مقدمه:
شناخت رجال غالی علاوه بر علوم حدیث به ویژه علم رجال و درایه الحدیث در علوم مختلفی سودمند است مثلا کلام و تفسیر (به ویژه در تفاسیر باطنی و تاویل گرایانه). البته باید توجه داشت که منظور از اصطلاح غالی در بحث ما با کاربرد این اصطلاح در ملل و نحل تفاوت دارد. نخست باید به مفهوم شناسی اصطلاح غلو در علم رجال بپردازیم:
واژه¬ی غلو، از ریشه¬ی غلا و به معنای از حد گذشتن، بالا رفتن و زیاد شدن است. در المفردات فی غریب القرآن کلمه¬ی غلو که مصدر فعل «غَلی یَغلُو» است، به معنای مطلق تجاوز از حد آمده است . بدین ترتیب هر گونه تجاوز از حد و به هر مقدار را شامل می¬شود. در برخی دیگر از کتب لغت این کلمه به تجاوز از حد، همراه با افراط معنا شده است . با توجه به موارد کاربری این کلمه، به ویژه در قرآن و روایات، این معنا به نظر صحیح¬تر می¬رسد زیرا در جاهایی از این کلمه استفاده شده است که«تجاوز از حد» در مقیاس بالایی بوده است ».
او در تعریف غلو در دین نیز می¬نویسد: «غلو، اصطلاحی است که از آیه مکرری در قرآن کریم گرفته شده است: یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم ؛ «ای اهل کتاب در دین خود غلو نکنید». سپس همین عبارت در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در جملاتی همچون: ایاکم والغو فی الدین ؛ «بپرهیزید از غلو در دین»؛ استعمال شده است. با توجه به مصادیق عبارات فوق که معمولاً درباره¬ی غلو در شخصیت¬هایی همچون حضرت مسیح (ع) و حضرت عزیر (ع) و نیز با نظر به روایات صادره از ائمه علیهم السلام درباره¬ی غلو و غالیان ، درمی¬یابیم که این اصطلاح معمولاً درباره¬ی غلو در حق شخصیت¬های دینی استعمال می¬شود. … مهم¬ترین مشکل «غلو دینی» یا «غلو عقیدتی»، ارائه¬ی تعریفی دقیق از آن است. دانشمندان علوم مختلف اسلامی، گرچه درباره¬ی بعضی از مصادیق این نوع غلو- مانند نسبت الوهیت به اشخاص- اختلافی ندارند، در موارد فراوانی دچار اختلاف شده¬اند. به همین جهت به تعریف¬ها و کاربرد¬های مختلفی از این کلمه در متون علوم اسلامی- همانند کلام، ملل و نحل و رجال- برمی¬خوریم. برای نمونه، در حالی که مسئله¬ی سهو النبی و نفی آن به مثابه¬ی حد و مرز غلو در مباحثات کلامی دانشمندان قرن چهارم شیعه مطرح شده است، در کتب ملل و نحل، رسانیدن پیشوایان به حد الوهیت و جاری کردن احکام خداوندی بر ایشان، در عقاید گروه¬های غالی ذکر شده است. این همه در حالی است که از مطالعه¬ی علم رجال شیعه و اهل سنت و بررسی احوال متهمان به غلو در این علم، نمی¬توان معنای دقیقی از این کلمه نزد رجالیان به دست آورد؛ زیرا این مسأله تا حد بسیاری تحت تأثیر گرایش¬های کلامی رجال نویسان قرار گرفته، هر کدام با توجه به باورهای کلامی خود معتقد به بالاتر از آن را غالی دانسته¬اند. شاید بهترین نمونه برای شاهد آوردن این اختلاف دیدگاه¬ها، سخن ذَهَبی، دانشمند رجالی اهل سنت باشد که می¬نویسد: «شیعی غالی در زمان گذشته و عرف آنان کسی بود که به شخصیت¬هایی همچون عثمان، زبیر، طلحه، معاویه و گروهی از محاربان با علی –رضی الله عنه- دشنام می¬داد؛ اما غالی در زمان و عرف ما کسی است که این بزرگان را تکفیر نموده، از شیخین نیز بیزاری جوید » .
انواع غلو عبارت است از:
۱-غلو در ذات: آن است که به گونه¬ای درباره¬ی اشخاصی مانند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه علیهم السلام غلو کنیم که آنان را از حد ذات خود خارج کرده، به مقام الوهیت و ربوبیت برسانیم، و یا آن که قائل به حلول جزء الهی در آنان شویم، و یا آن که ائمه علیهم السلام را از مقام خود یعنی امامت خارج کرده، به مقام نبوت برسانیم و یا آن که به تناسخ گراییده، قائل به حلول روح انبیا علیهم السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در ائمه علیهم السلام و یا اشخاص دیگر شویم. به نظر آیت الله العظمی سید ابو القاسم خوئی هیچ تردیدی در نجاست و کفر این گروه از غالیان وجود ندارد.
۲-غلو در صفات: آن است که ائمه علیهم السلام را در همان حد ذات و مقام خود، یعنی بشر و امام نگه داریم، ولی صفات و ویژگی¬ها و اعمالی را که اولاً و بالذات مخصوص خداوند است، به آنان نسبت دهیم؛ مانند اعتقاد به این که خداوند، خلقت موجودات و روزی دادن به آن¬ها را به ائمه اطهار علیهم السلام تفویض کرده است. آیت الله العظمی خوئی این گونه از غلو را باعث انکار ضروری اسلام می¬داند و انکار ضروری اگر منجر به تکذیب پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم شود، موجب کفر می¬گردد.
۳-غلو در فضایل: آن است که در نسبت دادن صفات و فضایل غیر مخصوص به خداوند، درباره¬ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه علیهم السلام غلو نماییم؛ مانند این که معجزات و کرامات فراوانی به ایشان نسبت دهیم. آیت الله العظمی خوئی این قسم از غلو را موجب کفر و انکار ضروری به شمار نیاورده است .
مراد از غالی در بحث ما رجال متهم به غلو در کتب رجالی است که اثبات یا نفی غالی بودن آنان به تحقیقات بیشتر احتیاج دارد. از این افراد با الفاظی مانند غالی، یرمی بالغلو، متهم بالغلو، مرتفع و مختلط یاد شده است و یا با انتساب به برخی فرق ضاله مانند مغیریه یا خطابیه مانند یونس بن ظبیان. البته اصطلاحاتی مانند مرتفع باید بازشناسی شود که آیا سطح آن با اصطلاح غالی یکی است یا خیر. از آنجا که ائمه اطهار (ع) با غلو الحادی به شدت مبارزه کردند و افراد غالی الحادی از دایره شیعه بیرون رانده شدند، این غلو غیر الحادی یعنی در حد تفویض اسن که کار ما را مشکل کرده است و غالب افراد متهم به غلو، غلو غیر الحادی داشته اند. در مهم ترین منابع ما روایات افراد متهم به غلو دیده می شود مثلا در کتاب الحجه کافی از ۲۵۰ روایت، ۵۰ روایت آن از ۱۹ راوی متهم به غلو است و حتی در کافی روایات خلاف قرآن وجود دارد مانند حذف شدن دو سوم قرآن و این که قرآن کریم ۱۷۰۰۰ آیه بوده است.
بایسته های پژوهش درباره رجال غالی
ما باید باب اجتهاد در رجال را باز کنیم. علم رجال الآن یک علم مرده یا محتضر است و اساسا از همان ابتدا علم رجال در بین امامیه، به صورت نیمه مرده به دنیا آمد. نظر به اهمیت شناخت رجال غالی در علم رجال، باید بایسته های پژوهش اجتهادی درباره رجال غالی را دانست. این بایسته ها عبارت است از:
۱)معتبر دانستن شهاده عن حدس: رجالیان مبنایی دارند که شهادت درباره راویان باید بر اساس حس باشد (شهاده عن حس) و نه از روی حدس (شهاده عن حدس) مثلا از روی کتاب و نوشته ها. این مبنا دست و پای رجالیان را بسته است و مشروعیت حدس به معنی تحلیل را رد کرده اند. اولین بایسته این است که ما باید خود را از پیله شهاده عن حس برهانیم و مشروعیت شهاده عن حدس را در رجال بپذیریم و برای پژوهش و تحلیل رجالی ارزش قائل شویم. وقتی با اتهام غلو درباره یک راوی رو به رو می شویم با تحقیق این اتهام را رد، یا اثبات و یا تحلیل کنیم و حتی بنا بر تحقیق برخی رجال را که در کتب رجال به غلو متهم نیستند، غالی بودن آنان را محتمل بدانیم و یا ثابت کنیم.
۲)رجال ابن غضائری را مهم تلقی کنیم نه آن که آن را کنار بگذاریم.
برخی از علمای شیعه برای رجال ابن غضائری ارزش قائل نیستند و حتی شیخ آقابزرگ تهرانی او را از دشمنان شیعه دانسته که می خواسته وجهه راویان امامیه را تخریب کند. بر خلاف این نظر ابن غضائری رجالی دقیقی بوده که برای تضعیف یا توثیق مبنا داشته و قائل به شهاده عن حدس بوده است. او جوان مرگ شد و ورثه وی آثارش را سوزاندند و متاسفانه فقط بخش ضعفای کتاب او باقی مانده و این سبب شناخت غلط از او و مبانی رجالی وی شده است. او را در بین معاصران می توان با مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی مقایسه کرد. برای اطلاع بیشتر شایسته است به مقاله بنده با عنوان ابن غضائری و متهمان به غلو در کتاب الضعفاء (علوم حدیث، ش ۲، زمستان ۱۳۷۵) مراجعه کنید [پیوست گزارش حاضر].
۳)شناخت متهم کنندگان ضرورت دارد.
نباید اقوال رجالیان را در عرض هم به صورت خاموش ببینیم بلکه باید جریان شناسی کنیم. الان در قم دارد پایان نامه ای کار می شود با عنوان جریان شناسی کلامی اصحاب امام صادق (ع) که اصحاب آن بزرگوار را به پنج دسته تقسیم کرده است: اصحاب هشام بن حکم، اصحاب هشام بن سالم، اصحاب مفضل بن عمر، اصحاب زراره و متهمان به غلو.
مثلا در روایات ضد مفضل نام حجر بن زائده و عامر بن جزاعه در سند ۵ روایت تکرار می شود و این دو از طیف مخالف مفضل هستند . و یا این که هشام بن سالم و هشام بن حکم بر همدیگر ردیه نوشته اند. و یا این که چون محمد بن نصیر غالی بوده مخالفانش هر چیزی را به او نسبت می دهند مانند ازدواج با محارم ودرباره او افراط کرده اند. بنابراین ما باید به این که متهم کننده کیست بسیار توجه کنیم.
شناخت مدافعان از رجال هم ضرورت دارد. در ممنابع دست دوم رجالی مکاتب کلامی تاثیر کرده و منجر به توثیق برخی افراد شده است. منابع دسته سوم رجالی در دوره قاجار متاثر از اخباری گری هستند و سعی شده بسیاری از متهمان به غلو مثبت جلوه داده شوند و از آنان به اصحاب سر یاد می کنند. از قرن ۱۱ به بعد این را داریم و این فکر بر منابع رجالی متاخر حاکم است.
به این نکته هم باید توجه کرد برخی از کسانی که با غلو اظهار مخالفت می کنند خود غالی یا مبتلا به غلو هستند. مثلا برخی کتاب الرد علی الغلاه دارند اما خود از سوی جریان دیگری متهم به غلو شده اند مانند محمد بن موسی همدانی و یا محمد بن عیسی بن عبید. برخی هم اظهار مخالفت با غلو می کنند اما منظور آنان از غلو، غلو در ذات و غلو الحادی است و بدین وسیله ذهن شما را از غلو در صفات منصرف می کنند. برای نمونه می توان به کتاب الخرائج والجرائح از قطب راوندی اشاره کرد که پر است از مطالب غالیانه اما مؤلف در مقدمه از غلو پرهیز داده است و یا کتاب اثبات الهداه بالنصوص والمعجزات از شیخ حر عاملی که در مقدمه غلو رد شده اما خود کتاب روایات غالیانه دارد. یک مثال خوب در این باره مشارق انوار الیقین فی اسرار امیر المؤمنین (ع) از حافظ رجب برسی (قرن ۸ و ۹)است که در مقدمه می گوید من غالی نیستم اما او نه تنها غالی بلکه خیلی غالی و حروفی و نقطوی است و اوست که خطب عجیب و غریبی به امام علی (ع) نسبت داده است مانند خطبه البیان و خطبه توتونجیه .
۴)ما باید متن شناسی کنیم. این امر پویایی رجال و کلام را در پی خواهد داشت. ما باید تمام روایات افراد مورد اتهام را بررسی کنیم که خود به بحث اجتهادی درباره ضوابط غلو کمک می کند. کل متهمان به غلو در بین رجال حدیثی امامیه، ۱۲۰ نفر بیشتر نیستند. ما باید کل روایات و متون بازمانده از این ۱۲۰ نفر را جمع آوری و سپس متن شناسی کنیم.
۵) کمک گیری از علوم معین مانند تاریخ و ملل و نحل. شیخ شوشتری رضوان الله علیه به تاریخ مسلط بود و آیت الله العظمی شبیری زنجانی دامت برکاته نیز به تاریخ اشراف دارد و این سبب قوت آرای رجالی این دو بزرگوار است. ملل و نحل هم ضروری است. شناخت عقاید کیسانیه و اسماعیلیه برای فهم غلو در بین امامیه لازم است.
منابع:
-قرآن کریم.
-ابن ابی عاصم، ابو بکر احمد بن عمرو بن ضحاک، کتاب السنه، به کوشش محمد ناصر الدین البانی، بیروت: المکتب الاسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۳٫
-ابن ماجه¬ قزوینی، محمد بن یزید، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار الفکر، [بی ¬تا].
-ابن منظور، ابو الفضل جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم: نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵٫
-ابو حاتم رازی، احمد بن حمدان، کتاب الزینه، در: آقا نوری، علی، گرایش¬ها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲ش.
-ذهبی، شمس الدین ابو عبد الله محمد بن احمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت: دار المعرفه، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
- راغب اصفهانی، ابو القاسم حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، [بی¬ جا]: دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، ۱۴۰۴٫
-زَبیدی، محب الدین ابو فیض سید محمد مرتضی حسینی واسطی حنفی، تاج العروس، به کوشش علی شیری، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۴٫
-صفری فروشانی، نعمت الله، «غلو»، دانشنامه¬ی امام علی (ع)، ج ۳، زیر نظر علی اکبر رشاد، تهران: مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
-کشی، محمد بن عمرو، رجال، اختیار ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، تصحیح و تعلیق میرداماد استرآبادی، به کوشش سید مهدی رجایی، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، [بی تا].
-مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، به کوشش محمد باقر بهبودی و عبد الرحیم ربانی شیرازی و دیگران، بیروت: مؤسسه الوفاء و دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳٫