موضوع نشست: تاریخ کلام امامیه
برگزار کننده: بنیاد فرهنگی امامت
کارشناسان: دکتر نعمت الله صفری فروشانی، حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی
تاریخ برگزاری: 1395/11/19

به گزارش سخن تاریخ، چهل و یکمین نشست تاریخ کلام امامیه با سخنرانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی روز سه‌شنبه 19 بهمن 95 در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد.

بسترهای حضور امام سجاد و شیوه تأثیرگذاری ایشان در محیط اسلامی

از این جلسه وارد بحث اصلی می‌شویم و بسترهای حضور امام و شیوه تأثیرگذاری ایشان را در محیط اسلامی آن زمان موردبررسی قرار می‌دهیم.

همان‌طور که اشاره کردیم امامت آن حضرت یکی از بلندترین دوره امامت ائمه است. حدود سی و خورده‌ای سال امامت ایشان به طول می‌انجامد و دوران حساس انتقال جامعه شیعه از یک وضعیت غیر متعین به یک جامعه متعین اعتقادی است.

در این دوران طولانی امامت آن حضرت از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کنند و وضعیت اعتقادی جامعه شیعه چیست؟

 



وقتی از اندیشه‌ها و عقاید امامیه بحث می‌کنیم دو جیز را هم‌زمان دنبال می‌کنیم:

 

1- بررسی وضعیت اعتقادی امامیه و شکل‌گیری اندیشه‌های اعتقادی بین امامیه

 

2- اهل‌بیت به‌عنوان رهبران فکری و معنوی جامعه چگونه با حرکت‌های علمی و معنوی خودشان مسیر اعتقادی جامعه را تعیین می‌کنند؟ این تعامل میان جامعه و امام یکی از نقاط حساس در تاریخ تفکر امامیه است.

 

تعامل امام سجاد با سه جریان مهم قدرت

 

در اولین گام برای تحلیل شرایط اعتقادی شیعه در این دوره نوع مواجهه امام سجاد را با جریان‌های فکری و سیاسی دوران خودشان باید مقایسه کرد. از این بحثی که امروز مطرح می‌کنم دو هدف اصلی دارم:

 

1- نشان بدهم بستر حضور فکری و اعتقادی امام چیست؟ و امام چگونه با این ظرفیت اجتماعی و فرهنگی جامعه خودش برخورد می‌کند؟

 

2- این سیر تحولی فکر اعتقادی شیعه چگونه رخ می‌دهد؟ بعد از چند جلسه معلوم می‌شود که بین آن بستر سیالی که جامعه شیعه دارد و در امتداد حرکت امام علی ایده‌های مختلف پیدا می‌کند آن طرح و نقشه‌ای که امام سجاد روی این جریان سیال می‌اندازند و مسیر تفکر امامیه را در مقابل جریان‌های دیگر تعیین می‌کنند چیست؟

 

امام سجاد در این دوره در مقابل سه جریان مهم قدرت مواجه هستند و نسبت به این سه جریان سه موضوع متفاوت دارند:

 

1- جریان شام: خط خلافت بنی‌امیه با همه رویکردهای فرهنگی و اجتماعی‌اش است. ابعاد سیاسی حکومت روشن است ولی بعد اجتماعی و فرهنگی بنی‌امیه در این دوره تاریخی نیازمند تحلیل جدی است. همان دوره‌ای که بعد از کشته شدن یزید دچار یک حیرت و ازهم‌گسیختگی قدرت در بنی‌امیه به وجود می‌آید و هم آن زمانی که در زمان عبدالملک مروان تبدیل به حکومت مقتدر و ایدئولوژیک می‌شود. کل این جریان خلافت بنی‌امیه به‌عنوان یک جریان قدرت مسلط در زمان امام سجاد قابل‌مطالعه است و نوع موضعی که امام در مقابل این ها می‌گیرند نشان‌دهنده یک خط مشخص فکری است.

 

2- جریان مدینه: مدینه‌ای که هنوز برخی از اصحاب پیامبر حضور دارند ولی مدینه جایگاه تابعین است. امام سجاد نیز در این محیط زندگی می‌کنند.

 

3- جریان مهم‌تر از دو جریان دیگر، جریان سیال فکری شیعه در درون کوفه است. امام در مقابل این مجموعه نمی‌توانند بی‌تفاوت باشند و آن‌ها نیز نسبت به امام بی‌تفاوت نیستند. هرچند موضع مخالف داشته باشند یا امام را تجربه می‌کنند یا خطوط مختلف دیگری که در کوفه به‌تدریج شکل می‌گیرند.

 

در بخش اول که تقریباً به‌صورت ارتکازی برای ما جاافتاده است این است که جریان شام یک جریان معارض و مخالف با امام و تشیع است. بعداً بیشتر بحث‌های فکری را خواهم گفت. صرفاً اشاره می‌کنم که این دوران دورانی است که نوعی ارتباط خوف و رجاء دارند؛ یعنی به‌ظاهر تعاملی مثبت دارد و سعی می‌کند که امام را از میدان قدرت خودش بیرون نبرد و درعین‌حال کاملاً مراقب است و شیعیان اطراف امام را در یک محاصره دقیق دارد. اسناد تاریخی این مسئله را به‌خوبی روشن می‌کند.

 

در طبقات ابن سعد چندین نقل و روایت دارد که این مطلب را نشان می‌دهد. در یکی از این نقل‌ها آمده است: دخلت علی علی ابن الحسین فقلت کیف اصبحت اصلحک الله؟ اوضاعتان چگونه است؟ حضرت فرمودند: ما کنت اری شیخا من اهل المصر مثلک ما یدری کیف اصبحنا ندیدم کسی از مردان مصر باشد مثل تو که نداند چه بر سر ما می‌آید فاما اذ لم تدر او لم تعلم فساخبرک اگر نمی‌دانی تا برایت بگویم. راوی می‌گوید در خانه حضرت بودم و انگار امام طوری بلند می‌گفتند که فردی که در خانه حضور دارد نیز بشنود اصبحنا فی قومنا بمنزله بنی اسرائیل فی آل فرعون اذ کانوا یذبحون ابنائهم و یستحیون نسائهم و اصبح شیخنا و سیدنا یتقرب الی عدونا بشتمه او سبه علی المنابر ما در حالی گذراندیم که بزرگان و آقایان ما از خاندان اهل‌بیت به دشمنانمان پناه می‌بردند زیرا دشمن این ها را در منابر سب می‌کرد یعنی از ترس فشار و جو سیاسی به سمت دشمن می‌رفتند و اصبحت قریش تعد ان لها الفضل علی العرب قریش می‌گفت من بر عرب فضیلت دارم لان محمدا صلی الله علیه و آله منها چون پیامبر از ما است لا یعد لها فضل الا به و اصبحت العرب مقره بذلک عرب نیز به این مسئله اقرار داشت.

 

تعبیر زیبا است و امام جریان فکری زمانه خود را بیان می فرمایند. از طرفی جریان سیاسی آن قدر به بزرگان شیعه فشار می‌آورد که آن‌ها از ترس به سمت حاکمیت می‌روند. به لحاظ فکری و اعتقادی نیز قریش پیامبر را از خود می‌داند و عرب نیز نسبت به این ها اقرار می‌کند که حق با قریش است. این مطلب نشان‌دهنده فضای عمومی شام نسبت به اهل‌بیت است.

 

ظاهر این است که این قضیه مربوط به دوران اول قدرت عبدالملک مروان است؛ یعنی تا زمانی که هنوز بنی‌امیه استقرار پیدا نکرده‌اند این شرایط وجود ندارد؛ یعنی تا سال 67. بحث در این است که فضا یک فضای سیاسی غالب است.

 

عبارت دیگری در منابع تاریخی آمده است که نشان می‌دهد این فشار فرهنگی که شام بر روی امام می‌آورد تا چه حد است؟ در همین طبقات ابن سعد می‌نویسد: ان علی بن الحسین کان یمشی علی الجمار وقتی امام به حج می‌رفتند پیاده به سمت محل جمره می‌رفتند و کان له منزل بمنی حضرت خودشان یک منزلی در منی داشتند و کان اهل الشام یوذونه مردم شام حضرت را در منی که محل استقرار همه بزرگان اهل اسلام است اذیت می‌کردند به حدی که حضرت مجبور شدند خانه خود را رها کنند و در جایی دورتر اقامت کنند و با سواره به منزل خودشان می‌رفتند و ازاینجا پیاده به محل جمرات می‌رفتند. اطلاعات به‌اندازه کافی است که اهل شام و جریان معارض شامی امام سجاد را کاملاً در تقابل داشتند و ایشان را مورد آزار قرار می‌دادند. ایذاء هشام بن اسماعیل معروف است که وقتی ولید او را به‌عنوان والی مدینه منصوب کرد و اهل‌بیت را آزار داد و اختلافی پیش آمد و ولید او را عزل می‌کند. ولید او را سر میدان شهر می‌آورد و می‌گوید هرکسی از او شکایت دارد بیاید. فرزندان و اطرافیان امام سجاد می‌آیند که ما می‌خواهیم شکایت کنیم که حضرت مخالفت کردند و فرمودند که ما امر او را به خدا واگذار کردیم. در تاریخ دارد که وقتی او علی بن الحسین را در میدان شهر دید گفت وای به حال من! او کسی است که علیه من شهادت بدهد نمی‌توانم مقاومت کنم. حضرت مطلب خاصی بیان نکردند و اینجا بود که هشام گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته.

 

قرائن و شواهد بر این‌که امام سجاد در درون مدینه از اهل شام و خط خلافت آزار می‌بیند و در محیط سخت و شکننده‌ای است شکی نیست.

 

فعلاً در مقام تصویرگری اوضاع آن زمان هستم و به این موارد برخواهم گشت.

 

موضع امام سجاد عدم برخورد سیاسی و نظامی به‌صورت مطلق است. البته محققانی هستند که به گونه دیگری تحلیل کرده‌اند؛ مثلاً مرحوم شریعتی یک تحلیل دیگری دارد تا کسانی که خواستند مقداری ملایم‌تر تحلیل کنند ولی باز امام سجاد را به‌عنوان قهرمان سیاسی تحلیل می‌کنند. من معتقدم سیاست امام سجاد عدم درگیری با حکومت است این معنایش این نیست که حضرت مبارزه سیاسی ندارند بلکه مبارزه ایشان به یک‌شکل دیگری است.

 

موارد مختلفی هستند که در مقابل امام سجاد طلب امر و همراهی حضرت را برای همراهی دارند و حضرت آن‌ها را به آرامش دعوت می‌کنند. در جریان واقعه حره تاریخ صراحت دارد که هیچ‌کدام از خاندان اهل‌بیت حضور ندارند و وقتی‌که مسلم در دارالخلافه ایستاد و پرسید علی بن الحسین نیست و خبر دادند و حضرت به همراه دو پسر محمد حنفیه به دارالخلافه آمدند. در این واقعه که جریان انقلابی بود اهل‌بیت و امام سجاد شرکت نکردند.

 

مکرر از خراسان خدمت حضرت آمدند که از دست بنی‌امیه آزار می‌بینیم و حضرت به آن‌ها فرمودند حق برخورد سیاسی ندارید. از کوفه آمدند و حضرت فرمودند: لا تکونوا لنا و لا تکونوا علینا.

 

جریان شام از دیدگاه امام سجاد یک فتنه سیاسی و یک شرایط بسیار سخت است که شیعه باید از این دوران سخت به‌سلامت عبور کند. دلم می‌خواهد این نکات را به‌عنوان پازل در کنار هم بگذارید.

 

در جنگ موصل برای همه مسلم بود که کار بنی‌امیه تمام است. در کل این دوران امام سجاد هیچ موضع سیاسی نگرفتند. موضع ایشان نسبت به مختار تائید او نیست و خود مختار می‌داند امام با او همراه نیستند و بر محمد حنفیه تکیه می‌کند.

 

جریان مدینه

 

مدینه محل تابعین است و جایگاه اصلی روایت و حدیث پیامبر است. در دوره‌ای صحبت می‌کنیم که هنوز حدیث عراق شکل نگرفته است و تنها مرکز اشاعه سنت پیامبر، مدینه است. فقهای سبعه در مدینه حضور دارند. اگر برخی در کوفه هستند جایگاه جدی ندارند و عقبه‌هایشان همگی در مدینه است. این غیر از بعد از سال‌های 90 است که هم حدیث شام و هم حدیث کوفه و هم حدیث بصره شکل می‌گیرد.

 

در درون مدینه جایی که امام سجاد حاضرند وضعیت امام چگونه است؟ هم می‌توان به گزارش‌های مستقیم استناد کرد و هم گزارش‌های غیرمستقیم. علیرغم شور و حرارتی که در مدینه وجود دارد و افراد از دور و نزدیک به مدینه می‌آیند و با برخورد با محدثان این احادیث را منتقل می‌کنند دو نکته بسیار موردتوجه است:

 

1- امام سجاد با این مجموعه هیچ‌گونه ارتباط معنادار علمی و حدیثی برقرار نمی‌کنند و این مورد اعتراض فقهای اهل مدینه واقع می‌شود. برخی از این ها از تابعین بزرگ و در طبقه قبل از امام سجاد هستند ولی امام سجاد در مقابل این حلقه‌ها تعامل جدی ندارند و به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که ناظران بیرونی نوعی بی‌اعتنایی و تحقیر از رفتار حضرت برداشت می‌کنند.

 

2- خود حضرت هیچ حلقه حدیثی را در مدینه شکل نمی‌دهند درحالی‌که چنین جایگاهی دارند. این در حالی است که کسانی مانند سید اسلم که درجه‌دو محسوب می‌شود حلقه حدیثی دارد.

 

هر دو نکته معنادار است. معنایش این است که امام سجاد نمی‌خواهند با سنت حدیثی و علمی و فرهنگی رایج در آن زمان ارتباط معنادار و فکری و اجتماعی پیدا کنند و به آن‌ها منسوب شوند و برایشان مشروعیت ایجاد کنند و روایاتشان با روایات آن‌ها مخلوط شود. کسی نمی‌تواند تردید کند که اگر امام سجاد در آغاز هم‌چنین شخصیتی نبودند ولی در میانه آن‌چنان جایگاهی داشتند که اگر کرسی علمی می‌گذاشتند به دلیل انتسابشان به پیامبر به‌عنوان راوی مشهور شناخته می‌شدند.

 

آن‌هایی که به‌عنوان شاگرد در سنت حدیثی اهل سنت آمدند احتمالاً محدود روایات است. سنت حدیثی ندارند و تک راویان هستند. آن چیزی که در شیعه آمده است ربطی به خط مدینه مشهور به این معنا ندارد. کادر خاصی است که امام سجاد به‌صورت ارتباط فردی با آن‌ها و انتقال میراث نبوی به آن‌ها یک جریان جدید و متمایز ایجاد می‌کنند. باید برای هر مورخی این سؤال باشد که چرا شخصی مانند علی بن الحسین چنین منشی را دارد؟

 

برای مستند کردن مطالبم به چند محور اشاره می‌کنم:

 

1- در سنت حدیثی اهل سنت وقتی به ترجمه افراد می‌رسند راوی و مروی عنه را معرفی می‌کنند ولی وقتی به امام سجاد رسیدند چند نکته بسیار مشهود وجود دارد. اولاً بین کسانی که در مورد امام سجاد تحلیل حدیثی کرده‌اند اتفاق‌نظر نیست و این اختلاف‌نظرها نشان‌دهنده این است که قابلیت استناد علمی ندارد. اولین نکته‌ای که می‌بینیم تعبیر قلیل الروایه یا قلیل الحدیث بودن است. جز ابن سعد که در طبقاتش اشاره می‌کند که امام سجاد کثیر الروایه است بقیه کسانی که جمع‌بندی می‌کنند همگی صراحت به قلیل الروایه بودن حضرت دارند. هرچند اذعان می‌کنند که امام افقه هستند. کسانی که گفته‌اند قلیل الروایه است پشت سرش قول ابن سعد را نیز آورده‌اند. آدم این‌طور می‌فهمد که این ها می‌خواهند بگویند که ما این‌طور می‌فهمیم ولی چنین قولی نیز وجود دارد.

 

 

قول ابن سعد قابل توجیه است. به نظر می‌رسد او نسبت به جزئیات روایات امام سجاد اطلاعات کافی ندارد. یا در ذهنش برای کثیر الروایه بودن ملاک خاصی دارد. وگرنه زهری که شاگرد امام سجاد است اذعان به قلیل الروایه بودن امام دارد البته قلیل الروایه بودن در نگاه زهری معنادار است.

 

تعبیر زهری می‌تواند جهت داشته باشد ولی وقتی ذهبی می‌گوید که امام و لیس بمکثر فی الروایه، هیچ جهت دیگری جز جهت فنی نمی‌تواند داشته باشد. روایاتی که از علی بن الحسین است در طراز روایات اهل سنت نیست.

 

خود ذهبی وقتی می‌خواهد مروی عنه امام سجاد را نقل کند می‌نویسد: و حدث ایضا عن جده مرسله روایت‌هایی که از پیامبر نقل می‌کرد مرسل بود یعنی از نظر ما قوی نیست. کسانی را که نقل می‌کند: عن صفیه ام المومنین و ذلک فی صحیحین و عن ابی هریره وقتی ذهبی مروی عنه می‌گوید منقول نیست بلکه تحلیل رجالی است. به این معنا که از درون میراث حدیثی، رجال را استخراج می‌کند. روایت از ابوهریره است. می‌گوید: عن عایشه البته خودش در چند صفحه بعدتر نقل می‌کند که و لم یسمع علی بن الحسین من عایشه یعنی همین هم معتبر نیست و روایته عنها فی المسلم در مسلم روایت کرده‌اند ولی گفته‌اند که علی بن الحسین از عایشه روایت ندارد و عن ابی رافع و عن عمه الحسن، عبدالله بن عباس، ام سلمه، مسور بن مخرمه، زین بن بنت ابی سلمه و طائفه اگر دوستان این روایات را بررسی کنند که من نیز اکثر آن‌ها را دیده‌ام روایات پراکنده‌ای است که از امام سجاد نقل کرده‌اند؛ یعنی حضرت متصل به هیچ جریان حدیثی نیستند. هیچ‌کدام از این افراد در درون دستگاه حدیثی مرسوم مدینه نیستند.

 

سعید بن مصیب را جزو تنها حلقه حدیثی مدینه نقل کرده‌اند که ارتباطش با امام سجاد و روایتش از ایشان روشن است؛ یعنی این نیست که حضرت از سعید بن مصیب به‌عنوان تابعی مجموعه از روایات را نقل کرده‌اند بلکه روایاتی است که ممکن است حضرت از افراد دیگری نیز نقل کرده باشند. جالب این است که در خود تراجم اهل سنت آمده است که امام سجاد در حلقه‌های حدیثی مدینه شرکت نمی‌کردند و مورد اعتراض واقع می‌شدند.

 

 

دکتر صفری: یعنی ذهبی می‌گوید لیس بمکثر و قلیل الروایه؟

 

دکتر سبحانی: خیر، او می‌گوید لیس بمکثر و این مطلب با قلیل الروایه بودن تفاوت دارد. تمام راویان مدینه مکثر هستند. لیس بمکثر به این معنا است که امام سجاد از کسانی نیست که در مدینه ناقل حدیث مدینه باشد.

 

دکتر صفری: ممکن است متوسط باشد یعنی کمتر از هزار حدیث باشد.

 

دکتر سبحانی: اصلاً بحث مکثر در اصطلاح حدیثی، تعداد نیست. مکثر یعنی کسی که دارای سنت حدیثی است و به‌صورت مستمر این سنت را نقل می‌کند. در مورد امام سجاد دو سه نفر قلیل الروایه بودن را گفته‌اند. یکی می‌گوید که امام مکثر در روایت نیست. وقتی مجموع این اقوال را نگاه می‌کنیم به یک معنا می‌رسیم.

 

دکتر صفری: می‌خواهم بگویم مطلب ذهبی و ابن سعد با هم در تناقض نیست زیرا کثیر در زمان ابن سعد یک معنایی دارد که در زمان ذهبی معنایی دیگر می‌دهد.

 

دکتر سبحانی: اگر یک نفر سومی آمد و گفت حضرت قلیل الروایه است و مراجعه کردیم دیدیم مجموع کسانی که ذهبی راوی و مروی عنه آن‌ها را نقل می‌کند مشخص است بر همان اساس عمل می‌کنیم.

 

 

در پایان، سخنران جلسه به سؤالات حضار پاسخ گفت.

نظرات (0)

There are no comments posted here yet

نظر خود را اضافه کنید.

  1. Posting comment as a guest.
0 Characters
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
کلیه حقوق متعلق است به سایت شخصی دکتر نعمت الله صفری فروشانی
طراحی در سما