بیست و چهارمین نشست سیره پژوهی/ رابطه علم تاریخ و کلام

بازدیدها: 8
22 مهر 1392
لینک کوتاه: https://nsafari.ir//?p=16859

بیست و چهارمین نشست سیره پژوهی/ رابطه علم تاریخ و کلام

بیست و چهارمین نشست سیره پژوهی در روز سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۲ با حضور مدیر، دانش پژوهان و برخی از اساتید گروه تاریخ و جمعی از تاریخ و سیره پژوهان در سالن شهید عارف الحسینی مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) برگزار گردید.

موضوع این نشست رابطه تاریخ و کلام و سخنران آن آقای دکتر مجید کافی بود.

در ابتدای این نشست آقای دکتر صفری با بیان این که این نشست به پیشنهاد آقای کافی در نقد سخنان حجت الاسلام و المسلمین آقای سبحانی که در چند نشست گذشته درباره همین موضوع صحبت کرده اند برگزار گردید، افزود: بناست در نشست آینده، مناظره ای با حضور هر دو بزرگوار صورت گیرد.

در ادامه آقای دکتر کافی مباحث خود را با بیان این نکته آغاز کرد که قدم اول درباره یک علم و رابطه آن با علم دیگر، مشخص نمودن جغرافیای محل بحث است.

وی در این باره افزود: ما می خواهیم از منظر فلسفه علم به این مساله بپردازیم که ممکن است با نگاه دیگران متفاوت باشد. سوالی که در این جا مطرح می شود این است که آیا باورهای کلامی در بررسی تاریخی تاثیر دارد؟ و اگر دارد چگونه تاثیری است؟

رابطه كلام و علم تاریخ از مباحث ذیل رابطه دانش و ارزش (گزاره‌های هست و باید) و رابطه دانش و ارزش از مباحث فلسفه علم می باشد. بنابراین اگر بحث رابطه دانش و ارزش با مصداق كلام و مطالعات تاریخی بررسی شود، از مباحث فلسفه نقدی تاریخ (یا فلسفه علم تاریخ) خواهد بود.

 

تفاوت های کلام و علم تاریخ

از این منظر کلام و تاریخ دارای چند تفاوت اساسی در تعریف، موضوع، روش و غایت هستند.

در تعریف: کلام، مجموعه آگاهی ها و روش های حاصل شده در جواب شبهات است ولی علم تاریخ، مجموعه گزاره هایی است که با روش های مقبول و مرسوم از نظر مورخان به دست آمده است.

در موضوع: موضوع کلام، شبهات وارد شده به شریعت، باورها و اخلاقیات دین است ولی موضوع علم تاریخ وقایع و پدیده هایی است که در گذشته به وقوع پیوسته است.

در روش: کلام، در راستای هدف خود از همه روش ها (عقلی، نقلی و تجربی) استفاده می کند ولی علم تاریخ از روش نقلی تاریخی با رویه های مطالعه موردی یا تطبیقی بهره می برد.

در غایت: هدف کلام، تبیین، تبلیغ و دفاع از دین است ولی هدف علم تاریخ تحری حقیقت و فهم واقعیت گذشته است.

 

دو نوع رابطه بین کلام و علم تاریخ

از آنجا كه تاریخ، مشترك لفظی و به معنای گذشته و آگاهی نسبت به گذشته است، دو نوع رابطه دو سویه بین تاریخ و باورها و ارزشهای كلامی متصور است:

۱. رابطه دوسویة پدیده‌های گذشته و باورهای كلام؛ تأثیر پاره‌ای از باورها و ارزشهای كلامی در شكل‌گیری وقایع و پدیده‌های تاریخی و بر عكس تأثیر وقایع و پدیده‌های تاریخی بر شكل‌گیری یا رواج پاره‌ای از باورها و ارزشهای كلامی؛

۲. رابطه دو سویة باورهای كلامی و مطالعات تاریخ در انتخاب موضوع، روش وغایت.

بنابراین اگر باورهای كلامی بر علم تاریخ تاثیر بگذارند، تاریخ كلامی شكل می ‌گیرد. در مقابل، چند تاریخ دیگر به نام های تاریخ تفسیری، تاریخ پوزیتیویستی و تاریخ انتقادی وجود دارد که در این بحث بیشتر به تاریخ انتقادی خواهیم پرداخت.

سوال مهم این جاست که تاثیر کلام بر تاریخ در چه حوزه ای می تواند علم تاریخ را به تاریخ کلامی مبدل کند؟

 

تاثیر کلام بر تاریخ در انتخاب موضوع تحقیق

اکثر فیلسوفان علم، معتقدند که کلام می تواند برای شما موضوع انتخاب کند و این جا تاریخ، کلامی نمی شود. «وبر» میان ربط ارزشی (در مرحلة گزینش موضوع) و بی‌‌‌طرفی ارزشی (در مرحلة انجام تحقیق) تمایزی آشكار قائل شده است. وبر معتقد است، محقق می‌تواند بر اساس ارزشهای خود موضوع خاصی را انتخاب كند «ربطِ ارزشی».

حتی فراتر از این، به نظر وبر همیشه در گزینش مسئله تحقیق، یک عنصر ارزشی در کار است و هیچ معیار ذاتاً علمی برای این کار وجود ندارد. وی تأکید می‌‌‌کند که برگزیدن این روش، عینیت علم تاریخ را به خطر نمی‌‌‌اندازد؛ چرا که مسئله درست یا نادرست بودن یک قضیه، از نظر منطقی جدا از ربطِ آن قضیه به ارزش‌‌‌هاست. وبر معتقد است که بعد از گزینش موضوع، در ادامة روند تحقیق و در مرحلة بررسی و تبیین علّی‌‌‌، باید از صدور هر گونه حکم ارزشی خودداری کرد.

 

دخالت باورهای کلامی در مراحل دیگر تحقیق

باورها و ارزشهای كلامی ممکن است در جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها و ارزیابی و قضاوت داده ‌های جمع ‌آوری شده تاثیر داشته باشند که در بین اكثر فیلسوفان علم، این تأثیرگذاری باورها وارزشها در فرایند تولید علم مردود است و بر فرض تأثیر باورها و ارزشهای كلامی در فرایند داوری، علم تاریخ تولید نمی ‌شود، بلكه نوعی ایدئولوژی یا تاریخی كلامی به وجود می‌آید.

 

نتیجه

۱- پذیرش تاریخ کلامی، سخت است.

اگر بپذیریم كه هر علمی امكان دارد و مطلوب است توأم با باورها و ارزشهای كلامی باشد، پذیرش و باور به علم تاریخ توأم با ارزشها سخت است.

شاید بتوان قائل به ارزشی بودن هر علمی غیر از تاریخ شد و در داوریها توجه به بایدها و نبایدها كرد. اما در تاریخنگاری و مطالعات تاریخی به دلیل فهم واقعیت اتفاق افتاده در گذشته، نگاه ارزشی مخل هدف تاریخنگاری (فهم واقعیت اتفاق افتاده در گذشته) است؛ چرا كه زمان پدیده‌های تاریخی گذشته است و در آن آنچه باید باشد، و آنچه خوب است، معنا ندارد. لذا باید در تاریخنگاری واقعیت محقق شده فهم و دنبال شود.

 

۲- اثبات وقایع تاریخی با مقدمات كلامی حجیت همگانی ندارد

اگر هدف تاریخنگاری این است كه واقعه‌ای را ثابت كند كه كسی هم كه مسلمان نیست و مبادی اسلام را قبول ندارد، آن را بپذیرد، باید مبتنی بر نقل صحیح باشد. اگر یك مورخ مسیحی گفت فلان واقعه یا جنگی كه بین پیامبر و فلان فرقه رخ داد، دروغ است و دلیل اقامه كند كه چون اسناد و مدارك تاریخی خلاف آن را نشان می‌دهد، اگر اسناد و مدارك معتبر وی را نپذیریم، از مقتضیات عقل بشری عدول كرده‌ایم. معیار قابل قبول بودن علم تاریخ این است كه مقدمات اثبات یا رد یك واقعیه تاریخی، اسناد و مدارك تاریخی باشد. لذا مقدمات اثبات یا رد نمی‌تواند از دین گرفته شده باشد. بله اگر مقدمات از متون معتبر دینی گرفته شود، فقط برای مسلمانان معتبر است و لاغیر.

 

پیامدهای باور به تاریخ کلامی

۱. وقتی تاریخ كلامی می‌شود، تقدس پیدا می‌كند.

۲. منابع تاریخی معتبر و غیرقابل نقد می‌گردد.

۳. تاریخ كلامی به دنبال فهم واقعیت گذشته و تحری حقیقت نیست.

۴. تأثیر ارزشها و باورهای كلامی در علم تاریخ از جمله مانع فهم واقع و عینیت‌گرایی و علمی شدن مطالعات تاریخی خواهد بود.

 

تاریخ انتقادی

این پیامدها سبب موضع گیری برخی مورخان و شکل گیری علم تاریخ انتقادی گردیده است که هدف آن پیراستن علم تاریخ از باورهای و ارزشهای كلامی است.

فعالیت تاریخ انتقادی بسیار نزدیك به كارهایی است كه در نقد حدیث انجام می‌شود. در تاریخ انتقادی به نقد گفته‌های مورخان كلامی پرداخته می‌شود. به عبارت دیگر تاریخ انتقادی روش‌های جدید نقد متن را در مورد تاریخنگاریها و مطالعات تاریخی با رویكرد كلامی به كار می‌گیرد.

تاریخ انتقادی چهار هدف را دنبال می کند: ۱. تقدس ‌زادیی از تاریخنگاریهای با رویكرد كلامی؛ ۲. برجسته كردن تأثیرات كلامی در مطالعات تاریخی؛ ۳. مخدوش كردن اعتبار پاره ‌ای از منابع تاریخی؛ ۴. پیرایش نتایج مطالعات تاریخی از باورها و ارزشهای كلامی است.

مورخ انتقادی بر خلاف مورخ كلامی كسی است كه دیگر راضی نمی‌شود بگوید از امامان نقل شده است كه فلان و بهمان حادثه اتفاق افتاده و بنابر این من معتقدم كه اتفاق افتاده است. مورخ انتقادی می‌گوید، از امامان نقل شده است كه اتفاق افتاده و بر من است كه تعیین كنم آنها اصلا بیان شده‌اند یا نه، و در صورت بیان شدن، درست نقل شده‌اند یا نه، و در صورت نقل شدن به طور درست، چه معنایی می‌دهند و آیا اصلا امامان در مورد بیان فلان حادثه مراد جدی داشته‌اند؟

 

پیامد تاثیر باورهای کلامی در تاریخ نگاری اسلامی

جهت‌گیری كلامی و ایدئولوژیك در مطالعات تاریخ اسلام سبب تقسیم تاریخ نگاری اسلامی به دو قطب متضاد و درگیر با هم در طول تاریخ شده است. با تقسیم تاریخ نگاری به شیعی و سنی، شناخت حقایق تاریخی دارای دو روی متناقض می‌شوند و مفاهیم و اصطلاحات تاریخی نیز دارای دو معنای متضاد خواهند شد; نتایج و اهدافی كه هر كدام از این دو تاریخنگاری به آن منتهی می‌شوند در تناقض با دیگری بوده و حتی مبانی آن نیز در اثر این جهت‌گیری‌ها تغییر خواهد كرد.

 

تاثیر باورهای کلامی در تاریخ نگاری شیعی

اختلاف ریشه‌ای بین دو تاریخنگاری، بعد از به وجود آمدن و گسترش، رنگی مجاز به جهت‌گیری ایدئولوژیك داد; تا آنجا كه مورخان نیز بر ضرورت التزام كلامی و ایدئولوژیك و گرایش خویش به خاستگاه‌های مذهبی خود تأكید دارند. تاریخ‌نگاری شیعی مملو از گرایشهای كلامی و ایدئولوژیك است. شاهد آن جنجال و مناقشات بیرون حیطة علمی‌ای است كه بر سر انتشار پاره‌ای از مقالات تاریخی در چند سال اخیر به وجود آمده است. كتاب شهید جاوید بر اساس یك بینش و گرایش كلامی و ایدئولوژیك نگاشته شده است و كتاب شهید آگاه بر اساس یك بینش و گرایش كلامی دیگر.

 

جمع بندی

در برابر این دو گانگی ‌هایی كه در تمام سطوح تحلیل به آنها می‌رسیم، سؤالی وجود دارد كه دائماً تكرار می‌شود: «آیا بر اساس دو نوع تاریخ نگاری، ما دو نوع حقیقت تاریخی داریم؟» می‌توان ادعا كرد كه دو نوع تاریخ نگاری یا علم تاریخ ـ تاریخ نگاری سنی و تاریخ نگاری شیعی ـ وجود ندارد. اگر دو نوع تاریخنگاری وجود داشته باشد به معنای آن است كه تاریخ علم نیست، بلكه فقط یك جهان‌بینی و ایدئولوژی است. این حكم در واقع میزان آثار منفی ایدئولوژی را بر علم تاریخ نشان می‌ دهد: ایدئولوژی به مثابه یكی از موانع مهمی است كه علم تاریخ را از ادراك واقعیت دور می‌كند و آن را به ابزاری كارا در جنگ ایدئولوژیك تبدیل می‌كند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *