صنعا، موسسه  الامام زید بن علی، 1415ه.
نجاشی، رجال نجاشی، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1416ه.
نعمانى، محمد بن ابراهیم، الغيبه، تهران، مكتبه الصدوق، بی­تا.
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، بیروت، دارالاضواء، 1404ه.
[1] برقی، 173؛ کلینی، 8/ 8.
[2] ابن مرتضی، 1/40؛ ابن خلدون،197.
[3] کلینی، 2/ 224؛ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، 1/ 75.
[4] کلینی، 1/290.
[5] درباره منزلت امام­باقر(ع) نزد علمای کوفه و همچنین مراجعه به آنان، نک: کلینی، 5/ 478 و 7/ 330؛ ابن عساکر، 54/ 279؛ ذهبی،تاریخ اسلام، 4/ 404.
[6] کلینی، 1/ 397.
[7] در مورد حضور گرایش های مختلف فکری در قیام زید، نک: ابوالفرج اصفهانی، 99.
[8] این رساله در سال 1390 در دانشگاه قم دفاع شده است.
[9] این پایان نامه در سال 1390 در دانشگاه ادیان و مذاهب قم دفاع شده است.
Josef Van Es. [10]
[11] این کتاب توسط «الصالح السلمه» ترجمه شده و با عنوان «علم الکلام و المجتمع فی القرنین الثانی و الثالث» به چاپ رسیده است.
[12] برای کسب اطلاع بیشتر درباره نویسنده و اثر وی، نک: حیدری، 209- 223.
[13] برای کسب اطلاع از منابع متقدم زیدیه، نک: موسوی نژاد، تراث الزیدیه، 33- 110.
[14] چنانچه زیدیان معتقدند، آنان نیز بین خلافت شیخین و افضلیت علی(ع) جمع می­کردند(احمد بن حنبل، 1/149).
[15] حمید بن احمد، 1/ 138.
[16] ابوالفرج اصفهانی، 88؛ مفید، الارشاد، 2/ 172.
[17] برای نمونه درباره رهبری قیام های زیدیه توسط حسنیان، نک: طبری، 6/ 196.
[18] غلیس، 36.
[19] رازی، الجرح و التعدیل، 438.
[20] کلینی،1/ 26.
[21] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 1/ 51.
[22] حکم صادقین(ع) در این­باره: التقیه فی کل شیء الا فی شرب النبیذ و المسح علی الخفین(صدوق، خصال، 23؛ کلینی، 2/ 217)
[23] همچون جابر جعفی که در این­باره مورد اتهام قرار می­گرفت(ابن حبان، 75؛ ابن حجر، 2/ 43). همچنین مومن­طاق از جمله کسانی بود که در شهر کوفه به افضل بودن امام علی(ع) از شیخین استدلال کرده و به مباحثه و مناظره می­پرداخت(طبرسی، الاحتجاج، 2/ 145).
[24] مسعودی، 3/ 232.
[25] شهرستانی، 1/ 157؛ بغدادی، 22.
[26] اشعری قمی، 18؛ نوبختی، 20؛ اشعری، 41.
[27] ابن حزم، 2/ 112؛ ذهبی، میزان الاعتدال، 1/ 496.
[28] اشعری قمی، 18؛ ابن مرتضی، 1/ 40.
[29] ایجی، 3/ 69؛ ابن مرتضی، 1/40؛ عمرجی، 88.
[30] شهرستانی، 1/ 161؛ اشعری، 69؛ بغدادی، 37.
[31] نوبختی،57.
[32] نوبختی، 54؛ اشعری، 41.
[33] ازاین­رو اهل سنت  آنان را غالیان شیعه می­دانند و مورد طعن قرار می­دهند(نوبختی، 21؛ بغدادی، 34).
[34] درباره تندروی در برخی باورها، نک: موسوی نژاد، آشنایی با زیدیه، 88.
[35] اشعری، 67.
[36] صدوق، خصال، 171و 554.
[37] اشعری، 67؛ بغدادی، 31؛ اکوع، 26.
[38] نوبختی، 50.
[39] در مورد شکل گیری بتریه و عدم شرکت آنان در برخی قیام ها، نک: فان اس، 254. همچنین درباره پیوستن بتریه به اهل سنت، نک: مادلونگ، 178.
[40] زیرا ابوالجارود از شاگردان صادقین(ع) و تا دوره ای قطعا از امامیه محسوب می شده است و بعدها به زیدیان می پیوندد(عمرجی، 84).
[41] فرمانیان و موسوی نژاد، 50-53.
[42] درمباحث کلامی، اندیشه زیدیه بسیار نزدیک به معتزله است؛ تاجایی که برخی آنان را معتزلی می دانند(شهرستانی، 1/ 162).
[43] مفید، اوائل المقالات، 8.
[44] همان.
[45] مهدی لدین الله، 86.
[46] به معنای پدیدار ساختن امری برای مردم که در گذشته برای آنان مبهم بوده­است و خداوند به جهت و مصلحتی آن را برای مدتی از آنان مخفی کرده­است(معرفت، 1/ 552) همچنین برای کسب اطلاع از گفتار صادقین(ع) در توضیح و تفسیر مفهوم بداء، نک: کلینی، 1/ 146 و 147؛ عیاشی، 2/215-221.
[47] کلینی، 1/ 146؛ صدوق، توحید، 333.
[48] این درحالی است که باور امامیه در مورد بداء به معنای تغییر در علم خداوند نیست؛ همانطور که شیخ کلینی در جواب آنان این مسأله را ذکر کرده­­اند(1/ 148).
[49] زیدیه آن را از بزرگ­ترین شعائر خود دانسته و برای اثبات آن به طرق مختلف استناد نموده­اند(احمد بن قاسم، 469)؛ چنانچه زید­بن­علی نیز هدف خود را از قیام، امر به معروف و نهی از منکر اعلام می کند(ابن اعثم، 5/ 34؛ ابن شهرآشوب، 3/ 241.
[50] شهرستانی، 1/ 155؛ اشعری، 129؛ ابن مرتضی، 1/ 40.
[51] شهرستانی، 1/ 156؛ ابن مرتضی، 1/ 40؛ ابن خلدون، 40.
[52] مفید، اوائل المقالات، 46؛ شهرستانی، 1/ 155؛ ابن خلدون، 197.
[53] نوبختی، 56.
[54] رحمتی، 98و99؛ چنانچه کثیرالنواء از سران فرقه بتریه، اهل بیت(ع) را در هفت نفر (فرات بن ابراهیم، 2/ 533)و در حدیثی ابی الجارود، رییس فرقه جارودیه، آنان را منحصر در سه نفر می­داند(کلینی، 1/ 358.
[55] چنانچه از روایات ائمه صادقین(ع) بر می­آید، به معنای خاص، شامل اهل کساء و به­دنبال آن شامل بقیه ائمه معصومین می شود(طبری، 2/ 7).
[56] ذهبی، تاریخ اسلام، 1/ 379-383.
[57] برای نمونه جارودیه ، بازگشت نفس زکیه(د 145ه)  را از مصادیق رجعت می دانستند(رحمتی، 78).
[58] شواهدی برای ادعای مهدویت در برخی ائمه زیدیه از جمله زیدبن­علی(مسعودی، 3/230)و نفس­زکیه­(ابوالفرج­اصفهانی، 207) و محمد­بن­قاسم(د219ه)(مسعودی، 4/ 61) و یحیی­بن­عمر(د 250ه) (اشعری، 67)وجود دارد.
[59] شهرستانی، 1/ 162.
[60] فقه زیدی تا حد زیادی به فقه حنفی شناخته شده (عمرجی، 215) و البته در برخی مسائل، به فقه شافعی و امامی نزدیک می­شود(شهرستانی، 1/ 162).
[61] امام صادق(ع) در همین راستا در جواب منصور عباسی، که از گروه­های زیدی و حسنی نزد آن حضرت گله می­کند، اعلام کردند که حرکت آنها مورد تأییدشان نمی­باشد(منصور بن حسین، 1/ 355). همچنین مطابق گزارشی، امام صادق(ع) در هنگام قیام نفس­زکیه از مدینه خارج می­شوند و بعد از اتمام قیام بازمی­گردند(اربلی، 2/ 162).
[62] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 1/ 205.
[63] برای نمونه، درباره ارتباط حکم­بن­عتیبه با صادقین(ع)، نک: خویی، 6/ 172. و درباره ارتباط ثابت بن هرمز با امام باقر(ع)، نک: کلینی، 8/ 37.
[64] کلینی، 1/ 363.
[65] قاضی نعمان، شرح­الاخبار، 3/ 277.
[66] وی تنها شاگرد امام صادق(ع) است که به زید پیوسته و در قیام وی شرکت دارد (نجاشی، 183؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 652).
[67] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 652.
[68] کلینی، 7/ 330.
[69] نجاشی،360.
[70] قاضی عبدالجبار، 143-144.
[71] طوسی، اختیار معرفه الرجال 1/ 369.
[72] ابن شهرآشوب، 2/ 279.
[73] شهرستانی، 1/ 59؛ کتبی، 1/ 212.
[74] درباره عمر بن خالد، نک: خویی، 14/ 102- 105.
[75] برای نمونه: مفید، الارشاد، 2/ 173. البته امکان اینکه روایات وی ساختگی باشد وجود دارد(خویی، 14/ 102- 105).
[76] برای نمونه در روایاتی که بین عقاید زیدیه و امامیه جمع می کند نک: طوسی، امالی، 254.
[77] مزی، 2/ 43.
[78] ابن ندیم، 227؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 722.
[79] خلیفه بن خیاط، 217؛ احمد بن حنبل، 2/ 441.
[80] برای نمونه در احادیثی بر ماجرای غدیر خم (محمد بن سلیمان، 34، 124، 127، 136، 137)و برتری علی(ع) بر شیخین (ابوالفتح کراجکی، 20) تاکید کرده و یا خطبه های امام علی(ع) را نقل کرده اند(صدوق، خصال، 219)؛ یا آیات قرآن را در شأن امام علی(ع) تفسیر نموده اند(ابن شهرآشوب ، 3/ 6).
[81] ابوطالب یحیی بن حسین، 194؛ حمید بن احمد، 1/ 278.
[82] وی از سران یکی از فرقه های زیدیه معرفی شده است(نوبختی، 9؛ شهرستانی، 1/ 68.
[83] صفدی، 15/ 222.
[84] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 1/ 205.
[85] ابن شهرآشوب، 3/ 349.
[86] کلینی، 1/ 156.
[87] طبرسی، الاحتجاج، 3/381-383.
[88] ابراهیم بن محمد ثقفی، 2/ 760.
[89]  طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 689.
[90] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 604؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، 97.
[91] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 453.
[92] برای نمونه در مورد حکم­بن­عتیبه نقل شده است که ابوبصیر حُکم او را بر جواز شهادت زنا زاده برای امام صادق(ع) نقل کرد. آن حضرت ضمن رد این حُکم، فرمودند: بخدا علم جز در خانه ای که جبرئیل بر اهل آن نازل شده یافت نخواهد شد(نجاشی، 360)
[93] طوسی، اختیار معرفه الرجال،  1/ 230.
[94] همان، 241.
[95] بقره، 8.
[96] صدوق، من لایحضره الفقیه، 4/ 544.
[97] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 496.
[98] همان، 494.
[99] همان، 1/ 142.
[100] درباره احترام عموم مردم به بزرگان زیدیه، نک: ابن جعد، 62؛ عجلی، 1/ 282.
[101] رازی،تفسیر القرآن،7/ 2267؛ ابن جوزی، 3/ 136؛ سیوطی، 101؛ متقی هندی، 2/ 442.
[102] مزی، 10/ 135.
[103] فسوی، 3/ 107.
[104] همان.
[105] طوسی، الفهرست، 227.
[106] ذهبی، تاریخ اسلام، 5/ 75.
[107] ابن بطه، 7.
[108] احمد بن عبدالله، 7/ 334.
[109] مقریزی، 12/ 363.
[110] ابراهیم بن محمد ثقفی،2/ 726.
[111] همان.
[112] برای نمونه درباره اعتقاد امامیه به بدا و تقیه، نک: شهرستانی، 1/ 160؛ نوبختی/ 64.
[113] نوبختی، 13.
[114] کلینی، 8/ 370.
[115] صفار، 279.
[116] طوسی، اختیار معرفه الرجال 1/234.
[117] عیاشی، 2/ 184.
[118] کلینی، 2/ 235 و 8/ 184.
[119] صفار، 90؛ کلینی، 2/ 235.
[120] همان، 222.
[121] برقی، 89 و 93؛ کلینی ، 1/ 183 و 437.
[122] کلینی، 1/ 388.
[123] صفار، 458؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، 204.
[124] قاضی نعمان، شرح الاخبار، 1/ 225.
[125] کلینی، 8/ 235.
[126] همان، 1/ 290.
[127] کلینی، 8/ 235.
[128] همان، 1/ 168.
[129] نعمانی، 93 ؛ طوسی، الغیبه، 92.
[130] صفار، 230.
[131] مزی، 2/ 43.
[132] نجاشی، 47.
[133] طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 722.
[134] صدوق، من لا یحضره الفقیه، 1/ 310؛ سید مرتضی، 2/ 280.
[135] نجاشی، 144.
[136] کلینی، 1/ 372.
[137] برای نمونه درباره عدم پذیرش قول عالمان زیدی توسط امامیه، نک: صدوق، من لایحضره الفقیه، 2/ 644.
[138] نجاشی، 54.
[139] زمر، 60.
[140] کلینی، 1/ 372.
[141] همان، 373.
[142] شهرستانی، 1/ 160؛ نوبختی، 64.
[143] کلینی، 8/ 235.
[144] همان، 2/ 219.
[145] همان، 3/320.
[146] چنانچه زراره بر امام صادق(ع) وارد شد و روایتی را به نقل از حکم­بن­عتیبه بیان کرد و آن حضرت فرمودند: پدرم چنین سخنی نگفته است و حَکَم به پدرم نسبت دروغ داده است(همان، 7/ 396).
[147] چنانچه زراره رای حکم­بن­عتیبه در مورد مملوکی که بدون اجازه مولایش ازدواج کرده را نزد امام باقر (ع) مطرح نمود. امام نظر آنان را رد کردند و حکم صحیح را فرمودند(ابراهیم بن محمد ثقفی،761) یا در موردی دیگر آن حضرت، نظر حَکَم را در مورد حکمی فقهی درباره زنا رد کردند(کلینی، 7/ 396).
[148] همان، 2/ 222.
[149] صدوق، من لایحضره الفقیه، 2/ 644.
[150] طوسی، اختیار معرفه الرجال،  2/ 499.
[151] همان، 1/ 381.
[152] برقی، 200؛ کلینی، 1/ 165.
[153] طوسی، اختیار معرفه الرجال،  2/ 425.
[154] همان،  2/ 714.
[155] همان، 536.
[156] طبرسی، الاحتجاج، 2/ 374.
[157] کلینی، 7/ 376؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، 2/ 632؛ طوسی، تهذیب الاحکام، 10/ 213.

pdf دانلود مقاله تعاملات فکری – فرهنگی زیدیه و امامیه در عصر صادقین (ع) (559 KB)

نظرات (0)

There are no comments posted here yet

نظر خود را اضافه کنید.

  1. Posting comment as a guest.
0 Characters
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
کلیه حقوق متعلق است به سایت شخصی دکتر نعمت الله صفری فروشانی
طراحی در سما