بازدیدها: 2093
لینک کوتاه: https://nsafari.ir//?p=14915

ریشه‌ها و علل پیدایش غلو در عصر ائمه (ع)

چکیده: 

واکاوی ریشه ها و علل پیدایش پدیده خطرناک غلو که عمدتا به صورت زیاده گویی در حق ائمه شیعه(ع) نمود یافته از اهمیت خاصی برخوردار است. بدون شک، آشنایی دقیق با ریشه ها و علل به وجودآورنده غلو، در بسیاری از موارد، می تواند افراد را از گرفتار شدن در این دام خطرناک رهایی بخشد. پژوهش حاضر، که با تکیه بر اسناد متقدم تاریخی، حدیثی، فرقه شناختی و توجه به دیدگاه های صاحب نظران، شکل گرفته، نشان می دهد غلو و گزافه گویی، ریشه در علل و مسائل مختلف روانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اعتقادی دارد. از عوامل روانی می توان به حب افراطی، حس اسطوره سازی، جهالت و نادانی و تعصبات کورکورانه؛ از عوامل اجتماعی، به فشارهای سیاسی و رفع آنها؛ از عوامل سیاسی، به دشمنی با اهل بیت و اسلام؛ و از عوامل اعتقادی می توان به اباحی گری، اختلافات فرقه ای و تاثیرات خارجی در این زمینه، اشاره کرد.

طرح مسئله

غلو به معنای زیاده گویی و افراط، دارای مصادیق متعددی است که شاید بارزترین آنها الوهیت انگاری ائمه(علیهم السلام) و افراد دیگر، اعتقاد به نبوت ایشان، اعتقاد به تناسخ، اباحی گری و تفویض باشد. مقاله حاضر با تکیه بر اسناد متقدم، به بررسی علل و ریشه های به وجودآورنده این پدیده خطرناک (1) پرداخته است. شناخت دقیق ریشه های غلو، می تواند افراد را از افتادن در این ورطه محافظت کند. موضوع مورد بحث از پیشینه جدّی و قوی ای برخوردار نیست. شاید تنها مقاله ای که دراین باره نگاشته شده، مقاله ای باشد که تحت عنوان «بررسی ریشه های فکری و علل اجتماعی ـ سیاسی ظهور غالیان»، توسط زهرا علیزاده بیرجندی در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بیرجند، سال چهارم، به چاپ رسیده است. مقاله یاد شده همان گونه که از نامش هم پیداست، تنها به یکی از علت های پدیده غلو اشاره دارد. علاوه بر مقاله مذکور در کتاب الجذور التاریخیه و النفسیه للغلو و الغلاه نوشته سامی الغریری ذیل دو عنوان: «الجذور التاریخیه للغلو» و «الجذور النفسانیه للغلو» به طور مختصر، به ریشه های تاریخی و نفسانی غلو اشاره شده است. این نویسنده معتقد است ریشه های تاریخی غلو، به قبل از اسلام می رسد و به مرور زمان در برخی از ادیان، عقاید غلوآمیز پدید آمده است. و از ریشه های نفسانی غلو، به مواردی چون گوشه نشینی، برتری جویی، دشمنی، تعصبات و … اشاره دارد. (2) این نوشته نیز علاوه بر اختصار، دسته بندی کاملی در این خصوص ارائه نکرده است و شواهد عینی از دوره ائمه(علیهم السلام) ذکر نکرده است. در ابتدای کتاب شبهه الغلو عند الشیعه(3) نیز به صورت بسیار گذرا به برخی از ریشه های غلو اشاره شده است.

به این نکته باید توجه داشت که پدیده غلو، پدیده پیچیده ای است که تک عاملی نیست. بدون شک، عوامل متعددی در شکل گیری و رشد این پدیده نقش داشته اند. به نظر می رسد تمامی کسانی که بر یک عامل یا عوامل محدودی تکیه کرده اند، به خطا رفته اند.

در مقاله حاضر تلاش شده با جستجوی دقیق منابع و با ذکر شواهد متعدد در هر بخش، ریشه ها و علل این پدیده مورد واکاوی قرار گیرند. در ادامه به این عوامل اشاره می شود.

الف) عوامل روانی

عوامل روانی یا به تعبیری عوامل نفسانی، شامل اموری است که افراد در اثر آن امور نفسانی، از مسیر حقیقی منحرف شده و تصوراتی غالیانه برای آنها پدید می آید. ازجمله این عوامل به مواردی چون حب افراطی، حس اسطوره سازی، جهالت و نادانی، تعصبات کورکورانه، خودبزرگ بینی و بزرگ دیدن دیگران اشاره می شود.

1. حب افراطی

غلو نزد برخی، ناشی از عشق و شیفتگی در حق معشوق است که درنتیجه آن، فرد، ناخواسته در حق معشوق خود و اوصاف و ابعاد وجودی او غلو کرده، و این غلو را امری حقیقی و واقعی می شمارد. اساس این شیفتگی مبتنی بر «برتری معشوق از هر حیث» است و اگر عیناً آن را مشاهده نکند، بر ای او می سازد. در روان شناسی شخصیت، به این وضعیت نفسانی «ادراک دلخواه» گفته می شود که نوعی روش سازگاری و دفاعی نزد انسان هاست. (4) بدون شک حب افراطی و علاقه زیاد به هر چیزی، سبب تغییر نوع نگاه فرد به آن چیز می شود. این حب به تعبیر روایات موجب کوری و کری انسان می شود. (5) درحقیقت حب افراطی به پیشوایان دینی، سبب کم توجهی به تقیدات عقلی و تاریخی و دینی شده، و این کم توجهی سبب می شود هر آنچه در خصوص ایشان گفته می شود، بدون چون و چرا پذیرفته شود، درحالی که فضائل و مناقب پیشوایان دینی، حدود و ثغور مشخصی در کتاب خدا و سنت قطعی و عقل دارد.

امام علی(علیه السلام) و دیگر ائمه(علیهم السلام) در میان شیعیان، از جایگاهی ویژه و محبوبیتی خاص برخوردار بوده و هستند. علاوه بر قرآن کریم که به مودت و محبت به ذوی القربی تأکید داشته، (6) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز در احادیث فراوانی حب علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) را به مسلمانان سفارش کرده است. (7) ازطرفی با توجه به فضائل فراوان و همه جانبه امام علی(علیه السلام)، (8) این سفارش ها و فضائل زیاد، سبب افراط عده ای از شیعیان در این زمینه می شد. اعمش از مغیره بن سعید (یکی از سران غالیان) پرسید: آیا علی(علیه السلام) مردگان را زنده می کند؟ او جواب داد: بله، به خدا قسم! اگر بخواهد می تواند عاد و ثمود را زنده کند. سؤال شد: از کجا دانستی؟ وی جواب داد: نزد یکی از اهل بیت(علیهم السلام) رفتم، قدری آب به من داد و به این جهت بر همه چیز آگاه شدم. (9) احتمالاً جایگاه و فضائل فراوان امام علی(علیه السلام) سبب بیان عقاید این گونه، ازسوی غلات شده است. روایات متعددی که در آنها رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه السلام) را به حضرت عیسی(علیه السلام) تشبیه کرده است، به همین مطلب اشاره دارند. در یکی از این روایات آمده است: یا علی در تو مثلی است از عیسی(علیه السلام) که گروهی به جهت حب افراطی درمورد او هلاک شدند. (10) و در حدیثی که امام رضا(علیه السلام) آن را از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده، حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «رسول  خدا(صلی الله علیه و آله) به من از شباهتم به عیسی(علیه السلام) سخن گفت که نصاری به خاطر حب (افراطی) نسبت به او، کافر شدند.» (11) احادیثی چون سخن امام علی(علیه السلام) که فرموده است: «دو نفر درباره من هلاک می گردند: دوستی که در محبت من زیاده روی می کند، و مرا بیش از اندازه بستاید، و دشمنی که به من دروغ می بندد و دشمنی او با من، او را وادار می کند که مرا متهم سازد.» (12) و حدیث: «آگاه باشید دو نفر (دو گروه) درمورد من هلاک می شوند: دوستی که در محبت من زیاده روی کند و نسبتی به من بدهد که در من نیست …» (13) و حدیث «هر آینه گروهی مرا دوست می دارند و به خاطر این دوستی (افراطی) اهل جهنمند…» (14) و احادیث مشابهی از این دست نیز دلالت بر این امر دارند که حب افراطی در بسیاری از موارد، سبب غلو و زیاده گویی می شود. امام سجاد(علیه السلام) نیز حب افراطی را سبب غلو (15) و سرشکستگی ائمه(علیهم السلام)(16) دانسته است.

بدون شک حب افراطی یکی از زمینه های جعل حدیث نیز بوده است؛ نکته ای که برخی از بزرگان ما به آن اشاره دارند. (17)

دوستی و محبت، در صورتی که توأم با حقیقت، آگاهی و شعور باشد و صرفا برخاسته از احساسات نباشد، افراطی نیست. اما اگر غیر از این شد، می تواند موجب غلو در حق پیشوایان دینی شود و آنان را از آنچه هستند، بزرگ تر نشان دهد و به حد خدایی یا پیامبری برساند. درحقیقت می توان گفت عشق و محبت افراطی و بیش از اندازه نسبت به افراد و برتربینی معشوق از جنبه های مختلف و تمایلات نفسانی به هر چیزی، در بسیاری از موارد در روان افراد تأثیر گذاشته، احساسات موافقی را به وجود می آورد؛ و مانعی در برابر حقایق می شود، درنتیجه سبب غلو و زیاده گویی می شود. روایاتی که از پیشوایان دینی رسیده، به این امر و این خطر جدی اشاره دارند. این حب افراطی در برخی از موارد، به گونه ای افراد را تحت تأثیر قرار می دهد که از هر وسیله ای برای برتر نشان دادن معشوق خویش بهره می برند، و به همین جهت به جعل و دروغ پردازی نیز روی می آورند. احادیث جعلی که در شأن پیشوایان دینی جعل شده و بعضاً به منابع راه یافته، نشانه ای از این امر است.

2. حس اسطوره سازی

هرچند حس اسطوره سازی عمدتاً ناشی از حب افراطی است، اما به جهت اهمیتی که دارد، آن را به صورت مجزا مورد بحث قرار می دهیم. «اسطوره» که جمع آن اساطیر است، در لغت به معنای باطل، جعلی و بی پایه و اساس آمده است. (18) واژه «اساطیر الاولین» که بارها در قرآن کریم از زبان کفار و درمورد آیات قرآن بیان شده، به معنای مطالب باطل، دروغین و خرافی است. (19) برخی از انسان ها به علت حب ذات افراطی، به هر آنچه که متعلق به آنهاست، علاقه شدیدی دارند و آن را خوب می دانند، هرچند خرافات و گمراهی باشد. این علاقه، در واقع حب ذات است. همین امر سبب می شود چشم انسان، واقعیت ها را نبیند. در واقع به همین جهت است که هرکس برای توجیه عقیده ای که انتخاب کرده، سعی دارد آن را از حد خود، فراتر نشان دهد تا در میان مردم به کج سلیقگی و انتخاب سوء متهم نشود. (20) شیبی در الصله بین التصوف و التشیع در نظریه ای تقریباً افراطی، طبیعت انسان های متدین را به غلو متمایل دانسته است. (21) وی سپس می نویسد: «به همین سبب، عمر خلیفه دوم رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را انکار کرد و اصحاب جمل از پشکل شتر عایشه، بوی مشک و عنبر استشمام می کردند. بنابراین، عجیب نیست که شیعیان علی(علیه السلام) درباره رهبر خویش غلو کنند.» (22) به نظر می رسد غلو برخلاف نظر شیبی، اختصاص به انسان های متدین ندارد، بلکه تمامی انسان ها ممکن است در دام عقاید افراطی گرفتار شوند.

حس اسطوره سازی یکی از عوامل مهم ایجاد حب افراطی است. علاقه انسان ها به اسطوره سازی، جهت بزرگ نمایی از شخصیت هایی که دوست دارند، از ریشه های بسیار مهم غلو است. به نظر می رسد همین حس اسطوره سازی و قهرمان پرستی است که سبب جعل داستان های غالیانه در مورد برخی از قهرمان های دینی و ملی شده است؛ و سبب شده برخی از افراد، عقاید غالیانه ای را درمورد ائمه(علیهم السلام) مطرح کنند. بدون شک بسیاری از باورهای غالیان، برپایه درجه و مقام ائمه شیعه استوار بود و برای دوست داران اهل بیت(علیهم السلام) جذابیت داشت.

3. جهالت و نادانی

جهالت و نادانی و آگاهی های اندک برخی از شیعیان از دین، از عوامل بسیار مهم و اصلی عقاید غالیانه بوده است. این جهالت که بعضاً ناشی از بی سوادی و پیروی از هواهای نفسانی است، موجب کوته فکری و عدم تحلیل درست رفتارها و عملکردها و موجب کج فهمی و بدفهمی روایات شده است. گاهی اوقات در اثر جهالت، میزان عشق و علاقه نسبت به برخی از افراد از حد معمول تجاوز کرده و به مرحله غلو رسیده است. بنابراین، غلوکننده، فردی را بالاتر از حد معمول و منزلت واقعی اش می بیند. ابن ابی الحدید جهالت عراقیان را علت اصلی رشد عقاید غالیانه در این منطقه می داند. (23) در روایات، جهالت به عنوان یکی از ریشه های اصلی غلو قلمداد شده است. حضرت علی(علیه السلام) در حدیثی، «جاهل» را این گونه معرفی کرده اند که یا در حال افراط و یا در حال تفریط است. (24) امام صادق(علیه السلام) نیز غالیان را به کوته فکری و کم عقلی متصف کرده است. (25) امام رضا(علیه السلام) در حدیثی جهالت را عامل اصلی این پدیده معرفی فرموده اند. (26) در ادامه این حدیث، امام رضا(علیه السلام) به تمثیلی اشاره دارد که در این تمثیل، آن حضرت غالیان را همانند افرادی می داند که آرزوی ایشان، دیدن پادشاه و بهره مندی از تفضلات اوست. به ایشان گفته می شود به زودی پادشاه بر شما وارد می شود، اما مبادا بر غیر او تعظیم کنید و یا دیگری را با نام او (پادشاه) بخوانید. اندکی بعد گروهی از بندگان پادشاه، سر می رسند، مردم با دیدن فردی در میان آنها که اموال فراوانی نیز دارد، تصور می کنند که حاکم همان فرد است… آنها وجود حاکم و مالک مافوق او را انکار می کنند، آن فرد و همراهیانش، هرچه آنها را از این کار بازمی دارند، نمی پذیرند… غالیان نیز چون علی(علیه السلام) را بنده ای دیده اند که خداوند او را گرامی داشته، تا فضائل او را آشکار کند و حجت های او را اقامه کند، او را بزرگ تر از آن دانستند که خدایی داشته باشد؛ به همین جهت در حق او غلو کردند و او را خدا نامیدند. (27) این تمثیل به خوبی به یکی از مهم ترین ریشه های غلو، یعنی جهالت و کوته فکری اشاره دارد. عاملی که سبب شده، افرادی از روی جهالت، الوهیت را در بنده ای از بندگان خداوند ببینند.

در جنگ جمل عده ای از روی جهالت درخصوص شتر عایشه و پشکل آن زیاده گویی می کردند و معتقد بودند: «پشکل شتر مادرمان عایشه، بوی مشک و عنبر می دهد.» (28) درمورد راوندیه (29) گفته شده: آنها فکر می کردند که می توانند پرواز کنند. به همین جهت بعضاً خود را از بالای بلندی پرت می کردند و کشته می شدند. (30) اگر این امر صحت داشته باشد، نشان از جهالت ایشان است.

غالیان به علت جهالت و آگاهی های اندکشان از دین، تحلیل درستی از رفتارها و عملکردهای ائمه(علیهم السلام) نداشته اند. مقامات عالی و معنوی ائمه اطهار(علیهم السلام)، مناقب و فضائل علی(علیه السلام) که شیعه و سنی به آنها اقرار کرده اند، سبب شده برخی از افراد جاهل، دیدگاه های افراطی و غالیانه ای را درخصوص آن بزرگواران بیان کنند. ابن ابی الحدید به ضعف عقلانی غلات دوره امام علی(علیه السلام) و درنتیجه، اعتقاد ایشان به حلول جوهر الهی در آن حضرت و الوهیت ایشان اشاره دارد. (31) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در برخی از موارد، به جهت نگرانی از ایجاد اندیشه های غالیانه ازسوی افراد جاهل و کوته فکر، از بیان فضائل والای امیرالمؤمنین(علیه السلام) خودداری می کرد. در روایاتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خطاب به امام علی(علیه السلام) می فرماید: «اگر از ترس غالیان نبود، سخنی درباره ات می گفتم که مسلمانان خاک زیر پایت را به جهت تبرک بردارند.» (32)

عده ای از جاهلان و کوته فکران، وقتی مناقب فراوان ائمه اطهار(علیهم السلام)، شجاعت، علم و خبرهای غیبی ایشان را می شنیدند، از روی جهالت و کوته فکری، جنبه الوهیتی برای آنها قائل می شدند.

آنها شاید چون توان هضم و تحلیل این مسائل را نداشتند، تصور نمی کردند بشری تا به این حد و مقام برسد که دارای چنین ویژگی هایی باشد. روایتی که مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل کرده، مؤید همین امر است در این روایت وقتی حضرت علی(علیه السلام) پاسخی در خور توجه به سؤال یکی از احبار یهودی داد، وی از حضرت سؤال کرد آیا شما پیامبرید؟! و با انکار حضرت مواجه شد. (33) این روایت نشان می دهد علم سرشار امیرالمؤمنین(علیه السلام) در برخی از موارد، حداقل موجب توهم برخی از عقاید غالیانه شده است.

علی بن یونس عاملی (م. 877)، پس از گزارش برخی دلاوری ها و رفتارهای شگفت امام علی(علیه السلام)، اشاره دارد: «چنین رفتارهایی سبب شده، غالیان، الوهیت آن حضرت را مطرح کنند و سخنان غالیانه دیگری را به وی نسبت دهند.» (34) براساس نقل شیخ صدوق پس از دعای باران توسط امام رضا(علیه السلام) و نزول باران، یکی از نزدیکان مأمون به غلو مردم درخصوص آن حضرت اشاره دارد. (35) هرچند این کلام ازسوی کسی بیان شده که تلاش دارد مقام آن حضرت را پائین آورد، اما بعید نیست که با دیدن این منزلت، برخی از مردم از روی جهالت و کوته فکری عقاید غالیانه ای را مطرح کرده باشند.

جهالت، ازسویی، باعث بدفهمی روایات و برداشت غلط و غالیانه از دین شده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) عمامه ای به نام «سحاب» (36) داشت که آن را به علی(علیه السلام) بخشید، آن حضرت با مشاهده این عمامه بر سر علی(علیه السلام)، فرمود: «علی(علیه السلام) در سحاب آمد!» (37) بعدها غالیان با برداشتی انحرافی از این سخن، عقیده ای غالیانه را مطرح کردند که علی(علیه السلام) در ابرهاست، رعد صدای او و برق تازیانه اوست. (38) کشی پس از ذکر روایتی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) به سخنی از معروف بن خربوذ، درباره این روایت اشاره دارد که: «برای این روایت تفسیری به جز آنچه غالیان می گویند، وجود دارد.» (39)

غالیان براساس ظاهر برخی از روایات و بدون توجه به اینکه مفاد ظاهری این روایات، با اصول اسلامی منافات دارد، به همان ظاهر، عقیده پیدا کرده اند. به عنوان نمونه برداشت نادرست از روایت «هرگاه امام را شناختی هر کار که خواستی انجام بده»، (40) القاکننده این عقیده غالیانه بود که با معرفت امام در انجام هرکاری آزادی عمل وجود دارد. (41) درحالی که تفسیر صحیح این روایت ـ همان گونه که امام در ادامه روایت به آن اشاره کرده ـ این است: «وقتی امام را شناختی آنچه از اعمال نیک، کم و زیاد می خواهی انجام بده و این معرفت سبب قبولی اعمال تو می شود.» (42)

نسبت های نادرستی چون سایه نداشتن ائمه(علیهم السلام) و یا کارگر نشدن شمشیر در بدن ایشان (43) نیز، ازسر جهالت و یا به منظور فریب جاهلان بیان شده اند. مردمان ساده لوح و عامی تحت تأثیر سیمای جذاب، رفتار متین و کردار پسندیده ائمه(علیهم السلام) شیعه قرار می گرفتند و تصوراتی غالیانه درباره آنان پیدا می کردند. از فتح بن یزید جرجانی ـ که از غالیان زمان امام هادی(علیه السلام) است ـ نقل شده، خدمت امام هادی(علیه السلام) رسیدم، درحالی که مقداری گندم برشته شده در مقابل حضرت بود، شیطان مرا وسوسه کرد که امام نباید چیزی بخورد و بیاشامد و امام هادی(علیه السلام) با اشاره به خورد و خوراک رسولان الهی، بر احتیاج همه موجودات ـ به جز خداوند ـ به این نیاز جسمانی اشاره کرد. (44)

بنابراین، همان گونه که از روایات پیشوایان دینی هم برداشت می شود، جهالت و نادانی، کم سوادی و درنتیجه کوته فکری و عدم تحلیل درست رفتارها، عملکردها و فضائل و مناقب ائمه(علیهم السلام) از موجبات و ریشه های اصلی پدیده غلو محسوب می شود. درحقیقت جهالت و کوته فکری سبب شده، عده ای از افراد نتوانند به خودشان بقبولانند که بشر عادی نیز می تواند با استمداد از قدرت الهی، کارهای خارق العاده انجام دهد و یا مثلاً از غیب خبر دهد؛ به همین جهت این افراد تصوراتی غالیانه پیدا کرده اند. چنین افرادی حتی در مواردی از روی جهالت و کوته فکری برداشت های انحرافی و غالیانه ای از روایات داشته اند.

4. تعصبات کورکورانه

در برخی موارد بدعت و انحراف، در عمق وجود انسان ها وارد و مستقر می شود، (45) و بر روند و نحوه تفکر افراد اثر می گذارد. این امر سبب می شود بعضاً افراد، سلوک غالیانه ای نسبت به برخی از مسائل پیدا کنند. در این زمان فرد نمی تواند از این جمود فکری و تعصب نادرست خویش دست بردارد، به همین جهت نمی تواند به خود بقبولاند که در مسیر باطل گام برمی دارد. او فقط رأی خودش را درست می داند و تلاش می کند با جمع آوری ادله، خود را قانع سازد. چنین فردی دیگران را نیز متهم به کفر و خروج از دین و بدعت گذاری می کند. فرد متعصب، گویی چشمانش بسته است. او مسائل را تنها از زاویه ای که نفس خویش را در آن حصر کرده، می نگرد. درواقع کسی که دارای تعصبات خاص است، روحش آزاد نیست، وقتی روحش آزاد نباشد، نمی تواند آزاد فکر کند. بنابراین، ممکن است گرفتار غلو و زیاده گویی شود. به همین جهت است که این گونه تعصبات، در دین اسلام نهی شده است.

صاحب مجمع البیان در تفسیر «تعصبات جاهلی» که قرآن کریم آن را نکوهش کرده، (46) آورده است: «مشرکین همان عادت پدرانشان در دوران جاهلیت را دارند که هیچ گاه حاضر نیستند احدی را قبول کنند و تسلیم او شوند.» (47) در روایتی از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است: «تعصبی که موجب گناه است این است که انسان، افراد بد قوم خود را از نیکان قوم دیگر برتر بداند.» (48) این روایت نشان می دهد که در برخی موارد انسان ها به خاطر تعصبات، درمورد افراد بدی که تعلق خاطری به ایشان دارند، غلو می کنند و آنها از افراد خوب سایر اقوام برتر می دانند. بدون شک تعصباتی این گونه، از عوامل بسیار مهم در شکل گیری و رشد عقاید غالیانه است. درحقیقت می توان گفت عامل اصلی پدیده غلو در میان مسلمانان طی قرون متمادی، تعصبات کورکورانه ای بوده است که ریشه در وقایع نخستین سال های عمر جامعه اسلامی دارد.

5. خودبزرگ بینی و یا بزرگ دیدن دیگران

گاهی اوقات افراد به خاطر داشتن قدرت و ثروت یا مسائلی دیگر، خصوصاً درمورد خودشان دچار غلو می شوند. فرعون به خاطر همین امر خودش را خدای برتر می پنداشت. (49) یهودیان و مسیحیان نیز به جهت همین حس خودبرتربینی، (50) تنها  خود را اهل بهشت می دانستند. (51) یهودیان، نژاد خود را برتر می پنداشتند و معتقد بودند آتش جهنم اگر هم به آنها برسد، جز چند روزی نخواهد بود. (52) شاید بتوان شلمغانی (از غالیان عصر غیبت صغری) را از مصادیق بارز غالیانی دانست که گرفتار خودبزرگ بینی بوده اند. حسین بن روح نوبختی می گفت: «این ملعون (شلمغانی) مردم را فریب داد تا از این راه بتواند به آنها بگوید که خدا او (شلمغانی) را برگزیده و در وی حلول کرده است، همان گونه که نصاری همین عقیده را درباره عیسی(علیه السلام) دارند.» (53)

گاهی اوقات نیز شخصت فوق العاده افراد، سبب غلو افراد (دیگران) درمورد ایشان است. برخی معتقدند: «فاصله شخصیت حضرت محمد(صلی الله علیه و اله) با مردم عرب، می تواند یکی از مهم ترین علل غلو در میان آنان باشد.» (54)

ب) عوامل اجتماعی

1. فشارهای اجتماعی بر مردم و برداشته شدن آنها

دور ماندن ائمه(علیهم السلام) از قدرت سیاسی و به تبع آن فشارهای بی حدو حصر خلفای اموی و عباسی بر شیعیان و رفع آنها، ازجمله علل و ریشه های مسئله غلو بوده است. فشارهای خلفای اموی و عباسی، شیعیان را همانند فنری فشرده نگاه می داشت؛ وقتی این فشار و زور برداشته می شد، برخی از آنها از جای خود فراتر می رفتند و با احساس آزادی، سعی در جبران فشارهای وارده بودند، به همین جهت به سمت غلو کشیده می شدند. (55) یکی از نویسندگان با اشاره به همین نکته، معتقد است: «حکومت بنی امیه مردم را به غلو و افراط درباره جایگاه علی(علیه السلام) وا می داشت … در این دوره، علی رغم همه فشارهای سیاسی بر دوستان اهل بیت(علیهم السلام)، شیعیان از هرگونه تغییر و تحولی ناتوان بودند؛ پس خشم خود را فرو برده… ازاین رو به غلو در شأن و منزلت کسانی پرداختند که امویان در شکنجه و آزارشان افراط کرده بودند.» (56) طه حسین نیز مشکلات و محرومیت هایی که ازطرف حکام جور به شیعیان تحمیل شده را عامل پدیده غلو می داند و می نویسد: «شیعیان غلو را به عنوان ملجأ و مأوی خود برگزیدند.» (57) برخی معتقدند علت غلو عراقیان درخصوص امام علی(علیه السلام) درحقیقت همان ستمی بود که بر خاندان علی(علیه السلام) رفته بود و ممنوعیتی بود که نسبت به یاد و نام او وجود داشت. (58) «عراقیان برخلاف آنکه در دوستی علی(علیه السلام) غلو کردند، در دوستی پیامبر(صلی الله علیه و آله) غلو نورزیدند. علت این امر بدان بازمی گردد که از دوستی محمد(صلی الله علیه و آله) منع نشده بودند و حکمرانانشان نیز در این اظهار دوستی با آنان شریک بودند.» (59) برخی از نویسندگان احساس تقصیر و تفریط کوفیان را در یاری رساندن به اهل بیت(علیهم السلام)، به ویژه امام حسین(علیه السلام) و تلاش برای جبران اشتباه خود را عامل غلو دانسته اند. (60) دراین باره یکی از پژوهشگران معاصر نیز می نویسد: «کوفیان در حق علی(علیه السلام) کوتاهی کردند. آنها پس از شهادت آن حضرت دچار ندامت شدند و احساساتشان به شکل «غلو» در حب علی(علیه السلام) بروز دادند. غالیگری در واقع تسلی درونی کوفیان به خاطر عملکرد بدشان در حیات علی(علیه السلام) بود.» (61)

2. وجود آرا و عقاید گوناگون در کوفه

کوفه به عنوان شهری متشکل از اقوام مختلف، (62) یکنواخت نبود. شاید به همین جهت این شهر محل مناسبی برای ظهور و رشد عقاید و اندیشه های نامتعادل شده بود. براساس نقل بغدادی، وقتی در مکه از محل سکونت ابوحنیفه پرسیده شد، و او در پاسخ به نام کوفه اشاره کرد، سؤال کننده باز پرسید: آیا تو اهل همان شهری که از اقوام و فرقه های گوناگون و پراکنده تشکیل شده است؟ و ابوحنیفه پاسخ مثبت داده است. (63) این امر حاکی از این است که شهر کوفه در همان زمان هم، به عنوان شهری با آرا و عقاید و فرقه های گوناگون شناخته می شد. یکی از محققان می نویسد: اختلافات پیش آمده پس از قتل عثمان و انتقال خلافت به کوفه و سپس شام، سبب ورود برخی از مسائل به دایره اختلافات مسلمانان شد… عراق با دو شهر بزرگش، کوفه و بصره، محل مناسبی برای رد و بدل شدن افکار سیاسی در جهات مختلف شد. در این زمان فرقه های مختلف شکل گرفتند، جعل حدیث از این زمان آغاز شد، به گونه ای که امام مالک (پیشوای مالکیان) درمورد کوفه می گفت: «انها دارالضرب؛ کوفه دارالضرب است.» (64) و زهری می گفت: «یخرج الحدیث من عندنا شبرا فیعود فی العراق ذرعا؛ حدیثی که در نزد ما یک وجب است در عراق تبدیل به یک ذراع می شود.» (65) توجه به این نکته که بسیاری از سران غلات ازجمله مغیره بن سعید، در زمره جاعلان حدیث در این شهر بوده اند، که احادیث بسیار زیادی را جعل کرده اند، (66) نشان می دهد که مالک بن انس سخن گزافه ای نگفته است.

درعین حال دور بودن اهل بیت(علیهم السلام) از این شهر که پرشورترین و کم تحمل ترین شیعیان را در خود جای داده بود، عملاً نیروی مقابله با عناصر فرصت طلب و منحرفی که عقاید شیعی را وسیله ای برای رسیدن به اهداف خود قرار داده بودند، از آنان سلب کرده بود.

 

پی نوشت:

1. درباره این پدیده خطرناک و نقش تخریبی آن، ر.ک: رضازاده عسگری، «نقش غلات در تخریب چهره شیعه»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سال دوم، پاییز 1390، ش 4

2. غریری، الجذور التاریخیه و النفسیه للغلو و الغلاه، ص 53 ـ 33

3. غفار، شبهه الغلو عند الشیعه، ص 8 ـ 7

4. سیاسی، روان شناسی شخصیت، ص 98

5. «حب الدنیا یعمی و یصم» (کلینی، الکافی، ج 2، ص 137)؛ و در ضرب المثل مشهوری آمده است: «حب الشیء یعمی و یصم.»

6. قُلْ لا أسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أجْراً إلاَّ الْمَوَدَّه فِی الْقُرْبی؛ بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم]. (شوری (42): 23)

7. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «معاشر الناس من احب علیا احببته …» (صدوق، امالی، ص 188) و فرمود: «حب اهل بیتی نافع فی سبعه مواطن …» (همو، فضائل الشیعه، ص 5) و فرمود: «من احب علیا فقد احبنی … .» (طبرانی، المعجم الکبیر، ج 23، ص  380؛ نیشاوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 130)

8. اهل سنت نیز معتقدند این فضائل از فضائل دیگر صحابه بیشتر است. از احمد بن حنبل نقل شده است: «مَا جَاءَ لِأحَدٍ مِنْ أصْحَابِ رَسُول اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْفَضَائِل مَا جَاءَ لِعَلِی(علیه السلام).» (نیشاوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 107؛ شافعی، مطالب السوول فی مناقب آل الرسول، ص 172)

9. قال اتیت بعض اهل البیت فسقانی شربه من ماء فما بقی شیء الا و قد علمته. (عقیلی، ضعفاء العقیلی، ج 4، ص 179؛ ابن عدی، الکامل، ج 6 ، ص 353)

10. «یا عَلِی إنَّ فِیکَ مَثَلًا مِنْ عِیسَی ابْن مَرْیمَ  ـ أحَبَّهُ قَوْمٌ فَأفْرَطُوا فِی حُبِّهِ فَهَلَکُوا فِیه … .» (ابن عقده کوفی، فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ص 32؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 1، ص 227؛ طوسی، الامالی، ص 345) و در روایتی دیگر آمده است: «یا عَلِی ـ إنَّ فِیکَ شَبَهاً مِنْ عِیسَی ابْن مَرْیمَ ـ أحَبَّتْهُ النَّصَارَی حَتَّی أنْزَلُوهُ بمَنْزلَه لَیسَ بهَا.» (همان، ص 257)

11. فِیکَ مَثَلٌ مِنْ عِیسَی ـ أحَبَّهُ النَّصَارَی حَتَّی کَفَرُوا ـ وَ أبْغَضَهُ الْیهُودُ حَتَّی کَفَرُوا فِی بُغْضِهِ. (صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج  1، ص 68)

12. «إنَّهُ یهْلِکُ فِی مُحِبٌّ مُطْر  … .» (ثقفی کوفی، الغارات، ج 2، ص 590؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 34، ص 362) این حدیث را ابن ابی الحدید تحت عنوان «بدء ظهور الغلاه» این گونه نقل کرده است: «یهلک فی رجلان ـ محب مطر یضعنی غیر موضعی و یمدحنی بما لیس فی …» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 5) کاملاً واضح است عبارت «یضعنی غیر موضعی» که نشان از غلو است، قید توضیحی برای «محب مطر» می باشد.

13. الا و انه یهلک فی رجلان محبّ مطری، یطرینی بما لیس فی… . (ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 294)

14. لیحبنی قوم (اقوام) حتی یدخلهم حبی النار… . (ابی عاصم، کتاب السنه، ص 463؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج 2، ص 120)

15. إنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا سَیحِبُّونَّا حَتَّی یقُولُوا فِینَا مَا قَالَتِ الْیهُودُ فِی عُزَیر  وَ مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی عِیسَی ابْن مَرْیمَ … . (طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، ص 120)

16. أحِبُّونَا حُبَ الْإسْلَام فَمَا زَالَ حُبُّکُمْ لَنَا حَتَّی صَارَ شَیناً عَلَینَا. (مفید، الإرشاد، ج 2، ص 141؛ اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 2، ص 629)

17. شهید مطهری دراین باره می نویسد: یکی از آثار حب و بغض افراطی نسبت به مولی، جعل و وضع احادیث است.» (مطهری، یادداشت ها، ج 9، ص 286. برای اطلاع درمورد نقش غلات در جعل حدیث ر.ک: طلاکوبی، بررسی نقش غلات در جعل حدیث، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده اصول دین قم، 1380)

18. فراهیدی، العین، ص 210؛ جوهری، الصحاح، ج 2، ص 684 ؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 363

19. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 6 ، ص 372 و ج 10 ص 78 و 299

20. سامرائی، الغلو و الفرق الغالیه، ص 15؛ وائلی، هویه التشیع، ص 163

21. وی می نویسد: «ان الغلو طبیعه مرکبه فی الانسان المتدین فی کل زمان و مکان لان من طبیعه التدین الایمان بالخوارق و المعجزات و هو فی حد ذاته غلو فی الانبیاء.» (شیبی، الصله بین التصوف و التشیع، ص 132)

22. همان

23. … فإنهم کانوا من رکاکه البصائرـ و ضعفها علی حال مشهوره ـ فلا عجب عن مثلهم أن تستخفهم المعجزات ـ فیعتقدوا فی صاحبها أن الجوهر الإلهی قد حله ـ لاعتقادهم أنه لا یصح من البشر هذا إلا بالحلول ـ . (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 50)

24. لَا تَرَی الْجَاهِلَ إلَّا مُفْرطاً أ وْ مُفَرِّطاً. ( نهج البلاغه، (صبحی صالح)، کلمات قصار 70، ص 479)

25. ان هولاء القوم سمعوا ما لم یقفوا علی حقیقته و لم یعرفوا حدود تلک الاشیاء مقایسه برایهم و منتهی عقولهم … . (مغربی، دعائم الاسلام، ج 1، ص 52)

26. إنَّ هَؤُلَاءِ الضُّلَّالَ الْکَفَرَه مَا أتُوا إلَّا مِنْ قِبَل جَهْلِهمْ بمقْدَار أنْفُسِهمْ … وَ اقْتَصَرُوا عَلَى عُقُولِهمُ الْمَسْلُوکِ بهَا غَیرُ سَبیل الْوَاجب. (طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 232)

27. … فَکَانُوا کَطُلَّاب مَلِکٍ مِنْ مُلُوکِ الدُّنْیا ینْتَجعُونَ فَضْلَهُ وَ یؤَمِّلُونَ نَائِلَه… فَکَذَلِکَ هَؤُلَاءِ لَمَّا وَجَدُوا أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) عَبْداً أکْرَمَهُ اللَّهُ لِیبَینَ فَضْلَهُ وَ یقِیمَ حُجَّتَهُ فَصَغَّرُوا عِنْدَهُمْ خَالِقَهُمْ أنْ یکُونَ جَعَلَ عَلِیاً لَهُ عَبْداً وَ أکْبَرُوا عَلِیاً… . (همان، ص 438)

28. بعر جمل امنا عایشه ریحه ریح المسک. (ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 2، ص 481؛ طبری، تاریخ الطبری، ج 4، ص 523)

29. راوندیه به عنوان یکی از فرق غالی اهل سنت، قائل به امامت عباسیان بوده اند. بسیاری از منابع اشاره دارند که این فرقه به الوهیت ابوجعفر منصور، دومین خلیفه عباسی معتقد بودند. «و ان ربهم الذی یطعمهم و یسقیهم هو ابو جعفر المنصور.» (همان، ج 7، ص 505؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 9، ص 5؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج 5، ص 131)

30. فحکی لنا عن بعض مشیختنا انه نظر الی جماعه الراوندیه یرمون انفسهم من الخضراء کأنهم یطیرون، فلا یبلغ احدهم الارض الا و قد تفتت، و خرجت روحه. (طبری، تاریخ الطبری، ج 8 ، ص 83)

31. …فانّهم کانوا من رکاکه البصائر و ضعفها… . (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 50)

32. «وَ الَّذِی نَفْسِی بیدِهِ لَوْ لَا أنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أمَّتِی فِیکَ مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی ابْن مَرْیمَ لَقُلْتُ الْیوْمَ فِیکَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بمَلَإ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إلَّا أخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیکَ لِلْبَرَکَه» (همان، ج 5، ص 5) و در روایتی مشابه آمده است: «… لَا تَمُرُّ بمَلَإ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إلَّا أخَذُوا تُرَابَ نَعْلَیکَ وَ فَضْلَ وَضُوئِکَ یسْتَشْفُونَ بهِ…» (ابن شهرآشوب، مناقب، ج 1، ص 264؛ عاملی، الصراط المستقیم، ج 2، ص 61)

33. … فَقَالَ یا أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) أفَنَبی أنْتَ فَقَالَ وَیلَکَ إنَّمَا أنَا عَبْدٌ مِنْ عَبیدِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). (کلینی، الکافی، ج 1، ص 90)

34. و من هذا و نحوه قالت الغلاه فیه انه الخالق المعبود و انه ارسل محمد بالنبوه و ادعوا له ان له خطبه سماها خطبه الکشف، قال فیها انا شفقت انهارها و… ارسلت المرسلین… . (عاملی، الصراط المستقیم، ج 1، ص 95)

35. …إنَ النَّاسَ قَدْ أَکْثَرُوا عَنْکَ الْحِکَایاتِ وَ أَسْرَفُوا فِی وَصْفِک… . (صدوق، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 171)

36. به معنای ابر

37. اتاکم علی فی السحاب. (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 36؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 60 ؛ صفدی، الوافی  بالوفیات، ج 1، ص 93)

38. و أنه فی السحاب، و أن الرعد صوته، و البرق سوطه. (سیف آمدی، ابکار الافکار، ج 5، ص 53؛ بغدادی، اصول الایمان، ص 261)

39. وَ لَهَا تَفْسِیرٌ غَیرُ مَا یذْهَبُ فِیهَا أ هْلُ الْغُلُو. (طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، ص 211)

40. فاذا عرفت الامام فاعمل ما شئت. (مغربی، دعائم الاسلام، ج 1، ص 54؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 174)

41. و عن أبی عبدالله جعفر بن محمد(علیه السلام) أن رجلًا من أصحابه ذکر له عن بعض من مرق من شیعته و استحل المحارم ممن کان یعد من شیعته، و قال: إنهم یقولون الدین المعرفه، فإذا عرفت الامام فاعمل ما شئت، فقال أبوعبدالله جعفر بن محمد: إنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا إ لَیهِ راجعُونَ، تأمَّل الکفره ما لا یعلمون… . (مغربی، دعائم الاسلام، ج 1، ص 53؛ و با عبارتی مشابه کلینی، الکافی، ج 2، ص 464)

42. إنَّمَا قُلْتُ إذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِیل الْخَیر وَ کَثِیرهِ فَإنَّهُ یقْبَلُ مِنْکَ. (همان؛ و با عبارتی مشابه، مغربی، دعائم  الاسلام، ج 1، ص 53 برای اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: جهانبخش، سه گفتار در غلوپژوهی، ص 24 به بعد)

43. به مختار نسبت داده شده که: «و من أمارات الإمام أن لا یؤثر فیه السیف.» (رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص 55) حنفی نیز به امام زمان(علیه السلام) نسبت داده که «و لا یوثر فیه السیف.» (حنفی، من العقیده الی الثوره، ج 5، ص 260)

44. انه لا ینبغی ان یاکلوا و لا یشربوا… . (مسعودی، اثبات الوصیه، ص 236؛ اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 896)

45. یزید بن طثریه در شعری سروده است: «اتانی هواها قبل ان اعرف الهوی فصادف قلبا خالیا فتکمنا.» (ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 6 ، ص 369)

46. إذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبهِمُ الْحَمِیه حَمِیه الْجاهِلِیه. (فتح (48): 26)

47.  ای عاده آبائهم فی الجاهلیه أن لا یذعنوا لأحد و لا ینقادوا له. (طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 191)

48. العصبیه التی یاثم علیها صاحبها ان یری الرجل شرار قومه خیرا عن خیار قوم آخرین… . (کلینی، الکافی، ج 2، ص 308)

49. فَقالَ أنَا رَبُّکُمُ الْأ عْلی؛ و گفت: من پروردگار برتر شما هستم! (نازعات (79): 24)

50. وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أبْناءُ اللَّهِ وَ أحِبَّاؤُه؛ یهود و نصاری؛ گفتند: ما، فرزندان خدا و دوستان [خاصّ] او هستیم. (مائده (5): 18)

51. وَ قالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّه إلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أوْ نَصاری؛ آنها گفتند: هیچ کس، جز یهود یا نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. (بقره (2): 111)

52. قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إلاَّ أیاماً مَعْدُوداتٍ؛ می گفتند: آتش(دوزخ)، جز چند روزی به ما نمی رسد. (آل عمران (3): 24)

53. …الی ان یقول لهم بان الله تعالی اتحد به و حل فیه. (طوسی، الغیبه، ص 404)

54. صفری فروشانی، «غلو»، دانشنامه امام علی(علیه السلام)، ج 3، ص 403

55. شاید به همین جهت است که در دوره امام صادق(علیه السلام) که حکومت مرکزی تسلط چندانی بر اوضاع ندارد، شاهد بروز و ظهور افراد بسیاری هستیم که از این فرصت سوء استفاده کرده، و عقاید غالیانه خویش را مطرح کرده اند.

56. ابوزهره، تاریخ مذاهب اسلامی، ص 63 ـ 62

57. طه، علی و بنوه، ص 171

58. صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج 2، ص 264

59. همان، به نقل از: وردی، مهزله العقل البشری، ص 66 ؛ شیبی، الصله بین التصوف و التشیع، ص 10

60. همان، ص 126

61. علیزاده بیرجندی، «بررسی ریشه های فکری و علل اجتماعی ـ سیاسی ظهور غالیان»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ص 108 ـ 107

62. نعمتی، نقش کوفه در گسترش تشیع تا قرن چهارم هجری، ص 15

63. انت من اهل القریه الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا؟ (بغدادی، تاریخ بغداد، ج 3، ص 332)

64. اسد حیدر در توضیح این کلام مالک بن انس می نویسد: «یعنی انها تضع الاحادیث …» یعنی همان گونه که در برخی از جاها سکه ضرب می شود در کوفه نیز حدیث جعل می شد. (اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ص 161)

65. ابن عدی، الکامل، ج 1، ص 57؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 344

66. «کان المغیره بن سعید یتعمد الکذب علی ابی و یاخذ کتب اصحابه… .» (طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، ص 225) در حدیث دیگری حضرت می فرماید: «فَکُلَّمَا کَانَ فِی کُتُب أصْحَابِ أبی مِنَ الْغُلُوِّ فَذَاکَ مَا دَسَّهُ الْمُغِیرَه بْنُ سَعِیدٍ فِی کُتُبهمْ.» (همان، ص 225) «وَ کَانَ الْمُغِیرَه بْنُ سَعِیدٍ یکْذِبُ عَلَی أبی.» (همان، ص 226)

 

یدالله حاجی زاده: دانشجوی دوره دکتری تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی

نعمت الله صفری فروشانی: دانشیار جامعه المصطفی العالمیه

محمدرضا بارانی: استادیار دانشگاه الزهرا(سلام الله علیها)

محمدرضا جباری: دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه)

فصلنامه پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 12

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *