نشست «رویکرد شناسی پژوهش های عاشورایی حوزه با رویکرد کلامی» از سلسله نشست های دین علمی دین پژوهان کشور روز سه شنبه 13 مهر 95 با سخنرانی آقای دکتر نعمت الله صفری فروشانی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، آقای دکتر صفری با بیان این که این بحث در حوزه مطالعات تاریخ اهلبیت (ع) نسبتا نو است گفت: شاید مکتوبی در این زمینه نداشته باشیم؛ بنابراین در جاهای مختلف به گونههای مختلف این بحث را مطرح می کنم. در این قسمت هنوز در مرحله ابتدایی هستیم و اساتید باید برای پخته شدن این مباحث کمک کنند.
وی گفت: در مطالعات تاریخی یک نوع معرفت درجه دوم وجود دارد که با این نوع مطالعات میتوانیم با تحقیقات کسانی که در عرصه مطالعات حسینی قدم گذاشتهاند آشنا شویم. نکاتی که من برای رویکرد شناسی گفتم درباره رویکرد شناسی در هر مطالعاتی میتواند صادق باشد.
سخنران جلسه با تاکید بر این که ممکن است رویکرد، ناظر به مباحث روشی یا ساختاری و یا ناظر به کمیت و یا کیفیت باشد افزود: رویکردها به تعدد سلایق میتواند متعدد باشد و کاملاً ریز شود؛ مثلاً مطالعات تاریخ اهلبیت (ع) راداریم که مطالعات حسینی رویکردی ریزتر و یا مطالعات کوفه شناسی رویکردی ریزتر است.
این استاد تاریخ اسلام پژوهشهای عاشورایی را به دو قسمت متنی و پیرامونی تقسیم کرد و گفت: پژوهشهای عاشورایی پیرامونی مانند کتاب عاشورا شناسی آقای اسفندیاری که به تبیین رویکردها میپردازد یا کتاب عاشورا پژوهی آقای صحتی که به منابع میپردازد یا کتاب جریانشناسی قرائتها و رویکردهای عاشورایی نوشته آقای رنجبر.
وی با یادآوری این مطلب که بحث ما بر سر مطالعات پیرامونی نیست مطالعات متنی را متکفل پرداختن به متن واقعه دانست که امام حسین (ع) را از آغاز تا عاشورا و بلکه تا بعد از عاشورا بررسی میکند و از همینجا روشن میشود وقتی میگوییم مطالعات عاشورا، منظورمان عام است و میتوانیم بجای آن مطالعات حسینی بگذاریم.
وی منظور از حوزه در عنوان این نشست را مطالعات حوزویان معرفی کرد که در دهههای اخیر شکلگرفته است و در این زمینه گفت: شاید سرآغاز مطالعات تحلیلی در این قسمت را از کتاب شهید جاوید بدانیم که سال 49 نوشته شده است و تاکنون 45 سال از آن زمان میگذرد. منظور ما تمامی حوزهها است و شامل حوزه قم و نجف نیز میشود. بههرحال حوزویان در این نوع مطالعاتشان غیر از دانشگاهیان هستند. ما مطالعات دانشگاهیان و مستشرقان را مدنظر قرار نمیدهیم.
عضو هیات علمی جامعه المصطفی منابع مطالعات حسینی را در سه گونه منابع کلامی، تاریخی و روایی تقسیم بندی کرد و گفت: ممکن است مطالعه کننده بهتناسب از مخلوطی از این منابع استفاده کند و از یک نوع منابع بیشتر و از یک نوع منابع کمتر استفاده کند. طبیعتاً ما با توجه به این نوع منابع و روشهایی که در آنها است بحثمان را تقسیم میکنیم و رویکرد را از این نظر موردتوجه قرار میدهیم.
بنابراین پس پرواضح است که سه قسم رئیسی خواهیم داشت: رویکردهای کلامی، رویکردهای تاریخی و رویکردهای روایی. در این میان ممکن است مطالعات بینابینی هم باشد که موردتوجه قرار میگیرد مانند مطالعات تاریخی کلامی یا مطالعات کلامی تاریخی؛ بنابراین اقسام بحث ما پنج قسم میشود:
1- مطالعات تاریخی
2- مطالعات کلامی
3- مطالعات روایی
4- مطالعات کلامی تاریخی
5- مطالعات تاریخی کلامی
در این جلسه مطالعات کلامی روایی را بحث نمیکنیم؛ زیرا مطالعات کلامی و روایی به هم نزدیک هستند و شاید نتوانیم مثالهای مستقلی برای آن پیدا کنیم.
شاخصههایی که ما توجه میکنیم که مطالعه را جزو یکی از اینها بدانیم چند مورد است:
1- گاهی با توجه به هدف تقسیمبندی میکنیم: این کتاب را به چه هدفی نوشته است؟ به هدف دفاع از تشیع؟ کشف واقعیت؟ ساماندهی مبانی؟
2- با توجه به مبانی و پشتوانهها؛
3- با توجه به روش؛
4- با توجه به نوع منابع استفادهشده.
اگر بخواهم بر همه مطالعاتی که در این اقسام پنجگانه قرار دارند مروری داشته باشم از حد یک جلسه خارج باشد.
تنها اشاره میکنم که به نظر بنده یک شیعه نمیتواند مطالعات تاریخی محض داشته باشد و آن قسمت بیرون از بحث میماند و من مصداقی نمیتوانم برای مطالعات تاریخی مثال بزنم؛ زیرا مطالعات تاریخی مطالعاتی پیشینی است؛ یعنی اینکه دنبال اثبات فرضیهای نیست و چیزی را بر خودش تحمیل نمیکند و فقط به دنبال کشف است. چیزی بنام عصمت علم امام و مانند در مطالعات تاریخی وجود ندارد. در این زمینه میتوان به مستشرقان و اهل سنت اشاره کرد؛ افرادی مانند طه حسین که کتاب «الفتنه الکبری علی و بنوه» را نوشته است یا مانند والیری در تصویر امامان شیعه در دایره المعارف اسلام که بسیاری از مطالبی که ما قبول داریم در پایان آورده است و عنوان «افسانههایی درباره امام حسین (ع)» آورده است؛ مثلاً خلقت نوری و معجزات و اینکه همه قاتلان امام مجازات شدند و آیاتی که درباره امام حسین (ع) است را جزو افسانهها آورده است. طه حسین نیز به مبانی کلامی برای امام التزام ندارد؛ بنابراین یک شیعی امامی نمیتواند مطالعات تاریخی درباره امام حسین (ع) داشته باشد.
متذکر میشوم برخلاف برخی دوستان معتقدم که نسبت بین تاریخ و سیره، نسبت عموم و خصوص مطلق نیست که بگوییم سیره زیرمجموعه تاریخ است و تاریخ عام است. بلکه نسبت من وجه است؛ زیرا در مطالعات سیره ممکن است از علوم دیگر نیز استفاده کنیم که در مطالعات تاریخی به آن توجهی نمیشود؛ بهعبارتدیگر در سیره با انسانهای ویژه روبرو هستیم که ویژگی آنها به سبب قهرمان بودن و نخبه بودنشان نیست بلکه به سبب نوع ارتباطی که با ماوراء دارند که یک تاریخی به انسان ویژه به این معنا قائل نیست.
بنابراین اگر جایی به کتاب شهید جاوید مثال زده شود و آن را کتابی از نوع مطالعات تاریخی بداند این مطلب را نمیپذیریم. درست است که از روشهای تاریخی استفاده میکند ولی مانند یک مستشرق به امام حسین (ع) نگاه نمیکند. امامت و علم و عصمت و پیشگوییهای امام را قبول دارد. ازاینجهت این کتاب را در نوع مطالعات تاریخی کلامی جای میدهیم؛ بنابراین یک حوزوی اگر بخواهد از مطالعات تاریخی صرف استفاده کند و به نتایجش ملتزم شود امکانپذیر نیست. از روشهای تاریخی و تحلیلی میتوان استفاده کرد ولی اینکه مطالعه ما کاملاً تاریخی باشد چنین چیزی را نمیپذیریم.
مطالعات کلامی
در این جلسه بر این نوع مطالعات متمرکز میشویم. منظور ما از کلام، کلام به معنای رایج که در کتابهای کلامی تجرید و کشف المراد است نیست منظور ما مطالعات ایدئولوژی محور و عقیده محور است؛ یعنی باور. مطالعاتی که باور بر آنها سیطره دارد.
1- این باور ممکن است به یک آموزه کلامی یا آموزه عرفانی و یا حتی آموزه تاریخی باشد؛ مثلاً برخی میگویند با عقاید مردم کاری نداشته باشد و آنها را دست نزنید و وقتی میرویم بررسی میکنیم میبینیم که منظورشان از عقاید، وجود فلان شخصیت در تاریخ است که باید بررسی تاریخی شود که آیا چنین شخصیتی وجود داشته است یا نه؟ یا فلان واقعه اتفاق افتاده است یا نه؟
2- این نوع مطالعات بیشترین بسامد را در مطالعات حوزوی دارند.
3- ادبیاتش کلامی است؛ مثلاً شبهه بیان شبهه پاسخ شبهه. برخی وقتها عناوین این ادبیات، تند است و برخی وقتها ملایم است.
4- این نوع مطالعات ثواب جویانه است و نویسندگان آنها بهقصد ثواب نوشتهاند و حتی ممکن است مطالبی نقل کنند که این نوع مطالعاتشان در دنیا نیز موردتوجه قرار گرفته است مثلاً علامه سید جعفر مرتضی عاملی در ابتدای کتاب 24 جلدیشان در مورد امام حسین (ع) مینویسند که این کتاب موردعنایت ائمه بوده است و برای تائید مدعای خودشان شش خواب از افراد غیر مرتبط با یکدیگر با گونههای مختلف نقل میکنند.
5- این مطالعات هدفمند است و هدفش ماورای مطالعات علمی است. در مطالعات علمی به دنبال کشف واقعیت برای خود آن علم است ولی این نوع مطالعات علم برای هدف است.
6- دغدغههای کلامیدارند؛ یا میخواهند تبیین یا دفاع از یک آموزه کنند و یا شبههای را دفع کنند؛ مثلاً آیتالله سبحانی در کتاب فروغ ابدیت وسط مباحث تاریخی مینویسند که اینجا شبههای مطرح است و آن را پاسخ میدهند.
7- نگاه گزینشی به شواهد دارند و تا زمانی که کارآمد هستند به آن نگاه میکنند و وقتی از کار آیی افتادند به آن توجهی نمیکنند. من در مقام توصیف هستم ولی تذکر میدهم که همین مسئله ممکن است در جاهای مختلف ملاکهای دوگانه داشته باشند.
8- در منابع این نوع مطالعات، منابع روایی معجزاتی، مناقبی و کلامی است. از منابع تاریخی کمتر استفاده میکنند و یکی از دلایل آن این است که معتقدند عمده منابع تاریخی ما را اهل سنت نوشتهاند و درست است. ولی اینکه همه مطالب اهل سنت مغرضانه نوشتهاند جای بحث دارد.
9- خوشبینی کامل نسبت به منابع شیعی دارند ولو اینکه متأخر و بدون سند و یا تسامحی باشد؛ مانند مدینه المعاجز، معالم و حتی اسرار الشهداء بهوفور استفاده میکنند.
10- در برخی موارد دچار شخصیت محوری میشوند اگر کسی مانند شیخ مفید یا حتی جمعی از علما موافق چیزی باشند جرئت مخالفت کمتر رخ میدهد.
11- کلامی که در این نوع مطالعات است کلام حداکثری است. حتی کلام شیخ مفیدی و شیخ صدوقی نیست یککلام قرن پانزدهمی با همه آموزهها است. در اینجا کلام بسیار متورم شده است. حتی جناب سید مرتضی عاملی پسینه اعتقادیشان این است که از منبر حسینی نباید بهصورت علنی نقد شود و در این زمینه کتابی مینویسند با عنوان کربلا فوق الشبهات. خود این عبارت نشاندهنده دید کلامی ایشان است. اشاره میکنند که یکی از مقومات شیعه منابر امام حسین (ع) است که اعم از مداح و ذاکر و خطیب امام حسین (ع) است و نباید نقد شود و کنایهای به شهید مطهری میزنند که حماسه حسینی را نوشتهاند و بیان میدارند که اینها نوار بوده است و نمیتواند منتسب به شهید مطهری باشد.
12- در این نوع مطالعات به عناصر فرا تاریخی زیاد توجه میشود و از منابع روایی زیاد استفاده میکند؛ مانند معجزات؛ چه قبل از تولد امام و چه در زمان زندگی و چه بعد از شهادت امام حسین (ع) مانند برخی اتفاقات ماورائی که بعد از شهادت ایشان رخ داد.
13- در این نوع مطالعات توجه به تحریفهای تاریخی و بستر شناسی تاریخی کمتر است. البته در طیفهایی از این نوع مطالعات توجهاتی شده است ولی نه بهصورت مجتهدانه.
بهصورت تفصیلی وارد آثار سید جعفر مرتضی میشویم با این استدلال که کارهای ایشان نمونه خوبی برای این نوع مطالعات است.
اسم کتاب ایشان که میخواهیم موردبررسی قرار دهیم نامش «سیره الحسین (ع) فی الحدیث و التاریخ» است که 24 جلد است که چهار جلد اخیر آن بهزودی به بازار میآید. از آغاز تولد امام تا پایان عاشورا در 15 جلد موردبررسی قرار میگیرد.
1- ایشان در مطالعات حوزوی نسبت به تاریخ اهلبیت (ع) در قله قرار دارد و اگر ما تقسیمبندی رایج را میتوانستیم داشته باشیم ایشان یکی از مراجع ما در تاریخ هستند. 35 جلد الصحیح درباره پیامبر 53 جلد الصحیح درباره امام علی و 24 جلد درباره امام حسین دارند علاوه بر تکنگاریهایی که درباره بقیه ائمه دارند. به عقیده بنده در حاشیه و استطراد، یکی از بهترین کتابهای ایشان که به روشهای تاریخی نزدیکتر است کتاب «الحیاه السیاسیه للامام الرضا (ع)» است.
2- ایشان حق بزرگی بر حوزویان در نشان دادن چگونگی تحلیلها و بررسی گزارشهای تاریخی دارند و کسی بهاندازه ایشان چنین حقی نداشته باشند. ایشان به سبک سنتی و حوزوی وارد میشوند و مثلاً به سبک رسایل شیخ انصاری (انقلت قلت) دارند. ایشان حوزویان را به شناخت منابع رهنمون شدند. در زمانی که ایشان مطالعات خود را شروع کردند پژوهشگاهها و اندیشکده ها به این وسعت نبود و ایشان حق عظیمی بر گردن حوزه دارند.
3- ایشان انحصار تاریخ صدر اسلام را از دست اهل سنت خارج کردند و به شیعیان حوزوی نشان دادند که میشود نقد مطالعات تاریخی کرد. تعبیر من این است که بعد از شهید جاوید و حملاتی که به آن شد حوزویان دچار ترس و خودسانسوری شدند و از تحلیلهای تاریخی ترسیدند و یکی از کسانی که این ترس را ریخت جناب آقای سید جعفر مرتضی عاملی بود.
4- از روشهای اجتهاد سنتی در تحلیلهای خود استفاده میکنند.
5- کلام حداکثری را در مطالعات تاریخی خودشان ترویج میکنند و ازاینجهت بیشتر موردتوجه محافل سنتی درونی هستند و به همین مقدار هم مورد کمتوجهی، بیتوجهی و حتی مبغوض شدن قرار گرفتهاند. اهل سنت با ایشان درگیر است و دانشگاهیان نیز به ایشان چندان عنایت ندارند و حوزویان نیز اگرچه در آغاز مبهوت کار ایشان شدند ولی بهمرور با گسترش مطالعات روشمند تاریخی از زیر سیطره ایشان درآمدند و نگاه ارادتمندانه و شیفتهای که به ایشان داشتند ندارند.
یک مروری بر این 15 جلد دارم که نشان دهم این شاخصههایی که گفتم چگونه در کتاب ایشان تبلور یافته است:
1- در آغاز تولد امام حسین (ع) بحثی دارند که این تولد ظاهری ایشان است وگرنه خلقت نوری ایشان هزاران سال قبل از آن بوده است. وارد منابع روایی میشوند. خلقت نوری را نمیتوان با مطالعات تاریخی ثابت کرد و البته مطالعات تاریخی نیز نمیتواند آن را انکار کند و تنها میتواند بگوید که در حوزه مطالعات من نیست. ایشان این خلقت نوری را بر اساس روایات ثابت میکند.
2- بعدازآن به سراغ جایگاه امام حسین (ع) در اسراء میرود.
3- در ادامه درباره طهارت دم المعصوم بحث میکنند که آیا خون معصوم پاک است یا نه؟ روایات مختلفی از اهل سنت درباره پیامبر میآورد که مثلاً شخصی پیامبر را حجامت میکرد و حضرت از او پرسید: خونها کجاست؟ گفت: خوردم فرمود: چرا خوردی؟ گفت: به نیت استشفاء. از این دست روایات و روایات شیعه میآورند و خودشان به یک نتیجه جالبی میرسند که پیامبر و ائمه با توجه به نوع مخاطبی که داشتهاند لحنهایشان متفاوت است. گاهی وقتها مخاطب یک حکم شرعی را میخواسته استنباط کند که معصوم بهشدت موضعگیری میکرده است مثلاً میخواسته استنباط کند که خون پاک است که معصوم بهشدت موضع میگیرد. گاهی وقتها عادی است و این برخورد عادی است. گاهی وقتها به نیت استشفاء میخورد و معصوم ممکن است تشویق به این کار نیز بکند. این برداشت ایشان است.
4- بعد نظریهای را مطرح میکند: ظلهم لا یقع علی الارض لان کونهم انوارا. معصومین سایه ندارند. کسی که با روش تاریخی بحث میکند به این چیزها توجهی ندارد. او به دنبال بسامد و عینیت است؛ مثلاً اگر بگوییم معصوم سایه ندارد به دنبال این است که در منابع تاریخی کسی گفته باشد که ما معصوم را دیدیم و سایه نداشته است. او به دنبال گزارش نیست بلکه به دنبال عینیت است. تاریخ به دو معنا است: تاریخ به معنای گزارش که معمولاً رواییها و کلامیها تاریخ به این معنا را دنبال میکنند و یکی تاریخ به معنای عینیت و شواهد و قرائن.
5- بعدازآن وارد بحث «ختنه» میشود؛ و اینکه روایاتی که میگوید پیامبر، امام حسین (ع) را ختنه کردند و هموزن آن را طلا صدقه دادند. وارد اینگونه روایات میشود. این مطلب تعارض دارد با روایاتی که میگوید ائمه مختون به دنیا میآیند. اینجا هم توجیه جالبی میکنند و میگویند: این در واقع ختنه نبوده است بلکه پیامبر نمایش میداده است که ختنه میکرده است.
6- بعدازآن وارد اسماء فرزندان هارون میشود که شبر و شبیر بوده است. به یکی از دانشجویان گفتم که در مطالعات عهدین متمرکز شود که ببیند آیا در مطالعات عهدین چنین چیزی آمده است یا نه؟ نشد ثابت کنیم. بعد این شبهه را وارد میکند که شبر و شبیر به عبری است چگونه تعبیر به حسن و حسین شده است؟ ایشان اینگونه پاسخ گفتهاند که این دو نام در عبری معادل حسن و حسین است.
7- داستان فطرس را مطرح میکنند که برخی گفتهاند که با مبانی قرآنی اشکال دارد و ملائکه عصیان نمیکنند.
8- از ملائکه دیگر شبیه این داستان با نامهای «درداییل» و «صلصاییل» یاد میکنند که من تازه متوجه شدهام در کتاب ایشان است و توصیفات عجیبوغریبی که در مورد این دو ملک آمده است مانند اینکه سیودو هزار بال دارند.
9- بحث «قاروره» را مطرح میکنند. قاروره به معنای شیشه است و اصل داستان این است که پیامبر مقداری از خاک کربلا به ام سلمه دادند و داخل شیشه گذاشتند و فرمودند هر وقت این خاک تبدیل به خون شد بدانید که فرزند من شهید شده است. این مطلب در بحار و خرایج و برخی منابع دیگر ما هست. ایشان میگویند در منابع وجود دارد و مستفیض است و قابلانکار نیست. یک رد تاریخی بر این مطلب شده است و آن اینکه ام سلمه در سال 59 از دنیا رفتند و سال 61 حضور نداشتند که ببینند خاک خون شده است. ایشان میگویند این مطلب را واقدی متعصب گفته است و در منابع معتبر نیست. درحالیکه اینگونه نیست و کسانی که مطالعات تاریخی روشمند دارند واقدی را متعصب نمیدانند؛ هرچند شاگردش ابن سعد را متعصب میدانند.
10- وارد بحث «توسل به قبر پیامبر توسط امام حسین» میشوند و بر این اساس مسئله توسل را مطرح و اثبات میکنند. اینکه میگویم زبان کلام، کلام قرن پانزده است به همین دلیل است که از محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر بهشدت دفاع میکند؛ زیرا آموزهای دارد که بر اساس آن وجوب نصر امام حسین (ع) را قائل است و معتقد است هرکسی که در آن زمان حضور داشته است باید به کربلا میآمده است و از آنطرف نسبت به این افراد اعتقاد خاصی دارد و سعی میکند با دلایلی آنها را تبرئه کند. یکی از دلایلی که برای عبدالله بن جعفر میآورد این است که اسم ایشان در زیارت ناحیه آمده است. دلیل دیگر اینکه بسیاری از زوایای زندگی تاریخی ایشان در تاریخ بیان نشده است و به همین دلیل نمیتوان ایشان را زیر سؤال برد.
11- در مورد تعداد لشکر مانند برخی از سنتیها عددهای فراوان را بعید نمیداند و حتی میگوید اگر بگوییم صد هزار بعید و خیال نیست. درحالیکه در مطالعات تاریخی تا بیستوپنج هزار شاید بتوانیم بگوییم؛ مثلاً باقر شریف قرشی با توجه به سپاهیان متعددی که به کوفه آمدهاند تا 25 هزار نفر را قائل شده است. ایشان میگویند بعید نیست و شاید تصورشان این بوده است که هرکسی که در کوفه بوده است در قتال با امام آمده است.
12- برخلاف مطالعات تاریخی با توجه به برخی از روایات، ایشان معتقد است که اهل شام هم در عاشورا حضور داشتند و متمسک میشوند به برخی روایتها که مثلاً شمر رئیس چهار هزار اهل شام در کربلا بوده است درحالیکه طبق مطالعات تاریخی نمیتوانیم هیچ عنصری را از اهل شام در کربلا ببینیم. قبیلهها و اسامی مشخص هستند و اگر قائل به بودن اهل شام شویم باید نام ببریم و بگوییم که وقتی به کوفه رسیدند کوفه در برابر آنها چه موضعی گرفتند؟ آیا ماندند و یا برگشتند؟
13- درباره «تقدس زایی درباره اصحاب امام حسین (ع)» حتی اگر برخی از آنها پیشینه غیرمقبولی داشته باشند ایشان سعی میکند نپذیرد. یکی از نکاتی که شاید برای اولین بار در این کتاب دیدم بحث زهیر است که گفتند عثمانی است و ایشان با دلایل مختلف موردنقد قرار میدهند و میفرمایند نمیشود که کسی دارای چنین صفاتی باشد و در برههای از زمان خودش عثمانی باشد.
14- روایات و گزارشهایی که میگوید امام حسین (ع) در کودکی بازی میکرد. تمسک میکنند به گزارشهای دیگری که میگویند امام بازی نمیکند و از شأن امام به دور است و اگر هم گزارشهایی مبنی بر این موضوع باشد منظور این است که امام کاری میکرده است که در چشم مردم آن زمان بازی بوده است.
بیان این مسائل به این دلیل بود که نوع کلام ایشان در مطالعات تاریخی را توضیح بدهم و الا نکات فراوان و تیزهوشیها و نقدها و نکات قوت فراوانی در تحلیلهای ایشان وجود دارد ولی به نظر میرسد غلبه بر ایشان، غلبه کلامی باشد. ان شاء الله فرصتی شود که بتوانیم رویکردهای دیگری را نیز توضیح بدهیم.
پسازآن حضار به طرح سؤالات خود پرداختند.
1. همانطور که فرمودید یک شیعه نمیتواند به مطالعات تاریخی صرف اکتفا کند آیا در مطالعات کلامی نیز دچار افراط نمیشود؟
2. نظرات سید مهدی شمسالدین را در چه رویکردی تقسیمبندی میکنید؟
3. بحثهای استاد در ابتدا که رویکردها را بیان کرد در موضوع بود ولی در ادامه به نقد مباحث یک نفر پرداختند. با توجه به محدود بودن جلسه به نظر من طرح این مباحث و انتقادات کملطفی است. مخصوصاً با این پیشزمینه که اکنون تحریفهای عاشورا وجود دارد و باید روی آن بحث شود. ولی مطرح کردن مبانی کلامی یک نفر در این جلسه بهطور اجمالی، ناقص است. نکته بعدی این است که فرمودید مطالعات تاریخی باید این شرایط را داشته باشد از نظر من نکته جالبی بود.
4. مقید کردن پژوهشهای عاشورایی به حوزه یا در دانشگاه مناسب نیست. مستشرقان را باید تفاوت بگذاریم ولی حوزه و دانشگاه را از هم جدا نکنیم زیرا الآن بسیاری از دانشگاهیان ما هستند که مانند حوزویان با همین رویکرد بحث میکنند. شاید بشود قبل از انقلاب بین دانشگاه و حوزه از نظر مطالعات تفاوتی قائل شد.
5. فرمودید انحصار مباحث تاریخی در اختیار اهل سنت است و ایشان این انحصار را شکست. شاید این انحصار بهنوعی برای اهل سنت حقی را ایجاد میکرد بر آن اساس احساس میکنند که حرفشان را به واقعیت نزدیک بدانند. آیا برای افرادی که خارج از مذهب تشیع به این مطالعات نگاه میکنند بحث اتقان و اثباتش دچار مشکل نمیشود؟
6. به نظرم میآید بحث شما عنوان را پوشش نداده است و انتظار این بود که شواهد ملموسی برای رویکردهای پنجگانه ذکر میکردید. نکته دوم اینکه این مطلب که شیعه نمیتواند مطالعات تاریخی صرف داشته باشد برای من روشن نیست. بخصوص اینکه راه برونشد از این وضعیت ارائه نکردید. با این نگاه باید بگوییم که یک شیعه نمیتواند مطالعات فلسفی و مانند آن نیز داشته باشد. علومی که عقلی یا نقلی صرف هستند طبق استدلال شما میتوان تعمیم داد درحالیکه اشکال دارد. نظر میرسد راه برونشدی برای این قضیه وجود داشته باشد؛ مثلاً حداقل احادیث را طبق رویکرد کلامی خودمان بگوییم احادیث صحیح السند را اکتفا کنیم مثلاً در بین این ده مورد شاید جنبه نوری امامان قابلمقایسه با موارد دیگر نباشد.
7. در موضوع عاشورا تفاوتی میان مطالعات حوزویان سنتی و حوزویان معاصر که تحصیلات دانشگاهی هم دارند وجود دارد؟
8. مسئله عینیتگرایی در پژوهش بسیار مهم است. به نظر من رویکردها نیست بلکه یک رویکرد است. ظاهراً آقای صفری از عینیتگرایی صد در صد حمایت کردند و معتقد به علم برای علم هستند. درحالیکه این نظریه قدیمی است. نکته دوم اینکه فرمودید سید جعفر مرتضی این انحصار را شکسته است ولی من فکر میکنم محمدابراهیم آیتی در این زمینه روشمندتر کارکرده است.
آقای دکتر صفری در چند نکته، این گونه به سوالات پاسخ گفت:
1- قصد من ارائه بحث نو و جدید بود. در ابتدا میخواستم گزارشی از پایاننامهها و مقالات نوشته شده توسط حوزویان ارائه کنم و بعد دیدم شاید ممکن نباشد. گفتم این رویکردها را مطرح کنم. در ادامه که خواستم مطرح کنم دیدم که امکان طرح آن در یک جلسه نیست و تصمیم گرفتم یک رویکرد را مطرح کنم و رویکردی که هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت دارد و بیشترین مشکل را در مطالعات خودمان با آن داریم همین مطالعات کلامی است که علاوه بر درون در بیرون نیز با آن مشکل داریم.
2- مباحث ایشان قابلارائه به مذاهب دیگر نیست درحالیکه میتوانست اینگونه باشد.
3- با اینکه کتابهای ایشان در قله بود و به روشها توجه نکردند تلاش کردیم مواضع ایشان را تبیین کنیم.
4- این اشکال وارد است که به رویکردهای دیگر نپرداختم. البته خواستم در جای دیگر نیز بحث کنم.
5- آقای شمسالدین را در رده تاریخی کلامی قرار میدهیم.
6- قسمت بیشتر مطالب من توصیفی بود.
7- من قائل به عینیت نیستم. عینیت منظور من وجود خارجی داشتن گزارههای تاریخی است.
8- در مورد راه برونرفت ما هم به دنبال راه برونرفت هستیم. سر کلاس مهمترین دغدغههای من همین مسئله است. تحلیل و عناصر و کارآمدی آن را مطرح میکنیم. باید به سراغ تحلیل برویم و بهگونهای گفتمان داشته باشیم که مچمان باز نشود و از شواهد و قرائن تاریخی استفاده کنیم. یکی از راهکارها سعی در افزون کردن شواهد و قرائن است. در مطالعات تاریخی رقابت بین شواهد و قرائن است. هرکسی که بیشترین شواهد را داشته باشد پیروز است. ممکن است در آینده شواهد طرف مقابل بیشتر شود و او پیروز شود. الآن روش سید جعفر مرتضی پاسخگو نیست و نهتنها شبهه زدا است بلکه شبهه زا است. ایشان در مورد عبدالله بن جعفر میگوید که ما همه زندگی جعفر را نمیدانیم و شاید در زندگی او چیزهایی وجود داشته باشد که بتواند عدم حضور او را توجیه کنیم. این طرز بحث تاریخی نیست.
9- در مورد حوزه: ما میخواستیم در مورد حوزه صحبت کنیم و میخواستیم مطالعات جدید حوزه را مطرح کنیم و نشان دهیم که مطالعات حوزه نیز در این زمینه هم میتواند تحریف زدا باشد و هم تحریف زا. شاید برخی تحریفات ناشی از همین برخی مطالعات حوزوی باشد که امروزه در حال نزدیک شدن به مطالعات روشمند است. مطالعات دانشگاهی ممکن است با مطالعات حوزوی تفاوتهایی داشته باشد. در دانشگاه ممکن است دغدغه نداشته باشد ولی یک طلبه دغدغه دارد و نسبت به این کار تعهد دارد و همیشه این سؤال در ذهن او است که ارتباط تاریخ با کلام چیست؟ درمجموع مطالعات حوزوی قویتر و مؤثرتر از مطالعات دانشگاهی است.
10- آقای آیتی نقش مؤثری در مطالعات تاریخی ندارد و مطالب ایشان بیشتر سخنرانی است. ما به سخنرانیها بهعنوان مقوله ابتدایی توجه میکنیم و آنها را پژوهشی و دارای استناد و مدرک باشد. باز تأکید بر نقش آقای سید جعفر مرتضی در انحصارشکنی دارم.